خانمهای چادری تلویزیون
چادر یکی از گونههای پوشش خاص شیعیان ایرانی است و بیتردید از اجزاء فرهنگی برجسته زندگی مردم این سرزمین محسوب میشود. در عین این که از منظر نشانه شناختی کاملترین دال مادی به معنای عفاف و حیا در فرهنگ شیعی ماست. از رویکرد کارکردگرایانه نیز وسیلهای کارآمد در برآوردن نیازهای مصونیت طلب و باورهای عفیفانه به شمار میآید.
کنش متقابل با آن نه تنها حافظ بلکه موجود بسیار از روحیات معنوی منحصر به فرد و ارتباط کلامی و غیر کلامی معصومانه زنان و دختران ایرانی است. همچنین در تحلیلهای جامعهشناختی از جامعه ایرانی، به عنوان یکی از شاخصهای توصیف و تبیین ساختار اجتماعی - رفتاری خانوادههای ایرانی به کار میرود مانند خانواده چادری و خانواده غیر چادری؛
اتقان معنایی این پدیده فرهنگی قابلیت آن را در پیام آفرینی و پیام رسانی مذهبی بسیار بالا برده است. این ظرفیت عظیم مورد توجه برنامه سازان و سیاستگذاران صدا و سیما نیز بوده و موجب شده است در بسیاری از تولیدات تلویزیون چادر به یکی از اصلیترین و محوریترین نشانهها و نقشها تبدیل شود.
اما در این میان دو کانون اصلی، تجلی گاه حضور چنین پوششی است:
1- مجریان زن تلویزیون؛
2- یکی از نقشهای اصلی زن در بیشتر سریالهای تلویزیونی.
شاید این دو جایگاه را بتوان بطور کلی کانونیترین تجلیگاه حضور زن در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران نیز قلمداد کرد که آسیبشناسی آن بسیاری از دغدغههای مربوط به انگاره زنان را در تلویزیون ایران در برخواهد گرفت. علاوه بر این که به بهسازی وضعیت و نحوه به تصویر در آوردن چادر در صدا و سیما کمک خواهد کرد.
مقاله پیش رو با تمرکز انتقادی بر یکی از مهمترین پوششهای زنان در تجلی گاه اصلی ایشان در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران قصد دارد زمینه مناسبتری را برای مباحثات مربوط به تاثیرات فرهنگی صدا و سیما به نحوه پوشش در کشور فراهم آورد و برخی آسیبها را گوشزد کند.
فضای رسانهای خاصیتی مجازی دارد و هر نوع تولید فرهنگی در آن به میزان زیادی عاریتگیری از فضای واقعی محسوب میشود. این عاریت گیری خصوصا در رسانههایی که رسالت خود را در همگرایی با فرهنگ جامعه خویش تعریف کردهاند، نمود و حضور بیشتر دارد. بنابراین مواجهه فضای واقعی فرهنگ و فضای مجازی در چارچوب نوعی ارتباط میان فرهنگی صورت میگیرد. منتها ارتباط مذکور این بار نه بین دو فضای واقعی فرهنگی بلکه میان یک فضای واقعی و یک فضای مجازی اتفاق میافتد. در هر حال از نظر ماهیت ارتباطات میان فرهنگی تفاوت چندانی وجود ندارد و تمام قوانین و ضوابط استخدام عناصر یک فرهنگ در فرهنگ دیگر در مورد اخیر نیز باید لحاظ گردد. همانگونه که در مراودات بین فرهنگی در فضای واقعی ضوابط و چارچوبهای خاصی وجود دارد و راههای مطلوب و نامطلوب فرهنگپذیری متمایز شده است، نحوه رویارویی فضای مجازی و حقیقی نیز از همین سرشت تبعیت میکند.بخوانید باید بکند.
یکی از مهمترین مسائل در تبادل بین فرهنگی که همواره مورد توجه اندیشمندان خصوصا متفکرین انتقادی در حوزه مطالعات فرهنگی بوده است، دقت در رابطه بین عناصر مادی و عناصر معنوی فرهنگ است. اندیشههای انتقادی در اینباره از تمرکز بر رابطه تکنولوژی - ابزارهای مادی - و پیامدهای فرهنگی - اجتماعی خاص آن نضج گرفت و بدین جا رسید که تکنولوژی - در این جا تکنولوژیهای ارتباطی - چنان که تاکنون پنداشته میشد خنثی نیست و به همراه خود هنجارها و ارزشهایی را حمل میکنند.
هر تکنولوژی و وسیله مادی در بستر نوعی فرهنگ غیر مادی شکل گرفته است و در جهت خاصی عمل میکند. اگر چه در کوتاه مدت برخی کارآمدیها و سهل سازیها تکنولوژیک نظرها را به سوی خود جلب میکند ولی مطالعات بلندمدت و حتی میانمدت نشان میدهد که تاثیرات فرهنگی آن بسیار موثر است و در صورتی که بستر نظری و تئوریک یک ابزار مادی ناپسند و غیر اصیل باشد میتواند موجب پیامدهای مخرب روانی - هنجاری - فرهنگی گردد.
مطالعات و تحقیقات صاحبنظران اگر چه عمدتا بر کارکردهای منفی تکنولوژی تاکید میکرد ولی قدم بلندی در رسیدن به این نکته بود که هر عنصر مادی فرهنگ دارای وجوه غیر مادی بسیاری است و نمیتوان بدون آن جنبههای این واقعیت مادی را دریافت و بر کارکردهایشان تکیه داشت. فهم حقیقی نقش یک وسیله مادی به درک عمیقی از وجود غیر مادی و فرهنگی آن وابسته است.
صاحبنظران، رابطه بین عناصر مادی و معنوی یک فرهنگ را عمدتا در یک بستر انتقادی پی گرفتهاند اما استبعادی وجود ندارد که ضابطه مذکور را در رویکردهای غیر انتقادی نیز ملاحظه کرد. به عبارت دیگر هدف منتقدان از اشاعه این ادعا - رابطه بین عناصر مادی و معنوی فرهنگ - هشدار به مصرف کنندگان رسانهها و سیاستگذاران بومی کشورهای عمدتا مصرف کننده جهت آگاهی از آسیبهای قطعی از ابزارهای جدید در تکنولوژی ارتباطی است در حالی که میتوان همین ملاحظه را در خصوص اخذ کامل و همه جانبه و مشتاقانه عناصر مادی و معنوی یک پدیده فرهنگی از یک بستر فرهنگی مثبت نیز دنبال نمود. یعنی نمیتوان با در اختیار گرفتن وجود مادی یک پدیده اصیل فرهنگی چنین فرض کرد که وجوه معنوی آن نیز قطعا اخذ شده است. هر نوع عاریت گیری مادی اگر بدون ملاحظه جنبههای معنوی صورت پذیرد یک عمل ناقص و احتمالا دارای آسیبهای فرهنگی است؛ اتفاقی که به نظر میرسد در حوزه پوشش چادر در تلویزیون ایران افتاده است و تکرار میشود.
چنان چه قبلا آمد فضای تولید و پخش رسانهای، یک فضای فرهنگی مجازی است و جدای از عرصه واقعی فرهنگ است پس هر گونه تقلید، اخذ، انعکاس و استفاده از پدیدههای خارجی در برنامه سازی باید از قانونمندیهایی که در عرصه واقعی تبادل فرهنگی وجود دارد تبعیت کند. همانطور که تبادل فرهنگی بین دو جامعه اگر فقط در وجه مادی آن باشد کاملا ناقص است و نمیتواند انتظارات را برآورده کند؛ این نقص در یک تبادل، بین فضای واقعی و مجازی هم میتواند رخ دهد.
البته بین عاریت گیری یک فضای واقعی از فضای واقعی دیگر و عاریت گیری یک فضای مجازی از یک فضای واقعی، تفاوتهای هم وجود دارد. در تبادلات بین دو عرصه واقعی فرهنگی حضور یک ابزار مادی، قطعا به همراه فرهنگ و لوازم معنوی آن خواهد بود و این واقعیت به عاریت گرفته شده آثار خود را به همراه خواهد داشت. چه این ابزار آثار مثبت به بار بیاورد و چه آثار منفی ولی این تلازم در عاریتگیری فضای مجازی از فضای واقعی لزوما و یا حداقل به غلظت سابق وجود ندارد. به عبارت دیگر در فرآیند وامگیری رسانهای از عرصه واقعی فرهنگ میتوان به ابزار یا مادیت عاریت گرفته شده امکان بروز و ظهور صوتی، تصویری یا حرکتی داد ولی معنا و آثار فرهنگی را تا حد زیادی از آن سلب نمود. این اتفاق عجیب که به ندرت در تبادل واقعی فرهنگی قابلیت تحقق دارد، در یک رابطه واقعی - مجازی به وفور قابل مشاهده است و یکی از نمونههای برجسته آن در تلویزیون، خانمهای چادری بیشتر سریالهای تلویزیونی و مجریهای چادری برنامههای اجتماعی یا خبری هستند.
در این برنامهها اخذ وجود مادی چادر بدون امعان نظر و عملیاتی کردن هنری - رسانهای وجوه معنوی آن صورت میگیرد. به عبارت دیگر در حالی که این شخصیتها از یک نظر چادری محسوب میشوند از نظر دیگر کاملا غیر چادری هستند، چرا که تقریبا به اتفاق عناصر معنوی چادر در منش، رفتار، گفتار، ارتباطات غیر کلامی و سایر باورها و ارزشهای ایشان به چشم نمیخورد.
برای توضیح بیشتر به برخی ویژگیهای ذاتی این نوع پوشش که موجب تمایز آن با سایر پوششهاست اشاره میشود و سپس نحوه نمایش تلویزیونی و فرآیند تصویری کردن آن در بخشهای زیادی از سیما به نقد کشیده خواهد شد:
1- مهمترین اقتضاء کارکردی چادر دافعه آن در ارتباطات اجتماعی، خصوصا در روابط میان فردی و گروهی خارج از چارچوب خانواده و روابط زنانه است. دافعه مذکور، لازمه حداکثریترین حجاب حال حاضر دنیاست. به عبارت دیگر اگر نهایت پوشش را برای زنان در نظر بگیریم نمیتواند از چادر فراتر رود. این درجه حداکثری با چاشنی سنگینترین رنگ (مشکی) نتیجهای جز دفع نخواهد داشت. اصولا یک خانم نمیتواند برای هیچ چیز جز ایجاد مانع فرهنگی در روابط با دیگرانی که علاقه و انگیزهای برای رابطه با آنها ندارد، محدودیتهای این چنینی را برگزیند.
چادر یک نه بزرگ به همه نامحرمان است و اصل اول در آن طرد همه است مگر این که صاحب این پوشش اجازه مراوده را به دیگران بدهد. بدین ترتیب عقلا نمیتوان پذیرفت که خانمی چادر به سر کند ولی در عین حال رفتارهای باز، مراودات مستمر و طولانی مدت و ارتباطات سهل الوصول با نامحرم داشته باشد. منظور این نیست که همه این نوع تعاملات شرعا حرام است. البته قطعا شرعا پسندیده نیست. بلکه سخن این است که عقلا و عرفا کسی که چنین سبکی از زندگی آزادتری را انتخاب میکند چادر را به عنوان حجاب برنخواهد گزید. حال چگونه است که مجریان چادر به سر یا بازیگران نقشهای چادر محور در عین پوشیدن سختترین حجاب از نرمترین روابط با نامحرمان برخوردارند؟! گپ زدن مجریان چادری با میهمان مرد برنامهها و همکاران تلویزیونی، هم صحبت شدنهای طولانی بازیگران چادر به سر با مردان نامحرم در نقشهای مقابل و یکی به دو کردنها، شوخیها و زدن حرفهای شبه عاشقانه و حتی عاشقانه و عاطفی هم از مصادیق چنین پدیده عجیبی است.
جالب اینکه شاید تا ده سال پیش این تیپ شخصیتهای چادری را فقط می شد در تلویزیون و یا سینما پیدا کرد ولی به نظر میرسد ترویج این الگوهای رفتاری و شخصیتی به اشاعه آن در فضای واقعی فرهنگی کشور نیز منجر شده است. معلوم نیست خانمی که در ارتباطات کلامی و غیر کلامی خود به حداقل هنجارها قناعت میکند چگونه است که در گزینش نحوه پوشش حجاب حداکثری را بر میگزینند؟ به نظر نویسنده، تیپهای صدا و سیما در جمع کردن ظاهری این دو رویکرد متضاد و عادی جلوه دادن چنین تناقض آشکاری بسیار موثر و البته موفق بودهاند!
2- چادر یک حجاب دشوار نیز هست. یعنی علاوه بر محدودیتهای فرهنگی، محدودیتهای فیزیکی و بدنی را نیز در بردارد. در این صورت طبیعی است که بسیاری از تحرکات، برای فرد مشکل است. بیان این سخن به معنای ناممکن بودن تحرکات اجتماعی - جسمانی یا قبیح بودن حتمی آن نیست بلکه منظور این است که در شرایط عادی همراه کردن چادر و بسیاری از اعمال و رفتارها بسیار سخت و سنگین است. بنابراین صاحب حجاب ترجیح خواهد داد که بخش عمده ای از تحرکات این چنینی را حذف کند یا به حداقل برساند.
معمولا خانم چادری را نمیبینید که بیش از توان خود در جا به جا کردن کالا خرید کرده باشد یا تندتر از حد معمول در خیابان راه برود یا جا به جاییهای پی در پی داشته باشد؛ چرا؟ چون این نوع حجاب و منش چنین اقتضایی را ندارد و به احتمال زیاد در صورت رعایت نکردن این قواعد فرد نخواهد توانست چادر را آن طور که باید و شاید به سر کند و آداب و رسوم آن را به جای آورد. این در حالی است که در بسیاری از سریالهای تلویزیونی خانمهای چادری وارد تعقیب و گریزهای آن چنانی میشوند و در خطر کردن و مبارزه جویی با افراد مختلف حرکت های سریع بدنی، به عهده گرفتن کارهای مردانه و دارای موونه زیاد جسمانی مشاهده میشوند.
3- در ذهنیت تاریخی - فرهنگی ایرانیان، شخصیت زن چادری با نقشهای اجتماعی خاصی گره خورده است و مردم انتظار نقشهای کاملا مشخصی را از چنین شخصیتی دارند. مخاطبان انتظار ندارند، مثلا یک زن چادری را در نقش پلیس یا همکار پلیس ببینید. در نگاه اول پذیرش چنین نقشی از یک زن معمولی چه رسد به خانمی چادری بسیار دشوار است. در حالی که همراه کردن عناصر مادی و معنوی چادر در شرایط معمول نقشهای اجتماعی تلویزیون دچار اشکالات بنیادین است. وارد کردن یک متغیر جدید و البته غریب به نام تغییر نقش، مساله را بسیار پیچیدهتر میکند. در این شرایط مثلا در مواجهه با یک سرهنگ پلیس زن چادری، شاید مخاطب هیچ گاه احساس نکند با یک خانم چادی طرف است. این تلقی بیننده میتواند معنای چادر را در ذهن او دگرگون کند و بعد کالا به آن ببخشد و در نهایت این انگاره جدید مادی به دیگر حوزه های زندگی اجتماعی زنان چادری در نقشهای مختلف تسری یابد. در این صورت ملاک چادری بودن فقط به سرکردن یک چادر مشکی خواهد بود، بدون رعایت حداقل هنجارها و آداب سنتی مراوده که یک زن چادری در فضای واقعی فرهنگ بیش از دیگر زنان خود را ملزم به حفظ آنها میداند.
ورود تلویزیون به چنین عرصههای پیچیدهای بدون مدیریتهای علمی - فرهنگی صحیح، حتی اگر آسیبی هم در برنداشته باشد، قطعا حاوی مزیتی نخواهد بود. البته به غیر از یک عده مخاطب حیران و انگشت به دهان که پس از پایان یافتن سریال پلیسی، درباره عجایب یک درجه دار زن پلیس چادری که اولین و آخرین نمونه اش را در تلویزیون دیدهاند به گفت و گو نشسته اند!
شکی نیست برای حرکت به سمت تعاملات کارآمدتر و حتی شرعی تر پلیس با مردم، خصوصا بانوان، احتیاج به پلیس زن داریم، چنان چه امروز، در طرح امنیت اجتماعی نیروی انتظامی این بخش از بدنه پلیس نقش بسیار موثری دارند، ولی آن چه از تلویزیون پخش شده است، نمایش دهنده این رده از نیروهای انتظامی نیست بلکه زنانی را نمایش میدهد که در نقش روسای کلانتریهای کلان شهرها ظاهر میشوند!
از طرفی استفاده زنان از پوشش چادر در شرایط و حالات اجتماعی گوناگون با یکدیگر متفاوت است. همین طور زنان در حضور یکدیگر آن گونه چادر به سر نمیکنند که در میان مردان ولو مردان فامیل و آشنایان. شما در سریالهای تلویزیونی به صورت صریح چنین تفاوتهای را نمیتوانید ملاحظه کنید.
چادر در این سریالها به صورت یک عامل لابشرط و یکسان در تمام صحنهها و حالات به کار میرود. شخصیت داستان در میان دوستان دانشگاهی آن گونه چادر به سر دارد که در هنگام عبور از کوچه و خیابان یا در میان جمع فامیل و ... چنین انگاره جامد و بی خاصیتی از حجاب و القاء آن به مرور میتواند کارکردهای تمایز بخش و هویت آفرین چادر را در نزد مخاطبان به طور کاملا نامحسوس کم رنگ کند.
5- یکی از چالشهای به تصویر در آوردن چادر در سریالهای تلویزیونی یک پارچه نبودن حضور این حجاب در گستره نقش یک شخصیت است. حضور یک زن را در هر سریال به نسبت های مختلف میتوان با چادر مشاهده کرد. هنگامی که در یک صحنه یا قسمت از سریال، خانم چادری بدون چادر ملاحظه شد، خاصیت حجاب او در بخشهای بعدی سریال از بین میرود. در حقیقت همه ارزش اجتماعی یک زن چادری به در پرده ماندن و دیده نشدن او توسط نامحرمان است و گرنه اگر هر دو حالت یک خانم با چادر یا بدون چادر ملاحظه شود، دیگر فلسفه وجود این حجاب از بین میرود.
این آسیب با حضور کاملا متضاد شخصیتهای چادری یک سریال در نقش شخصیتها نه تنها غیر چادری بلکه با منش، رفتارها، گفتارها و حجاب نه چندان استاندارد و مطلوب در سریال دیگر به اوج خود میرسد. مشاهدات نویسنده نشان می دهد که مواجهه مخاطبان با بازیگران زن در یک سریال جدید، بدون پوشش چادر یا با لباسها و حجابی بسیار با فاصله نسبت به چادر در حالی که در سریال قبلی کاملا محجبه به ایفای نقش پرداخته بودند، حیرت ایشان را به همراه دارد. البته در سالهای اخیر به واسطه تکرار این پدیده ناخوشایند به تدریج از میزان حیرت آن کم شده و بیننده به این پدیده عادت کرده است که البته به شدت جای نگرانی دارد.
6- در سریالهای تلویزیونی نوعی اصرار نامحسوس بر عدم ایجاد محدودیت از سوی چادر برای زنان وجود دارد. گفتمان معنایی حاکم بر برخی از این سریالها چنان است که گویی چادر در عین مصونیت بخشی و به وجود آوردن عزت، احترام و شان برای زنان و دختران، دشواری یا محدودیت چندانی را نیز برای آنها به وجود نمیآورد. در این سریالها تقریبا نمیتوان تمایزی بین زنان و دختران چادری و غیر از آنها از حیث رفتار، گفتار و منش پیدا کرد. هر دو از زندگی و باورهای تقریبا یکسانی برخوردارند، منتها یکی چادری است و دیگری غیر چادری؛
نباید با هدف تغییر نگرش مخاطبان نسبت به دست و پا گیر نبودن حجاب چادر در مراوادت و فعالیتهای اجتماعی کار را به آنجا کشانید که کارکرد چادر در سطح یک شنل تنزل یابد. شنلی که هر کسی میتواند به سر بگیرد و هیچ نوع الزام فرهنگی و ارزشی به همراه ندارد!
به نظر نویسنده، صدا و سیما در تغییر نگرش بخشی از دختران ایرانی در عبور از چادر به عنوان یک حجاب و رسیدن به چادر به عنوان شنل موثر بوده است. استفاده از چادرهای بسیار نازک با پارچهای کاملا براق و بدون رعایت آداب و قواعد به سر کردن چادر از پیامدهای این تغییر نگرش است.
7- آسیب وارده آمده به چادر در سریالهای سیما به مرور در حال توسعه به انگاره روحانیت در تلویزیون نیز هست. در چند سال اخیر در سریالهای تلویزیونی که اوج آن در سریال "روز رفتن " شبکه تهران بود، لباس روحانیت نیز کارکردی کاملا زیبایی شناختی داشته است و غیر از برجسته کردن ظاهری نقش روحانی، موجد و حاصل هیچ کارکرد دیگری نبود.
روحانی مد نظر نه نماز جماعت برقرار میکرد، نه مساله شرعی پاسخ می داد، نه آیه یا روایتی از زبان او شنیده میشد، نه با حوزه علمیه ارتباط داشت، نه از عمق اطلاعات و علم اسلامی بهرهای داشت، نه کارهای جدی مذهبی مثل موعظه و منبر انجام میداد و نه ...، بلکه از روحانیت فقط یک لباس زیبا به تن داشت.
مشابه این اتفاق دقیقا در مساله حجاب و چادر نیز در حال وقوع است. خانمهای چادری سریالهای ما بعضا حتی همه ویژگیهای یک خانم بدحجاب را در مراودات با نامحرمان و بیگانگان دارا هستند. اصلا از گیر افتادن در دام تبهکاران نمیترسند، بسیار شجاعانه وارد عرصههای خطر میشوند، بدون اذن همسر یا پدر خود از خانه خارج میشوند، یا با فعالیتهای لازم الاجاره دست میزنند. با خانواده خود بد اخلاق برخورد میکنند، از رفتار عبادی مطلوبی برخوردار نیستند ولی چادری هم محسوب میشوند!
8 - دست آخر این که چادر، دارای انگاره و پیشینه جا افتادهای در فرهنگ ماست. ذهنیت تاریخی و مذهبی ایرانیان از صاحب چادر انتظارات خاصی دارد. اگر آن انتظارات بر آورده نشود در رابطه آنها با صاحب چادر اختلال ایجاد میشود و پس از مدتی و در صورت ادامه نابهنجاریها، اصل وجود این نوع از حجاب برتر برای آن فرد زیر سوال میرود. بنابراین او مجبور است یا منش خود را با چادر تطبیق دهد یا چادر را به کناری وانهد. چنان چه بسیاری به یکی از این دو راه حل دست یازیدهاند. اما القاهای تلویزیون در بسیاری از سریالها و برخی برنامههای اجتماعی - خبری دارای مجری زن، چنان است که گویی میتوان راه سومی را هم اختراع کرد و آن حفظ وجه مادی چادر البته منظور پارچه مشکی آن! و در عین حال ملتزم نبودن به وجوه معنوی آن است.
به نظر میرسد در بخش هایی از بدنه جمعیت دختران ایران، این آسیب به وجود آمده است که میتوان آن را ناشی از کارکرد آسیب زای شخصیتهای چادری سریالهای تلویزیونی دانست. چادر فقط یک ابراز مادی نیست، بلکه مجموعه ای از مادیت و معنویت است. مادی پنداشتن صرف چادر، جایگاه و ارزش حداکثری ترین حجاب تاریخ بشریت را تا سطح یک شنل - که در برهنه ترین فرهنگها هم مورد استقبال است - تنزل خواهد داد.
[ پنج شنبه 91/3/25 ] [ 10:8 عصر ] [ جلال ]
به گزارش چارقد، ارتباطات غیر کلامی” وجه مهمی از ارتباطات انسانی است. بر خلاف پندار عمومی ارتباطگران که در آن وجه کلامی ارتباط از اهمیت و اولویت بالاتری برخوردار است، دانش ارتباطشناسی و ذهنیت متخصصین این عرصه، وجه غیرکلامی ارتباط را جدّیتر و با اهمیتتر از وجه کلامی میشناسد.
الف نوشت: اعتبار والای ارتباطات غیر کلامیدر نزد ارتباطشناسان برآمده از چند علت عمده است:
الف) برآوردها نشان میدهد که حداقل 80 درصد پیامهای رد و بدل شده میان افراد یک جامعه از طریق ارتباطات غیر کلامی و حداکثر 20درصد از طریق ارتباطات کلامی مبادله میشود. از این جهت ارتباط غیر کلامی، طفیلی ارتباط کلامی نیست و بلکه خود، به تنهایی، اثر یک پیام را میرساند. 2- بررسیها نشان میدهد که در موقعیتهایی که پیامهای کلامی و غیر کلامی یک فرد متعارض به نظر میرسد، دریافتکنندگان پیام بیشتر به وجوه غیر کلامی ارتباط اعتماد و اتکا میکنند. زیرا هر ارتباطگر معمولی به خوبی میداند که پنهانکردن و نیز وانمود کردن نشانههای غیر کلامی بسیار دشوارتر از پنهان نمودن نشانههای کلامی است.
ب) گونه شناسی “ارتباطات غیر کلامی” یکی از مباحث جذاب و دقیق در دانش ارتباطشناسی است. ارتباطشناسان حداقل هشت گونه ارتباط غیر کلامی را شناسایی کردهاند که برخی از آنها مثل “زبان بدن” خود به شعب گوناگونی تقسیم میشود. این دستهبندیهای علمی دقیق به مراتب از ذهنیت عمومی ارتباطگران در خصوص انواع ارتباطات غیرکلامی توسعهیافتهتر است. عموم ارتباطگران علیرغم بهرهبرداری از دامنه گسترده و متنوع روابط غیر کلامی اما همواره به وسعت مکانیزمهای غیر کلامی خود، خودآگاه نیستند.
ج)”زبان بدن” مهمترین گونه ارتباطات غیرکلامی است که خود شامل حداقل 6 مقوله دیگر میشود. این مقولات که در چارچوب ارتباطشناسی هر کدام ذیل یک عنوانی تخصصی و علمی شناخته میشوند عبارتند از:
1- تماثیل(Emblems)؛ مثل زبان اشاره مورد استفاده ناشنوایان، ژستهای مورد استفاده کارکنان پشت صحنه تلویزیون و علامتهایی که بین دو شناگر در آب ردّ و بدل میشود.
2- مصوّرها(ILLUSTVATORS)؛ حرکات اندام بدن همراه گفتار هستند که برای کمک به توصیف آنچه که گفته میشود و دنبال نمودن جهت گفتار مورد استفاده قرار میگیرند. مثلاً هنگامی که به “علی” میگوییم: از در برو بیرون، با دست به سوی درب اشاره میکنیم.
3- نمایشهای عاطفی (affect displays)؛ ژستهای چهرهای که احساسات و عواطفی نظیر غم با شادی را نشان میدهند ابرو و پلک را بالا و پایین انداختن، نمونههایی از نمایشهای عاطفی هستند.
4- تعدیلگرها(Adaptors)؛ حرکاتی که همراه با احساس خستگی و بیحوصلگی بروز میکنند: انگشت روی میز زدن و پا بر روی زمین کوبیدن به هنگام انتظار بیش از حد برای رسیدن طرف ملاقات و نمونههایی از آن دست.
5- منظمکننده(Regulators)؛ سر تکان دادن؛ حرکات چشم و تغییرات بدنی همه منظمکنندههایی هستند که برای تشویق به جهت انجام دادن یا بازداشتن از کاری استفاده میشود.
6- طرز قرار گرفتن، طرز راه رفتن، طرز ایستادن؛ مثلاً پاسداران خطوط هوایی می آموزند که بسیاری از افراد مشکوک را از طرز راه رفتن آنها تشخیص دهند.
7- چهره و چشمها: چشمها از میان کلیه وجوه ظاهری ما، آشکارسازترند. چشمها برخلاف سایر اندام بدن، خود بخشی از مغز هستند. بر اساس نظریهای به نام “مردمکسنجی” (pupilometrics)، وقتی چشمها روی چیزی مطلوب و لذتبخشی متمرکز میشوند، مردمکها گشاد و وقتی روی چیزی ناراحتکننده متمرکز باشند، تنگ میشوند؛ آموزگاران خبره و باتجربه اغلب به مردمکهای چشمان دانشآموزان خود مینگرند تا کشف کنند که آیا آنها به درس یا موضوع کلاس علاقه دارند یا نه. مثلاً 90 درصد از افرادی که به سمت بالا و چپ نگاه میکنند در حال به خاطر آوردن مطلبی هستند. اگر چشمها به طرف بالا و سمت راست دوخته شده باشد به معنای این است که شخص در حال فکر کردن به آینده است!
د) دامنه ارتباطات غیرکلامی البته از زبان بدن (body language) فراتر است و موارد بیشتری را شامل میشود: 1- صداهای آوایی (paravo calics)؛ به کلیه جلوههای صوتی که همراه کلمات ایجاد میشود، نظیر تُن صدا، شبه اصوات میگوییم. سرعت، قدرت، طنین، مکث و شدت صدا، همه معنایی خاص دارند.
2- فضا(مجاورت) (proxemic)؛ افراد بخشی از پیامهای خود را از طریق حفظ محدوده خاصی از حریم فیزیکی و حساسیت نسبت بدان منتقل میکنند. هرچند که میزان حریم خصوصی و عمومی فرد در فرهنگهای مختلف به یک مقدار نیست اما در همه جوامع، حریم و فاصله دارای معنای ارتباطی و فرهنگی است. بدین جهت میزان حریم بین دو فرد میتواند شاخص گویایی برای سنجش کیفیت روابط آنها محسوب گردد. هر چقدر حریم کمتر باشد، صمیمیت بیشتر و هر چقدر فاصله بیشتر باشد گویای صمیمیت کمتر است.
3-”شامّه”؛ یکی از انواع بسیار مؤثر و جذاب ارتباطات غیرکلامی است. “بوها” چه انواع طبیعی بوی بدن و دهان و چه انواع مصنوعی، عطرها و ادکلنها، از جایگاه بسیار مهمی در ارتباطات انسانی برخوردارند.
4-زیباییشناسی(Aesthetics)؛ انتقال یک پیام یا حالت از طریق رنگ یا موسیقی، زیباییشناسی نامیده میشود. موسیقی میتواند موجب افزایش توجه شنونده یا دلزدگی و خستگی او شود. رنگها نیز بر اشخاص اثر میگذارد و بسیاری از موسسات فرهنگی و رسانهای بر این نکته تأکید زیادی دارند و آن را به کار میگیرند.
5- مشخصات فیزیکی؛ استیل بدنی، میزان قد و وزن، قدرت و انعطافپذیری جسمانی، اندازه دست و پا، کشیدگی یا کوتاهی گردن، بزرگی یا کوچکی سر و مواردی از ایندست هر یک در ارتباطات انسانی مؤثر است.
6- مصنوعات (Avtifacts)؛ لباس، آرایش، عینک و جواهرات هر یک پیامهای مشخصی را منتقل میکنند. احتمالاً پوشاک از میان همه مصنوعات جلوهگرتر باشد. پوشاک، تقریباً مانند بدنی دیگر است که به بیننده میگوید شما چه کسی هستید! از آنجا که شما میتوانید نوع پوشش خود را انتخاب کنید، این انتخاب بیانگر آن ذهنیتی است که میخواهید در مورد خود در دیگران ایجاد کنید.
ه) توضیحات پیشگفته به خوبی نشان میدهد که ارتباطات غیر کلامی چگونه در همه ابعاد و سطوح روابط انسانی حضور دارد و هر نوعی از آن به چه ترتیبی در تبلور پاره های خاصی از معانی فرهنگی دخالت میکند. بدیهی است که ارتباطات مؤثر انسانی محصول چیدمان متناسب و مناسبی از نشانه های غیرکلامی در همگرایی با نشانه های کلامی است. یک چیدمان نشانه شناختی وقتی به لحاظ ارتباطی معنی دار و موثر است که بین نشانههای سازنده آن سنخیت فرهنگی وجود داشته باشد. هر نوع بیدقتی در تناسب، نشانه حتی یک برخاسته فرهنگی- ارتباطی، نه تنها اتقان معنایی آن را تضعیف میکند بلکه میتواند به تولید معانی کاملاً جدید و بی ربط به نیّت ارتباط گر بیانجامد. در اغلب برساخته های تلویزیون ایران از دختران و زنان جوان، نمونه های جالب توجه و بعضاً عجیبی از ناسازگاری رفتارهای کلامی و غیر کلامی و نیز ناسازگاری بین خود رفتارهای غیرکلامی ایشان به چشم می خورد. یکی از نمونه های شناخته شده و نسبتاً فراگیر از این پدیده به عدم تطابق وضعیت نسبتاً بهنجار حجاب خانم مجریها با نابهنجاریهای مشهود در رفتارهای غیر کلامی آنها بازمیگردد. چنانچه آمد “مصنوعات” فقط یکی از گونه های هفتگانه ارتباطات غیرکلامی به شمار می آید که مواردی مثل لباس، آرایش، عینک، جواهرات و … را دربر میگیرد. برخی از ستارگان اجرای تلویزیون در حالی به لحاظ شرعی بودن پوشش سر و بدن “با حجاب” بهنظر میرسند که در حوزه های دیگر ارتباطات غیر کلامی، مثل ژستهای بدنی، طرز قرار گرفتن، طرز ایستادن، چگونگی چهره و چشم و میزان فاصله فیزیکی، از مراودات باز و به اصطلاح ندار با نامحرم برخوردارند.
به عبارت دیگر در بخش عمدهای از فرآیند بازنمایی زن جوان به مثابه مجری تلویزیون، دامنه وسیع و گوناگون ارتباطات غیرکلامی فقط به یکی از مصادیق مقوله “مصنوعات” تقلیل داده شده است و اقامه هنجارهای شرعی در مورد بقیه مقوله های غیرکلامی و حتی در خصوص سایر مصادیق مقوله “مصنوعات” مثل “نحوه آرایش صورت” و “قواعد استفاده از زینتآلات مغفول” مانده است. در سایه این غفلت سنتی، برخی خانممجریهای تلویزیون مهارتهای اعجاببرانگیزی را در همراهی انواع رفتارها و نشانههای غیرعفیفانه با حجاب اسلامی کامل خود تولید کردهاند.
اینگونه؛ “حجاب” در بسیاری از اجراهای تلویزیونی در زمینهای فارغ از “عفاف” به تصویر درمیآید. پیشرفتهترین نمونه، پدیده عجیب “باحجابان بیحیا” را میتوان در برنامه جدیدالورود “سرآشپز” شبکه دوم سیما به تماشا نشست؛ آنجا که خانم مجری جوان برنامه با سر و گردنی کاملاً پوشیده، بدون اینکه حتی یک تار مویش بیرون باشد، آنچنان بی مهابا و جسورانه سخن میگوید، حرکت میکند، ژست میگیرد، به نامحرم نزدیک میشود، با او به مثابه یک محرم به گپ و گفت صمیمانه مشغول میشود و تماشاچیان تلویزیون را خیره پیراهن و دامن معلّقش میگرداند که گویی از حجاب کامل او تنها معنایی که ساطع نمیشود همان حجب و حیای یک بانوی محجبه است. “حجاب پوشاننده” او در انبوه ارتباطات کلامی و غیر کلامی غیرعفیفانهاش به شدت گم و نامرئی است و دیگر به چشم هم نمیآید و اینگونه در نقض غرضی آشکار به همزیستی تمام عیار “باحجابی” و “بیحیایی” میانجامد. پدیده عجیب و غریب “باحجابان بیحیا” یکی از پیامدهای تلقی مکانیکی و غیر فرهنگی برخی تلویزیونچیها از حقیقت حجاب اسلامی است.
در پایان باید خاطر نشان کرد اگر این افراد به احادیث معصومین(ع)وسخنان مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای(حفظه الله) توجه بیشتری کنند بسیاری از مشکلات بد حجابی حل خواهد شد.
* مضامینی از این مقاله که ناظر به موضوع ارتباطات غیرکلامی ارائه شد، از کتاب مدیریت ارتباطات اثر «رُی ام برکو» برگرفته شده است. چاپ ششم این کتاب با ترجمه دکتر سید محمد اعرابی و داود ایزدی از سوی دفتر پژوهشهای فرهنگی در سال 1389 روانه بازار نشر گشته است.
[ پنج شنبه 91/3/25 ] [ 10:5 عصر ] [ جلال ]
76سال پیش رضا خان دستور کشف حجاب را رسما اجرایی کرد. بخشنامه? کشف حجاب جهت تصویب رضاشاه در تاریخ 27 آذر 1314 از طرف رئیسالوزرا به دربار فرستاده شد تا در آغاز دیماه فرمان اجرای غیر رسمی قانون کشف حجاب به تمام ولایات ایران ارسال شود.
سرانجام رضا شاه در 17 دی سال 1314 طی جشن فارغالتحصیلی دختران بیحجاب در دانشسرای مقدماتی رسماً از قانون کشف حجاب رونمایی کرد.
رضا شاه پس از تنها سفر خارجیاش به ترکیه در 12 خرداد 1313، تحت تأثیر اقدامات غربگرایانه آتاتورک قرار گرفت. وی که که شدیداً تحت تأثیر بیحجابی زنان ترکیه قرار گرفته بود، بعد از این سفر تجددگرایی را در مخالفت با حجابی دید که فرهنگ مردم ایران بود.
جشن کشف حجاب در قم
بدین منظور و برای رسمیت یافتن کشف حجاب، قانون اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه در چهار ماده و هشت تبصره در جلسه 6 دی 1307 و در سومین سال پادشاهی رضاخان ـ دوره هفتم قانونگذاری مجلس شورای ملی ـ به تصویب رسید و در 17 دی ماه رسما اجرا شد امّا اجرای این قانون با مقاومت گستردهای در تهران و چند شهر دیگر روبرو شد و روحانیون نیز پیشتاز این مخالفتها بودند.
داریوش شهبازی، تاریخنگارو پژوهش گر تاریخ تهران معتقد است رضا شاه اشتباه بزرگی با اجرایی کردن قانون کشف حجاب مرتکب شده است.
به گفته وی، از گذشته تا کنون 3 مساله اساسی با هویت ایرانی عجین شده است که جدا سازی و حذف آنها اشتباه است. شهبازی در توضیح این 3 مساله به شفاف، گفت: مساله اول که با هویت ایرانی عجین شده است، تاریخ ایران باستان و فرهنگ باستانی ایران است چرا که علاوه بر مردم ایران؛ جهانیان نیز همواره بر تمدن چند هزار ساله ایرانی تاکید دارند و در این دوره مفاخرو بنیه بزرگ فرهنگی داریم که نمیتوان آن را کنار گذاشت.
این تاریخ نگار ادامه داد: مساله دوم، مسلمان شدن ایرانیان و عجین شدن اسلام با گوشت و خون مردم ایران است که از دوران صفویه به بعد پر رنگتر شده است. این دوران از تاریخ برای ایران بسیار سرنوشت ساز بوده و اسلام را با هویت ایرانی پیوند داده است که این پیوند به هیچ وجهه گسستنی نیست و تلاش برای جدا کردن اسلام از ایران قطعا با شکست مواجه خواهد شد.
وی تاکید کرد: هر حکومتی که بخواهد تاریخ باستان و تاریخ اسلام را کنار بگذارد به گواه تاریخ کشورمحکوم به عدم موفقیت است و پاک کردن این دو مورد به خصوص اسلام اشتباه است.
شهبازی با تاکید بر عدم نفی نفوذ فرهنگ غرب در جوامع سنتی دنیا افزود: مساله سوم که در 200 سال اخیر مطرح شده است، مساله برخورد تمدن غرب با تمدن اسلامی –ایرانی است. از دوره آغاز انقلاب صنعتی ودوره ناصرالدین شاه که پدیده انقلاب صنعتی با فلسفه جدید و فلاسفهای چون هگل وارد جوامع دیگردنیا شد، برخورد فرهنگها به نسبت شرایط هر جامعه تاثیرگذار بود و نمیتوان این مساله را نیز نادیده گرفت.
این پژوهشگر تاریخ تصریح کرد: بنابراین من معتقدم که رضا شاه در آن برهه از تاریخ با اجبار کشف حجاب و قانون کشیدن چادر از سر زنان اشتباه بزرگی مرتکب شد چرا که تاریخ نشان داده اجبارهای از این نوع به نتیجه نخواهند رسید و باعث برانگیختگی افکار عمومی خواهند شد.
گفتنی است، تشکیل جمعیت بیداری نسوان ـ دی 1305ـ ترویج دکلته و منع چادر از سوی ملکه، حضور خانواده سلطنتی با وضع زننده در قم ـ نوروز 1306 -، مسافرت امانالله خان افغان به همراه همسرش ثریا به ایران ـ خرداد 1307ـ و حضور تعدادی از زنان افغانی همراه آنها که در میهمانیها حجاب را رعایت نمیکردند و در بازگشت به افغانستان نیز با لباس و کلاه اروپایی از شهرهای ایران عبور میکردند، از نشانههای گرایش دربار رضاخان به کشف حجاب بود که سرانجام باعث تصویب و اجرا شدن این قانون شد و بسیاری از زنان معترض را عملا خانه نشین کرد و از حضور در اجتماع باز داشت.
آیت الله قمی، آیتالله شیخ عبدالکریم حائری، آیتالله سید یونس اردبیلی، آیتالله سید محمد تقی خوانساری، آیتالله حجت کوهکمرهای و آیتالله میرزا محمد آقازاده از جمله مراجع وعلمای سرشناس بودند که نسبت به اقدامات رضاخان در ترویج بیحجابی شدیداً اعتراض کردند. بسیاری از علما و روحانیون نیز در اعتراض به کشف حجاب تبعید شدند
[ پنج شنبه 91/3/25 ] [ 9:58 عصر ] [ جلال ]
حجاب یکی از نمودهای رواج عفاف و حیا است که باید از سوی زن ومرد در جامعه رعایت شود. در جوامع امروزی به دلیل مصرفگرایی شتابزا، زن به عنوان کالایی برای جلب فروش و افزایش سود سرمایهداران تلقی شد. از سوی دیگر مردان بدون در نظر گرفتن هر گونه عفت پوششی و کلامی، خود را مبرا از رعایت عفت و حجاب میدانند؛ چیزی که امروز نیز با آن مواجهیم. محدودیت پوششی بیشتر به زنان و با نوعی اجبار همراه شده است که خود به ایجاد پیامدهای منفی راجع به حجاب در سالهای اخیر منجر شده است.
[ پنج شنبه 91/3/25 ] [ 9:56 عصر ] [ جلال ]
دانشجونیوز:از جمله مباحثی که امروزه در اذهان عمومی مطرح بوده و احیاناً از سوی گروهی مورد مناقشه واقع می گردد، بحث مانع شدن و یا برخورد حکومت اسلامی با عوامل بدحجابی یا بیحجابی به شکل آزادانه در محیط جامعهی اسلامی است. مناسب به نظر می رسد با قطع نظر از کم و کیف این کار در سطح جامعهی اسلامی توسط مجریان این طرح، بحثی مبنایی نسبت به این مسأله صورت پذیرد.
پرسش اساسی در این باره این است که آیا حکومت اسلامی افزون بر نقش هدایتگری، تبلیغ، امر به معروف و نهی از منکر، می تواند در عرض کارهای یاد شده با افرادی که به رفتار بی حجابی یا بدحجابی مبادرت می ورزند، برخورد عملی نموده و آنها را به رعایت موازین شرعی در خصوص پوشش اسلامی الزام نماید؟ شایسته است مبانی اسلامی و ادلهی لزوم چنین کاری بررسی گردد تا افزون بر آنکه در عمل به جهت آنکه در جامعهی اسلامی به سر برده و موظف به رعایت قوانین موضوعه در آن هستیم؛ نسبت به علت و فلسفهی چنین برخوردی شناخت پیدا کنیم.
روشن است در این نوشتار کوتاه نمی توان به شکلی مبسوط به تمامی ادلهی عقلی و نقلی این مسأله پرداخت بلکه تلاش می شود به عمده ترین آنها در این باره اشاره گردد. مناسب به نظر می رسد پیش از ورود به متون دینی و استنباط ظهورات آن در موضوع مورد نظر، تحلیلی عقلی از چرایی این عمل حکومت اسلامی ارایه شود و سپس در ادامه به ادلهی قرآنی و روایی آن نیز اشاره گردد.
دو سویه بودن رابطهی میان اعتقاد و عمل
1. پر واضح است که امور روبنایی بر حقایق زیربنایی متکی است. در طبیعت به ویژه نباتات این حقیقت کاملاً آشکار است. درخت تنومند، زیبا و دارای شاخ و برگ های متعدد از یک ریشهی قوی، عمیق و مناسب خودش بهره مند است. هرچه درخت بزرگ تر، قوی تر و راسخ تر باشد، دارای ریشه های ضخیم تر، عمیق تر و قوی تر است.
انسان از این حقیقت مستثنی نیست. ظاهری دارد و باطنی، اعتقادهایی دارد که ریشهی رفتارهای ظاهری انسان را شکل می دهند و ظواهری دارد که روابط بیرونی را تنظیم می کند. هرچه ریشه و اعتقاد صحیح تر و عمیق تر باشد، ظواهر و میوه های رفتاری آن شیرین تر و سالم تر است و به هر میزان اعتقادها و باورهای او ناسالم و سطحی تر باشد، ثمرات رفتاری ناسالم و تلختری تحویل می دهد. قرآن کریم این معنا را با مثالی بسیار زیبا و شیرین بیان می کند و ارتباط میان باطن دین و ظاهر آن را به صورت واضح بیان می نماید. در سورهی ابراهیم آمده است:
«ألم تر کیف ضرب الله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه أصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی أکلها کل حین بإذن ربها...»[1]
«ای رسول ما، ندیدی که چگونه خداوند کلمهی پاکیزه را به درخت زیبایی تشبیه نموده است که اصل و ریشهی آن برقرار و شاخهی آن به آسمان بلند است و آن درخت زیبا به اذن الهی همهی اوقات میوه های خوشی می دهد ...»
ظاهر آیهی شریفه حاکی از آن است که قرآن کریم، برخلاف برخی از به اصطلاح روشنفکران که از نزد خود دین را به اموری مانند: گوهر و صدف دین، ذاتی و عرضی دین و مانند آن تقسیم مینمودند، تمام دین را به درختی تنومند تشبیه می کند که دارای ریشه ای ثابت و استوار در زمین بوده و شاخه های آن به سمت آسمان بلند است و مدام میوه های پاک و زیبا حاصل میدهد.
تمام هویت دین در یک تشبیه قرآنی بر کلمهی «طیبه» که همان «توحید» می باشد،[2] استوار است و تمام اعمال و رفتار از این ریشه و چشمهی طیب و طاهر سرچشمه میگیرد. بنابراین؛ هرچه توحید قوی تر و راسخ تر باشد به همان میزان کارها محکم تر و رفتارها خدایی تر می گردد.
در متون روایی ما، مبارزهی [امام] علی (علیه السلام) در جنگ احزاب با بزرگ مشرکین مکه و سایر ممالک -عمربن عبدود- و شکست وی که به شکست لشکر کفر منجر گردید، با اعمال تمام امت رسول الله تا روز قیامت برتر دانسته شد. به نظر می رسد راز این برابری در نیت پاک و اخلاص بینظیر آن حضرت در میدان مبارزه بوده است که عمل او را زیبا و مؤثر نموده است.[3]
بدون شک، اعتقاد سالم از معرفت صحیح ناشی می گردد و معرفت صحیح با کسب مبانی یقینی و علوم وحیانی به دست می آید. به دنبال شناخت است که دل باور نموده و اعتقاد پیدا می کند و به دنبال آن، اعتقاد است که اعمال را شکل می دهد. اگر بین اعتقاد از یک طرف و رفتارها از سوی دیگر دوگانگی به وجود آید، نفاق رخ می نماید و دیر یا زود این دوگانگی خود را نشان میدهد زیرا چنین شخصی تنها در زمان محدودی میتواند خود را نگه داشته و در تضاد با اندیشه، اعتقاد و باطن خود عمل نماید اما؛ در نهایت به کسالت و بی رغبتی در عمل منجر شده و در شرایط ویژه سریرهی خود را نشان خواهد داد.
اما کسی که عمل و ظاهر او مطابق با اعتقاد و باطن او بوده باشد، بدون شک عملی زیبا، پر رونق، بادوام و مؤثر انجام خواهد داد. همچنین مدام با نشاط بوده و کسالتی در او دیده نمی شود زیرا این اعمال از اصول و ریشه ای تغذیه می کند که آن ریشه به چشمهای متصل است که پیوسته در حال فیضان است.
اسلام یک دین گویا و ناطق است. افزون بر آنکه ـ اصول و اعتقادهایی دارد که جایگاه آن قلب انسان بوده و اساس دین به شمار می آید ـ به همین مقدار بسنده نکرده بلکه برای آن شعارهایی را تدبیر نموده است. این شعارها است که از آن اعتقادها خبر می دهد و آن را برملا می سازد. شعایر دینی چهرهی آن اعتقادها به شمار می آیند و آن مقداری که این شعایر در دیگران مؤثر است، اصل اعتقاد مؤثر نیست. اساساً فرهنگ جامعه، زاییدهی مبادی و مبانی فکری مردم آن جامعه است.
از سوی دیگر، مطابق فرهنگ قرآن کریم این ارتباط دوسویه است یعنی اگر مبادی و اندیشه در رفتارهای اجتماعی و فردی مؤثر است و شکل رفتارها را تعیین می کند، اعمال و رفتارهای آدمی نیز به همین صورت در معرفت و اعتقاد او مؤثر است. رابطهی میان اعمال و اعتقادها یک رابطهی دو طرفه است؛ عمل صالح، قلب و اعتقادهای قلبی را تقویت می کند و جان را صیقل می بخشد و ایمان را افزایش می دهد. در مقابل، ایمان راسخ، عمل را زیبا ساخته و انسان را در تلاش خودامیدوار و راسخ می نماید و قدرت مضاعف به او می بخشد.قرآن کریم در این باره میفرماید:
«بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون؛[4] قلب های آنها به واسطهی آنچه که به دست آوردند و کسب نمودند، زنگار گرفته است.»در آیهی دیگری نیز می فرماید:«ثم کان عاقبه الذین أساؤوا السؤا أن کذبوا بآیات الله؛[5] سپس عاقبت کسانی که کارهای بدی انجام می دهند آن است که آیات الهی را تکذیب می کنند.»
این دو آیه، رابطهی عمل و اعتقاد را به خوبی نشان می دهد که چگونه گناه و عمل ناشایست، اعتقاد را مریض کرده و به انکار خدا و نشانه های او منجر خواهد شد. آیهی محل بحث (24 و 25 سورهی ابراهیم) نیز تأثیر اعتقاد را در عمل و رفتار بیان نموده است و آن را همچون ریشه ای نسبت به رفتارها قلمداد نموده است. حاصل آنکه میان رفتارهای یک جامعه از یکسو و اعتقادهای آنها از سویی دیگر، رابطهای دو سویه برقرار است.
مکانیزم القای معانی
2. القای معانی و مکانیزم درک و فهم، منحصر در الفاظ و القائات زبانی نیست، بلکه دامنه اش بسیار گسترده تر است. اگرچه رابطهی زبانی و کتبی رابطهی شایع و متعارف بوده و از نعمت های کم نظیر الهی به شمار می آید؛ اما راه های دیگری نیز برای انتقال معانی و مفاهیم بلکه احساسات و پیام ها نیز وجود دارد.
کسی که به علامت نهی دست خود را حرکت می دهد و یا کسی که برای تفهیم «امر به آمدن»، دست خود را به شیوه ای دیگر تکان می دهد، قهراً در حال القای معانی است. در همین مورد می توان عصبانیت و رأفت او را در حد بالایی درک نمود. حرکات چشم و نحوهی مواجه شدن، درهم بودن و یا خندان بودن، بدون کمترین کلام، خود حاوی بسیاری از معانی است. انسان ها نیز از این راه معانی را کاملاً درک نموده بلکه بیش از القائات لفظی متأثر شده و یا مؤثر واقع می شوند. گاهی اوقات لبخند یک انسان وارسته و بزرگ، برای سالها در روحیه و رفتار یک شخص مؤثر است.
دست مهربانی که بر سر فرزند کشیده می شود، کوه عطوفت و مهربانی را در فرزند ایجاد میکند و روح آرامش، نشاط و اعتماد به نفس را به وی هدیه می نماید. آنگاه همانطوری که انسان به دنبال ارتباطات کلامی و لفظی، باور پیدا کرده و به دنبال آن عمل می نماید، همچنین به دنبال این رفتارها و القائات غیرلفظی نیز معتقد شده و عمل نموده و شیوهی رفتاری و گفتاری خود را تغییر می دهد. پیداست قدرت القای معانی و میزان تأثیر اعمال و رفتارها که از راه غیر لفظ صورت می پذیرد؛ فزون تر از قدرت انتقال لفظ است.
انتقال معانی در بسیاری از موارد به طور ناخواسته و ناآگاهانه صورت می پذیرد، کسی که در حال تکلم است و تکلم نیز امری کاملاً اختیاری است، شیوهی درهم آمیختگی چهرهی او نوع نگاه و کیفیت سخن گفتن او، معانی دیگری را به صورت غیراختیاری به مخاطب منتقل می سازد و انتقال این معانی معلول خواست یا عدم خواست او نبوده بلکه قهری و طبعی است. کارهایی که در سطح جامعه صورت می گیرد، آبستن معانی و مفاهیم گوناگونی است که قهراً در مخاطب و افراد جامعه مؤثر بوده و اندیشه و بلکه احساسات و نگاه های آنها را به خود معطوف می سازد.
رفتارهای اجتماعی مانند: تجمعهای عمومی، دینی و سیاسی، کارهای گروهی و سراسری و ... با قطع نظر از اذکار و شعارهایی که افراد آن به کار می گیرند، خود حاوی نکات بسیار فراوان و القا کنندهی معانی گوناگون انسانی، دینی، اجتماعی، سیاسی و مانند آن است.
چنانکه این پیامد، تابع میل و خواست افراد آن اجتماع نبوده، بلکه از ثمرات قهری امور یاد شده است. حقایقی که از راههای یاد شده به افراد منتقل می گردد، افراد را به شدت مجذوب نموده و احساسات آنها را برانگیخته و در موارد بسیاری منجر به رفتار و عمل می گردد.
قالَ امیرالمؤمنین(علیه السلام): «الْعُقُولُ أَئِمَّةُ الْأَفْکَارِ وَ الْأَفْکَارُ أَئِمَّةُ الْقُلُوبِ وَ الْقُلُوبُ أَئِمَّةُ الْحَوَاسِّ وَ الْحَوَاسُّ أَئِمَّةُ الْأَعْضَاء»ِ[6]
[امام] علی(علیه السلام) فرمودند: «عقول جلودار افکار و اندیشه اند و اندیشه ها پیشاهنگ قلوب هستند و قلب ها نیز رهبران حواس اند و حواس هم اعضا را هدایت مینمایند.»
در این حدیث شریف، امیرمؤمنان علی(علیه السلام) به نحو بسیار زیبایی میان اندیشهی آدمی از یک سو و رفتار وی از سوی دیگر ارتباط برقرار می نماید و در حقیقت، افکار را به عنوان مبانی اعمال و ریشهی کردار معرفی می فرماید.
3. بی تردید به میزانی که انسانها از راه دیدن و حواس متأثر شده و رفتارهای خود را شکل می دهند از راه دیگر متأثر نمی شوند. به عبارت دیگر، غالب افراد تا حقیقتی را از نزدیک مشاهده نکنند تأثیر چندانی در آنها ندارد. مشاهده از نزدیک رفتارها و اماکن، تأثیر شگرفی در رفتارها و اعمال انسان ها دارد.چنانکه مشاهدهی امور ناصواب نیز به همین میزان نقش مهمی در اعمال و رفتارهای ناشایست اشخاص ایفا می کند. بدون شک رؤیت از نزدیک خانهی خدا تأثیری به مراتب فزون تر از تأثیر مشاهدهی آن از راه سیما یا تصاویر و یا نقل ویژگی آن توسط زائران آن مکان مقدس است.
حاصل مقدمههای یاد شده عبارت است از، کسی که عامل پدیدهی بدحجابی یا بیحجابی در سطح جامعه است در حقیقت با زبانی گویا و شفاف به نحوی که هرگز قابل تعدد برداشت و یا سوء فهم نباشد با مخاطبین خود به ویژه جنس مخالف سخن می گوید و از آنجایی که مقولهی بدحجابی امری ظاهری و مکشوف است و انسان ها نیز غالباً از راه مشاهدهی امور حسی تحریک شده و عمل می کنند؛ از این رو در نحوهی رفتارهای عملی آنها نیز به شدت تأثیر دارد.
با این بیان، کلام مُضحکی خواهد بود اگر گفته شود: «من در نحوهی پوشش خود آزادم و کسی نمیتواند مزاحم من شود و به دیگران نیز کاری ندارم» در پاسخ می گوییم: «اگرچه شما مدعی هستید که با کسی کاری ندارید ولی رفتار شما به شکل ناخواسته و با زبانی شفافتر از زبان سر و یا حداقل همانند آن با مخاطبین سر و کار داشته و با آنها سخن می گوید.»
فعل بی حجابی یا بدحجابی سخنش آن است؛ دیدن من و ... از من هیچ اشکالی نداشته و در واقع با این کار دعوت دیگران به ... از اوست. این همان چیزی است که مخاطبین خود را که غالباً از روح متوسطی برخوردارند به خود جلب نموده و آنها را مشوش ساخته و محیط امن اسلامی را به فضایی آلوده و ناامن مبدل می سازد؛ بلکه در سطحی وسیع تر تبلیغی برای فرهنگ منحط غرب به شمار می رود.
ممانعتی که کشورهای اروپایی مانند: فرانسه، آلمان و ...، از ورود خانم های محجبه به مدارس و دانشگاه ها داشتند، در همین راستا می باشد. آنها دریافتهاند رعایت پوشش اسلامی در جامعهی آنان و به ویژه در مقابل قاطبهی جوانان که بیشتر از راه مشاهده متأثر میشوند، خود نوعی تبلیغ فرهنگ غنی اسلام به شمار می آید.
دین مبین اسلام برای ترویج و تقویت آموزه های خود تنها به جنبهی ایجابی آن توجه نکرده بلکه حیثیت سلبی آن را نیز مورد توجه قرار داده است. کلمهی توحید-لاإله إلا الله- مشتمل بر دو حقیقت است و به دو اعتقاد اشاره دارد، نخست باور داشتن به عدم خدایان دیگر و عدم قدرت و کمال مستقل در عرض آن و دوم اذعان به وجود «الله» تبارک و تعالی به عنوان منبع هستیهای عالم.
در مورد تربیت انسانی نیز صرفاً وجههی مثبت را به انسان تلقین نمودن کافی نیست بلکه وجوه سلبی و مضر را نیز باید از او دور کرد. در شرع مقدس اسلام، هم عمل به معروف توصیه و امر شده است و هم نهی از منکر. به همین جهت در شرع اسلام خواندن نماز، که سمبل عبادت و تجسم ارتباط با خداوند متعال است، به صورت ها و بیان های متعددی تأکید شده است و در بیان پیامبر گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) به عنوان عمود دین، قلمداد شده است.
کعبه را به گونه ای تدبیر نموده است که هرگز خالی از طواف کنندگان نباشد. اما اسلام و نبی مکرم(صلیاللهعلیهوآله) به همین مقدار بسنده نکرده بلکه توصیه های مکرری برای دوری از معاصی و کارهایی نموده اند که انسان را به ورطهی هلاکت نزدیک می سازد. در اسلام از یک طرف به حفظ حرمت شخص رسول الله(صلیاللهعلیهوآله) توصیه شده است؛ و از طرفی دیگر، با شخص ساب النبی برخورد جدّی می شود. همچنین به میزانی که به قرآن ارج می نهد، بی حرمتی به آن را نیز حرام و مرتکب آن را مستحق تعزیر می داند.
در فقه اسلامی به ویژه فقه شیعی، توقف و زندگی در بلاد کفر یعنی کشوری که به سهولت نمی توان شعایر دینی را در آن برقرار نمود، کشوری که اقامهی نماز جمعه و جماعت به صورت رسمی در آن ممکن نیست و یا حفظ حجاب و مانند آن مقدور نیست، ماندن در آن حرام و مهاجرت از آن محل واجب است.[7]
علت آن معلوم است زیرا در محلی که شعایر الهی اقامه نمیشود و در بسیاری موارد به صورت قهری به بیمبالاتی نسبت به آن نیز منجر می گردد، در چنین شرایطی انسان مؤمن و دیندار در تدین خود ضعیف شده و جرأت ابراز ندارد و به ویژه فرزندان و نونهالان با مشاهدهی شعایر کفر و مشاهده نکردن شعایر دینی به صورت قهری به سمت و سوی آنان متوجه شده و دین و تدین در نزد آنان رنگ می بازد.
آنگاه اگر در یک کشور اسلامی که حاکم آن مسلمان و مجری فرایض دینی به حساب می آید، شعایر کفر و رفتارهایی که در بلاد غیراسلامی شیوع داشته و رایج است، شیوع پیدا کند، در این صورت نقض غرض الهی شده و حاکمیت حاکم اسلامی مخدوش میگردد.
یک مادر حاذق که دغدغهی سلامت فرزند را دارد، تمام همت او مصروف این نیست که فقط فرزند را با غذاهای مناسب تقویت نموده باید مراقب باشد مریضی های احتمالی که اطراف او را فرا گرفته است فرزند او را گرفتار نسازد. اگر مادری تمام تلاش خود را معطوف نماید تا غذاهای مناسبی به فرزند خود بدهد اما در مقابل بیماری ها از او حفاظت نکند در حقیقت او نقش مادری را به خوبی ایفا ننموده است. زیرا این دو یک هدف را دنبال میکنند و آن عبارت است از: حفظ، رشد و بالندگی فرزند.
به همین میزان اگر حاکم اسلامی تمامی فرایض دینی را در سطح جامعه انجام دهد و از آن مراقبت نماید اما؛ نسبت به حرکت های مسمومی که در سطح جامعه توسط شیاطین صورت میپذیرد، رفتارهایی که جز تضعیف آموزه های دینی ره آورد دیگری برای انسان ندارد، مقابله ای نداشته باشد، چنین حاکمی در حقیقت نقش خود را نتوانسته است عملی نماید و حاکم موفقی نیست.
با توضیحی که ارایه شد معلوم می گردد، دولت اسلامی نه تنها باید با نمادهای کفر و رفتارهایی که تبلیغ آیین غیراسلامی است، مبارزه نماید بلکه باید تفحص نموده و در صدد ریشه کنی آن برآید و عوامل آن را بازشناسی نموده و برخورد عملی نماید.
مبحث دوم: آیات
با تأمل در آیات الهی می توان بر ضرورت پاسداشت و حفظ پوشش اسلامی ادله ای را اقامه نمود که به اختصار به چند آیه اشاره می شود.
در قرآن کریم بر لزوم و ضرورت فریضهی عظیم «امر به معروف و نهی از منکر» تأکیدهای فراوانی شده است، چنان که در قالب قصهی اصحاب السبت نیز این مسأله و عواقب شوم ترک آن بیان شده است.[8]
در فقه اسلامی به مسألهی امر به معروف و نهی از منکر از دو جنبهی فردی، گروهی و تشکیلاتی نگریسته شده است. در جنبهی فردی، تمامی مردم موظفاند با فراهم بودن شرایط، به این وظیفهی حیاتی همت گمارند و دیگران را به معروف و خوبی ها، دعوت و با فساد، تباهیها و زشتی ها مبارزه کنند و از ترویج مفاسد و مناهی ممانعت به عمل آورند.
جنبهی دیگر این فریضهی الهی، جنبهی حکومتی و تشکیلاتی است که نه تنها از دست تمامی افراد ساخته نمی باشد؛ بلکه اقدام به بعضی از مراتب آن برای عموم مردم جایز نیست و اقدام به آن، از شئون حکومت اسلامی و تشکیلاتِ برخوردار از پشتوانهی قدرت اجرایی است و افراد در صورت اذن حاکم اسلامی می توانند عهده دار آن شوند.
پینوشتها:
[1]. سورهی ابراهیم، آیات 24-25.
[2]. ر.ک: سید محمدحسین، طباطبایی، المیزان، ج11، ص51-52 ذیل آیهی شریفه.
[3]. قال رسول الله(صلیاللهعلیهوآله): لمبارز? علی بن ابیطالب ع لعمربن عبدود یوم الخندق أفضل من عمل أمتی إلی یوم القیام?.(بحارالأنوار، ج41، ص96، باب مهابته و شجاعته.)
[4]. سورهی مطففین، آیهی 14.
[5]. سورهی روم، آیهی 10.
[6]. بحارالانوار، ج1، چاپ دوم، مؤسسهی الوفاء، بیروت، کتاب العقل و الجهل، 1403، ص96.
[7] . زین الدین بن علی، العاملی، مسالک الافهام، ج3،ص17.
[8]. در چند جای قرآن کریم به قصهی اصحاب السبت اشاره شده است. در سورهی اعراف آیهی 163 به صورت کامل بدان پرداخته شده است: و سئلهم عن القریه التی... اصل قصه مربوط به گروه بنیاسراییل است که خداوند برای امتحان آنان، گروه ماهیان را در روز شنبه نمایان می ساخت و آنها را از صید آن ممنوع فرموده بود اما آنان از این فرمان سرپیچی کردند و گروهی نیز با آنان هماهنگ بوده و یا نهی از منکر نکردند و خداوند تنها گروهی را که آنها را از این کار نهی کرده بودند نجات داده و سایر افراد را به غضب الهی دچار نموده است. گروهی که از فرمان الهی سرباز زدند را مسخ نموده و به شکل میمون مبدل ساخت.
[ پنج شنبه 91/3/25 ] [ 9:54 عصر ] [ جلال ]
من مسلمانم و اروپا خانه من است
اسلام ، دومین دین اروپاست. این را آمار 30 میلیونی مسلمانان اروپا می گوید.
سالهای حکمرانی خلفای اسلامی بر قسمتهایی از کشورهای اروپایی و همین طور مهاجرت های عمده ای که بویژه در طول قرن بیستم انجام گرفته اند ، موجب شکل گیری چنین جمعیتی از مسلمانان شده است. در این میان نسبت مسلمانان در برخی کشورهای اروپا بیشتر است. از جمله فرانسه.
به طوری که از جمعیت 50 میلیون نفری کشور فرانسه ، بیش از 6 میلیون نفر مسلمان هستند.
به عبارت دیگر تقریبا از هر 8 فرانسوی ، یک نفر به اسلام معتقد است. در چنین کشوری اما، مساله حضور اجتماعی مسلمانان همچنان حل نشده باقی مانده است و آخرین نمود این مساله حل نشده ، قضیه قانون منع حجاب در مدارس فرانسه است.
به تناسب شمار انبوه مسلمانان فرانسوی ،همواره مشکلات و چالشهای بسیاری در باره نحوه حضوراجتماعی آنان در جامعه ای چون فرانسه که بر مبنای «جدایی حوزه های دین و سیاست» (آنچه خود فرانسوی ها لاییسیته می خوانند) سامان یافته ، وجود داشته و چنان که این مسائل گاه به رویارویی دولت فرانسه و جامعه مسلمان این کشور منجر شده است.
در سالهای اخیر و به خصوص از دهه 90 میلادی به این سو، این رویارویی برجسته تر و بارزتر شده است. در دهه های پیش آن عده از مسلمانان اروپا و از جمله فرانسه که بتازگی به این کشورها مهاجرت کرده بودند، خود را ناچار به تبعیت از قوانین ،فرهنگ و آداب و رسوم وطن جدیدشان می دانستند.
آنان به خود چون میهمانانی می نگریستند که موظف هستند چنانچه میزبانشان انتظار دارد، رفتار کنند. این تصور مسلمانان اروپانشین که « شاید در بلاد غریب ماندگار نشوند و سرانجام روزی به وطن اسلامی خود بازگردند» باعث شد آنان چندان در پی تغییردادن اوضاع به نفع خود و شناساندن فرهنگ و هویت خود به جامعه ای که به آن پیوسته بودند، نباشند.
بسان مسافری که نه عزم تغییردادن دکوراسیون و اسباب و لوازم میزبان را دارد و نه در پی عوض کردن رنگ صندلی های اتوبوسی است که با آن سفر می کند.
مسلمانان بومی تر کشورهای اروپایی که از دوران تسلط حکومت های اسلامی بر این کشورها باقی مانده بودند نیز وضعیتی مشابه تازه مهاجران مسلمان داشتند.
به این ترتیب مسلمانان اروپا و همین طور فرانسه با تطبیق دادن شرایط زندگی خود با معیارهای جوامعی که ساکن آنها بودند، تا اندازه ای از فرهنگ و اعتقادات خود فاصله گرفتند.
مهاجران مسلمان در اروپا ماندگار شدند و با تولد و رشد فرزندان آنان ، نسل جدیدی از آنان شکل گرفت که خود را مسلمان و درعین حال اروپایی می داند. آنان نیزهمانند همه جوانان و نوجوانان دیگر اروپایی ، خود را متعلق به جامعه اروپا می دانستند و در عین حال از این جامعه توقع داشتند حقوق شهروندی آنان را برآورده کند.
این نسل جدید مسلمانان اروپایی نیز همانند پدران و مادرانشان در خانواده هایی تربیت شدند که اغلب آنان دست کم در زندگی فردی خود و در فضای داخلی خانه هایشان - سعی کرده اند طبق آموزه ها و دستورهای دین اسلام رفتار کنند; اما تفاوت این نسل با والدینشان در نگاه آنان به جامعه ای است که در آن زندگی می کنند.
آنان ، برخلاف پدران ومادرانشان ، نه خود را مهمان می دانند و نه تصوری از بازگشت به «وطن» خود دارند -اروپا وطن آنان است - وبه همین دلیل فکر نمی کنند اگر قصد داشته باشند همان طور که دینشان از آنان خواسته رفتار کنند، انتظاری خلاف معمول و متوقعانه دارند.
ما می خواهیم نشان بدهیم که مسلمانیم
یکی از نخستین و بارزترین نتایج هویت جویی نسل جدید جوانان مسلمان -اروپایی ، گرایش آنان به برخورداری از ظاهر مذهبی و همچنین مشارکت در گروهها و اجتماعات مذهبی بوده است.
آنان می خواهند به مانند همسن و سالان مسیحی یا یهودی خود که به فراوانی از نمادها و نشانه هایی مذهبی مثل صلیب مسیحی یا عرقچین یهودی استفاده می کنند، از نمادهایی استفاده کنند که نشان دهد مسلمان هستند و همین طور در گروههایی حضور پیدا کنند که از هویتی اسلامی برخوردار هستند.
به همین دلیل در سالهای اخیر میزان استفاده از حجاب در میان زنان مسلمان اروپا و حضور مسلمانان اروپا در مسجدها و تشکیلات مذهبی چند برابر شده است ; اما با توجه به هراس دولتهای اروپایی از احیای اسلام و ارزشهای آن -یا آنچه خود فاندامنتالیزم (بنیادگرایی) می خوانند- این گرایش های مسلمانان جوان اروپا نه تنها با اقبال دولتمردان این کشورها مواجه نشده ; بلکه می توان گفت مورد هجمه قرار گرفته است.
از سوی دیگر اتفاقاتی مانند حادثه حمله به برجهای دوقلوی نیویورک در 11 سپتامبر 2001 و ظهور جریان های مشکوکی از جمله طالبان و بن لادن ، بهانه های خوبی برای سرکوب مذهب گرایی در میان جوانان مسلمان اروپایی به دست دولت های اروپایی داده است.
در این میان ، چالش دولت فرانسه با خواسته های جوانان مسلمان شاید به خاطر نسبت عمده مسلمانان این کشور قدیمی تر و بارزتر است.
بحث ممنوعیت استفاده از حجاب اسلامی برای دختران مسلمان فرانسوی ، بارها موضوع اصلی رسانه های خبری قرار گرفته است. تازه ترین رویارویی فرانسه با حجاب اسلامی ، تهیه طرح « ممنوعیت اسفاده از نشانه های مذهبی در مدرسه های فرانسه» از جانب دولت این کشور بوده که با تصویب آن ، استفاده از حجاب اسلامی در مدارس فرانسه «رسما» غیرقانونی خواهد شد.
البته تا پیش از این نیز اغلب مدارس فرانسه بسختی به شاگردان خود اجازه می دادند با پوشش اسلامی در کلاسهای خود حاضر شوند. این طرح در حالی جامعه مسلمان فرانسه را در برابر قانون قرار می دهد که سایر اقلیت های دینی همچون یهودیان از این سختگیری ها مستثنا هستند.
درحال حاضرمسلمانان فرانسه با وجود جمعیت 7 میلیون نفری خود نه تنها از داشتن مدارس اسلامی محرومند; بلکه برای رعایت حجاب در مدارس ، مکان های عمومی و اداری نیز مورد سختگیری قرار می گیرند. براساس این طرح ، استفاده از هر نوع نشانه ای که نشانگر تبلیغ یک مذهب باشد، در مدارس فرانسه ممنوع می شود.
تصویب چنین قانونی ، استفاده از علایم مذهبی از جمله حجاب برای مسلمانان ، عرقچین برای یهودیان و صلیب برای مسیحیان را در مدارس فرانسه ممنوع می کند. با این حال مسلمانان فرانسوی اعتقاد دارند هدف دولت فرانسه از تصویب این قانون تنها منع رعایت حجاب اسلامی در مدارس بوده و استفاده ازعنوان «نشانه های مذهبی» فقط به منظور توجیه آن در نظر افکارعمومی جهان بویژه مسلمانان و کاهش اعتراض ها و تنشهای احتمالی صورت گرفته است.
چنان که تاکنون هیچ گاه دانش آموزان یهودی به دلیل بر سرداشتن عرقچین و دانش آموزان مسیحی به دلیل داشتن صلیب مورد اعتراض واقع نشده اند و تنها این دختران مسلمانان بوده اند که به دلیل داشتن حجاب از مدرسه ها وگاه محل کار خود اخراج شده اند.
در طرحی نیز که بتازگی تهیه شده ، میان حجاب اسلامی و صلیب مسیحی و عرقچین یهودی تفاوت گذاشته شده است به این صورت که حجاب اسلامی نشانه ای دینی سیاسی تلقی شده و به برخی جریان های تندرو که تحت عنوان مذهب و اسلام به فعالیت های تخریبی و تروریستی می پردازند (همانند طالبان و اسامه بن لادن )، نسبت داده شده اند.
فرانسه در تبعیض پیشتاز است
به اعتقاد کارشناسان امور اجتماعی ، اکنون موضوع منع رعایت حجاب در مدارس تنها مختص به کشور فرانسه است و در دیگر کشورهای اروپایی نه تنها چنین بحثی مطرح نیست ، بلکه در بعضی مدارس کشورهایی چون آلمان و بریتانیا، حتی محلهایی برای عبادت و برپایی نماز مسلمانان در مدارس در نظر گرفته شده است.
به عقیده آنان ، جامعه و مدارس ایالات متحده نیز تا اندازه ای به مسلمانان این کشور اجازه داده فعالیت های مذهبی خود را داشته باشند.
این کارشناسان به سران فرانسه گوشزد می کنند در رابطه با حقوق و آزادی های مسلمانان این کشور دقت و توجه بیشتری به خرج دهند. در این میان فعالیت مجامع و تشکلهای اسلامی نیز قابل توجه و جالب است.
این مجامع با برپایی گردهمایی ها و ارسال پیام به مقامات فرانسه سعی دارند پیش از تصمیم مجلس ملی فرانسه برای رد یا تصویب طرح «ممنوعیت استفاده از نشانه های مذهبی در مدرسه های فرانسه» ، خواسته های خود را به گوش آنان برسانند.
از جمله شورای آیین اسلام فرانسه که هرچند کم ; اما تا حدودی توانسته مسلمانان این کشور را از بلاتکلیفی و سردرگمی در نظام اداری فرانسه نجات دهد و مرجعی رسمی و دولتی برای پیروان اسلام به شمارمی رود، در نامه ای سرگشاده به ژاک شیراک ، رئیس جمهور فرانسه به طرحی که درباره ممنوع شدن حجاب اسلامی در مدارس فرانسه تهیه شده ، بشدت اعتراض کرده است.
به اعتقاد اعضای این شورا، دولت فرانسه در این طرح میان مسلمانان این کشور و دیگر شهروندان آن تبعیض قائل شده است وبه این ترتیب مسلمانان ، که بخش عمده ای از شهروندان فرانسه را تشکیل می دهند، از اجرای فرایض دینی خود باز داشته شده اند.
در حالی که طبق اصول قانون اساسی فرانسه ، دولت باید امکان اجرای اعمال دینی را تضمین کند. در این نامه آمده است : در طرح ممنوعیت استفاده از نشانه های مذهبی مدرسه های فرانسه ، آزادی مصرح در قانون سال 1905 جمهوریفرانسه برای «تضمین اعمال عبادی پیروان ادیان» حذف شده و جای آن را عبارت مبهم «احترام به تنوع اعتقادات» گرفته است.
مسلمانان فرانسه اکنون نگرانند که نادیده گرفته شدن حقوق بدیهی و اولیه آنان از جانب دولت فرانسه ، از این هم فراتر رود و به دیگر حوزه های رفتاری مسلمانان نیز کشیده شود.
به همین دلیل اعتراض های گسترده مسلمانان به این طرح ، به خیابان ها کشیده شده است. در تظاهرات روزهای اخیر در پاریس ، دختران مسلمانی که برای دفاع از حق برخورداری از حجاب خود به خیابان ها آمده بودند، با دردست داشتن پرچم فرانسه و خواندن سرود مارسییز -سرود ملی فرانسه - نگرانی خود را از آینده اسلام در این کشور ابراز کردند.
در این تظاهرات ، هزاران دختر دانشجو و دبیرستانی با هماهنگی کامل به خیابان های پاریس آمدند و علیه تصویب قانون ممنوعیت استفاده از نشانه های مذهبی در مدرسه های فرانسه شعار سر دادند.
این دختران روسری هایی به رنگ پرچم فرانسه بر سر داشتند و با خواندن سرود ملی فرانسه ، کارتهای شرکت در انتخابات و مدارک ملیت فرانسوی خود را به خبرنگاران نشان می دادند.
منظور آنان این بود همان قدر که فرانسوی هستند، مسلمان هم هستند و دوست دارند در کشور خودشان به اعتقادات و فرهنگ اسلامی آنان احترام گذاشته شود.
با توجه به این که در روزهای اخیر این مطلب فراوان تکرار شده بود که دختران و زنان فرانسوی مسلمان از ترس همسر، والدین و یا برادران خویش حجاب بر سر دارند، به همین دلیل یکی از شعارهای اصلی تظاهرکنندگان چنین بود: «نه برادر، نه پدر، نه همسر، حجاب انتخاب خود ماست!»
ازجمله دیگر شعارهای این راهپیمایی این بوده است: «فرانسه با تصویب این قانون فقط دودستگی و تبعیض به ارمغان خواهدآورد»، «این ، قانون آپارتاید است»، «ما را همین گونه که هستیم ، بپذیرید»، «فاشیست ها، راسیست (نژادپرست)ها، بنیادگرا شمایید»، «بنیادگرایی لاییک ، خطری برای جمهوری است.»
هم اکنون بجز کشورهای فرانکوفون اروپا چون بلژیک و فرانسه که رعایت حجاب اسلامی در آنها با مسایل و مشکلات عدیده ای همراه است ، در سایر کشورها مانند آلمان ، انگلیس ، اسپانیا، هلند و دانمارک مانعی برای داشتن حجاب اسلامی وجود ندارد.
برگزاری کلاسهای اخلاق دینی از سوی امامان جماعت و جمعه در هلند، وجود استخرهای مجزا با پوشش مخصوص و ساعات مشخص برای بانوان در دانمارک و سفارش دادن نشانهای مذهبی برای مدارس ایتالیا، همه حکایت از آن دارند که مطالبات مسلمانان در این کشورها دست کم تا اندازه ای - مورد احترام است.
در بریتانیا حتی زنان محجبه در پلیس و نهادهای امنیتی مشغول هستند. دانمارکی ها برای سیاست ادغام خارجیان پیش بینی کرده اند که جز در موارد ضروری مربوط به بهداشت و درمان و مسایل امنیتی ، زنان می توانند در محیطهای کاری نیز حجاب خود را داشته باشند.
در اسپانیا کار از این هم راحت تر است و مقامات محلی بسته به راحتی دانش آموزان مدارس برخوردهای رضایت بخش تری با این مساله دارند.
در بریتانیا رعایت پوشش واحد در مدارس ضروری است واگر حجاب اسلامی بتواند با این اصل همخوانی داشته باشد، رعایت آن مانعی ندارد.
این پوشش واحد در برخی مناطق که اقلیت مسلمان حضور بیشتری دارند، به گونه ای طراحی شده است که عمومیت قانون آنان را نیز در برگیرد و مدارس بتوانند خود را با آداب اقلیت ها تطبیق دهند.
درهرحال ، با روند کنونی به نظر نمی رسد فرانسه طرح سنجیده و پخته ای را برای دومین اقلیت بزرگ مذهبی این کشور آماده کرده باشد.
مناسب به نظر می رسید که دولتمردان فرانسوی به دور از غوغای مشتی سیاست باز به بررسی کارشناسانه حجاب اسلامی می پرداختند و نتیجه آن را برای تدوین یک الگوی ملی به معرض داوری افکار عمومی می گذاشتند.
البته در کشوری که انتشار یک تحقیق عالمانه و منصفانه در زمینه حجاب اسلامی از سوی یک جامعه شناس زن فرانسوی و استاد دانشگاه «ماری کلود لوتران» با برخورد دولت فرانسه مواجه می شود، نمی توان انتظار داشت که فرانسه -مهد آزادی و حقوق بشر!- حتی به شعارهای انقلاب 200سال پیش خود پایبند بماند.
[ پنج شنبه 91/3/25 ] [ 9:46 عصر ] [ جلال ]
ماجرای دانش آموز آمریکایی که حجاب پوشید
شیعه آنلاین: “سمر” دانش آموز 13 ساله مدرسه “رستون” در ایالت ورجینیای آمریکا است. وی تا چند ماه پیش همواره شلوارهای تنگ و پیراهن های کوتاه میپوشید و موی خود را هر روز یک مدل شانه میکرد و به مدرسه میآمد. اما با آغاز سال جدید درسی، هم کلاسیهای وی، او را با حجاب کامل و ظاهری اسلامی دیدند.
“سمر” که دانش آموز سوم راهنمایی است، طی گفتگویی با روزنامه واشنگتن پست در شماره روز جمعه 13/11/2009 گفت: به رغم اینکه می دانستم با مشکلات بسیار زیادی مواجه خواهم شد و بسیاری از دوستان و هم کلاسی هایم را از دست خواهم داد، اما تصمیم گرفتم که حجاب بر سر کنم.
وی در ادامه این گفتگو افزود: پس از بر سر کردن حجاب، اولین لحظه ای که دوستانم را دیدم، یکی از سخت ترین لحظات زندگی برایم بود زیرا به نظر آنان خیلی عجیب و غریب میآمدم و آنان اصلا دوست نداشتند با من حرف بزنند و یا به من نزدیک شوند. همه آنان با تنفر و خشم به صورت من نگاه میکردند، گویا چهره ای بسیار زشت و کریه دارم! بعضیها هم طوری از کنارم رد می شدند که گویا اصلا مرا ندیده اند و به من هیچ توجهی نمی کردند.
“سمر” همچنین گفت: اولین کسی که مرا با آغوش گرم مورد استقبال قرار داد، دوست مسلمانم “ایمان کرورتو” بود. او یک مسلمان است اما حجاب بر سر نمی کند. از من پرسید: آیا می خواهی در طول سال حجاب بر سر کنی؟! پاسخ دادم: بله. پاسخم او را به فکر فرو برد و احساس کردم که گویا برایش خیلی جالب بود.
او در ادامه می گوید: وقتی وارد کلاس شدم، یکی از هم کلاسی هایم برای مسخره کردنم، جلوی همه گفت: زیر روسریت بمب مخفی کرده ای؟! همه به من خندیدند. برایم لحظه ای بسیار دردناک و غم انگیز بود. اشک در چشمانم جمع شده بود. وقتی به خانه رسیدم، خیلی گریه کردم. اما تمام این اتفاقات بر من تأثیر نگذاشت زیرا تصمیم جدی گرفته بودم تا ابد حجاب بر سر کنم. رابطه خودم با خداوند متعال را مهمتر از هر چیز دیگری می دانم.
“سمر” که متولد کشور سودان است در ادامه میافزاید: در مدرسه ما حدود 960 دانش آموز دختر و پسر مسلمان وجود دارد، اما تنها چهار نفر از دختران مسلمان حجاب می پوشند. پیش از اینکه حجاب بر سر کنم، بیشتر دانش آموزان نمی دانستند که من مسلمانم اما حالا دیگر همه فهمیده اند. بدون شک حجاب پوشیدنم، بر دیگر دختران مسلمان هم تأثیر خواهد گذاشت.
وی در ادامه می گوید: مهمترین چیز برای من دین است از همین رو هر روز تمام نمازهایم را کامل می خوانم و هر ساله روزه هایم را کامل میگیرم و آرزو دارم که به حج بروم. از قبل هم واجبات دینی خودم را انجام می دادم اما نمی دانستم که باید در ظاهر هم مانند باطن به مسائل و احکام اسلامی پایبند باشم از همین رو تصمیم گرفتم که ظاهر خود را نیز اسلامی کنم.
“سمر” در مورد چگونگی به وجود آمدن انگیزه با حجاب شدنش می گوید: تابستان امسال با خانوادهام به مصر سفر کردیم. در آنجا دیدم که زنان و دختران حجاب بر سر میکنند. این مسأله مرا به فکر فرو برد. در نهایت تصمیم گرفتم که مانند آنان حجاب بپوشم زیرا احساس کردم که بدون حجاب بودن، لذت است از همین رو با حجاب به ورجینیا باز گشتم.
[ پنج شنبه 91/3/25 ] [ 9:45 عصر ] [ جلال ]
هرگونه لباس بدننما، "لی"و کفشهای "صندل"ممنوع است
دانشکده لانگوود آمریکا ضوابط و مقررات خاصی را برای پوشش دانشجویان پسر و دختر در نظر گرفته و دانشجویان نسبت به رعایت این ضوابط ملزم هستند.
دانشگاه لانگوود آمریکا (Longwood University) دستورالعملهای ذیل را برای پوشش دانشجویان دختر و پسر این دانشگاه در نظر گرفته است:
هدف و خط مشی دانشگاه لانگ وود، وضع دستورالعمل برای پوشش مناسب در محیط کار است تا علاوه بر ایجاد یک تصویر مثبت، حداکثر انعطافپذیری برای حفظ اخلاقیات و احترام به مذهب افراد و نیز پوششهای خاص گروههای نژادی، جنسی و قومی فراهم شود و در حد امکان و مقتضی به انجام ایمن و صحیح کارها توجه شود.
اگر چه این خطمشی، تلاشی برای برقراری و وضع مؤلفههای گسترده برای کارکنان غیرآموزشی است ولی اغلب بخشها برای خود حداقل چند ویژگی و نیاز منحصر به فرد از نظر انتظارات مراجعان و ایمنی دارند. با توجه به این نکات، مقررات پوششی کارکنان در سطح بخش، اعمال خواهد شد. هر یک از بخشها مختار خواهند بود معیارهای بیشتری را بر مبنای عقل برای نیازهای شغلی معقول خود وضع نمایند ولی هیچ یک مجاز نیستند معیارهای پائینتری از معیارهایی که ذکر خواهد شد، تعیین کنند.
الف) خط مشیها و معیارهای پوشش در طول سال تحصیلی
این معیارها برای سال تحصیلی است یعنی برای زمانی که کلاسها برگزار میشود.
- دانشکده:
دستورالعملهای دانشگاه توسط رئیس دانشکده وضع میشود. این خط مشی برای کارکنان آموزشی دانشکده لازمالاجرا نیست.
کارکنان حرفهای، کارکنان آکادمیک و پشتیبانی اداری:
این گروه از کارمندان در برگیرنده اکثریت کارکنان دفتری از قبیل کارکنان غیرآموزشی و کارمندان متصدی مشاغلی که آموزشهای فنی پیشرفته برای تصدی آنها ضروری است، میباشد، کارمندان پشتیبانی اداری، دبیران و کارمندان پشتیبانی برنامه نیز جز این گروه هستند.
برای تحقق اهداف این خط مشی تعریف لباس کار شامل شلوار یا دامن همراه با پیراهن یا بلوز میباشد (البته برای برخی سمتها بنا به تشخیص مدیران ارشد ممکن است استفاده از کراوات و یک کت اسپورت یا کت و شلوار الزامی باشد.) به عنوان یک قاعده کلی هرچه سمت فرد بالاتر باشد و با هرچه تماس وی با افراد بیرون از دانشگاه بیشتر باشد معیارهای پوششی بالاتری مورد نیاز خواهد بود.
- کارکنان بخشهای تجهیزات غیرتخصصی:
این گروه از کارکنان در برگیرنده بخش بازرگانی، تجهیزات گرمایشی، سرایداران، نگهبانان و کارکنان تسهیلات تابستانه میباشند. لباس یک شکل (یونیفرم) و کفشهای ایمنی ممکن است توسط این بخشها مورد نیاز باشند. در صورت عدم ضرورت رعایت مقررات پوشش، افراد بایستی تمیز و آراسته باشند. به عنوان یک قاعده کلی پوشیدن لباسهای لی، عرقگیر، شلوارهای آویزان و خمرهای و پوشیدن صندل قابل قبول نمیباشند.
- دانشجویان کارآموز:
این دانشجویان غالبا برای حمایت از کارکنان عادی قسمتها کار میکنند و در مقابل از یارانههای اقتصادی ایالتی یا فدرال، استفاده میکنند. لباس این دانشجویان غیر رسمی است ولی نباید ناهنجار باشد. این نکته باید مدنظر قرار گیرد که دانشجویان از امکانات محدودی برخوردارند و اغلب در بین ساعات کلاسی خود، کار میکنند.
بنابراین اگر لباس یا تجهیزات غیر ایمنی خاصی مورد نیاز باشد این وسایل و تجهیزات از طریق اداره تامین خواهد شد. دانشجویان از پوشیدن تیشرتهایی که واژهها یا آثار احتمالاً توهینآمیز نسبت به دیگران روی آن نقش بسته، لباسهای بدننمایی که قسمتهایی از بدن را نمایان میسازد، باید اجتناب ورزند.
ب) معیار پوشش تابستان
منظور، دوره تعطیلات پیش از آغاز کلاسهای پائیزه و دورههای تعطیلی موقت یا روزهای جمعه به غیر از جمعه آخر ماه است.
- کارکنان تخصصی، کارکنان دانشگاهی و کارکنان پشتیبانی، اداری:
لباس این افراد "لباس کار رسمی " خواهد بود. فرق اساسی بین لباس کار رسمی و لباس غیر رسمی و راحتی در میزان غیر رسمی بودن آنهاست. مثلا برای مردان در صورت نبودن کراوات جایگزینی پیراهن یقه اسکی با پیراهن، جایگزین پلوور یا ژاکت کشباف به جای کت اسپورت و برای زنان، دامن، شلوار و کفش راحتی، از موارد لباسهای غیر رسمی است. نوع لباس کار غیر رسمی، لباس اعضای هیئت مدیره با لباس کارکنان دولتی در برخی از بخشها به سبب ماهیت تماسها و پیامد این تماسها با عامه مردم ممکن است تفاوت نماید.
استثنائات: در زمان ملاقاتهای برنامهریزی شده با سایر تعهدات کاری که مستلزم تماس و ملاقات با افراد عادی و عامه مردم است، نمایندگان خارج سازمانی دانشگاه باید لباس هیئت مدیره یا لباس مقامات دولتی را بر تن کنند. انتخاب شایسته و مناسب در گزینش لباس، مورد انتظار است. این به معنی پوشیدن لباس رسمی کار برای آن روز است.
ج) روز جمعه آخر ماه یا روزهای لباس غیررسمی:
این معیار برای ارتقای روحیه دانشگاهی در میان کارکنان به تدریج عمومیت پیدا کرده است. این مناسبت منحصرا در مورد کارکنان تخصصی و دانشگاهی و پشتیبانی اداری مصداق پیدا میکند.
-روزهای تعیین شده:
آخرین روز جمعه کاری در هر ماه از ماه ژانویه تا دسامبر میتواند روز لباس غیر رسمی در نظر گرفته شود. پوشش در این روزها، لباسهای غیر رسمی راحت بوده و ممکن است لباسهای لی (جین) و شلوارک در اندازه معقول (به غیر از شلوارکهای پا کوتاه) و کفشهای تنیس را در بر گیرد.
استثنائات: هر زمان که ملاقات برنامهریزی شدهای برای سایر تعهدات شغلی، مستلزم تماس با عامه مردم یا نمایندگان تجاری بیرون دانشگاه، اعضای هیئت مدیره یا کارکنان دولت، خارج از دانشگاه باشد؛ از کارکنان انتظار میرود تصمیم و قضاوت درستی در انتخاب پوشش داشته باشند. این امر، به معنی پوشیدن لباس کار رسمی برای آن روز خاص است.
همچنین در بخشهایی که در آنجا تجهیزات ایمنی،یونیفرم یا ملاحضات پوششی دیگری برای حفظ سلامت شغلی و سایر دلایل شغلی، الزامی اعلام میشود؛ کارکنان باید از آن معیارهای ایمنی که توسط رئیس بخش اعلام شده، تبعیت کنند.
- سایر روزهای تعیین شده برای لباس غیر رسمی:
رئیس دانشگاه ممکن است برخی اوقات روزهای خاصی را به عنوان روز لباس غیر رسمی اعلام کند تا بدین ترتیب به تقویت روحیه کارکنان و علاقه آنان کمک نماید.
د) مسائل خاص
- پوشش خاص مذاهب، جنسیت یا گروههای نژادی و قومی:
هیچ یک از مندرجات این خطمشی به منظور محدود کردن حقوق صریح در قانون رفع تبعیض نژادی یا ممانعت از تنوع و تکثر در دانشگاه نیست. انعطافپذیری قابل توجهی در آزادی و انتخاب پوشش در زمینه پوششهای مذهبی و قومی نشان داده شده است. در صورتی که اختلاف عقیدهای در این مورد بروز کند؛ توسط طرفین دعوا به "دادستان کل مشترک منافع ویرجینیا " مراجعه خواهد شد و رای وی مورد قبول آنان خواهد بود.
- مدل مو، ریش و زیوارآلات:
هیچ یک از مندرجات دستورالعمل برای تعیین و محدودیت سلائق شخصی افراد در زمینه گذاشتن ریش، مدل مو و استفاده از زیورآلات در نظر گرفته نشده است. بلکه حفظ ایمنی در حین انجام کار با ماشینآلات دارای بخشهای متحرک، یا تصدی شغلهایی که دارای ملاحظات خاصی در زمینه بهداشت عمومی است، نظیر پخت و پز و سرو کردن غذا و پذیرائی، نمیتواند همراه با تغییرات سلیقهای افراد متغیر باشد.
با توجه به این نکات، مقررات پوشش کارکنان در سطح بخش، اعمال خواهد شد. هر یک از بخشها مختار خواهند بود معیارهای بیشتری را بر مبنای عقل برای نیازهای شغلی خود وضع نمایند ولی هیچ یک مجاز نیستند معیارهای پائینتری از معیارهایی که ذکر خواهد شد، تعیین نمایند
[ پنج شنبه 91/3/25 ] [ 9:42 عصر ] [ جلال ]
حضرت موسى (ع ) با تلاشهاى پى گیر خود به تدریج بر ستمگران پیروز شد و پرچم توحید و عدالت را در نقاط زمین به اهتزار آورد، او براى توسعه خدا پرستى و عدالت همواره مى کوشید، در آن عصر شهر انطاکیه (که فعلاً در ترکیه واقع شده ) شهر با سابقه و پر جمعیتى بود ولى ساکنان آن همراه در تحت حکومت خود کامگى ستمگران به سر مى بردند و از نظرات گوناگون در فشار قرار داشتند.
[ پنج شنبه 91/3/25 ] [ 9:39 عصر ] [ جلال ]
با الگو گرفتن از زنان ایرانی باحجاب شدم
«حنان ترک» بازیگر مصری با اشاره به هفت سال تفکر برای انتخاب حجاب، گفته بود: این دوران، دوران زیانباری بود و ای کاش از روز اول حجاب را انتخاب کرده بودم.
این بازیگر در پاسخ به این سؤال که با حجابت به کجا میخواهی برسی، گفته بود: مدتی ستاره اهل زمین بودم و از خدا میخواهم تا مرا به ستاره آسمانها تبدیل کند.
وی گفت: با الگو گرفتن از زنان ایرانی با حجاب شدم. وقتی زنان ایرانی را در سینما دیدم که با پوشش در سینما نقش بازی میکنند، فهمیدم که میتوان هم دین دار بود و هم هنرمند!
حنان ترک بازیگر مشهور سینمای مصر خبرهای منتشر شده درباره پوشیدن و نپوشیدن کلاهگیس در یکی از فیلمهای پیش روی خود را تکذیب کرد.
وی که قرار است به زودی در سریال مصری «گربههای کور» بازی کند بر التزامش به حجاب خود تأکید کرد و گفت: التزام من به حجاب مانعی بر اجرای نقشهای متفاوت در سینما نیست.
حنان ترک با ابراز تعجب از آنچه درباره او منتشر شده گفت: محمود کامل، کارگردان سریال «گربههای کور» با من درباره پوشیدن کلاه گیس صحبتی نکرده است.
وی در پاسخ به سؤالی درباره این که کارگردانان معتقدند استفاده از حجاب در خانهها برای بیننده قانع کننده نیست، گفت: من با بسیاری از مردم مصر در رابطهام و نظر آنان به این شکل نیست.
ترک همچنین گفت: من قلبا با پوشیدن کلاهگیس و یا موی مصنوعی موافق نیستم اما ترجیح میدهم در این باره صحبت نکنم.
[ پنج شنبه 91/3/25 ] [ 9:36 عصر ] [ جلال ]