سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گروههای انحرافی2قسمت اول

حجت الاسلام و المسلمین دکتر جلالی مسئول دفتر آیت‌الله مصباح یزدی در گفت‌وگوی مفصل با سایت خبری ماهان نیوز مطالب جالب و قابل توجهی را درباره شخصیت آیت الله مصباح یزدی و فعالیت موسسه امام خمینی(ره)، جریان انحرافی و جبهه پایداری مطرح کرد.

جلالی متولد 1341 است. وی همزمان با تحصیل خارج فقه و اصول موفق شده است دکترای خود را در رشته روانشناسی بالینی بگیرد. وی را اگرچه غالب بسیجی های کرمانی به خاطر 25 ماه حضور در جبهه ها می‌شناسند اما شهرت این سال های او بیشتر بر میگردد به همراهی با حضرت آیت الله مصباح و سخنرانی ها و موضع گیری ها در برابر جریان فتنه.

بیش از یک دهه برعهده داشتن مسوولیت دفتر آیت الله مصباح و تالیفات متعدد در موضوعاتی چون اشتغال زنان، کنترل جمعیت،حکومت اسلامی و تدریس در حوزه و دانشگاه از وی چهره ای سیاسی، علمی نشان می دهد

حضرتعالی مدت زمان طولانی در موسسه امام خمینی حضور داشته و از نزدیک با حضرت آیه الله مصباح حشر و نشر داشته اید. اگر ممکن است قدری ابعاد شخصیتی ایشان را بیان بفرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم. ویژگی برجسته حضرت آیت الله مصباح یزدی عمل بر مبنای تکلیف است. ایشان فردی است که به دنبال تشخیص وظیفه و عمل به آن است. خیلی به فکر نتیجه و اینکه چه کسی خوشش می آید و چه کسی بدش می آید نیست. ایشان مصداق بارز حدیث امام باقر(ع) خطاب به جابر است که َ وَ اعْلَمْ بِأَنَّکَ لَا تَکُونُ لَنَا وَلِیّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیْکَ أَهْلُ مِصْرِکَ وَ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ یَحْزُنْکَ ذَلِکَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ یَسُرَّکَ ذَلِکَ وَ لَکِنِ اعْرِضْ نَفْسَکَ عَلَى مَا فِی کِتَابِ اللَّه. یا جابر بدان ولایت ما را نداری مگر اینگونه باشی که اگر همه اهل شهر بگویند تو آدم بدی هست، ناراحت نشوی و اگر همه بگویند تو آدم شایسته ای هستی از حرف آنها خوشحال نگردی، بلکه اعمالت را بر کتاب خدا عرضه کن...

در زمان اصلاحات بسیاری از مسئولین و شخصیت ها به آیت الله مصباح تذکر می دادند که دست از این مخالفت با اصلاح طلبان بردار، ایشان در پاسخ اعتراض ها و تذکرها می گفت که تکلیف من این است و من به وظیفه خودم عمل می کنم. این تکلیف مداری و وظیفه مداری خیلی در ایشان برجسته است.

ویژگی دیگر ایشان حساسیت بالا نسبت به انحراف است. آیت‌الله مصباح فردی است که در تشخیص جریان های انحرافی فوق العاده قوی است و سریع متوجه انحراف می شود.

به همین جهت در طول این پنجاه شصت سال که در جریان شکل گیری انقلاب هستیم نمی توان اشتباهی بارز در مسیر ایشان پیدا کرد. درصد خطای ایشان خیلی پائین است. از جریان های انحرافی قبل از انقلاب تا جریان ها و اشخاص منحرف بعد از انقلاب. در برخی از برهه ها ایشان در برخورد با جریان های انحرافی تنهای تنها بوده است. به نظر می رسد که این توان تشخیص بالا نسبت به انحراف، به جهت تلمذ و همراهی است که با حضرت امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی و آیت الله بهجت داشته اند.

ویژگی مهم دیگر، شجاعتی است که ایشان دارند. بعضی ها در تبیین مسائل انحرافی و ایستادگی در برابر آن مماشات و مدارا می کنند؛ اما ایشان اگر در جایی انحرافی را تشخیص دادند بدون ملاحظه و مماشات با شجاعت آن را بیان می کنند که این خود ریشه در تکلیف گرایی و وظیفه گرایی ایشان دارد.

نکته بعد، نیاز شناسی و زمان شناسی ایشان است. آیت الله مصباح مقتضیات زمان را به خوبی می شناسند و نیازهای زمان را به خوبی درک می کنند؛ در نتیجه همواره حرکتی را انتخاب می کنند که دقیقا مورد نیاز و اثر گذار است. یک وقتی در مشهد به ایشان عرض کردم که ما می خواهیم تکلیف گرا و تکلیف مدار باشیم اما خود تشخیص تکلیف مهم است. از کجا بفهمم امروز وظیفه ام چیست؟ ایشان فرمودند: اینجا دو مرحله است یکی تشخیص تکلیف و دیگری انجام تکلیف. خود تشخیص وظیفه کمتر از جهاد اکبر نیست. نوعی جهاد اکبر است. فهمیدم که خیلی کار دشواری است که انسان بفهمد وظیفه اش در زمان کنونی چیست.

بر اساس همین ویژگی ها و خصوصیات ممتاز بود که مقام معظم رهبری ایشان را عقبه تئوریک نظام خواندند و فرمودند که آیت الله مصباح نه تنها خلأ شهید مطهری بلکه استاد ایشان علامه طباطبایی را نیز پر کرده است.

از ویژگی های دیگر آیت الله مصباح ارادت خاص ایشان به ولی امر مسلمین مقام معظم رهبری است. ایشان بارها می فرمودند که من خدا را شاکر هستم که اگر توفیق زیارت امام زمان(عج) را نداشتم در زمان نائب ایشان حضور دارم و در خدمت ایشان هستم.

در یکی از جلساتی که اخیرا با اعضای جبهه پایداری داشتند فرمودند والله قسم من در زمان حاضر نزدیک ترین فرد به معصوم را مقام معظم رهبری می دانم و فاصله ایشان با دیگران بسیار زیاد است.

آیت الله مصباح با وجود اینکه از لحاظ سنی 5 سال از آقا بزرگتر است و سالها در محضر علامه طباطبایی و آیت الله بهجت کسب معرفت کرده است و از حکما و علمای بزرگ حوزه های علمیه محسوب می شود ،الگویی است برای ما که بفهیم ما باید نسبت به آقا چگونه باشیم و چگونه باید عمل کنیم.

در زمان اصلاحات تنها کسی که به ایشان تذکر نداد مقام معظم رهبری بود؛ ایشان در پاسخ به اعتراضاتی که به ایشان می شد گفته بود هر موقع حضرت آقا به من گفتند ساکت بشوم ساکت می شوم؛ چون امر ایشان برایم حجت است و من تابع ولایتم. البته این برخاسته از محبتی است که ایشان به اهل بیت علیهم السلام دارد. چون طبیعی است که وقتی انسان محبت خالص به اهل بیت داشته باشد این محبت به نائب امام زمان سرایت می کند.

درباره ارادت آیت الله مصباح به مقام معظم رهبری مطالب ارزشمندی را بیان کردید. ظاهرا این رابطه صمیمی دو طرفه است و مقام معظم رهبری هم نگاه ویژه ای به آیت الله مصباح دارند. لطفا در این زمینه نیز اگر نکاتی را مد نظر دارید، بیان فرمایید.

آیت الله مصباح هفته ای یک مرتبه در دفتر مقام معظم رهبری در قم درس اخلاق دارد. شبهای ماه مبارک رمضان نیز در دفتر معظم له درس اخلاق دارند. آقا زمانی به آقای مروی مسوول امور حوزوی دفترشان فرموده بودند من سخنرانی های آیت الله مصباح را گوش می کنم؛ چرا تلویزیون سخنان ایشان را در ساعت مناسبی پخش نمی کند؟

در یکی از دیدارهایی که من توفیق داشتم خدمت مقام معظم رهبری برسم، آیت الله مصباح قبل از حرکت فرمودند: خدمت آقا که می رسید این کتابها را نیز خدمت ایشان ببرید. من چندین عنوان از کتابهای علامه مصباح را خدمت آقا بردم و بعد از نماز مغرب به ایشان تحویل دادم. آقا خوشحال شدند و فرمودند چشممان روشن شد و احوال آقای مصباح را پرسیدند و فرمودند من کتابهای ایشان را می خوانم. من در ذهن خودم گفتم شاید آقا فرصت کافی نداشته باشند که تمام کتابها را بخوانند. چند روز بعد با دفتر حضرت علامه مصباح تماس گرفتند که آقا فرمودند وسط یکی از کتابهایی را که شروع به خواندن کردم سفید خورده. لطفا کتاب کاملی را بفرستید.

در سفر اخیر مقام معظم رهبری به قم، ایشان در منزل علما و از جمله منزل آیت الله مصباح حضور یافتند. در آنجا جمع خانوادگی بود. ایشان در آن جمع فرمودند وجود آیت الله مصباح وجود مغتنمی است و در وجود آیه الله مصباح سه ویژگی است که وجود ایشان را کم نظیر کرده است: اول علم و آگاهی، دوم بصیرت به معنای واقعی و سوم صفا و صمیمیت.

قبل از این سفر، آقا فرموده بودند در سفر به قم یکی از جاهایی که باید وقت زیادی گذاشته شود موسسه آیت الله مصباح است. اطرافیان و مشاورین گفتند که این کار عملی نیست زیرا ممکن است باعث ناراحتی و دلخوری موسسات دیگر شود. آقا فرمودند در این صورت یک وقت را اختصاص دهید که اعضای موسسه به دفتر بیایند. این دیدار با حضور آیت الله مصباح و اساتید و دانش پژوهان در دفتر مقام معظم رهبری انجام شد و معظم له در آنجا ضمن تمجید از علامه مصباح، راهنمایی هایی را در رابطه با موسسه فرمودند که در دستور کار موسسه قرار گرفته است.

موسسه هم در واقع تحت مدیریت عالی مقام معظم رهبری است و آیت الله مصباح به عنوان نماینده آقا موسسه را اداره می کنند. آیت الله مصباح با اینکه از زمان حضرت امام رحمت الله علیه و با استحضار ایشان  موسسه را  تأسیس و مدیریت می کردند، فرمودند این موسسه مال من نیست؛ من آن را به مقام معظم رهبری واگذار کردم. ایشان هم در حکمی آیت الله مصباح را به عنوان نماینده خودشان در موسسه منصوب کردند.

با توجه به سخنان شما یکی از ویژگی های آیت الله مصباح نیاز سنجی و زمان شناسی ایشان است. لطفا بفرمایید که چه نیازهایی باعث شد ایشان این موسسه را تأسیس کنند؟

ایشان در همان اوائل جوانی به اذعان اساتید خود به درجه اجتهاد رسیدند. وقتی که ایشان در نجف مشغول تحصیل بودند با توجه به شرائط اقتصادی والد خود مجبور می شوند که به قم برگردند. استاد ایشان خطاب به أبوی آقای مصباح  می گوید قطعا او در آینده یک مرجع تقلید با نفوذ است و بگذارید در نجف پیش ما بماند. اما مشیت الهی اقتضا می کند که ایشان به ایران بیاید و در قم در درس تفسیر علامه طباطبایی حاضر می شود و سالها از محضر آیت الله بهجت کسب فیض می کند.

تقریبا سال 53 به ذهن ایشان می رسد که شبهاتی در حال وارد شدن به عرصه فرهنگ و فضای دینی ما است. بر اساس نیاز شناسی و زمان شناسی که عرض کردم، ایشان موسسه ای را تأسیس می کنند و با حدود 30 نفر از جمله حضرات آقایان فیاضی و رجبی که هم اکنون از اساتید مطرح و أعضای جامعه محترم مدرسین هستند، کار را آغاز می کنند. آن دوره شبهات مادی گرایی و سوسیالیستی دامن جوانان ما را گرفته بود حتی بچه های مذهبی ما تفسیرهای سوسیالیستی از دین داشتند. ایشان با اینها کار کردند و کتابها و درسهایی پیش بینی شد. تدریجا این برنامه وارد موسسه در راه حق شد و بخش آموزش موسسه در راه حق را فعال کرد.

بعد از پیروزی انقلاب، حضرت امام(ره) بحث انقلاب فرهنگی را مطرح فرمودند بدین منظور طرح اولیه این بود که دفتر همکاری حوزه و دانشگاه را راه بیندازند. در ابتدا به پیشنهاد آیت الله مصباح که اساتید خوشنام دانشگاه ها دعوت شدند و در علوم و رشته های جامعه شناسی، روان شناسی، علوم تربیتی، مدیریت، حقوق و اقتصاد مباحثی صورت گرفت.

چند سالی این روند ادامه پیدا کرد. آیت الله مصباح می فرمودند که من چون می بایست در همه گروه ها شرکت می کردم روزی هفده ساعت کار می کردم تا بتوانم نظرات اسلام را در علوم انسانی برای اساتید دانشگاه بیان کنم. حدود سه چهار سالی زحمت کشیدند و حاصل آن کتابها و جزواتی هم هست اما متأسفانه برخی از این کارها به دلایلی ناتمام ماند.

آیت الله مصباح خدمت حضرت امام می رسند و گزارشی از مؤسسه ارائه می دهند. و پیشنهاد می کنند، اگر صلاح بدانید موسسه ای تأسیس کنیم و طلابی را پذیرش کنیم و اساتید دانشگاه را دعوت کنیم که به این طلاب درس بدهند. البته طلابی دعوت شوند که دروس حوزوی را آموخته اند و با مسائل و مبانی حوزه آشنا هستند. اینها به تدریج مولف، محقق و پژوهشگر شوند و مقاله و تحقیق و پایان نامه بنویسند تا از این طریق ما بتوانیم تدریجا وحدت حوزه و دانشگاه را محقق سازیم. در ضمن بحث اسلامی شدن علوم انسانی و تدوین متون درسی مناسب نیز مطرح می شود.

حضرت امام این پیشنهاد را می پذیرند و می فرمایند برنامه ها را دو برابر توسعه دهید و من تا زنده هستم هزینه این موسسه را می پردازم.

در هر صورت این موسسه در فاز جدیدی شکل می گیرد و وارد مباحث علوم انسانی می شود. با نگاه به شبهات اول انقلاب که عمدتا شبهات سوسیالیستی بود و بعد از آن که به رنگ و لعاب دیگری در آمد و نقش موسسه در پاسخ گویی به آنها را به روشنی در می یابیم که اگر این اقدامات آیت الله مصباح نبود در مقابل شبهاتی که از خارج  و از داخل به پیکره نظام وارد می شد، کسی جوابگو نبود.

ایشان می فرمودند: از زمان حضرت آدم تا امروز چنین شبهات سنگینی به پیکره اسلام وارد نشده است. شبهاتی مانند پلورالیسم، تعدد قرائت ها، هرمنوتیک و بعضی شبهاتی که راجع به ولایت فقیه و نظام اسلامی وارد می شد. خوب طبیعی است که این پیش بینی ها نشان از آینده نگری و دوراندیشی ایشان دارد.

مقام معظم رهبری چندین مرتبه فرمودند این موسسه برای سایر موسسات حوزوی الگوی خوبی است. الان هم بحمد للله موسسه تقریبا دو هزار نفر در چهارده رشته علوم انسانی فارغ التحصیل دارد. حدود هزار نفر در حال تحصیل دارد و در هشت رشته تا مقطع دکترا دانشجو گرفته است. اساتیدی از موسسه الان برای تدریس وارد دانشگاه ها شده اند؛ کتبی تدوین شده و در متون درسی دانشگاه ها گنجانده شده است. این موسسه حلقه وصل خوبی بین حوزه و دانشگاه است و به نظر می آید که هدفی را که از ابتدا مد نظر داشته تا حدودی برآورده و تأمین شده است.

البته در کنار این مسائل، موسسه از مسائل سیاسی و فرهنگی غافل نبوده است. درست است که روی مسائل علمی و اسلامی کردن علوم انسانی باید کار کرد اما این مسائل نباید از مسائل جاری کشور هم فاصله داشته باشد. به همین جهت ایشان در این زمینه نیز کارهای بزرگی انجام دادند. ایشان در عرصه سیاسی حزب را قبول ندارند و معتقدند در کشور ما حزب یک تجربه شکست خورده و ارمغان غرب است. اگر حزب بنا بود، موفق باشد حزب جمهوری می بایست موفق باشد چرا که بهترین افراد مانند شهید بهشتی، شهید باهنر و مقام معظم رهبری در رأس آن بودند.

ایشان می فرمایند: که نظر مقام معظم رهبری هم این است که تحزب تجربه شکست خورده ای است و مورد نیاز کشور ما نیست. لذا در کنار موسسه، تشکیلاتی غیر حزبی به نام دفتر پژوهش های فرهنگی را تأسیس کردند که ارتباط با بدنه اصول گرایی در کشور را برقرار کنند. این دفتر افراد ارزشی را در کشور شناسایی کرده است و در هر سال دو همایش کشوری دارد که اخیرا چهاردهمین همایش آن برگزار شده است. در هر همایش موضوعات مهم سیاسی فرهنگی کشور مطرح می شود. بحث هایی مانند شاخص های اصول گرایی، ضمانت اجرایی قانون اساسی، مباحث دولت اسلامی، بحث عدالت و پیشرفت عقلانیت و معنویت و از این دست موضوعات.

این تشکیلات یک تشکیلات گفتمانی است تا یک تشکیلات سیاسی. بیشتر گفتمان سازی می کند و خیلی در صدد نفوذ در قدرت نیست. این تشکیلات مورد نظر مقام معظم رهبری است .

دومین کاری که ایشان کردند تأسیس کانون طلوع بود. زمینه تشکیل آن نیز باز می گردد به زمان اصلاحات. به فرمایش حجت الاسلام سعیدی نماینده مقام معظم رهبری در سپاه، آیت الله مصباح در زمان اصلاحات پنج هزار ساعت صحبت کردند و تعبیر ایشان این بود که تنها کسی بودند که نظام را از وضعیت قرمز به وضعیت نارنجی کشاندند و از وضعیت نارنجی به وضعیت زرد کشاندند. یعنی نظام را از حالت بحرانی و خطر نجات دادند. در جلسه ای که مقام معظم رهبری در منزل ایشان تشریف آوردند ایشان از آیت الله مصباح سوال کردند که کسانی را مثل خودتان پرورش دادید که همه جا بروند و صحبت کنند؟ و اشاره کردند حاج علی آقا و آقا مجتبی مثل خودتان خطیب هستند یا خیر؟  آنجا بود که به ذهن آیت الله مصباح خطور کرد که باید افرادی را برای این کار پرورش دهد در نتیجه کانون طلوع را تأسیس کردند.

در کانون طلوع، اساتید به صورت هفتگی در یک جلسه دو ساعته شبهاتی را که قبلا در اثر حضور در جمع های دانشگاهی شناسایی می کردند طرح می کردند؛ شبهه های مهم در قالب یک موضوع مطرح می شد و یک نفر در آنجا روی آن موضوع کار می کرد. در نهایت آیت الله مصباح جمع بندی می کرد و شبهات را پاسخ می داد.

سپس آقایان در دانشگاه ها حضور پیدا می کردند و در قالب جلسات پرسش و پاسخ به شبهات جواب می دادند. این کانون تقریبا 12 سال فعال است.

کار دیگری که ایشان کردند راه اندازی مجلات و نشریات بود. هفته نامه سیاسی اجتماعی پرتو برای ارتباط با بدنه اصول گرایی دایر شد. سه مجله دیگر هم یکی در حوزه دانشجویی، یکی برای جوانان و یکی برای نوجوانان راه اندازی شد. مجله پویا را که مباحث فرهنگی را به صورت تحلیلی مطرح می کند به جوانان و دانشجویان اختصاص دارد. مجله دیدار آشنا با موضوعات فرهنگ عمومی را بیشتر به زبان نوجوانان منتشر می کند. برخی مجلات نیز به مسائل خانواده اختصاص دارد.

از دیگر زمینه های فعالیت موسسه مربوط به خارج از کشور است. قبل از اعزام دانشجو به خارج، آیت الله مصباح به عنوان شخصیتی که هم عالمند و هم فیلسوف برای حضور در خارج از کشور دعوت می شوند. در آمریکای لاتین، آمریکای شمالی، انگلستان و خیلی جاها ایشان سخنرانی هایی داشتند. به همین واسطه موسسه در این جاها معرفی می شود و قراردادهایی بین بعضی از دانشگاه ها در خارج و داخل منعقد می شود. بر همین اساس ما با خارج تعداد زیادی تبادل دانشجو داشتیم. قراردادی با بعضی از فرقه های مسیحی در دنیا داریم مثل منونایت ها. در زمینه فلسفه حقوق باخبر شدیم انگلیس قوی تر است در نتیجه تعدادی دانشجو به آنجا اعزام شدند. هلند در فلسفه اقتصاد قوی تر است در نتیجه تعدادی دانشجو به هلند رفتند. و همینطور در مباحث مسیحیت و کاتولیک اتریش برای اعزام دانشجو مناسب تر بود.

الان که بحث ارتباطات قوی شده است شاید نیازی به اعزام دانشجو به خارج از کشور نباشد اما فارغ التحصیلان خارج از کشور خودشان به خارج می روند و سمینار و همایش دارند و ارتباطات بین المللی موسسه نیز فعال و اندیشمندان و نظریه پردازان هر از چند گاهی با موسسه ارتباطاتی دارند.

این خلاصه ای بود از حرکت موسسه. البته تفاهم با دانشگاه ها، تفاهم با آموزش و پرورش، تدوین فلسفه تعلیم و تربیت و اجرای طرح ولایت که تاکنون 30 هزار نفر در این طرح آموزش دیده اند، کارهای از این دست زیاد انجام شده است که اگر بخواهیم به آنها بپردازیم زمان زیادی می طلبد. البته عمق نگرش دانش پژوهان و دانش آموختگان مؤسسه، سهم قابل توجهی در تحقق دولت نهم و دهم داشت.

فرمودید که آیت الله مصباح و موسسه در کنار مباحث علمی از مباحث جاری سیاسی و فرهنگی غافل نبوده اند. این را به خصوص در جریان دولت اصلاحات و دوم خرداد شاهد بودیم. ایشان فضا را چگونه می دیدند و چه ضرورتهایی تشخیص دادند که این گونه وارد میدان شدند.

بعد از پیروزی انقلاب، دشمنان برای اینکه اثبات کنند حکومت دینی ناکارآمد است برنامه هایی را اندیشیدند. ابتدا از طریق فتنه نظامی وارد شدند. بعد از درگیری های قومی و قبیله ای و تحرکات نظامی منافقین و تحمیل جنگ 8 ساله دریافتند که فتنه نظامی در ایران جواب نمی دهد بلکه ملت ما را متحد تر می کند. وقتی که از این طریق نتوانستند در مسیر نظام تغییری ایجاد کنند رویکرد آنها عوض شد؛ یعنی از رویکرد نظامی به رویکرد اقتصادی و فرهنگی تغییر پیدا کرد. در نتیجه ما از سال 68 با جهت گیری متفاوت از سمت و سوی دهه اول انقلاب مواجه هستیم.

دهه اول دهه جهاد و ایثار و شهادت و از خود گذشتگی و ساده زیستی و عشق به امام بود؛ اما از سال 68 با روی کار آمدن دولت آقای هاشمی رویکرد کشور از رویکرد دینی به رویکرد اقتصادی تغییر پیدا کرد. یعنی یک مرتبه شعار توسعه اقتصادی با نگاه غربی مطرح شد و طبیعی است که در کنار گرایش به توسعه اقتصادی بدون در نظر گرفتن بسترها و الزامات آن، گرایش به مادیگری و تجملات و فاصله گرفتن از ساده زیستی و شاهانه و ملوکانه زیستن به خصوص در بین مدیران رواج می یابد. آن موقع شاهد مسائل شهرداری تهران و آقای کرباسچی بودیم.

بنابراین، در این دوران زیر ساختها به تدریج تغییر پیدا کرد و دولتمردان ما از اهداف امام فاصله گرفتند. در اثر اقدامات کارگزاران سازندگی و تکنوکراتها زمینه برای دولت اصلاحات فراهم شد. خود کارگزاران سازندگی مدعی هستند ما پدید آورنده دولت اصلاحات بودیم. طبیعی هم است که از دل توسعه اقتصادی، تهاجم فرهنگی بیرون می آید. به دلیل اینکه در این دوران از شاخصهای امام خیلی فاصله گرفته بودیم، وقتی که دولت تهاجم فرهنگی سرکار آمد بستر برای هنجار شکنی خیلی آماده تر بود؛ در نتیجه در این دوران شاهد بودیم که در نشریات دائما مقدسات را زیر سوال می بردند و به همین دلیل خطر بزرگی متوجه نظام شد.

آیت الله مصباح در این برهه که اصل نظام را در خطر می دیدند با حضور در نماز جمعه تهران مباحثی را تحت عنوان نظریه سیاسی اسلام و نظریه حقوقی اسلام مطرح کردند تا بتوانند مبانی اصلی نظام را تبیین و تحلیل کنند تا آسیبی به نظام وارد نشود.

در اینجا ایشان مورد هجمه های زیادی قرار گرفت و هر روز اتهام جدیدی را به ایشان نسبت می دادند. از جمله این اتهامات این بود که ایشان انقلابی نیست. ایشان تا به حال کجا بوده که یک مرتبه انقلابی دو آتشه شده است؟ شما می دانید چهره های علمی و چهره های فلسفی ما خیلی جنجالی نیستند. چون کار علمی و کار فلسفی می کنند. مثلا آیت الله مصباح در جبهه ها حضور داشته اما هیچ کس از حضور ایشان در جبهه ها خبر ندارد. در زمان جنگ در همایش نخبگان کتاب ایشان کتاب برتر شناخته شده بود و به عنوان تقدیر سکه هایی به ایشان تحویل دادند. ایشان در همان جلسه تمام سکه ها را به جبهه اهدا کردند.

قبل از انقلاب آیت الله مصباح با همکاری برخی از اساتید دیگر، جامعه مدرسین را به عنوان شورای 11 نفره تشکیل می دهند و خودشان دبیر و منشی جلسات می شود. برای این که مباحث مطرح شده در جلسات لو نرود ایشان خطی ابداع می کنند و بر اساس آن صورت جلسات را به صورت رمز می نویسند. وقتی ساواک این اسناد را بدست می آورد نمی تواند از آن مطلبی را بفهمد.

در همان ایام آقای آذری قمی دستگیر می شود و به واسطه یادداشتهایی که در بین کتابهای ایشان وجود داشت و اسنادی که دست ساواک می افتد افراد شناسایی می شوند. آیت الله مصباح با عمامه سیاه سیادت و با نام مستعار سید ناصر حجازی به اطراف خوانسار، تفرش و گلپایگان و بعد از آن هم به اطراف کرمان فراری می شود و در آنجا مخفی می شود اما پس از مدتی دستگیر می شود. در جریان بازجویی ها به خاطر ذهن فلسفی که آیت الله مصباح دارد، هر چه ساواک می گوید ایشان خیلی محکم و قاطع جواب می دهد و نمی توانند ایشان را محکوم کنند.

در جریان مبارزات آیت الله مصباح برای امام نامه ای نوشته بود اما این نامه دست ساواک می افتد؛ ایشان بعد از اطلاع بلافاصله به خانه می آید و سه روز از منزل بیرون نمی آید که برای اطرافیان و دوستان سوال می شود که آقای مصباح در حال انجام چه کاری است. بعد معلوم می شود که ایشان در این سه روز خط فارسی که به آن عادت داشته تغییر می دهد و بسیاری از دفاتر و تقریرات درس های خارج فقه و اصول را با خط دیگری می نویسد معاون ساواک قم شخصاً به منزل ایشان آمده و آثار و دست نوسته ها را بررسی کرده و دوباره ایشان را دستگیر می کنند. به او می گویند که شما یک متن برای ما بنویسید. آیت الله مصباح شروع به نوشتن می کند اما از آنجا که خطش را تغییر داده بود هیچ حرفی با خط آن نامه مشابه نبود؛ در نتیجه ساواک می نویسد این نامه متعلق به آیت الله مصباح نیست و ایشان تبرئه می شود.

قبل از انقلاب آقای خسرو شاهی و بعضی از رجال مذهبی - سیاسی نشریه ای را چاپ می کردند به نام بعثت؛ آیت الله مصباح در این نشریه نقش فعالی داشتند. اما بعد از مدتی احساس کردند این نشریه آن گونه که باید انقلابی نیست؛ بدین جهت خودشان دستگاه تایپی را به منزل آوردند و نشریه ای را راه اندازی کردند تحت عنوان نشریه انتقام. مطالب این نشریه را خود آیت الله مصباح می نوشتند و خودشان تایپ و چاپ می کرد و سپس آن را به صورت بسته بندی برای رابطین خود از جمله آیت الله صدر الدین حائری شیرازی و یا بازار تهران و هیأت های مؤتلفه و دیگر جاها می فرستاد. مطالب آن بسیار تند و انقلابی بود.

بگذریم، علیرغم هجمه گسترده جبهة نفاق، ایشان در آن دوران در مقابل شبهات فرهنگی ایستاد و با روشنگری های خود توانست خطر بزرگی را از کشور دفع کند.

بعد از هشت سال دولت اصلاحات فضای سیاسی کشور شاهد تغییرات عمده ای بود و افراد جدید با شعارهای جدید به صحنه آمدند. در این انتخابات علامه مصباح و اطرافیان ایشان از جمله حضرتعالی از آقای احمدی نژاد حمایت کردند. دلیل این حمایت چه بود؟ احمدی نژاد چه گفتمانی را مطرح کرد که آقای مصباح با تمام حساسیت هایی که داشتند ایشان را برگزیدند؟

سوال بسیار جالبی است. ببینید 16 سال مسئولان دولتی ما از آرمان های امام و شاخصه های اصلی نظام فاصله گرفته بودند. این تابلو تقریبا در این 16 سال کم رنگ شده بود. بعد از این سالها در بین مردم عطش آرمان ها و ارزش های اوائل انقلاب احساس می شد. می توان گفت، مردم دیگر کارد به استخوانشان رسیده بود و از اینکه این همه به مقدسات، امام، ارزش ها و باورهای دینی جسارت و اهانت شده بود خسته شده بودند. بنا بر این جامعه آماده پذیرش و تفکر جدیدی بود.

البته این نکته را عرض کنم که آیت الله مصباح معمولا در انتخابات و مسائل شبیه آن اسم افراد را نمی آورند. سبک بزرگان تعیین مصداق نیست. نسبت به آقای احمدی نژاد هم همین گونه عمل کردند. ایشان بعد از جریان اصلاحات ملاک ها و معیارهای انتخاب را مطرح کردند که تحت عنوان جزوه ای با عنوان «تکلیف ما» چاپ و منتشر شد. به عنوان مثال ایشان در صحبتی فرمودند به کسی رأی دهید که مثل شهید رجایی ساده زیست، خدمتگزار، پر کار و عاشق ولایت باشد. وقتی که ایشان ملاک ها را تبیین کردند ما که اطراف ایشان بودیم از روی ملاک ها پی بردیم که منظور ایشان آقای احمدی نژاد است. طبیعی است که وقتی شاگردان، فرزندان و اساتید موسسه همه برای رأی آوردن آقای احمدی نژاد تلاش می کردند یقین حاصل می شد که نظر خود آقای مصباح نیز آقای احمدی نژاد است؛ اما ایشان در انتخابات اسم احمدی نژاد را نبرد.

رأی به احمدی نژاد در واقع رأی به باورها و شعارهایی بود که ایشان داد و گفتمان انقلاب را زنده کرد. این فرد وقتی وارد عرصه شد، مردم دیدند او همان کسی است که می خواهند؛ چرا که فردی است پر کار، انقلابی و مردمی.

انصافا هم در این سالها ثابت کرد که دولت پر کاری است به طوری که در چهار سال اول به اندازه دو دولت سازندگی و اصلاحات کار شد و خودشان هم اعتراف کردند؛ تا جایی که مقام معظم رهبری به این ویژگی اشاره کردند و فرمودند در این صد سال بعد از مشروطه، دولتی به این پرکاری نیامده است. در زمینه اقتصاد، توسعه راه ها و حمل و نقل و مسکن خدمات ارزنده ای صورت گرفت. به عنوان مثال در جنوب کرمان در 4 سال اول 49 هزار منزل مسکونی ساخته شد. استکبار ستیزی و ایستادگی در برابر دشمنان نیز در دولت ایشان مثال زدنی بود. این رویکرد درست دولت، مورد حمایت آیت الله مصباح بود.

در پرانتز عرض کنم مخالفین آیت الله مصباح در تعارض گیر کرده اند زیرا از طرفی می گویند آیت الله مصباح سخنانش تند است و جوانان را از دین فراری داده است، از سوی دیگر می گویند حمایت ایشان از احمدی نژاد باعث شد مردم و جوانان به احمدی نژاد رأی دهند. ما نتوانستیم بفهمیم چگونه باید این تعارض را حل کرد؟ در هر صورت ایشان ملاک ها و معیارهای اصلی را مطرح کردند و دوستان موسسه مصداق آن را آقای احمدی نژاد دیدند؛ در نتیجه از ایشان حمایت کردند



[ پنج شنبه 91/3/11 ] [ 12:17 صبح ] [ جلال ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه