سفارش تبلیغ
صبا ویژن
داستان جالب عتیقه فروش و مرد روستایی زیرک

داستان عتیقه فروش و مرد روستایی
یک نفر عتیقه فروش به منزل روستایی ساده ای وارد شد. دید تغار قدیمی نفیسی دارد و در آن گوشه افتاده است و گربه ای در آن آب می خورد. ترسید اگر قیمت تغار را بپرسد روستایی ملتفت مطلب شود و قیمت گزافی طلب کند.
پس گفت : عمو جان چه گربه ی قشنگی داری ! آیا حاضری آن را به من بفروشی ؟
روستایی گفت : چند می خری؟
گفت : هزار تومان.
روستایی گربه را در بغل عتیقه فروش گذاشت و گفت : خیرش را ببینی.
عتیقه فروش پیش از آنکه از خانه روستایی می خواست بیرون برود ، با بی اعتنایی ساختگی گفت : عمو جان این گربه ممکن است در راه تشنه شود ، خوب است من این تغار را هم با خود ببرم. قیمتش را هم حاضرم بپردازم.
روستایی لبخندی زد و گفت : تغار را بگذارید باشد ؛ چون که بدین وسیله تا به حال 5 گربه را فروخته ام!!



[ دوشنبه 91/5/2 ] [ 1:3 صبح ] [ جلال ]

نظر

چندین لطیفه دلچسب

یه خسیس تو خواب میبینه به فقیر 1000 تومان داده وقتی بلند میشه میگه :: اجب کاووسی بود.

یارو رو داشتن به جرم قتل زنش محاکمه می کردن . دادستان می گه : سنگدل ?! تو وقتی داشتی زنت رو می کشتی، ندای وجدانت رو نشنیدی ؟! طرف می گه : نه والله ! بس که این زنیکه جیغ و داد میکرد مگه می ذاشت ما چیزی بشنویم ؟!!

ازدواج تنها جبهه ای است که شبها را میتوان با دشمن در یک سنگر خوابید

دعای خانومها با خدا
خدایا ! به من عشق بده تا شوهرم را درک کنم
صبر بده تا او را بپذیرم
ولی قدرت نده که میزنم لهش میکنما

یه نفر بچش میگه برو دو تا نون از خونه همسایه بگیر . بچه میره و برمیگرده میگه نون ندادند.باباهه میگه : همسایه چه خسیسه؟! برو از تو یخچال خودمون بیار !

به یک نفر میگن چرا مشکی پوشیدی ؟ میگه بابام مرده میگن حالا چرا پاره پوره ؟؟؟ میگه خدا بیامرز نمیزاشت خاکش کنیم !!!

یک نفر تو کیوسک تلفن بوده، بیرون که میاد ازش می‌پرسند سالمه؟ میگه: سالمه فقط آفتابه نداره



[ دوشنبه 91/5/2 ] [ 1:2 صبح ] [ جلال ]

نظر

گنجشکک اشی مشی

 

گنجشک اشی مشی : طنز ایران

 



[ دوشنبه 91/5/2 ] [ 12:54 صبح ] [ جلال ]

نظر

امان از دست بچه اصفهانی :

یه شخصی از خیابون رد میشده ، میبینه یه بچه اصفهانی نشسته کنار خیابون گریه میکنه.

جلو میره و میگه چی شده عزیزم ،

پسر بچه میگه سکه 25 تومانی ام را گم کرده ام.

مرد میگه اینکه گریه نداره بیا این25 تومانی مال تو!

باز هم به گریه کردن ادامه میده ،

مرد میپرسه دیگه چیه ؟

بچه میگه اگه اون سکه را گم نکرده بودم الان 50 تومن پول داشتم .



[ دوشنبه 91/5/2 ] [ 12:51 صبح ] [ جلال ]

نظر

از بیل گیتس پرسیدن از تو ثروتمند تر هم هست؟

از بیل گیتس پرسیدن از تو ثروتمند تر هم هست؟ : tanziran.com

در جواب گفت بله فقط یک نفر. پرسیدن ک…ی؟

در جواب گفت سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و تازه اندیشه ی طراحی مایکروسافت و تو ذهنم پی ریزی می کردم،در فرودگاهی درنیویورک قبل از پرواز چشمم به این نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد،دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خورد ندارم و اومدم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه من و دید گفت این روزنامه مال خودت بخشیدمش به خودت بردار برای خودت.

گفتم آخه من پول خورد ندارم گفت برای خودت بخشیدمش برای خودت.

سه ماه بعد بر حسب تصادف توی همون فرودگاه و همون سالن پرواز چشمم به یه مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همون بچه بهم گفت این مجله رو بردار برا خودت ،گفتم پسرجون چند وقت پیش یه روزنامه بهم بخشیدی.هرکسی میاداینجا دچار این مسئله میشه بهش میبخشی؟!
پسره گفت آره من دلم میخواد ببخشم از سود خودمه که میبخشم

به قدری این جمله و نگاه پسر تو ذهن من مونده که خدایا این برمبنای چه احساسی اینا رو میگه.

زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد و پیدا کنم و جبران گذشته رو بکنم
گروهی تشکیل دادم بعد از 19 سال گفتم که برید و اونی که در فلان فرودگاه روزنامه میفروخت و پیدا کنید.یک ماه و نیم مطالعه کردند و متوجه شدند یک فرد سیاه پوسته که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردن اداره.

ازش پرسیدم من و میشناسی. گفت بله، جناب عالی آقای بیلگیتس معروفید که دنیا میشناسدتون.

سالها پیش زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه میفروختی من یه همچین صحنه ای از تو دیدم

گفت که طبیعیه. این حس و حال خودم بود
گفتم میدونی چه کارت دارم، میخوام اون محبتی که به من کردی و جبران کنم
گفت که چطوری؟
گفتم هر چیزی که بخوای بهت میدم
(خود بیلگیتس میگه خود این جوونه مرتب میخندید وقتی با من صحبت میکرد)
پسره سیاه پوست گفت هر چی بخوام بهم میدی؟
گفتم هرچی که بخوای
گفت هر چی بخوام؟
گفتم آره هر چی که بخوای بهت میدم
من به 50 کشور افریقایی وام دادم به اندازه تمام اونا به تو میبخشم
گفت آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی
پرسیدم واسه چی نمیتونم جبران کنم؟
پسره سیاه پوست گفت که :فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو
بخشیدم ولی تو تو اوج داشتنت میخوای به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمیکنه

بیل گیتس میگه همواره احساس میکنم ثروتمند تر از من کسی نیست جز این جوان 32
ساله مسلمان سیاه پوست



[ دوشنبه 91/5/2 ] [ 12:50 صبح ] [ جلال ]

نظر

طنزپسران بد
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه