سفارش تبلیغ
صبا ویژن
داستان (خلیفه دوم) با (خلیفه اول)2

چه کسى ابابکر و پسرش را مسموم کرد و کشت؟

 

بر اساس مدارک فراوان، مرگ ابابکر با یک کودتاى سیاسى بوده است; ابو یقظان از سلام بن ابى مطیع روایت مى کند که ابابکر مسموم شد و بالاخره در روز دوشنبه مرد. (62)

کارآگاهان براى شناسایى قاتل، ابتدا به سراغ اولین کسى مى روند که از مرگ مقتول بهره مند مى شود; در مرحله دوم نیز به سراغ کسانى مى روند که با مقتول داراى دشمنى و درگیرى بوده اند; در ظاهر، اولین کسى که از مرگ ابابکر بهره مند شده است، عمر بن الخطاب بوده است; زیرا به عنوان خلیفه مسلمانان، به جاى ابابکر نشست!

در مورد ارتباط ابابکر و عمر نیز عبدالله پسر عمر مى گوید: واقعیت آن است که ابابکر و عمر اختلاف داشتند.(63) مدارک نیز اختلاف بین عمر و ابابکر را تأیید مى کنند; عمر مى گوید: «حسودترین قریشیان، ابابکر است.»(64)

عمر به پسرش عبدالله مى گوید که آیا تا به حال از این خبردار نشده بودى و غافل بودى که پست ترین و احمق ترین شخص قبیله بنى تیم بر من پیش افتاد و بر من ستم روا داشت؟!

ما مدارک تاریخ را مطرح مى کنیم تا خواننده کتاب، خود به قضاوت و داورى بنشیند و نتیجه گیرى کند.

 

عمر مى گوید: واى بر شخص پست و بى ارزش بنى تیم! در حالى بر من پیشى گرفت که بر من ستم کرد، و در حالى که گناهکار بود به سوى من آمد.(65)

نیز گفت: (خلافت) جز پس از ناامیدى بنده، به سوى من نیامد. (66)


هم چنین عمر مى گوید: به خدا سوگند اگر از زید بن خطاب و پیروانش پیروى مى کردم، ابوبکر به هیچ عنوانى از شیرینى ریاست را نمى چشید(67).

و مى گوید: در واقع، بیعت با ابابکر ناگهانى و شتابزده بود.(68)

ظاهر آن است که درگیرى بین عمر و ابابکر به بالاترین حدّ خود رسیده بود; زیرا عمر ابابکر را تهدید کرده و مى گوید:

به خدا سوگند، یا باید دست از من بردارى یا آن که سخنى را مى گویم که سواران به هر سو ببرند و پخش کنند.(69)

ناگفته نماند که دومین بهره مند از مرگ ابابکر نیز عثمان بن عفّان اموى است که پس از عمر به خلافت رسید.

این در حالى است که براساس توافقى که در سقیفه شد بنا بود ابوعبیدة بن جرّاح به عنوان سوّمین خلیفه باشد.

بدین ترتیب ظاهر جریانات نشان مى دهد که بین عمر و امویان توافقى ایجاد شده است، که ابابکر را کشته و ابن جرّاح را برکنار کنند تا خلافت را بین خود (عمر و امویان) تقسیم کنند.

عمر امتیازات دیگر نیز به امویان داد از جمله انتخاب عده اى دیگر از امویان به فرماندارى نظیر سعید بن عاص و ولید بن عقبة بن ابى معیط.(70)

وى هم چنین در امتیازات ام حبیبه دختر ابوسفیان افزود و سهم او را از بیت المال تا دوازده هزار درهم افزایش داد.(71)

وى جایگاه ابوسفیان و معاویه را به قدرى بالا برد که همانند مهاجرانى که در جنگ بدر شرکت کرده بودند به آن دو نفر مى بخشید و این دو را بر تمام انصار برترى داد.(72)

بطور یقین افراد بنى امیّه در رهبرى عملیات کشتن ابى بکر شرکت داشتند; و اولین خلیفه که با زهر بنى امیه مسموم شد ابوبکر بود و در پى او نیز عبدالرحمان بن عوف، عبدالرحمان بن ابى بکر، حضرت امام حسن بن على(علیه السلام)، عبدالرحمان بن خالد بن ولید، سعدبن ابى وقاص، مالک اشتر، معاویه ثانى، عبدالله بن عمر، عمربن عبدالعزیز و ده ها تن دیگر(73) از سرشناسان مملکت اسلامى مسموم شدند، و این کارها با توجه به سیاست معاویه انجام مى شد که مى گفت:

خداوند، سپاهیانى از عسل دارد (زیرا بنى امیه زهر را در عسل مى ریختند).

طبرى در تاریخ خود بازگو مى کند که جریان به قتل رسیدن ابابکر این چنین بوده است!

ابو زید از على بن محمد باسناد خودش ـ که پیش تر بیان کردم ـ برایم بازگو کرد: ابوبکر در سنّ شصت و سه سالگى در روز دو شنبه هشت روز به آخر ماه جمادى الثانى باقى مانده از دنیا رفت. گفته اند: سبب مرگش این بود که یهودیان او را مسموم کردند، و حارث بن کلده (طبیب) نیز به همراه ابابکر از آن سم خورد، ولى زودتر متوجه شد و دست کشید و به ابابکر گفت: غذایى را که در مدت یک سال مسموم شده، خوردى.

در روایت صحیح ابن سعد ابو بکر در همان روز که او را مسموم کردند کشته شد(74).

و در روایت نا درست ابابکر پانزده روز آخر عمرش را در بستر به سر برد و به او گفتند: اى کاش پزشکى را براى معالجه مى آوردى!

گفت: پزشک مرا معاینه کرد.

گفتند: چه گفت؟

گفت: که هر کارى مى خواهم بکنم (چون مرگم حتمى است).

ابوجعفر مى گوید: در همان روزى که ابوبکر مرد، عتاب بن اسید نیز در مکه مرد.(75)

و لیث بن سعد از زهرى بازگو مى کند، غذایى براى ابابکر فرستاده شد و حارث بن کلده نیز نزدش بود، و هر دو از آن غذا خوردند. حارث گفت: غذایى خوردیم که یکسال مسموم شده.

و در پایان سال هر دو مردند.(76)

دوست دارم که بگویم: ابوسفیان که داراى تخصص در زمینه ترور بود (مردى را نیز براى کشتن پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به مدینه(77) فرستاد)، در آن زمان همراه عمر و عثمان در مدینه مى زیست!

معاویه نیز که سیاست مشهور «خداوند، سپاهیانى از عسل دارد»(78)از اوست، در مدینه بوده است!

به خاطر مصلحت هاى سیاسى، عمر و حزب قریش دفن پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را تا روز سه شنبه به تأخیر افکندند و برخى نیز گفته اند تا سه روز از دفن آن حضرت جلوگیرى شد!(79)

ولى در مورد ابابکر مصلحت سیاسى، اقتضاى آن را داشت که عمر او را به سرعت دفن کند، و همان شبى که از دنیا رفت (شب سه شنبه) پیش از آن که مردم بیدار شوند و در مراسم دفن شرکت کنند، او را به خاک سپرد!(80)

بدین ترتیب، حزب قریش در مورد دفن پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) رفتار ناشایستى داشت، و در مورد ابابکر رفتار بدى داشت. ابوبکر، نه اولین و نه آخرین کسى بود که به دست عمر و عثمان کشته مى شد; بلکه این دو تن داراى پرونده اى پر از ترور و توطئه مى باشند.

این دو نفر از کسانى هستند که در عقبه اقدام به ترور (نافرجام) حضرت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) کردند(81);

عمر و عثمان همان کسانى هستند که در روز وفات پیامبر آن هنگام که پیامبر ورق و دوات خواست گفتند که پیامبر هذیان مى گوید.

این دو نفر از کسانى هستند که مردم را از دفن آن حضرت بازداشتند تا ابابکر از سنح بیاید;

و در مراسم دفن آن حضرت(صلى الله علیه وآله وسلم) نیز شرکت نکردند;(82)

ترور سعد بن عباده به دستور مستقیم عمر بن الخطاب صورت گرفت(83);

ترور فاطمه دختر محمّد مصطفى(صلى الله علیه وآله وسلم) با دست شخص عمر انجام شد(84);

ابوذر، عبدالله بن مسعود و عبدالرحمان بن عوف همگى به دستور عثمان و در زمان و خلافت او ترور شدند...(85)

 

 

ادامه دارد...



[ چهارشنبه 91/5/25 ] [ 12:5 صبح ] [ جلال ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه