سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گروههای انحرافی2قسمت دوم

سوالی که این روزها مطرح است این است  که انتقادهای فعلی آیت الله مصباح از دولت احمدی نژاد با حمایتهای قبلی چگونه سازگار است؟ البته کسانی که در جریان جزئیات مسائل بوده اند می گویند از همان ابتدا حمایت ایشان از دولت مطلق نبوده است و گاه و بی گاه انتقادهایی را از دولت مطرح می کردند. آیا شما در جریان این انتقادها بوده اید؟

آقای احمدی نژاد تیر ماه 84 به عنوان رئیس جمهور انتخاب شدند و در شهریور دولت را تحویل گرفتند. در آن ایام آیت الله مصباح هر روز بعد از نماز صبح در بوستان علوی پیاده روی می کردند که برنامه هر روز ایشان بود. همان اوایل دولت، روزی بعد از نماز صبح که مشغول پیاده روی بودیم یک مرتبه ایشان فرمودند: دو نفر آبروی آقای احمدی نژاد را خواهند برد. یکی از آنها آقای مشائی است. این زمانی بود که یک ماه از دولت نهم گذشته بود و در آن زمان ما هنوز آقای مشائی را نمی شناختیم.

چند روز بعد از این ماجرا

چند روز بعد از این ماجرا در جلسه ای که آقای دکتر تهرانی، دکتر بی ریا و آقای روانبخش در دفتر ایشان حضور داشتند آیت الله مصباح فرمودند این آقای مشائی بالاخره احمدی نژاد را زمین می زند و من نگران او هستم. تا اینکه مسأله حضور زنان در ورزشگاه ها مطرح شد. به محض مطرح شدن این مسأله آیت الله مصباح به من گفت، سریعاً به آقای دکتر تهرانی (که استاد اخلاق دولت بود) و دکتر بی ریا (که مشاور امور روحانیون دولت بود) زنگ بزن بگو بیایند اینجا. بعد دو نامه نوشتند و یکی را به آقای بی ریا و یکی را به آقای تهرانی دادند  که از دو کانال حتما به دست اقای احمدی نژاد برسد. ما از مضمون آن نامه اطلاع نداریم چون محرمانه بود و جایی ثبت نشده است؛ البته امیدوارم از سوی دولت در جایی ثبت شده باشد. ولی بعدا ایشان گفتند من در آن نامه جریان انحراف را به آقای احمدی نژاد هشدار دادم و نوشتم اطرافیان شما، شما را به زمین خواهند زد. این گونه نبود که این مسائل به ایشان تذکر داده نشود.

البته در اوائل ایشان سعی می کرد همان گونه که در روایت داریم مَنْ وَعَظَ أَخَاهُ سِرّاً فَقَدْ زَانَهُ وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلَانِیَةً فَقَدْ شَانَه کسی که برادر خود را در خفا موعظه کند به او زینت داده است. و کسی که او را علنی سرزنش کند او را خوار کرده است، به صورت خصوصی به دولت تذکرات لازم را بدهد.

بعدها در اواخر دولت نهم آیت الله مصباح در منزل آقای دکتر الهام در تهران طی سه جلسه دو ساعته با حضور آقای احمدی نژاد نصایح لازم را به وی گوشزد کردند. در این جلسات ایشان تفاوت الهام های رحمانی از الهام های شیطانی و راه تشخیص عرفان صحیح از کاذب و ملاک های عرفان صحیح را به تفصیل مطرح کردند و با مطرح کردن سخنان و خاطراتی از مرحوم انصاری همدانی و آقا شیخ عبدالکریم حائری و امثال این بزرگان، گوشزد کردند که مواظب باشید هر خبر و الهامی که به شما می شود، معلوم نیست رحمانی باشد.

در درس اخلاقی هم که آقای تهرانی در هیأت دولت دارند از مشاوره آیت الله مصباح استفاده می کنند. خلاصه اینکه ایشان تمام سعی خود را جهت جلوگیری از نفوذ جریان انحرافی در دولت و جدا کردن احمدی نژاد از آنها به کار بردند.

در زمینه سیاستهای فرهنگی دولت هم، ایشان همواره تذکر می دادند ما در مسائل فرهنگی موفق نبوده ایم و دولت در برنامه های فرهنگی اهتمام لازم را ندارد. فرمودند اگر تمرکزی که آقای احمدی نژاد روی مسأله هسته ای داشت یک دهم آن را روی مسائل فرهنگی داشت ما موفق بودیم. پشتکاری را که در مسائل هسته ای داشتیم در مسائل فرهنگی نداشتیم . ببینید! بعضی از افراد وقتی که وارد یک جریانی سیاسی یا فرهنگی می شوند از خوب و بد آن دفاع می کنند. آیت الله مصباح چون عمل به وظیفه می کند و تکلیف گرا است این گونه نیست. اگر جایی انحراف دید می ایستد و این ملاحظات را نمی کند؛ بلکه می گوید هر جا که انحرافی دیدیم بر اساس دین و عملِ به تکلیف، باید در مقابل آن بایستیم.

ایشان این مسائل را همواره مطرح می کردند تا اینکه انتخابات 88 شکل گرفت. در این انتخابات، آقای احمدی نژاد خیر الموجودین بود. چون افرادی آمده بودند که تهدید جدی برای نظام محسوب می شدند؛ از سوی دیگر لازم بود مسیری که توسط احمدی نژاد آغاز شده بود ادامه یابد.

با شکل گیری دولت دهم و گذراندن فتنه سنگین 88 دوستان بر جریان انحرافی تمرکز کردند. وقتی جریان انحرافی بحث مکتب ایرانی را مطرح کرد و به صورت علنی کوروش گرایی و باستان گرایی و ایران گرایی را ترویج می کرد، آیت الله مصباح در جلسه ای خصوصی که برخی از نمایندگان مجلس هم بودند فرمودند: از این جریان انحرافی بوی فراماسونری استشمام می کنم. این سخن مربوط به یک سال پیش است. در این جلسه یکی از نمایندگان خطاب به ایشان گفتند این جریان وزنی ندارد که شما اینقدر دارید آن را بزرگ می کنید. ایشان فرمودند اینطور نیست. حدس قوی می زنم که سازمان گسترده تشکیلات خارجی پشت سر این فرد است و این تشکیلات گسترده می تواند فراماسونری باشد.

با مطرح شدن این مباحث، جریان انحرافی به تدریج آشکار شد و اقتدار آن شکست. درست است که جریان انحراف خطر بزرگی بود و ایشان هم گفتند خطری به این بزرگی تا به حال اسلام را تهدید نکرده است، اما این خطر  قبل از اینکه وارد جامعه شود اقتدارش شکسته شد. البته تدبیر مقام معظم رهبری در اینجا بسیار موثر بود. من یک موقع تشبیهی داشتم که جریان فتنه مانند روباهی حیله گر و خطرناک بود که وارد جامعه و خانه های ما شده بود و به همه آسیب می زد؛ اما جریان انحراف گرگ گرسنه ای بود که از دامنه کوه به سمت شهر حرکت کرده بود اما دیده بان نظام از همان بالا سنگی به این گرگ زد و نگذاشت وارد شهر شود. لذا جریان انحراف به مراتب خطرناک تر بود اما در نطفه خاموش شد و از بین رفت.

نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد لزوم تفکیک بین آقای احمدی نژاد و جریان انحراف است. عشق و علاقه احمدی نژاد به امام زمان(عج) بر خلاف جریان انحرافی مصنوعی و ساختگی نیست و به خاطر همین شیفتگی و البته از روی سادگی، بعضی از افراد را مورد تأیید امام زمان می داند و گویا  به یقین رسیده که اینها از اولیاء خدا هستند. یقین او نیز ناشی از جهل مرکب است که باید در این زمینه روشنگری کرد؛ اما تضعیف دولت و آقای احمدی نژاد به صلاح نیست. خواسته مقام معظم رهبری هم نیست. بنابر این باید بین آقای احمدی نژاد و جریان انحرافی تفکیک کرد. جریان انحرافی را نقد کرد اما از خدمات ارزنده دولت که خدمات نظام است نباید غافل شد.

این نکته را هم اضافه کنم که اگر دست حمایت آقا پشت سرِ احمدی نژاد نبود جریانات مقابل او، اجازه خدمت به او نمی دادند و در همان فتنه 88 او را زمین می زدند. برخی از اینها که وارد فتنه شدند شخصیت های مهمی بودند و گلوگاه های اقتصادی کشور دستشان بود؛ اما آقا زمینه أمنی برای او ایجاد کرد و او در زیر این پرچم، توانست این خدمات را انجام دهد. پس در واقع، خدمات دولت آقای احمدی نژاد، مدیون مقام معظم رهبری است.

همان طور که گفتید آقای احمدی نژاد در سوم تیر 84 علم آرمان ها و ارزش های انقلاب را بلند کرد و به دنبال آن در نیروهای ارزشی جامعه شور و شعفی ایجاد شد. در میانه راه و به ویژه در جریان برکناری وزیر اطلاعات و مقاومت جریان انحرافی در برابر حکم آقا، این حرکت به آفاتی دچار شد. این مسأله یک سرخوردگی را در میان دلبستگان به این جریان ایجاد کرد. در همین حین پرچمی به نام جبهه پایداری بلند شد که بار دیگر امید ها را زنده کرده است. تحلیل شما  از شرایطی که باعث ایجاد جبهه پایداری شد چیست و نقش آیت الله مصباح را در تشکیل این جبهه چگونه ارزیابی می کنید؟

بعد از اینکه آقای احمدی نژآد سر کار آمد نیروهای ارزشی جامعه به خصوص جوانان خیلی خوشحال شدند که یک جریان دین مدار روی کار آمده است. روح امید در آنان زنده شد و یأس و ناامیدی که از دوره کارگزاران ایجاد شده بود رخت بر بست.

وقتی جریان انحراف آمد کسانی که به احمدی نژاد رأی داده بودند احساس کردند که خواسته مقام معظم رهبری در بعضی جاها عمل نمی شود و نوعی رویارویی با رهبر انقلاب صورت گرفته است. همه ما فدای ولایت هستیم و برای ولایت و به عشق ولایت به ایشان رأی داده بودیم. این قضیه یک نوع سرخوردگی را در بین بچه های ارزشی و بدنه اصول گرایی که در سوم تیر به میدان آمده بودند و آن حماسه را آفریدند ایجاد کرد. وقتی این گونه شد، نوعی تشتت در میان آنان به وجود آمد.

علاوه بر آن، این جریان مورد هجمه مخالفان و شماتت کنندگان نیز قرار گرفت که دیدید رأیی که دادید نتیجه اش چه شد؟ سیل نیش زبان، طعن و کنایه به سوی دوستداران انقلاب روانه شد که این باعث تشتت بیشتر این جریان می شد. در اینجا این نیروها می بایست به یک جا پناه ببرند. اما جریاناتی که در کشور بودند هیچ یک صلاحیت این را نداشتند تا مورد اتکای این گروه قرار بگیرند. در یک سو جریان فتنه بود و در سوی دیگر جریان انحراف که باعث سرخوردگی و تشتت این نیروها شده بود. در این بین هم اصحاب تردید و خواص مردود بودند که در جریان فتنه 88 با سکوت خود و عملکرد سوال برانگیز خود از چشم بدنه اصول گرای جامعه افتاده بودند.

در این بین حضرت علامه آیه الله مصباح یزدی نگذاشتند که این پرچم و تابلوی امام، انقلاب، باورها و ارزشها  که از چندین سال قبل بلند شده بود به زمین بیفتد. ایشان این عَلَم را که نماد گفتمان امام و انقلاب و رهبری بود از جریان انحرافی گرفتند و گفتند شما صلاحیت ندارید پرچم دار این جریان باشید. از نظر تشکیلاتی فرمودند:این جمع به صورت حزب سیاسی نباشد، بلکه جبهه ای باشد که همه نیروهای وفادار به انقلاب را حول محور یک گفتمان جمع کند. نام آن را هم جبهه پایداری نامیدند. فرمودند من این عنوان را از آیه قرآن الهام گرفته ام : الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا .....کسانی که فریاد توحید سر دادند و گفتند ما موحدیم و بر این موحد بودنشان پایداری و استقامت کردند. این جبهه باید سه ویژگی داشته باشد. اول اینکه جذاب باشد، دوم اینکه خط مشی و جهت حرکت را مشخص کند و سوم اینکه وجه تمایز با سایر جریان ها باشد بعد فرمودند: در این تکلیف و حرکت الهی این سه کلمه را نصب العین خود قرار دهید، اخلاص، اطاعت و صداقت. اخلاص در برابر خدا و اطاعت از ولی فقیه و صداقت در برابر مردم. هدف اصلی این بود که با این کار، دوستان اصول گرا و دین مدار و باور مدار همه زیر این بیرق جمع شوند و یأس و ناامیدی که بر سر بچه ها سایه افکنده بود کنار رود و دوباره اینها آن نشاط و شادابی و طراوت را پیدا کنند و همین طور هم شد. همین که این جبهه در تهران اعلام موجودیت کرد سیل تماس ها و پیام های تشکر و تقدیر شروع شد. نیروهایی که اظهار می داشتند آیت الله مصباح دوباره محبت کردند و دست ما را گرفتند و ما را امیدورا کردند که این حرکت متوقف نمی شود و جریان پیدا می کند. پس بنا بر این جبهه پایداری بر این اساس شکل گرفت که نیروهای متشتت و متفرق و سرخورده جمع شوند و آن حرکتی را که در ابتدا داشتیم ادامه دهیم و این تابلو همچنان برافراشته باقی بماند.

این جبهه در بستر اصول گرایی شکل گرفته است. اصول گرایی شاخص ها و معیارهایی دارد که توضیح داده شده است. اینکه در دل این جریان جبهه پایداری شکل گرفته است طبیعتا نشان از یک تحول دارد. این جبهه شاخص های اصول گرایی و ویژگی مرکزی این گفتمان را در چه می داند و آیا می توان این جبهه را تکامل یافته اصول گرایی تلقی کرد؟

جبهه پایداری در تقابل با اصول گرایی نیست بلکه تشکل های اصول گرا همان طور که آیت الله مصباح فرمودند دوایر متحد المرکز هستند. ما یک دایره هستیم در درون اصول گرایی. شاید گفته شود اصول گرایی که قبلا بود پس این جبهه برای چه اعلام موجودیت کرد؟ در پاسخ باید گفت برای اینکه شرایط ما خاص تر و ویژه تراست. چون در اصول گرایی به معنای عام مرز بین خودی و غیر خودی چندان واضح و مشخص نیست؛ اما در اصول گرایی مورد نظر جبهه پایداری، مرز بین خودی و غیر خودی مشخص است. شاید اصول گرایی به معنای عام بگوید اگر کسی تنها انقلابی باشد اصول گرا است یا اینکه اگر کسی علاوه بر آن، جمهوری اسلامی را قبول داشته باشد اصول گرا است. ما می گوییم علاوه بر اینها باید سه ملاک اصلی باشد : 1- نفی فتنه : کسی اصول گرا است که با فتنه گران همراهی نکرده و با سکوت یا حرف زدن، دیگران را به تردید نیانداخته است. 2- نفی جریان انحرافی. 3- التزام عملی به ولی فقیه. این سه برای این جبهه ملاک است. بنابراین درست است که همه دوایر متحد المرکزند اما این جبهه با شرایط ویژه تر و خاص تر و گفتمان مهم تری وارد عرصه شده است.

گفتمان این جبهه برگرفته از کلام مقام معظم رهبری، عقلانیت، معنویت، عدالت در پرتو ولایت در نظر گرفته شده است. شعار این جبهه هم اخلاص، اطاعت و صداقت است. اخلاص در برابر خدا، اطاعت از ولی فقیه و صداقت در برابر مردم. کسی می تواند این لباس را بر تن کند که در برابر خدا مخلص باشد و در برابر ولی امر مطیع باشد و با مردم هم صادقانه و یک رنگ باشد این می تواند در جبهه پایداری قرار بگیرد.

پس می توان گفت که این جبهه یک تشکیلات موقتی و تنها ناظر به فعالیت های انتخاباتی نیست و یک گفتمان سازی و حرکت عمیق فرهنگی را مد نظر دارد.

بله همین طور است. چون تابلویی که این جبهه برداشته است تابلوی نظام و انقلاب و ارزش‌ها و باورها است و باید این گفتمان جریان داشته باشد. در نتیجه این جبهه تشکیلات صرفاً سیاسی نیست البته نیاز است که با تشکیلات سیاسی ارتباط برقرار کند. یعنی شما اگر در یک گفتمان مفهوم سازی کنید اما این مفهوم ها را نتوانید در بدنه جامعه به رفتار مردم تبدیل کنید این ناقص و ناتمام است. گفتمان سازی وقتی موفق است که به تشکیلات سیاسی پیوند بخورد؛ یعنی مفاهیمی را که می سازد در جامعه و در عرصه سیاسی به رفتار تبدیل کند.

قدری به صورت عینی وارد بحث های سیاسی روز شویم. ما انتخابات مجلس را در پیش داریم. مجلس هشتم در ظاهر اصو ل گرا بود؛ اما در این مجلس مسائلی را شاهد بودیم که برای بدنه ارزشی جامعه که در 9 دی به صحنه آمدند و مطالبات خود را به صورت شفاف بیان کردند، قابل توجیه نبود؛ مثلا بحث وقف دانشگاه آزاد و عدم تصویب طرح نظارت بر نمایندگان که مورد تأکید مقام معظم رهبری بود. به نظر شما مجلس اصول گرا چه جهت گیری هایی باید داشته باشد و چرا این مجلس نتوانست مطالبه بدنه اصول گرای جامعه را تأمین کند؟

مجلس هشتم نسبت به مجلس ششم مجلس خوبی بود و تلاشها و خدمات ارزنده ای نیز داشت و مقام معظم رهبری به بعضی از آنها اشاره کردند؛ اما انتظارات مقام معظم رهبری از این مجلس خیلی فراتر و بالاتر بود و این انتظارات تأمین نشد. در این مجلس مواضع شفاف و روشنی نسبت به جریان فتنه 88 شاهد نبودیم. اقدام شجاعانه نبود. اقدام شجاعانه غیر از صدور یک بیانیه و محکوم کردن آن است. به تعبیری امثال مدرس که به جریانات مختلف وامدار و وابسته نباشد در مجلس کم دیده شد. به همین جهت مردم 9 دی را آفریدند ولی خواص عقب افتادند؛ و بسیاری از آنان مردود شدند. می توان گفت جای اینها عوض شد. توده مردم شدند خواص و خواص ما شدند عوام.

از دیگر نقاط ضعف این مجلس قبیله گرایی و باند بازی بعضی از نمایندگان بود که به عنوان نمونه می توان به تصویب طرح وقف دانشگاه آزاد اشاره کرد. همچنین این مجلس ارتباط خوبی با سایر قوا به ویژه دولت برقرار نکرد. آقا خیلی مایل بودند که قوا با هم هماهنگ باشند و این هماهنگی صورت نگرفت به حدی که مقام معظم رهبری آقای شاهرودی را به عنوان هماهنگ کننده قوا انتخاب کردند. اگر قوا به وظایف خود عمل می کردند نیاز به این کار نبود .

در بعضی جاها هم متأسفانه خلاف نظر آقا عمل شد. مثلا بحث نظارت بر نماینده های مجلس که مورد تأکید مقام معظم رهبری بود هنوز در دستور کار مجلس قرار نگرفته است.

به نظر بنده مجلسی که در آینده شکل می گیرد نباید مثل مجالس گذشته دچار روزمره گی شود؛ بلکه باید سعی کند آنچه که خواسته های مقام معظم رهبری است منشور عمل خودش قرار دهد. همچنین باید وظیفه شناس و تکلیف گرا باشد و وامدار جریانات، جناحها و افراد خاص نباشد.

الان در تشکل های سیاسی اصول گرا بحث وحدت مطرح است و سازوکاری موسوم به 8+7 برای آن در نظر گرفته شده است. در رسانه ها مطرح بود که جبهه پایداری نظرات و ملاحظاتی درباره این سازوکار و کمیته وحدت دارند. این نظرات دقیقا چیست و الان نحوه تعامل این جبهه با کمیته چگونه است؟

ببینید وحدت مورد نظر مقام معظم رهبری است و همه از وحدت و انسجام استقبال می کنند. اما وحدت مورد نظر معظم له شاخصه هایی دارد. همان طور که آیت الله مصباح فرمودند وحدت یک امر مطلق و هدف نهایی نیست؛ یعنی وحدت با هر کسی و با هر هدفی مطلوب نیست پس یک امر نسبی و وسیله ای است برای رسیدن به هدف بالاتر و متعالی تر.

اگر مطلق بود هر وحدتی خوب بود. وحدت با فتنه و جریان انحراف مطلوب نیست. ما باید وحدتی را محقق کنیم که هدف متعالی تر را برای ما محقق کند.

این نکته مهمی است. وحدت باید با افراد هم فکر که در روش و هدف و مسیر هماهنگ هستند صورت گیرد. اما اگر بنا باشد ما در هدف و افکار و روش ها با هم اختلاف داشته باشیم وحدت محقق نمی شود. جبهه متحد اصول گرایی که تشکیل شده وظیفه اش چیست؟ وظیفه این جبهه و کمیته وحدت این است که با أضلاع مختلف اصول گرا به صورت شفاف صحبت و مذاکره کنند تا شبهات احتمالی برطرف شده و وحدت مورد نظر شکل بگیرد. فعلا که بحث حکمیت نیست. هنوز چیزی پیش نیامده است. فعلا زمان رایزنی و مذاکرات است.

دوستان جبهه پایداری اعلام کردند ابهامات و سوالاتی دارند. می گویند ما که می خواهیم وارد جمع شویم این سوالات ما را پاسخ دهید. این که اشکالی ندارد. این تقابل نیست. سوال که عیب نیست.

به محض مطرح کردن اینکه ما سوالاتی داریم و دنبال جواب آنها هستیم تا در تشکیلات قرار بگیریم، سیل اتهامات متوجه این جبهه شد. یکی می گوید این جبهه مسجد ضرار است. یکی می گوید اینها تفرقه افکن هستند و وحدت شکنی می کنند. دیگری می گوید روحانیت را قبول ندارند. سیل اتهامات وارد می شود تا این جبهه را در برابر کار انجام شده قرار گیرد. این حرف بدی نیست که بگوییم ما نسبت به کمیته وحدت، سوالاتی داریم و این سوالات را روشن کنید.

سوالات هم این است این کمیته با چه معیار و ملاکی تشکیل شده است؟ اگر از جریانها و احزاب نماینده انتخاب می کنید افراد و اشخاص به چه دلیلی در این کمیته حضور دارند؟ آقای لاریجانی رئیس مجلس به چه عنوان باید در این کمیته نماینده داشته باشد؟ اگر به عنوان شخصیت حقوقی حضور دارد آیا این به معنای دخالت قوا در انتخابات نیست؟ به علاوه قوه مجریه و قضائیه هم باید نماینده داشته باشند. اگر به عنوان شخصیت حقیقی حضور دارند شخصیت های زیادی مثل ایشان در کشور وجود دارند که در این کمیته نماینده ندارند. یا اینکه شهردار تهران به چه عنوان دارای نماینده است. اگر به عنوان شهردار کلان شهر است، مشهد و اصفهان و اهواز و شیراز  و ..... کلان شهرند. اگر به عنوان شخصیت حقیقی ایشان است که مثل ایشان در کشور زیاد هستند.

اینکه ما سؤال می کنیم، این ابهامات را برطرف کنید تا ما هم به این تشکیلات ملحق شویم که تقابل نیست. این نکته را هم عرض کنم با سیل اتهامات و افترائات در سایت ها و رسانه ها، این جبهه منزوی نمی شود؛ بلکه مقاوم تر می شود. این جبهه در حال تقویت خودش است و به زودی رابطین خودش را فعال می کند و  همایش های خودش را در استان ها برگزار می کند.

سوال بعدی این است که تعداد نماینده ها در کمیته بر چه مبنایی است. به نظر ما این نحوه تقسیم نماینده ها، بر أساس تساوی است نه عدالت. راه برقراری عدالت هم این است که افکار سنجی شود تا متناسب با وزن جریانات، به آنان نماینده اختصاص داده شود. به علاوه افرادی که در 8 هستند در 7 هم نماینده دارند. مثلا حزب موتلفه در 8 دو نماینده دارد در 7 هم نماینده آنان آقای عسکر اولادی است. رهپویان و ایثارگران 2 نماینده دارند در 7 هم نماینده دارند؛ اما جبهه پایداری فقط دو نماینده در 8 دارد.

در هر صورت ما محوریت حضرت آیت الله یزدی و حضرت آیت الله مهدوی کنی را به عنوان نور چشم خود پذیرفته ایم و این سوال داشتن به معنای تقابل نیست. ما قطعا وحدت را قبول داریم و معتقدیم در دایره اصول گرایی باید لیست واحد باشد اما ابهامات باید برطرف شود. در این راستا اقداماتی نیز صورت گرفته است. جلساتی با حضور هیأت 7 نفره و 4 نفر از جبهه برگزار شده و امیدواریم هر چه زودتر این سوالات پاسخ داده شود و این جبهه هم به کمیته ملحق شود



[ پنج شنبه 91/3/11 ] [ 12:21 صبح ] [ جلال ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه