اصطلاحات جالب و خواندنی پشت کامیونی
لاستیک قلبمو با میخ نگات پنچر نکن
*
بوق نزن ژیان میخورمت
*
بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع
عشق آمد و گفت من بی سوادم
*
پشت یه ژیان هم نوشته بود
جد زانتیا
*
قربان وجودت که وجودم زوجودت بوجود آمده مادر
*
شتاب مکن، مقصد خاک است
*
رادیاتور عشق من ازبهر تو، آمد به جوش
گر نداری باورم بنگر به روی آمپرم
*
تو هم قشنگی
*
کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت
*
سر پایینی برنده
سر بالایی شرمنده
*
داداش مرگ من یواش
*
کاش میشد سرنوشت را از سر نوشت
*
تند رفتن که نشد مردی
چشم انتظارم که برگردی
*
یا اقدس
یا هیچکس
*
زندگی نگه دار پیاده میشم
آیی بی وفا کجا میری
اونطرفی که ورود ممنوعه
[ چهارشنبه 91/5/4 ] [ 12:52 صبح ] [ جلال ]
پنج دقیقه: اگر مشغول لباس پوشیدن است یعنی حداقل نیم ساعت. هرچند پنج دقیقه دقیقاً معادل پنج دقیقه است اگر به شما پنج دقیقه بیشتر زمان جهت تماشای فوتبال داده شده باشد.
هیچٌی: این آرامش قبل از توفان است. معنی و مفهوم آن این است که باید به شدت گوش به زنگ باشید. بحثهایی که با هیچی شروع میشوند، غالباً با خبٌ تمام میشوند.
بفرمایید: این کلمه اصلاً ربطی به اجازه دادن انجام کاری ندارد. «اگه جرئت داری» در آن مستتر است.
آه بلند: این در حقیقت یک کلمه محسوب میشود که معمولاً درست فهمیده نمیشود. آه بلند یعنی او فکر میکند شما یک احمق به دردنخور هستید و او نمیداند چرا دارد وقتش را با ماندن و بحث با شما سر هیچٌی تلف میکند.
اشکال نداره: این یکی از خطرناک ترین جملاتی است که زن شما ممکن است به شما بگوید. اشکال نداره یعنی اون به
ممنون: از شما تشکر میکند. فقط بگویید خواهش میکنم. هیچ حرف اضافه ای نزنید. خیلی ممنون میتواند نشان دهنده یک خطر بالقوٌه باشد.
اصلاً هرچی: این ترکیب برای گفتن به حساب میرسم! یا مرده شورت رو ببرن استفاده میشود.
نه. نگرانش نباش عزیزم، خودم انجام میدم: یک جمله بسیار خطرناک دیگر. به معنی آنکه این کار به دفعات متعدد به شما محول شده و حالا تصمیم گرفته خودش دست به کار شود. این حالت معمولاً منجر به حالتی خواهد شد که شما بپرسید چی شده؟
[ چهارشنبه 91/5/4 ] [ 12:48 صبح ] [ جلال ]
1- کچلها زودتر از همه متوجه شروع بارش باران میشوند.
2- کچلها میتوانند با خیال راحت شیشه اتومبیل را پایین بکشند و از جریان هوا لذت ببرند.
3- آنها به راحتی میتوانند برای رفتن به مهمترین مهمانیها هم از موتورسیکلت استفاده کنند.
4- مودارها اگر عرق بکنند، باید بروند حمام و کلی موهایشان را با شامپو چنگ بزنند تا چربی و عرق از پوست سرشان پاک شود ولی کچلها با یک دستمال کاغذی مشکل را حل میکنند.
5- کچلها غصههایشان کمتر است و مثل بقیه هر روز نگرانی ریزش موهایشان را ندارند.
6- و بالاخره اینکه کچلها استرسهایشان ذخیره نمیشود.
[ چهارشنبه 91/5/4 ] [ 12:46 صبح ] [ جلال ]
[ چهارشنبه 91/5/4 ] [ 12:45 صبح ] [ جلال ]
1- گمونم اسب سفید شاهزاده منو کشتن و باهاش سوسیس درست کردن وگرنه امکان نداشت اینقده دیر کنه
2- می گن پول چرک کف دسته؛ دست ما هم که کلا آنتی باکتریال!
3- مدرسه: سه سیب داریم، دو تای دیگر از علی می گیریم، حالا چندتا سیب داریم؟
مشق شب: اگر یک هندوانه سه کیلویی را بین پنج نفر تقسیم کنیم به هر یک چه مقدار می رسد؟
امتحان: علی 12 موز دارد، قطار او هفت دقیقه تاخیر دارد، وزن خورشید را حساب کنید!
4- ترمینال همون ترمینال اما رفتن کجا و اومدن کجا
5- حتی مزخرف ترین چیزهای ممکن بعدها به خاطره های شیرین تبدیل میشن
مثلا صدای مودم دایل آپ موقع کانکت شدن
6- ملت فکر می کنن در اتاقای ما، مثه در یخچال خود به خود بسته میشه. پشت سرشون نمیبندنش
7- هرکس به طریقی دل ما می شکند! اما تو خیلی خلاقیت به خرج دادی، آفرین.
8- اوضاع اونقدر عجیبه که هرکی از هر دهه ای هست فکر می کنه جزو نسل سوخته است!
9- بعضی وقتا دلم واسه مامانم می سوزه وقتی میان تو اتاقم و غرق دنیای مجازی میشم و اون تنها نشسته تلویزیون می بینه. چه نسل بی عاطفه ای شدیم ما
10- همیشه دود سیگار به سمتی میره که نمی خوای، دقیقا مثه مسیر زندگی ما...
11- ای کاش الانم مثل بچگی بزرگترین نگرانیم این بود که وقتی آدامس می خرم عکسش تکراری نباشه...!
12- وقتی این نوشته های سوزناک بعضیا رو می خونم که از رفتن عشقشون دارن پر پر می شن، دلم می خواد برم عشقشونو پیدا کنم، دوتا بزنم تو گوشش، بگم الاغ! داری می کشیش بدبختو! برگرد
13- در تاریخ تنقلات همه جور آدمی داشتیم از آدم نابغه ای که بستنی رو اختراع کرد تا اون آدم ناتوانی که تخمه ژاپنی رو به آجیل اضافه کرد
14- به علت گرانی بانک مرکزی به مناسبت روز مرد کارت های آفرین صد آفرین و هزار و سیصد آفرین همسر خوب و نازنین چاپ کرد
15- پیرمردهای 90 ساله هم توی جمعشون به همدیگه میگن «بچه ها»
16- یه آهنگ توی پلی لیستت هست که همیشه ازش رد میشی اما هیچ وقت پاکش نمی کنی
17- انگیزه چک کردن میس کال ها:
پنج درصد اهمیت کسی / کسانی که تماس گرفتن
95 درصد خلاص شدن از اون آیکون اعصاب خردکردن نشون دهنده میس کال
18- رفته بودیم یه جا مهمونی، صاحب خونه یه دختر ملوس داشت، سه، چهار سالش بود، دیوار راستو می رفت بالا! نازش کردم، بوسیدمش و بهش با لحن بچگونه گفتم: خاله دون، چن سالته عجیییجم؟ اسمتو بهم میگی خانونمه خوججل؟
چند ثانیه تو چشام نگاه کرد، بعدش خیلی جدی گفت: خب مثل آدم حرف بزن ببینم چی میگی...!
19- خواستم خونه عشقو تو قلبت بسازم اما شهرداری مجوز نداد!
20- ینی فک کنم مسوولان یوفا با مسوولان دانشگاه ما هماهنگ کردن که از روز شروع فرجه ها بازی های یورو 2012 رو شروع کنند و اختتامیه اش هم همزمان با اتمام امتحانات ماست.
مراقب باشید بچه ها که من دو سال پیش تو جام جهانی داغون شد امتحانام!
21- این عذاب وجدان گرفتن ها در روزای آخر تعطیلات کاملا نرمال و از علایم سلامتی دانشجویان و دانش آموزان است
22- هر امتحانی سه فاز دارد: فاز فرجه ها که عموما به فنا می رود
فاز ایام امتحانات که عموما به فکر کردن راجع به راه کارهای تقلب می گذرد
فاز بعد از امتحانات که به بچه خواری اساتید و التماس سپری می شود
23- راوی قصه عاشق دخترک شده بود، قصه را طول می داد تا شاهزاده قصه کمی دیرتر برسد
24- یادمان باشد اگر قاطرمان تنها شد، طلب عشق ز هر کره الاغی نکنیم
25- شما یادتون نمیاد، همین دو ساعت پیش ساعت چهار بود
26- خرخون مجرم نیست، بیمار است. بیایید با خرخون ها مثل بیماران رفتار کنیم...! (ستاد حمایت از بیماری های خیلی خاص)
27- تو «اسم فامیل»، سر غذا دعوامون می شد می رفتیم پیش بزرگ ترها تاییدیه می خواستیم که مثلا شهادت بدن گیلاس پلو داریم یا نه!
موز پلو حتی...!
28- لیوان آب باس شعور داشته باشه وقتی از بیرون میای و پهن زمینی خودش بیاد بگه منو بخور، این دانشمندا چه غلطی می کنند من نمی دونم
29- بچه که بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بودا... خانوم رضایی،
می گفت: شما... ما هم می گفتیم: ما؟
می گفت: بله شما که نزدیک تلویزیون نشستی، یکم برو عقبن تر بشین!
مام می رفتیم عقب. بعد می گفت: یکم عقب تر!
ماهم تا نزدیکای در ورودی می رفتیم عقب که نکنه لج کنه کارتون نشوننده!
30- وقتی پنج ثانیه قبل از آلارم موبایل بیدار می شم و اونو خاموش می کنم احساس می کنم بمب خنثی کردم
31- من همه کتابامو دو دور کامل خوندم، تو چطور؟ (ستاد ایجاد وحشت میان دانشجویان در فصل امتحانات)
32- مقدار تعطیلی بیشتر = اتلاف وقت بیشتر
عمرا وقتی تعطیل می شی بشینی درس بخونی
33- ما بچه بودیم یه بازی بود به نام: «همه ساکت بودند ناگهان خری گفت»... صدبرابر پلی استیشن 3 لذت داشت!
34- استاد: وقتی بزرگ شدی چه می کنی؟ شاگرد: ازدواج! استاد: نخیر منظورم اینه که چی می شی؟ شاگرد: داماد! استاد: اوه! منظورم این است وقتی بزرگ شدی چی به دست می آری؟ شاگرد: زن! استاد: بله! وقتی بزرگ شدی برای پدر و مادرت چی می گیری؟ شاگرد: عروسی می گیرم! استاد: پسر جان پدر و مادرت در آینده از تو چه می خوان؟ شاگرد: نوه!
35- در جهان سوم رمز موفقیت پنهان کردن منابع کسب اطلاعاته
وسط میدون تجریش احساس کردم یه مردی تو فاصله 20 متریم زل زده بهم و داره میاد سمتم، منم چشم تو چشم شدم و به مسیرم ادامه دادم، بهم رسیدیم و یهو دستشو کرد تو کیفش و یه کاغذ داد دستم
آگهی کاشت مو بود
اولش خیلی بهم برخورد اما بعدا گفتم طفلکی چقدر منتظر یه کچل بوده که رد شه
36- فرقی نداره کسی که باهاش حرف می زنی، پلی تکنیک می خونه یا آزاد . از نظر خودش سختگیرترین استادا و بالاترین سطح علمی رو دانشگاه اونا داره
[ چهارشنبه 91/5/4 ] [ 12:41 صبح ] [ جلال ]
بچه 9 ساله الان
کامپیوتر داره
اینتزنت داره
فیسبوک داره
توییتر داره
ایکس باکس داره
پی اس تری داره
آیفون داره
ویدیو سی دی داره
موبایل داره
آیپاد داره...
دفتر نقاشی داشت
خمیر بازی داشت
دبرنا بازی میکرد با نخود و لوبیا
توپ دو لایه میکرد که حس توپ چهل تیکه بهش دست بده
گل یا پوچ، چشمک، شاه دزد وزیر، اسم فامیل، خر پلیس، هفت سنگ
دیگه فوق فوقش یه آتاری یا میکرو با کلی التماس براش میخریدن.
[ چهارشنبه 91/5/4 ] [ 12:40 صبح ] [ جلال ]
اگه لامصـــب 3تا یخچال فریزر ساید بای ساید
یا 4 تا تلویزیون و شونصد تا لوازم خونگی دیگه هم توخونه باشه
از نظر مادرم 90 درصد قبض برق مال لپ تاپ منه! :|
رفتم از عابربانک پول بگیریم میگه : وجه نقد موجود نیست. بعد مینویسه درخواست دیگری دارید؟!... آره 4 تا جوک بگو بخندیم!!!!!!!!!!!
بچه ها توی کلاس داشتند سر و صدا می کردند که ناظم میاد تو با عصبانیت می گه : اینجا طویله است؟
یکی از بچه ها می گه : نه آقا اشتباهی اومدید!
شکسپیر میگه: هر وقت زنت گریه میکنه میخواد خرت کنه و هر وقت میخنده مطمئن باش خرت کرده!؟
به یارو میگن چرا سرت رو خیس نکرده شامپو میزنی؟ میگه اگه سواد داشته باشی نوشته مخصوص موهای خشک!!!؟
خدایا نمیخوای یه سری بری اروپاو امریکا ؟ دارن میمیرن از خوشی ها.....
کلاغه میگه قار قار...ننه ش میگه زهرمار...باباش میگه ولش کن...چادر سیاه سرش کن...از خونه بیرونش کن...(از شاعران گمنام دهه شصت)
=))))
یادتونه؟
آقای محترم....به عشقت از سر مهربونی نگو توله سگ...!
خانم محترم..به عشقت از سر مهربونی نگو کره خر...!
هم توله سگ یه روز بزرگ میشه پاچه میگیره....!
هم کره خر بالاخره یه روز خر میشه جفتک میندازه...!
نمیدونم این چه مَرَضیه که تا ساعت رند نشه آدم نمی تونه درس خوندنو شروع کنه ..... :)))
یه بار عاشق شده بودم و شکست عشقی بدی خورده بودم!
واسه همین رفتم تو اتاق و درو رو خودم بستم…
بعد از یه ساعت صدام کردن که بیا شام بخور داره سرد میشه !
گفتم: من دیگه هیچی نمیخورم ، میخوام بمیــــــــرم
گفتن : شام ماکارونیه ، ته دیگ سیب زمینی هم داره که دوس داری
یعنی اونو بیشتر از ماکارونی دوست داشتی؟!
نامردا نقطه ضعفِ منو پیدا کرده بودن ..!
%%%%%%%%%%%%%%
آآآمــاشــالا کیست؟!
شـخـصـی کـه بـه مـدت 20 سـال اسـت ” ابــی” در کنسـرت هـایـش او را صـدا میـزنـد
%%%%%%%%%%%%%%
مغز انسان پر کارترین جای بدنه اون همه 24 ساعت روز
و همه 365 روز سال و کار میکنه کار اون از لحظه تولد آغاز میشه
و فقط وقتی متوقف میشه . . . . . . . . که ما وارد سالن امتحانات میشیم!!
%%%%%%%%%%%%%%
استاد میگه چرا سمت راست کلاس همیشه شلوغ تر از سمته چپه !؟
گفتیم چون وایرلس اینور بهتر آنتن میده !
دچار یاس فلسفی شد
یه عاشق میگه :
اگه اتفاقی واست بیفته ؛ میمیرم !
اما ….
یه رفیق میگه :
اگه بمیرم هم نمیذارم اتفاقی برات بیفته … !!!
%%%%%%%%%%%%%%
مامانم اومده میگه سرویس بهداشتی رو الان جرم گیری کردم و برقش انداختم
ببینم یه نفر رفته دسشویی قلم پاشو میشکنم !!
%%%%%%%%%%%%%%
وقتی میرید خرید وقتی میاین خر نیستید !
%%%%%%%%%%%%%%
اگه تو ایران فیلمی ساخته شد که لیوان شکست و طرف موقع جمع کردنش دستش رو نبرید من بهش اسکار میدم !
%%%%%%%%%%%%%%
میدونین چرا مردا عینک آفتابی میزنن ؟
.
.
.
.
.
7% : بخاطر نور خورشید
23% : بخاطر اینکه ظاهر باحالی داشته باشن
70% : نمیخوان بقیه بدوونن دارن به کجا نگاه میکنن!!!
%%%%%%%%%%%%%%
باورم نمیشه
فک کنم بابام گنج پیدا کرده. هم نون خریده هم گوشت !!!!!!!
[ چهارشنبه 91/5/4 ] [ 12:38 صبح ] [ جلال ]
داماد : موجودیست مظلوم، قبل از دامادی منت بسیار کشیده، بسیار گردن کج کرده تا سر انجام بعله را گرفته، اما همواره انگ به غلامی پذیرفته شدن را به همراه داشته و خانواده ی عروس اورا به عنوان عضوی تحمیلی دانسته و به رسمیت نمیشناسند.
پدر زن : موجودیست از جنس داماد، اما آبش با داماد در یک جوی نرفته و همواره به داماد به چشم دزد ناموس نگاه می کند که دختر دردانه اش را از چنگ بابا درآورده...
برادر زن : موجودیست دو رو از جنس داماد، غالباً سیاست یک بام و دو هوا را دارد، برای داماد از جنس پدرزن بوده و در جایی دیگر خود داماد است و به مشقات دامادی گرفتار.
خواهر زن : از او به عنوان نان زیر کباب هم یاد شده، نقشی دوگانه دارد، گاه مرهم درد است و گاه سوهان روح.
باجناق : همسر خواهر زن را گویند، موجودیست منافق و رقیبی سرسرخت و ملاکی برای سنجش و قیاس، اعمال و رفتارش همواره بر زندگی شما سایه افکنده و بر روی اعصابتان پارازیتهایی با طول موج متوسط ارسال میکند. آهنگ تغییر در زندگی شما تابعیست جبری از تغییرات زندگی او، که بر اساس میزان و کیفیت تغییرات مورد سنجش قرار میگیرید.
و اما
مادر زن : وزیر جنگ، مسئول براندازی نرم، حاکم خانوادهی همسر، مخرج مشترک نظر اعضای خانوادهی همسر که از نفوذی ویژه برخوردار بوده و اگر با سیاست دم او را ببینید همهی مشکلات سهل میشوند و در غیر این صورت زندگی به کامتان تلخ گشته و به این نتیجه خواهید رسید که ازدواج بزرگترین اشتباه یک مرد است !
و سر انجام
[ چهارشنبه 91/5/4 ] [ 12:37 صبح ] [ جلال ]
کشیشى یک پسر نوجوان داشت و کمکم وقتش رسیده بود که فکرى در مورد شغل آیندهاش بکند. پسر هم مثل تقریباً بقیه همسن و سالانش واقعاً نمیدانست که چه چیزى از زندگى میخواهد و ظاهراً خیلى هم این موضوع برایش اهمیت نداشت.
یک روز که پسر به مدرسه رفته بود، پدرش تصمیم گرفت آزمایشى براى او ترتیب دهد.
به اتاق پسرش رفت و سه چیز را روى میز او قرار داد:
یک کتاب مقدس،
یک سکه طلا
و یک بطرى مشروب .
کشیش پیش خود گفت :
« من پشت در پنهان میشوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بیاید. آنگاه خواهم دید کدامیک از این سه چیز را از روى میز بر میدارد. اگر کتاب مقدس را بردارد معنیش این است که مثل خودم کشیش خواهد شد که این خیلى عالیست. اگر سکه را بردارد یعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نیست. امّا اگر بطرى مشروب را بردارد یعنى آدم دائمالخمر و به درد نخوری خواهد شد که جاى شرمسارى دارد.»
مدتى نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت. در خانه را باز کرد و در حالى که سوت میزد کاپشن و کفشش را به گوشهاى پرت کرد و یک راست راهى اتاقش شد. کیفش را روى تخت انداخت و در حالى که میخواست از اتاق خارج شود چشمش به اشیاء روى میز افتاد. با کنجکاوى به میز نزدیک شد و آنها را از نظر گذراند.
کارى که نهایتاً کرد این بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زیر بغل زد. سکه طلا را توى جیبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و یک جرعه بزرگ از آن خورد . . .
کشیش که از پشت در ناظر این ماجرا بود زیر لب گفت:
« خداى من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار خواهد شد ! »
[ دوشنبه 91/5/2 ] [ 1:12 صبح ] [ جلال ]
سه تا زن انگلیسی ، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و دیگه کارای خونه رو نکنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کارو بهم بگن.
زن فرانسوی گفت:
به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی، نه اتو و نه … خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم. خودت یه فکری بکن من که دیگه نیستم یعنی بریدم!
روز بعد خبری نشد ، روز بعدش هم همینطور .
روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و اورد تو رختحواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتی بیدار شدم رفته بود .
زن انگلیسی گفت:
من هم مثل فرانسوی همونا را گفتم و رفتم کنار.
روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم
لیست خرید و کاملا تهیه کرده بود ، خونه رو تمیز کرد و گفت کاری نداری عزیزم منو بوسید و رفت.
زن ایرانی گفت :
من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم
اما روز اول چیزی ندیدم
روز دوم هم چیزی ندیدم
روز سوم هم چیزی ندیدم
شکر خدا روز چهارم یه کمی تونستم با چشم چپم ببینم
[ دوشنبه 91/5/2 ] [ 1:6 صبح ] [ جلال ]