اگر مراد رسول خدا (ص) از حدیث غدیر ، ولایت امیر مؤمنان (ع) بود ، چرا در سقیفه به آن احتجاج نشد؟
گروه امامت و خلافت
شبهه :
مطلبى که بر ما مجهول است این است که چرا در اجتماع سقیفه کسى از مهاجر و انصار سخنى از حدیث غدیر با وجود مسلّمیت آن به میان نیاورده است .
اگر طرفداران حضرت على از این حدیث که از تاریخ صدور آن کمتر از یکسال مىگذشت و بایستى همه کسانى که در حجة الوداع حاضر بودند آن را بخاطر داشته باشند ذکر مىکردند، سرنوشت اسلام طورى دیگر مىشد .
«نعوذ باللّه همه مرتد شدند و حکم پیامبر را نادیده گرفتند و یک نفر نبود که بگوید پیامبر(ص) در حجة الوداع چنین فرمودند».
خلافت و انتخاب ، عبدالرحمن سلیمی ، بخش حقایقی از واقعه ی غدیر خم ، ذیل پاسخ اول .
نقد و بررسی :
برای روشن پاسخ این شبهه ، لازم است که در ابتدا در باره سقیفه بحث و بررسی شده و به این سؤال پاسخ دقیق داده شود ، که انگیزه انصار از جمع شدن در سقیفه چه بوده است ؛ با این که آنها زحمات بسیاری برای اسلام کشیده بودند و اگر زحمات آنها نبود ، قطعاً اسلام به این آسانی به سر منزل مقصود نمیرسید ؛ اما چه شد که آنها نیز فرمایش رسول خدا صلی الله علیه وآله را در باره امیر مؤمنان علیه السلام به فراموشی سپردند و هنوز جنازه رسول خدا دفن نشده بود که در سقیفه جمع شدند ؟!!
فلسفه تشکیل سقیفه :
به صورت فشرده به چهار عامل میتوان اشاره کرد که این گروه از انصار که از دستور رسول خدا (ص) سرپیچی کردند میتوانند به خاطر آن در سقیفه جمع شده باشند :
1 . آنها از این مسأله خبر دار شده بودند که عدهای از سران مهاجر توطئههای خطرناکی طراحی و نقشههای شومی برای غصب خلافت در سر میپرورانند ، و مطمئن شدند که امامت به امیر مؤمنان علیه السلام نخواهد رسید ، خواستند که به اعتقاد خودشان اسلام را از دست این عده نجات داده و خود اداره کشور اسلامی را به عهده بگیرند .
2 . از آنجایی که گروه انصار در جنگهای رسول خدا با قریشان نقش تعیین کنندهای داشتند و بسیاری از پهلوانان قریش به دست انصار کشته شده بود ؛ از این رو آنها از انتقام قریش میترسیدند و با توجه به سابقهای از آنها سراغ داشتند ، میدانستند که اگر قریش حکومت را به دست بگیرد ، از آنها انتقام سختی خواهد گرفت ؛ چنانچه بعد از روی کار آمدن قریشیان این مسأله جامه عمل پوشید و در قضیه حرّه به صورت کامل ، نمود پیدا کرد .
3 . از زبان رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیده بودند که بعد از آن حضرت ظلمهای زیادی در حق آنان خواهد شد ، به همین دلیل در صدد دفع آن برآمده و در حقیقت میخواستند از این مسأله پیشگیری نمایند .
4 . انصار برای اسلام زحمات بسیاری کشیده بودند و پیشرفت اسلام مدیون آنها بود ؛ در زمانی که عده مسلمانان بسیار اندک بود ، اسلام آوردند و با جان و مال خود رسول خدا را یاری کردند ؛ بنابراین طبیعی است که آنها آنها برای خود این حق را قائل بودند که در حکومت آینده اسلام نقش داشته باشند .
حال به بررسی تفصیلی این چهار مسأله خواهیم پرداخت :
آگاهی انصار از همپیمانی و توطئه قریش علیه امیر مؤمنان علیه السلام:
انصار متوجه شده بودند که برخی از قریشیان همپیمان شدهاند که نگذارند بعد از رسول خدا خلافت به امیر مؤمنان علیه السلام برسد ؛ لذا تصمیم گرفتند که قبل از عملی شدن نقشه آنان ، دست به کار شوند و خود خلافت را به دست گیرند .
شواهدی بر این توطئه از کتب اهل سنت :
این مطلب (توطئه قریش) در کتابهای شیعی به صورت مفصل آمده و از آن به صحیفه ملعونه یاد شده است . علمای اهل سنت نیز گوشههایی از قضیه را نقل کردهاند ؛ چنانچه نسائی در سننش و ابن خزیمه در صحیحش مینویسند :
أخبرنا محمد بن عُمَرَ بن عَلِیِّ بن مُقَدَّمٍ قال حدثنا یُوسُفُ بن یَعْقُوبَ قال أخبرنی التَّیْمِیُّ عن أبی مِجْلَزٍ عن قَیْسِ بنِ عُبَادٍ قال بَیْنَا أنا فی الْمَسْجِدِ فی الصَّفِّ الْمُقَدَّمِ فَجَبَذَنِی رَجُلٌ من خَلْفِی جَبْذَةً فَنَحَّانِی وَقَامَ مَقَامِی فَوَاللَّهِ ما عَقَلْتُ صَلَاتِی فلما انْصَرَفَ فإذا هو أُبَیُّ بن کَعْبٍ فقال یا فَتَى لَا یَسُؤْکَ الله إِنَّ هذا عَهْدٌ من النبی صلى الله علیه وسلم إِلَیْنَا أَنْ نَلِیَهُ ثُمَّ اسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ فقال هَلَکَ أَهْلُ الْعُقَدِ وَرَبِّ الْکَعْبَةِ ثَلَاثًا ثُمَّ قال والله ما علیهم آسَى وَلَکِنْ آسَى على من أَضَلُّوا قلت یا أَبَا یَعْقُوبَ ما یَعْنِی بِأَهْلِ الْعُقَدِ قال الْأُمَرَاءُ .
المجتبى من السنن ، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن النسائی (متوفای303 هـ) ، ج 2 ، ص 88 ، ح808 ، ناشر : مکتب المطبوعات الإسلامیة - حلب - 1406 - 1986 ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : عبدالفتاح أبو غدة .
صحیح ابن خزیمة ، محمد بن إسحاق بن خزیمة أبو بکر السلمی النیسابوری (متوفای311 هـ) ج 3 ، ص 33 ، ح1573 ، ناشر : المکتب الإسلامی - بیروت - 1390 - 1970 ، تحقیق : د. محمد مصطفى الأعظمی .
از قیس بن عباد روایت شده است که روزی در مسجد در صف اول نماز بودم ؛ شخصی آمده و من را کشید و خود جای من ایستاد ؛ قسم به خدا (از ناراحتی) چیزی از نماز خود نفهمیدم ؛ وقتی که نمازش به پایان رسید متوجه شدم که او ابی بن کعب است .
به من گفت : ای جوان ، مبادا از این کار من اندوهگین شوی ؛ زیرا پیامبر از ما پیمان گرفته بود که همیشه در صف اول نماز جماعت باشیم .
سپس رو به قبله کرده و گفت : قسم به پروردگار کعبه که اهل پیمان هلاک شدند !!! و سه مرتبه این سخن را تکرار کرد . سپس گفت : قسم به خدا من برای ایشان اندوهگین نیستم ؛ برای کسانی که توسط ایشان گمراه شدند اندوهگینم .
از ابایعقوب پرسیدم مقصود وی از اهل پیمان چه کسانی است ؟
پاسخ داد : مقصود وی حاکمان است .
امیر المؤمنین علیه السلام نیز بارها و بارها از توافق پنهانی قریشیان و به ویژه ابوبکر و عمر پرده برمیداشت و تلاشهای عمر را برای به خلافت رساندن ابوبکر ، در راستای همین توافق میدانست .
احمد بن یحیی بلاذری در انساب الأشراف مینویسد :
عن ابن عباس قال: بعث أبو بکر عمرَ بن الخطاب إلى علی رضی الله عنهم حین قعد عن بیعته وقال: ائتنی به بأعنف العنف، فلما أتاه، جرى بینهما کلام. فقال علی: اجلبْ حلباً لک شطره. والله ما حرصک على إمارته الیوم إلا لیؤمرک غداً .
أنساب الأشراف ، أحمد بن یحیى بن جابر البلاذری (متوفاى279هـ) ج 1 ، ص 253 .
... ابن عباس می گوید : در زمان بیعت ابوبکر زمانی که علی (علیه السلام) با او بیعت نکرد ، ابوبکر عمر بن الخطاب را دنبال ایشان فرستاد و به عمر گفت : علی را به سخت ترین و بدترین وجه ممکن پیش من بیاور . در بین راه بین حضرت امیر(علیه السلام) و عمر مشاجره ای درگرفت . علی (علیه السلام ) به عمر گفت : شیرخلافت را بدوش ، سهم تو محفوظ است . قسم به خدا حرص و ولع تو برای به حکومت رسیدن ابوبکر به خاطر اینست که او بعد از خودش تو را به جانشینی برگزیند.
و در روایت دیگر مینویسد :
عن هشام بن عروة قال : لما بویع عمر قال علی : حلبت حلباً لک شطره ، بایعته عام أول ، وبویع لک العام.
أنساب الأشراف ، أحمد بن یحیى بن جابر البلاذری (متوفاى279هـ) ج 3 ، ص 416 .
از هشام بن عروه روایت شده است که وقتی مردم با عمر بیعت کردند علی به او فرمود : شیری را دوشیدی که مقداری از آن به خودت رسید ؛ در گذشته تو با او بیعت کردی ، و امروز او برای تو بیعت گرفت .
آگاهی انصار از امکان منع امیر مؤمنان علیه السلام از خلافت :
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله ، در موارد بسیاری از خدعه و نیرنگ امت در حق امیر مؤمنان علیه السلام خبر داده بود و انصار با شنیدن این سخنان از رسول خدا ، مطمئن شده بودند که می توان خلافت را از صاحب اصلی اش گرفت ؛ به همین سبب تصمیم گرفتند که در سقیفه جمع شوند و خلیفه را از قوم خود انتخاب کنند .
ما به چند روایت از پیش بینیهای رسول خدا صلی الله علیه وآله در این باره اشاره میکنیم :
الف : حسادتها و کینههای نهفته در دل قریشیان :
أبو یعلی موصلی در مسندش به نقل از امیر المؤمنین علیه السلام مینویسد :
... قال قلت یا رسول الله ما یبکیک قال ضغائن فی صدور أقوام لا یبدونها لک إلا من بعدی قال قلت یا رسول الله فی سلامة من دینی قال فی سلامة من دینک .
مسند أبی یعلى ، أحمد بن علی بن المثنى أبو یعلى الموصلی التمیمی (متوفای307هـ) ج 1 ، ص426 ، ناشر : دار المأمون للتراث - دمشق - 1404 - 1984 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : حسین سلیم أسد .
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله گریست و صداى گریهاش بلند شد. پرسیدم: علت گریه شما چیست؟ فرمود: علت گریه من، حسادتهایى است که مردم نسبت تو در دل دارند و آشکار نمىکنند و هنگامى آثار حسادتشان را بروز مىدهند که من دعوت حق را اجابت کردهام و در میان شما نیستم ، علی علیه السلام می گوید : سؤال کردم : ای فرستاده خدا ! آیا در آن هنگام دین من سالم است ، فرمود : بلی دینت سالم است .
ب : حیلهگری امت ، نسبت به امیر مؤمنان علیه السلام :
حاکم نیشابوری نیز المستدرک مینویسد :
عن علی رضی الله عنه قال إن مما عهد إلی النبی صلى الله علیه وسلم أن الأمة ستغدر بی بعده .
از علی علیه السلام نقل شده که فرمود : از چیزهایی که رسول خدا (ص) به من فرمود این است که : پس از من، مردم با حیلهگرى با تو رفتار مىکنند .
و بعد از نقل روایت میگوید :
هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه .
المستدرک على الصحیحین ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری (متوفای405 هـ) ج 3 ، ص150 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا .
این حدیث سندش صحیح است ؛ ولی بخاری و مسلم نقل نکردهاند .
ترس انصار از قریش :
بیتردید ، ساکنان مدینه نقش مهمی در پیروزیهای مسلمانان بر قریشان داشتند و اگر کمکهای بیدریغ آنان نبود ، شاید به این زودی رسول خدا موفق به تشکیل حکومت اسلامی نمیشد و اصلاً جنگی بین قریش و مسلمانان اتفاق نمیافتاد تا مسلمانان پیروز شوند ؛ از این رو انصار از این میترسیدند که اگر حکومت به دست قریش بیفتد ، انتقام جنگ بدر ، خندق و ... از انصار بگیرد .
آگاهی انصار از تصمیم قریش برای ظلم به ایشان :
انصار از زبان گهر بار رسول خدا شنیده بودند که بعد از آن حضرت قریش ظلم فراوانی در حق انصار خواهند کرد . بخاری در صحیحش مینویسد :
عن هِشَامٍ قال سمعت أَنَسَ بن مَالِکٍ رضی الله عنه یقول قال النبی صلى الله علیه وسلم لِلْأَنْصَارِ إِنَّکُمْ سَتَلْقَوْنَ بَعْدِی أَثَرَةً فَاصْبِرُوا حتى تَلْقَوْنِی وَمَوْعِدُکُمْ الْحَوْضُ
الجامع الصحیح المختصر ، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی (متوفای256هـ) ج 3 ، ص 1381 ، ح3582 ، ناشر : دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقیق : د. مصطفى دیب البغا
از انس بن مالک شنیدم که می گفت : رسول خدا (ص) به انصار فرمودند : شما بعد از من سختی هایی خواهید دید ؛ پس صبر نمایید تا من را ملاقات کنید و وعده دیدار شما در کنار حوض (کوثر) .
ترس انصار از انتقام قریش در صورت انتخاب خلیفه ای قریشی :
حباب بن منذر که از بزرگان انصار به حساب میآمد ، در سقیفه به همین نکته اشاره کرده است :
فقام الحباب بن المنذر وکان بدریا فقال منا أمیر ومنکم أمیر فإنا والله ما ننفس علیکم هذا الأمر ولکنا نخاف أن یلیها أقوام قتلنا آباءهم وإخوتهم .
فتح الباری شرح صحیح البخاری ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی (متوفای852 هـ) ج 12 ، ص 153 ، ناشر : دار المعرفة - بیروت ، تحقیق : محب الدین الخطیب .
حباب بن منذر که از مسلمانان حاضر در جنگ بدر بود ایستاده و گفت : شخصی از ما امیر شود و شخصی از شما ؛ قسم به خدا که ما در این کار خود را با شما درگیر نمی کنیم اما می ترسیم که گروهی که ما پدران و برادرانشان را کشته ایم به خلافت برسند !!!
چرا در سقیفه به ماجرای غدیر احتجاج نشد؟
حال در این جا به پاسخ این پرسش میپردازیم که چرا در سقیفه به حدیث غدیر احتجاج نشده است ؟
1 . حاضران در سقیفه ، متخلفان از جیش اسامه بودند:
همانطور که در کتب تاریخی شیعه و سنی به تواتر آمده است رسول خدا (ص) در اواخر عمر شریف خویش به اسامة بن زید دستور دادند لشکری آماده نماید و به مسلمانان نیز دستور دادند که به آن لشکرگاه رفته و تحت امر اسامه آماده حمله به دشمنان اسلام شوند . وی نیروهای خویش را جمع کرده و در منطقه جرف در سه میلی مدینه اردوگاه زد .
ابن سعد در این زمینه می گوید :
فلما أصبح یوم الخمیس عقد لأسامة لواء بیده ثم قال أغز بسم الله فی سبیل الله فقاتل من کفر بالله فخرج بلوائه وعقودا فدفعه إلى بریدة بن الحصیب الأسلمی وعسکر بالجرف فلم یبق أحد من وجوه المهاجرین الأولین والأنصار إلا انتدب فی تلک الغزوة فیهم أبو بکر الصدیق وعمر بن الخطاب وأبو عبیدة بن الجراح وسعد بن أبی وقاص وسعید بن زید وقتادة بن النعمان وسلمة بن أسلم بن حریش .
الطبقات الکبرى ، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری (متوفی: 230هـ) ج 2 ، ص 190 ، ناشر : دار صادر - بیروت .
صبح روز پنجشنبه رسول خدا پرچم را به دست اسامه داده و فرمودند با نام خدا در راه خدا جهاد نما و با کفار بجنگ . وی با پرچم خویش بیرون آمده و چند پرچم آماده کرده و آنها را به بریده بن حصیب اسلمی داد و در جرف اردو زد .
هیچ یک از بزرگان مهاجر و انصار باقی نماند مگر آنکه به آن لشگر مأمور شد که در بین ایشان ابوبکر و عمر و ابوعبیده و سعد بن ابی وقاص و سعید بن زید و قتاده بن نعمان و سملة بن اسلم بن حریش بودند .
اما عده ای از دستور رسول خدا (ص) مخالفت کرده و از این دستور سرپیچی نمودند ؛ رسول خدا از این کار خشمگین شده و به نقل علمای شیعه و گروهی از علمای اهل سنت ایشان را لعنت فرمودند :
أنه قال جهزوا جیش أسامة لعن الله من تخلف عنه فقال قوم یجب علینا امتثال أمره واسامة قد برز من المدینة وقال قوم قد اشتد مرض النبی علیه الصلاة والسلام فلا تسع قلوبنا مفارقته والحالة هذه فنصبر حتى نبصر أی شىء یکون من أمره
الملل والنحل ، محمد بن عبد الکریم بن أبی بکر أحمد الشهرستانی (متوفی: 548هـ) ج 1 ، ص 23 ، ناشر : دار المعرفة - بیروت - 1404 ، تحقیق : محمد سید کیلانی .
رسول خدا (ص) فرمودند : لشکر اسامه را تکمیل کنید ؛ خداوند لعنت کند کسانی را که از حضور در این لشکر امتناع می کنند ؛ به همین سبب عده ای گفتند بر ما لازم است که از دستور رسول خدا (ص) اطاعت کرده و اسامه بیرون از مدینه است (ما نیز به او ملحق شویم) و عده ای گفتند : مریضی رسول خدا (ص) سخت شده است ؛ و ما طاقت نداریم که در این حال از ایشان دور باشیم ؛ صبر می کنیم تا ببینیم کار ایشان به کجا می کشد !!!
شبیه این مطلب در کتب ذیل آمده است :
کتاب المواقف ، عضد الدین عبد الرحمن بن أحمد الإیجی (متوفی: 756هـ ) ج 3 ، ص 650 ، ناشر : دار الجیل - لبنان - بیروت - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عبد الرحمن عمیرة .
شرح نهج البلاغة ، أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبی الحدید المدائنی(متوفی: 655 هـ) ج 6 ، ص 34 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : محمد عبد الکریم النمری .
بنا بر این طبق اقرار اهل سنت گروهی از صحابه که با ایمان بوده و از دستورات رسول خدا (ص) اطاعت می کردند به لشکرگاه اسامه که در بیرون مدینه بود رفتند و فقط گروهی اندک که با دستور ایشان که در واقع دستور خدا بود ، مخالفت کردند در مدینه ماندند .
در نتیجه اولاً : تمامی انصار و آنهایی که ایمان قلبی به رسول خدا صلی الله علیه وآله داشتند ، اصلاً در سقیفه حضور نداشتند و در جیش اسامه بودند ؛ ثانیاً : آنها که در سقیفه جمع شده بودند ، کسانی بودند که از فرمان رسول خدا سرپیچی کرده و در مدینه مانده بودند ؛ بنابراین از چنین کسانی هرگز نباید انتظار داشت که حدیث غدیر را مطرح و فرمان رسول خدا در روز غدیر را به یاد بیاورند . اگر آنها مطیع فرمان رسول خدا بودند ، اصلاً نباید در مدینه حضور داشته باشند .
2 . تمام وقایع سقیفه نقل نشده است :
بیتردید کسی نمی تواند به صورت قطعی ادعا کند که حتماً در سقیفه به حدیث غدیر احتجاج نشده است ؛ زیرا در طول این چهارده قرن علمای سنی تمام تلاش خود را وقف این مسأله کردهاند که آثار ولایت اهل بیت علیهم السلام را از کتابهای سنی حذف نمایند . و نیز این مسأله ثابت است که نقل مشاجرات صحابه از گناهان نابخشودنی در مذهب سنی است ؛ به طوری که برخی از آنها ادعای اجماع کردهاند که واجب است تمام آنچه در باره مشاجرات صحابه نقل شده حذف شود . ما به چند اعتراف از علمای سنی در این باره بسنده میکنیم :
[ سه شنبه 91/9/14 ] [ 11:17 عصر ] [ جلال ]