سفارش تبلیغ
صبا ویژن
علما ونویسندگان دوره سلجوقی 1

علما ونویسندگان دوره سلجوقی

در این باب نه تنها از همة گویندگان و آثار آنان نمی توان سخن گفت بلکه از همة آنان نام هم نتوان برد زیرا که در تذکره لباب الالباب محمد عوفی در باب دهم از یکصدوهشت تن از شاعران آل سلجوق نام برده شده است. در این باب به اختصار از زندگی دو تن سخن خواهیم گفت واز معروف ترین شاعران به ذکر نام بسنده خواهیم کرد:دورة سلاجقه از ادوار بسیار درخشان بشمار می رود.

در این دوره فرهنگ و ادب اسلامی به اوج ترّقی و پیشرفت خود رسید و توجّه و عنایتی که خاندان این سلسله یعنی آل سلجوق در حقّ شعرا و نویسندگان و مورّخین و فضلا داشتند موجب گردید آثار منثور و منظوم فراوانی از این دوره باقی بماند. مؤلّف راحة الصدور و آیه السّرور یعنی محمًد بن علی بن سلیمان راوندی دربارة دوستی و ادب پروری و گسترش فرهنگ اسلامی چنین می نویسد: «… و برکت پرورش علما و علم دوستی و حرمت داشتِ سلاطین آل سلجوق بود که در روی زمین خاصّه ممالک عراقین و بلاد خراسان علما خاستند و کتب فقه تصنیف کردند و اخبار و احادیث جمع کردند، و چندان کتب در محکم و متشابة قرآن و تفاسیر و صحیح اخبار با هم آوردند که بیخ دین در دلها راسخ و ثابت گشت چنانکه طمع های بد دینان منقطع شد و طوعاً او کرهاً فلاسفه و اهل ملل منسوخ و تناسخیان و دهریان بکلّی سر بر فرمان شریعت و مفتیان امّت محمّد (ص) نهادند، و جمله اقرار دادند که الطرق کلّها مسدودة اِلّا طریق محمد (ص) و هر بزرگی از علما به تربیت سلطانی سلجوقی منظور جهانیان شد، چنانکه خواجه امام فخرالدّین کوفی و خواجه برهان و ابوالفضل کرمانی و خواجه امام حسام بخاری و محمّد منصور سرخسی و ناطقی و ناصحی و مسعودی، و به برکات قلم فتوی و قدم تقوای ایشان و نگاه داشت رعیّت بر راه شریعت مملکت سلاطین آل سلجوق مستقیم شد، و چون پادشاه و زیر دست و امیر و وزیر و جملة لشکر در املاک و اقطاعات بوجه شرع و مقتضای فتوای ائمّة دین تصرّف می کردند بلاد معمور و ولایات مسکون ماند که آثار، من صاحب العلما وقر و من صاحب السفهاء حقر، هر که با علما مصاحبت کند وقار باید و هر که با سفها و مجالست دارد حقیر شود، و در هر ولایتی امرا بعدل و سیاست پادشاهی مشغول بودند و آنچ مواجب دیوان ایشان بود به مساهلت و مسامحت از رعیّت حاصل می کردند، هم رعیّت مرّفه می بودند و هم امرا می آسودند، لشکری مسلمان می مرد و عوان و غمّاز و بد دین در آن دولت بر هیچ کار نبودند و آنچ از شهری در این وقت بجور و ظلم حاصل می کنند در آن روزگار از اقلیمی بر نخاستی، لشکر آنوقت آراسته تر و پادشاهان آسوده تر و با خواسته تر بودند…»در عصر سلاجقه، زبان و ادب و فرهنگ فارسی پیشرفت و توسعة خاصی یافت. خاندان این سلسله و حکومتهای کوچک دیگر، در دربار خود شعرا و نویسندگان بزرگ تربیت می کردند و به تشویق و ترغیب آنان در عراق و آذربایجان گویندگان بزرگی بظهور رسیدند و به رواج و گسترش قلمرو زبان زبان و فرهنگ فارسی افزودند. سلاجقه در تأسیس و ایجاد استقلال و شناساندن فرهنگ اصیل این مرز و بوم، فعالیّتها و کوششهای مستمر و فراوان کردند. یکی از علائم مشخّصة این خانواده ذوق و دلباختگی و علاقة شدید بسیاری از افراد این خاندان است به شعر فارسی، مانند طغرل آخرین پادشاه سلاجقة ایران و کیقباد از سلاجقه روم و غیره که اشعار آنها را از حیث زیبائی و بلاغت در ردیف اشعار استادان می توان قرار داد و بدیهی است که اطّلاع از جزئیّات تاریخ آل سلجوق و شُعب آن در تاریخ ایران و سایر ممالک آسیایی غربی اهمیّت مخصوصی دارد. بطور کلّی دورة سلجوقیان از جهت تعداد گویندگان و سرایندگان از درخشانترین ادوار تاریخی و ادبی ایران بشمار می رود. سلاجقه زبان فارسی را زبان رسمی و درباری قرار دادند. وزراء این دوره، خصوصاً عمیدالملک کندری و خواجه نظام الملک، فضل دوست و فرهنگ پرور و شاعر پرور بوده اند و از خدمت و عنایت نسبت به فضلا و ادبا دریغ نمی کردند و همواره خدمات شایانِ توجّهی بترقّی علوم و ادبیّات کرده اند.در این دوره هنرهای مختلفِ ظریفه بمانند: نقّاشی، معماری، خطّاطی (خوش نویسی) بیش از پیش ترقّی حاصل کرد. تأسیس مدارس نظامیّه، در بغداد، بلخ، نیشابور، اصفهان و ایجاد کتابخانه ها و خانقاهها و مدارس مختلف، اسباب عمدة رواج تمدّن اسلامی در این عصر درخشان بشمار می رود خاصّه ظهور کسانی بمانند: امام فخر رازی، امام محمّد غزّالی، ابوالفرج بن جوزی، شیخ شهاب الدّین سهروردی، امام الحرمین جوینی و امثال آنان نیز در این عصر تا حدّ زیادی در نشر و بسطِ معارف اسلامی موثّر واقع شد. زبان فارسی در این عصر رواج کامل یافت. اکثر پادشاهان این خاندان با وجود اینکه خود تُرک زبان بودند. در بسط و نشر فرهنگ و تمدّن ایرانی و شعر و آثار ادبی فارسی و تشویق و ترغیب شعرا و نویسندگان فارسی زبان کوشش فراوان کردند و عدهّ یی از شعرای این دوره مثل امیر الشعرا معزّی و انوری و خاقانی و نظامی در شمار استادان و پیش کسوتان بزرگ شعر و ادب فارسی قرار گرفتند و سخن سرایان و نویسندگان دیگری که در این عصر از حمایت و عنایت شاهان و وزرای سلجوقی برخوردار بوده اند عبارتند از: ابوالفضل بیهقی، خواجه عبدالله انصاری، اسدی طوسی، حکیم ناصر خسرو، عمر خیّام، سنایی، جمال الدین عبدالرّزاق اصفهانی و دیگران. از پادشاهان این خاندان بعضی خود شعر می سرودند، چنانکه ملکشاه سلجوقی هم اشعار فارسی حفظ داشت و هم خود به فارسی شعر می گفت و همچنین طغرل سوم آخرین پادشاه این سلسله شاعر بوده است و اشعاری از او روایت شده است – ذوق و علاقه ای که پادشاهان این دوره به شعر فارسی داشته اند و علی الخصوص که محتشمان و داعیان نیز خود به تقلید از سلاطین و خواه به اقتضای ذوق خویش از تشویق شعرا خودداری نمی کردند و بهیمن جهت است که شعر فارسی در این عصر در طریق تکامل و تحوّل قدم می نهد و سبک خاصّی به نام سبک عراقی بوجود می آید و با ظهور گویندگان بزرگ که ذکر آنان شد این سبک و شیوة گویندگی به اوج کمال خود رسید. توجّه پادشاهان این دوره به شعرا موجب گردید که گویندگان قصایدی را بوصف حالات و روحیّات و کشور گشایی ها و بخشش و اِنعام آنان اختصاص دهند چنانکه می دانیم امیر الشعرا معزّی و انوری طیّ قصائد خود سلطان سنجر را ستوده اند و حتّی شعرایی نظیر عبدالواسع جَبَلی و کمال الدّین بخارایی و حکیم سنایی، سلطان سنجر را پیوسته در اشعار خود مدح و ستایش کرده اند. درست است که در این عصر، زبان و ادب فارسی رواج پیدا کرد و نویسندگان و گویندگانی به تألیف و تصنیف آثاری بمانند کتاب الابنیه عن حقایق الادویه در داروشناسی و مفردات دارو و ناصر خسرو قبادیانی، زاد المسافرین را در حکمت نظری و امام محمّد غزّالی، کیمیای سعادت را در حکمت عملی به فارسی نوشتند ولی دانشمندان بزرگ مثل: زمخشری و شهرستانی، کتب فراوانی به زبان عربی که در واقع زبان علمی و مذهبی بشمار می رفت تألیف کردند. سلاطین سلجوقی در واقع از حامیان بزرگ هنر و صنعت و هنرمندان و صاحبان پیشه و حرفه بشمار می روند و علاقه ای که خاندان این سلسله به هنرهای ظریفه داشتند، هنرمندان بزرگ و استادکاران عالیقدری بظهور رسیدند. در زمان پادشاهی این خاندان، اصفهان، مرو، نیشابور، هرات و ری مرکز و مجمع صاحبان هنر و پیشه بوده است که خوشبختانه بسیاری از آثار هنرمندان در موزه های داخلی و خارجی دیده می شود. شاهکارهای هنری این هنرمندان از بافندگی، فلز کاری، سفال سازی، مینیاتور، تذهیب و خطّاطی است و بهمین دلیل دورة سلجوقیان از لحاظ سبک و شیوه کارهای هنری و معماری در تاریخ هنر ایران ارزش خاصّی را داراست. برای ارائه دلیل در اینجا لازم است به گفتار دانشمند بزرگ کریستی ویلسون توجّه شود: «در این عصر، صنایع و معماری نه تنها در ایران تجدید حیات یافت بلکه با فتوحات سلاجقه، اصول و اسلوب صنایع ایران را تا سواحل مدیترانه و حتّی تا شمال آفریقا بسط و گسترش داد و بهمین دلیل و کیفیّت است که آثار و نمونه های شیوه کار هنرمندان ایرانی و صنایع رایج عصر سلجوقی تا قرنها در صنایع مصر و سوریه دیده می شود». در این دوره خطّاطی و بزّازی، نسّاجی و مذّهب کاری و هنرهای تزئینی رواج پیدا کرد و حتّی هنر موسیقی پیشرفت کامل یافت و چنانکه آورده اند ابوالمعالی جوینی در نواختن موسیقی و چنگ و طبل مهارتی کامل داشت. در این دوره هنر معماری بدرجة کمال رسید و هنرمندان و معماران چیره دست آثار فراوانی در شهرهای اصفهان، اردستان، زواره، گلپایگان و برسیان بوجود آوردند که می توان از جمله آنها گنبد نظام الملک و گنبد تاج الملک را نام برد. از هنرمندان بزرگ خطّ و کتابت می توان ابوالمعالی نحاس اصفهانی را که مدتهای زیاد در خدمت سلاطین سلجوقی بخصوص در عهد محمّد بن ارسلان و جلال الدّین ابوالفتح حسن ملکشاه و غیاث الدّین ابوشجاج محمّد به کار خطّاطی و هنرنمایی مشغول بود نام برد و چون مقام او بر خلیفه وقت عبّاسی، المستنصر (487-512) ملعوم گردید او را بحضور خود طلبید و فوق العاده وی را مورد اکرام و اعزاز خویش قرار داد و تا جایی که به درجات بزرگ کشوری نائل آمد و به مسند وزارت و صدارت تکیه زد و با وجود مشاغل و مسؤولیّتهای مهّم مملکتی دقیقه ای از نوشتن و کتابت قطعات و الواح نمی آسود. ابوالمعالی (متوفی 509 یا 512). در شاعری با امیر الشّعرا معزّی لاف همسری و برابری می زد و اشعار نسبتاً جالبی از او باقی مانده است دورة سلاجقه، یکی از ادوار برجسته و پیشرفت و ترقّی خوشنویسی است و مخصوصاً سلاطین اخیر سلجوقی در تشویق خوشنویسان می کوشیدند و بعضی مثل طغرل بن ارسلان شاه از سلاجقة عراق و کردستان (573-590) خود خوش می نوشت. دربارة خوشنویسی طغرل، راوندی گوید که سلطان طغرل چون میل به تعلیم خطّ کرد به سال 577 محمود بن محمد خال مرا خواست و از او تعلیم خطّ گرفت و آداب آموخت و خطّ را بجایی رسانید که «وقتی محمود به محمّد بن راوندی … که خال دعا گوی باشد… ملاحظه یی به خطّ مبارک سلطان داشت و مصحفی حمایلی بخطّ اشرف سلطان که ابن بوّاب و ابن مُقله در حال حیات از نوشتن هزار و یک آن عاجز بودند از برای ملک مازندران بتحفه برد …». و نیز گوید «به عهد آن پادشاه بزرگ زادگان همه به مکتب (یعنی جای کتابت) می نوشتند و هنرمند می آسود هر خطّاطی ده جا مکسب داشت و هر ادیبی دو سه مکتب داشت. از معاریف و مشاهیر خطّ نویسان و خطّ شناسان دورة سلجوقی ابوبکر نجم الدین محمّد بن علی بن سلیمان راوندی صاحب کتاب راحة الصدور و آیه السّرور در تاریخ سلاجقه است. راوندی در کودکی پدرش درگذشت و قحطی سال 570 که در اصفهان و اطراف اتفاق افتاد به او و خاندانش صدمة بسیار وارد آورد ولی خال دیگر وی ابوالفضل احمد بن محمّد وی را تربیت کرد. ابوالفضل خود از دانشمندان و فضلاء عصر بود و از هنر خطّ و خطّاطی بهرة کافی داشت. راوندی مدّت دهسال تمام در نزد دایی خود بود و با او تمام شهرهای عراق را دیدن کرد دربارة خوش نویسی خود گوید: «در علم خطّ چنان شدم که نمودارش در این کتاب (مقصود راحة الصدور است) روشن شود هفتاد گونه خط را ضبط کردم و از نُسخِ مصحف و تذهیب و جلد که بغایت آموخته بودم …». زمانی که در مسافرت بود بزرگان و دانشمندان چند در شهرهای عراق مجتمع بودند و مرکز آنها شهر اصفهان بود و نیز همدان که مرکز حکومت طغرل بن ارسلان سلجوقی بود مجمع فضلا و دانشمندان و هنرمندان بود. راوندی به امیر سیّد عماد الدّین مرادانشاه برادر طغرل قرآن و خط می آموخت و 5 تا 6 سال در خاندان ایشان بود و از عنایات و توجّهات آن خاندان برخوردار می گردید. باز راوندی در کتاب راحة الصدور گوید: «بیشتر معاریف و پادشاهان و ارکان دولت پسران را اسم شاگردان دعاگوی خالان حاصل آمد و کسانی که به بلاغت معروف بودندی و صوب خراسان بخطّ و هنر تفاخر به شاگردی ما کردندی …» بعد از سال 590 و مرگ طغرل راوندی مدّتی سرگردان بود تا سال 599 کتاب راحة الصدور را که به نام غیاث الدّین ابوالفتح کیخسرو بن قلیج ارسلان از سلاجقه روم (588-607 ) تألیف کرد و بخدمت وی رسید و تقدیم داشت. در همین کتاب فصلی منثور و منظوم در معرفت اصول و قواعد خطوط آورده است و دنبال آن فصل گوید: اصول خطّ را کتابی دیگر مفصل ساخته ام ولی این کتاب بدست نیست …». خلاصه اینکه زبان و فرهنگ و ادب فارسی و کلیة مظاهر هنری در این دوره پیشرفت و ترقّی زیادی کرد و چنانکه امروزه در اقصی نقاط جهان هنرنمایی هنرمندان و معماران این دوره مورد توجّه و ستایش و تحسین قرار گرفته که دلیلش پیدایش آثاریست در پیرامون خاندان سلجوق و نحوة حکومت و توجّة آنان به فرهنگ و ادب فارسی.

1: فخرالدین اسعد گرگانی: ازمردم گرگان و معاصر طغرل سلجوقی است. تنها اثر قابل ذکری که از وی باقی مانده منظومة عاشقانة ویس و رامین است که احتمالاً از اواخر دورة اشکانی باقی مانده است. روزی در اصفهان در مجلس عمیدابوالفتح مظفـّر نیشابوری که طغرل به حکومت اصفهان منصوب کرده بود، از ویس و رامین سخن به میان آمد، این یادآوری موجب شد که فخرالدین آن را به نظم در آورد. وی در نظم این داستان سادگی و فصاحت را حفظ کرده، در پایان و آغاز هر فصلی مطالبی از خود افزوده است. چون در مواردی این کتاب با موازین اخلاقی و اسلامی انطباق ندارد. از شهرت و رواج آن کاسته شده است. فخرالدین اسعد بعد از 446هـ.ق درگذشته است. نمونه ای کوتاه از آغاز کتاب:

سپاس و آفرین آن پادشا را که گیتی را پدید آورد و ما را

بدو زیباست ملک و پادشایی که هرگز ناید از ملکش جدایی

خدای پاک و بی همتا و بی یار هم از اندیشه دور و هم ز دیدار

نه بتواند مرو را چشم دیدن نه اندیشه درو داند رسیدن

2: اسدی طوسی: حکیم ابونصر علی بن احمد اسدی طوسی از حماسه سرایان و فرهنگ نویسان قرن پنجم هجری است. به سبب اغتشاش خراسان به آذربایجان مهاجرت کرده است. اسدی در آذربایجان برای شاعران معاصر خود که در اراّن و اطراف آن بودند، فرهنگی به نام لغت فرس نوشت. لغات به ترتیب حروف آخر مرتب شده است. اسدی اشعاری به صورت مناظره دارد که میان دو چیز خیالی است که با هم بحث می کنند. مناظره در میان گویندگان آذربایجان رایج بود. دیگر مثنوی گرشاسبنامه است در حدود ده هزار بیت. اسدی در ساختن این منظومه از منابع منثور از جمله گرشاسبنامه ابوالمویـّد بلخی استفاده کرده است. اسدی در 465هـ.ق درگذشته است. نمونة کوتاه شعر او:

شبی همچو زنگی سیه تر ز زاغ مه نو چو در دست زنگی چراغ

سیاهیش بـر هـم سیـاهی پذیر چو موج از بر موج دریای قیـر

چنان تیره گیتی که از لب خروش زبس تیرگی ره نبر وی به گوش…

3: ناصر خسرو: حکیم ابومعین ناصربن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی ملقـّب به حجـّت از شاعران و نویسندگان بسیار توانای زبان فارسی است. وی در 391ه. در قبادیان بلخ زاده شد. ابتدا به دستگاه حکومتی پیوست و در 437ه. خوابی دید و تحـّولی در درون او پدید آمد همان سال به همراه برادرش سفری هفت ساله آغاز کرد. بسیاری از کشورهای اسلامی را دید. چهار بار سفر حج به جای آورد. به مصر رفت و به خدمت المستنصر بالله خلیفه فاطمی(427-487ه) رسید و به اسماعیلیه پیوست. مرتبه داعی یافت و به امر خلیفه برای نشر دعوت فاطمی به خراسان رفت و عنوان حجـّت خراسان یافت. چون به بلخ آمد، دعوت آغاز کرد. مخالفانش افزون تر شدند. ظاهراً فتوای قتل او صادر شد. ناصر ناگزیر به نیشابور و مازندران رفت. عاقبت به یمکان(yamkan) یا یمگان(yamgan) پناه برد و تا آخرعمر در آنجا ماند. ناصر خسرو از استادان مسلّم شعر فارسی است. او شعر را برای بیان عقاید به کار می برد نه مدح امیران. در شعر او گاهی پیچیدگی دیده می شود. او در دشوارترین اوزان عروضی هدفهای خود را به استوارترین صورت بیان می کند. از ناصرخسرو علاوه بر دیوان آثار منظوم و منثور دیگری هم باقی مانده است. دو منظومه به نام روشنایی نامه در وعظ و حکمت و سعادتنامه در حکمت است. آثار منثور او خوان اخوان در پند، جامع الحکمتین در شرح قصیدة فلسفی خواجه ابوالهثیم، زادالمسافرین در کلام باطنیـّه، وجه دین در کلام و احکام شریعت اسماعیلی، گشایش درهایش در پاسخ چند پرسش، و دیگر سفرنامة او که گزارش سفر هفت سالة وی است که اطلاعات بسیار دقیق دارد. ناصر خسرو در 481ه. در یمگان وفات کرده است. چند بیت از اشعار او:

نشنیـده ای کـه زیر چنـاری کـدوبنـی بررست و بردوید برو بـر به روز بیست؟

پرسیـد از آن چنارکه تو چند سالـه ای؟ گفتا دویست باشد و اکنون زیادنیست

خندید ازو کدوکه من از تو به بیست روز برتر شدم بگو تو که این کاهلی زچیست

او را چنار گفت که امروز ای کدو باتو مرا هنوز نه هنگام داوریست

فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست

4: خیـّام : حکیم ابوالفتح غیاث الدین عمر بن ابراهیم نیشابوری، معروف به خیـّام یا خیـّامی از ریاضی دانان، طبیبان، حکیمان وشاعران ایران در قرن 5-6 هجری است. زادگاه او نیشابور است. از وی آثار گوناگون بر جای مانده امّا شهرت او به سبب رباعیهای اوست که برخی تعداد آنها را یکصدوهفتادوهشت رباعی می دانند و برخی بیش از هزار رباعی به وی نسبت داده اند. رباعی مشکل ترین قالب شعر است، زیرا که کوتاه است و شرایط و قیودی دارد. سه مصراع نخستین به منزلة صغری و کبری و مصراع چهارم به جای نتیجه در منطق است. شاعر باید چنان قدرتی داشته باشد که بتواند معنی بلند خود را در آن قالب بگنجاند. کلام خیام در نهایت فصاحت و بلاغت است و در روانی به آب می ماند و از تکلّف بدور است. خیام در پی آرایش سخن خود نیست و آرایة شاعری به خرج نمی دهد و به دنبال تخیـّلات شاعرانه هم نیست. از ویژگیهای سخن خیام ذوق لطیف و احساس شدید است. مخصوصاً تأثری است که از مرگ عزیزان و به طور کلّی انسانها ابراز می کند. دیگر مناعت طبع و سنگینی و متانت اوست، بذله گویی نمی کند، اهل مزاح هم نیست، متعـّرض کسی نمی شود و با مردم کاری ندارد. اگر دقیق شویم مدار سخن او سه نکته بیش نیست: تذکر مرگ، تأسف از ناپایداری حیات و بی اعتباری روزگار. وفات خیام را 509 یا 517 یا 12 محـّرم 526ه. نوشته اند. ظاهراً تاریخ اخیر صحیح تر است. احتمال می دهند که چون در 439ه. به دنیا آمده، درزمان وفات هشتادوسه سال داشته است. البـّته این احتمالات بسیاری از‌گمانهای مربوط به حیات او را باطل می کند. یکی از رباعیـّات او:

ابر آمد و بـاز بـر سر سبزه گریست بی بادة گلرنگ نمی باید زیست

این سبزه که امروز تماشا گه ماست تا سبزة خاک ما تماشاگه کیست

5: انوری: اوحدالدین علی بن محمـّدبن اسحاق انوری ابیوردی در بدنه از توابع خاوران خراسان به دنیا آمده است. ابتدا خاوری تخلّص می کرد بعد به انوری تغییر داد. پس از کسب کمالات در حکمت، ریاضی و نجوم مایة کافی اندوخت. پس از مرگ پدر که ارث فراوان به وی رسیده بود، به عیش و نوش پرداخت و مفلس شد. ناگزیر به شعر روی آورد، سلطان سنجر، سلیمان شاه، قلج طمغاچ خواهرزادة سنجر، استر خوارزمشاه، ترکان خاتون و … را مدح گفت. انوری از شاعران بزرگ زبان فارسی است و در عربی و فارسی مهارت دارد. در سرودن قطعه و قصیده و غزل از سرآمدان است. بیش از سعدی غزل عاشقانه سروده است. در قطعه گاهی بد زبان است در زمان او چند شاعر بزرگ چون خاقانی، نظامی، رشید و …معاصر بودند. در دیوان او به ایهام، استعاره، قیاس، تمثیل و مخصوصاً اغراق برمی خوریم. از ویژگیهای شعر او آن است که زبانش به زبان محاوره نزدیک است و گاه از نهایت سادگی به گفتگوی معمولی نزدیک می شود. امّا گاهی به سبب کاربرد اصطلاحات نجومی، علمی و مانند آن پیچیده می شود و به شرح نیاز پیدا می کند. به همین دلیل شرحهایی بر آن نوشته اند. قاضی نورالله شوشتری او را شیعه معرفی کرده است. این سخن او قابل قبول نیست، زیرا نه تنها در دیوان او به بیتی نمی توان برخورد که دلیل بر تشیع او باشد زمان او هم زمان تعصّب بود نمی شد برخلاف عقیدة سلطان عقیده یی ابراز کرد. وفات انوری را سال583ه. نوشته اندو نمونه یی کوتاه از شعر او:

بازیچـه دور آسمـانـم چـه کنـم سرگشته گردش جهانم چه کنم

از هرچه همی کنم پشیمان گردم آیا چه کنم تا که بدانم چه کنم؟

6: خاقانی: افضل الدین بدیل بن علی خاقانی شروانی احتمالاً در 520ه. در شروان از مادری مسیحی نسطوری به دنیا آمد. پدرش نجم الدین علی نجـّار بود. پس از مرگ پدر مادرش با کار بافندگی و آشپزی پسر را اداره می کرد. کافی الدین عمر بن عثمان عموی شاعر که طبیب بود، تا بیست و پنج سالگی ازبرادرزاده نگهداری می کرد. سپس به نام خاقان سنجر فخرالدین منوچهربن فریدون شروان شاه، «خاقانی» تخلّص کرد. دختر ابوالعلای گنجوی را به زنی گرفت و بعد کار میان این دو شاعر به هجو کشید. خاقانی زندگی مسـّرت باری نداشت. ابتدا با فقر سر کرد. دوست صمیمی نداشت. در جوانی پدر را از دست داد و مدتی بعد عموی او درگذشت. در 571 ه. پسر جوان او به نام رشیدالدین در گذشت. سپس دختر خردسال و همسرش را از دست داد. به سبب سرپیچی از پذیرفتن خدمت سلطان قریب یک سال زندانی شد. در اواخر حیات به تبریز رفت و گوشه نشینی اختیار کرد و سرانجام در 595ه. در تبریز درگذشت و در محـّله سرخاب در مقبره الشعرا به خاک سپرده شد.خاقانی از قصیده سرایان نام آور ایران و از ارکان شعر فارسی است. شعرش محکم، اندیشة او قوی، ترکیباتش ماهرانه، به معانی مبتکرانه و بکر است. او اکثر علوم و معارف زمان خویش را وارد شعر کرده و از این رو فهم اشعار او بر خوانندگان مشکل است. از خاقانی مثنوی به نام تحفه العراقین نیز در دست است که سفرنامة منظوم حـّج اوست. قریب شصت نامه هم به نام منشآت خاقانی در دست است. خاقانی پس از حج در بازگشت پس از دیدن ویرانه های کاخ مداین قصیده یی سروده که از قصاید زیبای زمان فارسی است. چند بیت از قصیدة ایوان مداین:

هان ای دل عبرت بین از دیده عبر کن هان ایـوان مـدایـن را آیینـة عبـرت دان

یـک ره زره دجـلـه منـزل بـه مداین کـن وز دیده دوم دجله بر خاک مداین ران

خود دجله چنان گرید صددجله خون گویی کز گرمی خونابش آتش چکد از مژگان

بینی که لب دجله چون کف به دهـان آرد خود آب شنیدستی کاتش کندش بریان…

7: نظامی: حکیم جمال الدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی بن موید متخلّص به نظامی در حدود سال535ه. در شهر گنجه به دنیا آمد. برخی بدون دلیل او را از مردم قم یا تفرش دانسته اند. معلوم نیست که نظامی تا سی وهفت سالگی یعنی سال 572ه. که مخزن الاسرار را سروده چگونه زندگی می کرده است. نظامی در نجوم و معارف دیگر دست داشت. اشعاری در قالب قصیده، غزل، قطعه و رباعی از او در دست است. اما شهرت او به سبب مثنوی های اوست که در پنج(شش) کتاب است و به خمسه معروف است. آن پنج(شش) کتاب به ترتیب سروده شدن عبارتند از:

1. مخزن الاسرار: مثنوی اخلاقی است و نظامی بی تردید در این کتال به حدیقه سنایی نظر داشته.

2. خسرو شیرین: از داستانهای دوره ساسانی است در 576ه. به نام اتابک شمس الدین محمد سروده شده است.

3. لیلی و مجنون: قصیده یی تازی است ظاهراً در 584ه. به دستور اختان بن منوچهر شروان شاه سروده شده است.

4. هفت پیکر: داستانهای مربوط به بهرام گور است. در 593ه. به نام علاءالدین کرپه ارسلان پادشاه مراغه ساخته است.

5. اسکندر نامه: این کتاب دو بخش دارد:

· الف: شرف نامه که در آن اسکندر به عنوان فاتحی بزرگ مطرح می شود.

· ب: اقبالنامه که در آن اسکندر به صورت حکیم و پیامبر ظاهر می شود.

نظامی در جوانی شعر را وسیلة بیان حکمت و اخلاق می داند. در مخزن الاسرار چنین می اندیشد. اما در خسروشیرین شعر را تنها وسیلة تعلیم نمی داند بلکه وسیلة تفریح هم می شمارد. خمسة نظامی چنان پسندیده افتاده است که از قرن هفتم هجری به بعد شاعران به تقلید از آن مثنویها پرداخته اند. امیر خسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، هاتفی، وحشی بافقی، عرفی شیرازی و کلینی و دیگران از او تقلید کرده اند.چند بیت پراکنده که حکم مثل پیدا کرده است:

چون شیر به خود سپه شکن باش فرزند خصال خویشتن باش

چه آنجا کن کز آن آبی بر آید رگ آنجا زن کز آن خونی گشاید

آب ارچه همه زلال خیزد از خوردن پر ملال خیزد

ز شیران بود روبهان را نوا نخندد زمین تا نگرید هوا

هرکه در کار سخت گیر بود نظم کارش خلل پذیر بود

8: امیر معـّزی: عبدالله محمد بن عبدالملک معـّزی نیشابوری پسر عبدالملک برهانی شاعر دربار ملکشاه سلجوقی است. تخلّص خود را از لقب ملکشاه که معـّز الدنیا و الّدین بود گرفته است. او را به استادی ستوده اند چون در قصاید به فّرخی و عنصری نظرداشت، انوری گفته است که خون دو دیوان به گردن اوست. شعر معـّزی ساده است. او معانی بسیار در الفاظ ساده خالی از تکلّف بیان می کند. گویند سبب وفات او آن بود که روزی در شکارگاه تیری از کمان سلطان به قلب او اصابت کرد امـّا ظاهراً این حادثه در 511ه. اتفاق افتاده بود. معـّزی تا 518 یا 521ه. زنده بوده است. چند بیت از اشعار او:

صنما ما زره دور و دراز آمده ایم به سر کوی تو با درد و نیاز آمده ایم

گر ز نزدیک تو آهسته و هشیار شدیم مست و آشفته به نزدیک تو باز آمده ایم

آمدستیم خریدار می و رود و سرود نه فروشندة تسبیح و نماز آمده ایم

9: قطران تبریزی: ابومنصور قطران تبریزی از سخن سرایان معروف دوره سلجوقی است. او نخستین کسی است که در آذربایجان به سرودن شعر دری پرداخته است. قطران شاعری توانا و نیکو سخن بودن، بعضی از اشعار او که در مدح ابونصر سروده و با اشعار رودکی که در مدح نصربن احمد سامانی که کنیة ابونصر داشته بهم آمیخته است. قطران بعد از سال 465ه. درگذشته است. قصیده یی درباره زلزلة تبریز که در سال 434 هجری رخ داده سروده است که از قصاید معروف اوست. چند بیت از آن قصیده:

بود محال مرا داشتن امید محال به عالمی که نماند هرگز بر یک حال

از آن زمان که جهان بود حال زین سال بود جهان بگردد لیکن نگردش احوال

دگر شوی تو و لیکن همان بود شب و روز دگر شوی تو ولیکن همان بود مه وسال

محال باشد فال و محال باشد زجرمدار مشغول دل بعد به فال

 



[ جمعه 91/12/18 ] [ 8:21 عصر ] [ جلال ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه