-
اشتباهات جنگی آلمان
توقف 48 ساعته دونکرک به دستور هیتلر.
-
نبرد استالینگراد به دستور هیتلر.
-
توقف بمباران فرودگاههای نظامی انگلستان و به جای آنها هدف قرار دادن لندن به دستور هرمان گورینگ در طی نبرد بریتانیا.
-
عدم استفاده بهینه از نیروی زمینی به علت بها ندادن کافی به این نیرو که این کمبود در محاصره مسکو بسیار جلوهگر بود و کمبود آتش توپخانه باعث افزایش قدرت مانور مدافعان مسکو و پشتیبانی مناسب از آنها گردید.
-
اتکا بیش از حد به نیروی هوایی.
-
عدم عقب نشینی محاصره کنندگان استالینگراد باوجود اصرار فیلد مارشال فن پائولس.
-
بدست گرفتن هدایت عملیاتی ارتش آلمان از طرف هیتلر بعد از شکست مسکو.
دیگر دلایل شکست
-
عدم هماهنگی راه اهن روسیه و اروپا که باعث شد در رساندن مهمات و اذوغه به مهاجمان در خاک شوروی وقفه ای خرد کننده بوجود اید.(ریلهای روسیه کمی بزرگتر از ریلهای اروپا بود که به همین دلیل این دو خط اهن قابلیت اتصال را نداشتند)
-
نداشتن جادههای هموار در روسیه که در زمستان به صورت باتلاق در می امدند که این هم مشکل تدارکات را افزایش میداد.
-
سرویسهای قوی اطلاعاتی شوروی (ارکستر سرخ)
-
رفتار وحشیانه نازیها با مردم سرزمینهای اشغال شده که در موارد بسیار مانند مردمان حوزه بالتیک و اوکراین مستقلین را تبدیل به پارتیزان میکرد.
-
ورود ارتش عظیم امریکا به جنگ.
-
ارتش سرخ موفق گردید که 607 لشکر از 783 لشکر هیتلری را در تمام جبهههای جنگ نابود نماید.
پایان جنگ
سربازان ارتش سرخ در حال برافراشتن پرچماتحاد جماهیر شوروی به نشانه پیروزی بر فرازساختمان رایشستاگ (مجلس امپراتوری) در برلین، ماه مه 1945
اشتباهات جنگی آلمان

سربازان ارتش سرخ در حال برافراشتن پرچماتحاد جماهیر شوروی به نشانه پیروزی بر فرازساختمان رایشستاگ (مجلس امپراتوری) در برلین، ماه مه 1945
کنفرانس تهران با شرکت چرچیل، روزولت و استالین از 28 نوامبر تا 1 دسامبر 1943 به صورت سری برگزار شد. هدف کلی این کنفرانس توافق در مورد چهره جهان پس از پایان جنگ جهانی دوم بود.
جنگ در اروپا پس از خودکشی آدولف هیتلر و تسلیم آلمان نازی در 8 مه، 1945 پایان یافت، اما در آسیا و اقیانوس آرام تا بمباران اتمیهیروشیما (6 اوت 1945) و ناگازاکی (9 اوت 1945) و بعد آن تسلیم ژاپن در 2 سپتامبر، 1945 ادامه داشت.
بمباران اتمی آمریکائیها در دو شهر ناکازاکی و هیروشیما که بیش از 200?000 نفر را در چند ثانیه نابود کرد، از پیآمدهای بزرگ منفی این جنگ محسوب میشود.
تلفات و خسارات جنگ
نتیجه جنگ جهانی دوم در چهار سالی که از پی آمد، قریب به 27 میلیون از مردم شوروی را به کام مرگ کشاند،[4][5] یعنی روزی 18 هزار نفر. پنجاه درصد این کشتهشدگان خارج از شرایط «عادی» جنگ جان خود را از دست دادند. به جز اینان، 3 میلیون روس در اردوگاههای آلمان و به ویژه در [[اتاقهای گاز از پای درآورده شدند. در بلاروس یک میلیون و 800 هزار نفر کشته شدند و در لنینگراد هم یک میلیون نفر قربانی 900 روز محاصره گشتند. حدود پنج میلیون شهروند لهستانی در طول جنگ به دست نیروهای آلمان بهقتل رسیدند که نزدیک به دو میلیون نفر آنان، غیر یهودی و سه میلیون نفر دیگر از یهودیان مقیم لهستان بودند، این رقم بیش از 16 درصد جمعیت آن کشور را نسبت به سال 1939 تشکیل میداد.[6][7] تلفات آلمان در جنگ جهانی دوم در برخی منابع 5 میلیون نفر اعلام شد که 3/3 میلیون نفر آن سرباز و 1/7 میلیون آن (تخمینی) افراد غیر نظامی بودند که در بمباران کشته شدند. پس از پایان جنگ اعلام شد که 1/3 میلیون تن بمب توسط متفقین بر بسیاری از شهرهای آلمان فرو ریخته شده که نتیجه آن بی خانمانی 8 میلیون آلمانی بود. همچنین 12 میلیون نفر در طول جنگ بر اثر قحطی در چین، اندونزی، هندوچین فرانسه و هندوستان جان خود را از دست دادند که این تعداد تلفات، اغلب در آمارهای تلفات جنگ، از قلم افتادهاند.[8][9] کل رقم کشتهشدگان جنگ جهانی دوم که مرگبارترین نبرد تمام تاریخ است، بین 50 تا 70 میلیون نفر تخمین زده میشود.[10]
در پی جنگ جهانی دوم ساختارهای زیربنایی و صنعتی اروپا ویران شده بود. این مساله باعث ارائه طرح مارشال از سوی آمریکا شد که در نهایت نفوذ و تابعیت اروپای غربی از آمریکا را در دهههای بعد در پی داشت. از سوی دیگر تقسیم آلمان و نفوذ شوروی در اروپای شرقی عملاً این قاره را به دو نیمه تقسیم کرد. این تقسیم ریشههای آنچه بعدها جنگ سرد نام گرفت را تشکیل داد.
پیامد جنگ
پیروزی ارتش سرخ بر نازیسم و ارتش هیتلری تنها یک پیروزی برای مردم شوروی نبود، آثار آن در کشورهای غرب اروپا هم با نفوذ احزاب کمونیست در میان مردم پدیدار شد در سال 1946 نزدیک به 28 ? به حزب کمونیست فرانسه رأی دادند. حزب کمونیست حتی در بلژیک در سال 1944 دوازده هزار عضو داشت و تعداد آنان یک سال بعد به 103 هزار نفر افزایش یافت و از همین جا بود که طبقه? کارگر کشورهایی مانند ایتالیا، فرانسه، بلژیک و غیره توانستند دستاوردهای اجتماعی بسیاری را مطالبه کرده و به چنگ آورند.
چند سال پس از پیروزی ارتش سرخ بر آلمان هیتلری جنبشهای رهاییبخش ملی شکل گرفتند و یکی پس از دیگر بر استعمارگران پیروز شدند.
نویسنده آمریکایی ارنست همینگوی پس از پیروزی شوروی بر آلمان هیتلری در جنگ جهانی دوم نوشت:
«هر انسانی که آزادی را دوست دارد بیش از طول عمرش به ارتش سرخ و شوروی سپاسگزاری بدهکار است.»
برای توسعه و تضمین خطوط ارتباطی متفقین با خاورمیانه در اکتبر 1942 نیروهای متفقین در شمال آفریقا پیاده شدند و تا مه 1943 کلیه نیروهای آلمانی را از آن منطقه پاکسازی کردند . دو ماه بعد متفقین به ایتالیا حمله کردند ، پیشروی متفقین باعث برکناری موسولینی توسط پادشاه ایتالیا و توقیف او شد . لیکن کماندوهای آلمانی او را نجات دادند و در شمال ایتالیا برایش دولتی بوجود آوردند .پیشرویهای متفقین موجب تقسیم ایتالیا به دو بخش جنوبی و شمالی شد . بخش شمالی تا سال 1945 در دست نیروهای آلمانی باقی ماند . لیکن در آن سال بتصرف متفقین در آمد و موسولینی نیز توسط چریکهای ایتالیایی اعدام شد.
ادامه جنگ در فرانسه
در 6 ژوئن 1944 نیروهای متفقین مرکب از ارتشهای کشورهای انگلستان، کانادا و ایالات متحده آمریکا به اتفاق واحدهایی از ارتش فرانسه آزاد عملیات پیاده شدن در ساحل نرماندی(ساحل کانال مانش) را آغاز کردند. هدف این اردوکشی، آزاد کردن فرانسه و سپس اروپای غربی از چنگال هیتلر و سبک کردن بار جنگ از دوش ارتش روسیه شوروی بود تا روسها بتوانند به سرعت آلمانیها را از خاک خود برانند. در خلال سال 1944، روسها به پیشروی سرسختانه خود به سمت غرب ادامه دادند ، بخش عمده ی بالکان را پاکسازی کردند و به بوداپست و ورشو رسیدند. سپس از لهستان گذشتند و به مرز آلمان دست یافتند. در دسامبر همان سال در حالی که نیروهای متفقین در مرز آلمان مستقر بودند ، ارتش آلمان در منطقه ” آردن” دست به ضد حمله زد؛ آلمانیها دیگر قادر نبودند به تهاجم خود ادامه دهند و بخش عمده ی نیروهای مکانیزه خود را نیز از دست دادند.
این سربازان آمریکایی درحالیکه قایقشان که نقش نگهبان برایشان دارد را ترک میکنند در ساحل فرانسه زیر مسلسلها و تیربارانهای سنگین نازی به روی ساحل میآیند. تاثیرگذاری صحنه بین ابرها و شنهای ساحلی فوق العاده است. رابرت اف. سارجنت. 6 ژوئن 1944?
کنفرانسهای دوران جنگ
در طول جنگ کنفرانسهای متعددی میان سران متفقین جهت هماهنگی با یکدیگر و نیز اتخاذ تصمیماتی برای دوران پس از جنگ ایجاد شد . در نوامبر 1943 استالین ، چرچیل و روزولت کنفرانس تهران را تشکیل دادند و قصد خود مبنی بر ادامه جنگ تا منهدم ساختن ارتش آلمان را اعلام کردند . در اوت 1944 در کنفرانس دمبارتن اوکس در حومه واشنگتن نمایندگان آمریکا ، شوروی و چین ، تاسیس سازمانی بین المللی برای پس از جنگ را تصویب نمودند . در کنفرانس یالتا در شوروی، چرچیل ، روزولت و استالین طرح حمله نهایی ، علیه آلمان را مورد برسی قرار دادند . این کنفرانس که در آخرین ماههای جنگ تشکیل شد با توجه به شکست قطعی آلمان در حقیقت برای چیدن و تقسیم میوه پیروزی بود . در این کنفرانس دولتهای انگلیس و آمریکا نسبت به نحوه عمل دولت شوروی در اروپای شرقی اعتراض کردند و دولی را که روسها در اروپای شرقی بر سر کار آوردنده بودند به رسمیت نشناختند .
پایان جنگ نزدیک می شود
در اواخر جنگ آلمانها از ایالات متحده و انگلیس خواستند تا با انعقاد پیمان صلحی جداگانه از جنگ خودداری کنند و در عوض آلمانها به نبرد با روسها برای نابودی کمونیسم ادامه دهند . لیکن دولتهای فوق الذکر خواهان تسلیم بی قید و شرط آلمان شدند .
دربهار سال 1945، آلمان در میان دو نیروی سهمگین گرفتار آمده بود ؛ نیروهای متفقین که از رودخانه راین گذشته بودند ، به سمت شرق پیش می رفتند و نیروهای شوروی ، برلین را در محاصره گرفته بودند و سرانجام نیروهای کشورهای غرب و شوروی درمرکز آلمان (برلین) به یکدیگر پیوستند . در هشتم ماه مه سال 1945، تمامی واحدهای آلمان در اروپا تسلیم شدند و جنگ در اروپا خاتمه یافت.
سفر به برلین: این نقشه چگونگی پیشروی متفقین را برای آزاد سازی اروپا از دست نازیها، نشان می دهد.
هیتلر که از قرارگاه زیرزمینی خود در برلینِ تحت محاصره، ناامیدانه به مقاومت ادامه میداد، وقتی خبر مرگ موسولینی را شنید، در 30 آوریل 1945 خودکشی کرد و دولت جدید آلمان را دونیتس، فرمانده نیروی دریایی، در ایالت شلسویگ تشکیل داد و از متفقین تقاضای ترک مخاصمه کرد.
برلین در 8 مه 1945 پس از خودکشی هیتلر سقوط کرد.
در 8 مه، سند قطعی تسلیم بیقید و شرط آلمان در برلین امضا شد و براساس تصمیماتی که روزولت، استالین و چرچیل در اجلاس یالتا در فوریه 1945 گرفتند، این کشور به مناطق اشغالی تقسیم شد.
توپ اندازهای آمریکایی نزدیک کارنتان فرانسه نیروهای آلمان که در حال عقب نشینی هستند را به توپ بسته اند. 11 جولای 1944? فرانکلین.
چرچیل نخست وزیر انگلستان با توافق سه دولت متفق خود یعنی آمریکا، شوروی و فرانسه ضمن اعلام خبر تسلیم بدون قید و شرط آلمان، این روز را عید پیروزی نامگذاری کرد و به این ترتیب جنگ شش ساله بین متفقین و متحدین با شکست آلمان پایان پذیرفت.
دادگاه نظامی بین المللی نورنبرگ نیز در 30 سپتامبر همان سال ، محاکمه ی 22 نفر از رهبران نازی را شروع کرد و 11 نفر از آنان را به مرگ محکوم نمود.
برخی حوادث هستند که در سرنوشت ملتها و شکل دادن به رفتار تصمیم گیرندگانشان تاثیری اساسی دارند. این موضوع در مورد کشور ما نیز صادق است و در یکصد سال اخیر حوادثی چون جنگهای جهانی و اشغال سرزمین ایران، کودتای28 مرداد 1332 و جنگ تحمیلی حکومت عراق بر ملت ایران، ضمن ایجاد خسارتهای مادی و معنوی فراوان، در شکلگیری ذهنیت مردم و دولتمردانشان بسیار موثر بوده اند. در این رابطه، جنگ جهانی دوم که از سال 1939 تا 1945 ادامه داشت، برای ایران که به طور رسمی در 4 سپتامبر 1939 بی طرفی خود را اعلام کرده بود، چه در دوره اشغال پنج ساله (از 1941 تا 1945) و چه در روزگاران پس از آن تا امروز، آثار مهم و ماندگاری داشته است. نگارنده کوشیده تا به گونه ای کوتاه به بیان آن آثار و پیامدها بپردازد.
عملیات اشغال ایران به بهانه عدم اخراج آلمانی های شاغل در صنایع ایران، در 25 اوت 1941 ( سوم شهریور 1320) از سه جبهه شمال، غرب و جنوب انجام شد.مقاومت نیروهای ایرانی با تلفات نظامی همراه بود.در این رابطه آمار های متفاوتی وجود دارد.در جنوب، نیروی دریایی نو پای ایران، پس از مقاومت و تلفات 500 نفری و کشته شدن فرمانده آن، تا حد زیادی آسیب دید.در غرب و شمال مقاومت جدی تر بود. اما سرانجام، پس از تلفات نظامی و غیر نظامی، ایران به اشغال نیروهای خارجی در آمد.
این جنگ به لحاظ نظامی،آسیب عمده ای به ارتش ملی ایران زد و موجب از هم پاشیدن آن شد. این ارتش برای اولین بار به سبک ارتش های جدید ملی، با سربازگیری عمومی و سلسله مراتب مرسوم جهانی، در دوره رضا شاه شکل گرفت. اگر چه قدرت آن در منطقه و در میان اعضای پیمان سعد آباد و امکان مقابله با تهاجم خارجی مهم بود، اما در واقع، بیشتر برای کنترل ناامنی های ناشی از مقاومت در برابر شکل گیری دولت ملی جدید و ساختار های آن و نیز برخورد با مخالفین در داخل بود. لذا، در برابر قدرت های بزرگ خارجی آن روز، آن هم شوروی و بریتانیا توان مقاومت نداشت.همین موضوع باعث شد تا در دوره پس از جنگ، شاه ایران برای امنیت در برابر قدرت ها تنها چاره را در ورود به بلوک بندی های جهانی ببیند.
تاثیر دیگر جنگ در ایران اشغال شده، مشکلات اقتصادی و اجتماعی داخلی بود. با سر نگونی رضاشاه، ساختارهای اداری و خدماتی و درمانی آسیب دید. حضور نیروهای خارجی و اشغال ساختار های ارتباطی همانند راه آهن 900 کیلومتری ایران و نیز برخی ساختمان هیای دولت و انتقال قله و مواد غذایی داخل کشور به خارج، موجب گرانی، قحطی و مرگ و میر بخشی از مردم شد. هنوز هم مردمی که از آن سالها زنده مانده اند از “شهریور بیست” و حوادث پس از آن به بدی یاد کرده و آن را مصداق دوره نابسامانی امور و مضیقه مردم می دانند.
همچنین باید به فضای سیاسی کشور در این دوره اشاره کرد. با تبعید رضاشاه، دوره استبداد سیاسی پایان یافت و آزادی های سیاسی گسترده ای ایجاد گردید که حتی تا یک دهه بعد و کودتای شاه در بیست و هشت مرداد 1332 ادامه پیدا کرد.احزاب سیاسی پا گرفتند و مطبوعات آزادانه منتشر شدند.احزاب این دوره عمدتا با سه گرایش سلطنتی، ملی ولیبرال و کمونیستی بودند.یکی از این احزاب که تاثیر مهمی بر زندگی سیاسی ایران داشته حزب چپی توده بود.این حزب با جذب نیرو های مهمی در ایران، ادبیات داستان نویسی ایران را برای چند دهه در انحصار خود داشت. روش سیاسی این حزب در برخورد با مسائل و مخالفان ، و ایراد اتهام خیانت، و مضموم دانستن ثروت و سرمایه و تجارت و مفاهیمی چون “سرمایه دار زالو صفت ، امپریالیسم و… “سال ها در فرهنگ سیاسی ایران مطرح بود.
یکی از آثار مهم دیگرجنگ دوم در ایران، شکل گیری جمهوری های تصنعی آذر بایجان و کردستان به وسیله فرقه دموکرات و با حمایت مستقیم شوروی بود. بر اساس پیمان سه جانبه ایران، شوروی و بریتانیا در ژانویه 1941، قرار بر این بود که با پایان جنگ، نیروهای خارجی پس از 6 ماه از ایران خارج شوند.اما نه تنها این تعهد انجام نشد، بلکه با کمک به یک حرکت تجزیه طلبانه، بنیانی برای اقدامات جدائی خواهانه بعدی گذاشته شد.بعد ها در سال های پس از انقلاب اسلامی 1979، این موضوع زمینه ای برای جنگ داخلی محدودی در مناطق مذکور شد.در واقع، این جمهوری های چند ماهه، نوعی هویت سازی جعلی بود که به سادگی از صحنه سیاسی ایران دور نمی شود.
از سوی دیگر باید به تاثیر این جنگ و به ویژه حوادث بعدی آن بر جهت گیری های سیاست خارجی ایران در سالهای دهه 20 تا 50 اشاره نمود.عدم خروج نیروهای خارجی از ایران و مسائل بعدی آن، دولت ایران را برای چهار دهه در درون بلوک سیاسی و نظامی غرب قرار داد.در واقع،شاه جوان ایران در آن دوره، چاره ای نمی دید جز این که با وابستگی به غرب، برای کشورش امنیت خارجی ایجاد کند.امنیتی که بهای آن از دست رفتن استقلال ملی و باز شدن دست دولت های بزرگ درمداخله مستقیم در مقدرات و سرنوشت ملی بود.
اما به نظر من باید تاثیر اساسی و ماندگارتر جنگ را بر ذهنیت سیاستمداران و حتی مردم ایران دید.این اثر گذاری، به شکل عدم اعتماد به قدرت های خارجی و نهاد های فرا ملی درمسائل حیاتی کشور و فشارهای آنها برای مقهور ساختن اراده ملی در رفتار سیاستمدارانی چون دکترمحمد مصدق در قضیه ملی کردن نفت و امام روح الله خمینی در موضوع جنگ تحمیلی، و سیاستمداران امروز در موضوع دستیابی بومی به فن آوری هسته ای قابل درک است.اگر چه نمی توان صرفا علت این رفتار ها را با آن پدیده توضیح داد. اما، برای درک این رفتار ها، فهم همدلانه آن پدیده مهم بسیار اهمیت دارد.سیاست موازنه منفی دکتر مصدق، سیاست نه شرقی و نه غربی امام خمینی و سیاست دستیابی به تکنولوژی هسته ای صلح آمیز بومی در ایران امروز، در واقع، به نوعی عدم اعتماد به عناصر خارجی را در خود نشان می دهد.اشارات روشنی که دکتر مصدق و آیت الله خمینی به حوادث جنگ جهانی دوم دارند، به خوبی نشان می دهد که آن پدیده بر شخصیت سیاسی آنها تاثیر اساسی داشته است. امام خمینی در بیش از 5 مورد در سخنرانی های سیاسی خود خطاب به مردم، از جنگ دوم به عنوان نمونه ای برای خیانت قدرت های خارجی و قابل اعتماد نبودن آنها اشاره می کند.
پس، در حقیقت، جنگ جهانی دوم، برای ایران به عنوان “پل پیروزی” متفقین یک پدیده شوم بو د و آثارفراوانی، چه در دوره اشغال پنج ساله و چه در دوره های بعدی و به ویژه تاثیرات ادراکی و روان شناختی ماندگاری برای نگاه تصمیم گیرندگان سیاسی ایرانی به دولت های بزرگ خارجی داشته است و به نظر من هنوز هم، آثار به جامانده از آن پدیده شوم و مفاهیم و انگاره های حاصله از / و یا در واکنش به آن، در سیاست خارجی امروز ایران قابل درک است. همه اینها در حالی است که متاسفانه در مسائل بعدی جنگ و از جمله خسارت های ناشی از اشغال ایران هیچ ترتیبی داده نشده و حتی در مراسمات معمول مربوط به بزرگداشت جنگ از دعوت ایران نیز خودداری می شود.
با شروع جنگ جهانی دوم در سال 1318?ش/1939?م، اوضاع جهان دگرگونه شد و اغلب کشورهای جهان به حمایت از متفقین یا متحدین مجبور گردیدند، در این میان کشور ایران، با وجودی که از همان ابتدا سیاست بیطرفی اتخاذ نمود، بهواسطه سیاستهای رضاشاه (1304ــ1320?ش)، مبنی بر طرفداری از آلمان هیتلری و نیز به دلیل موقعیت استراتژیک، مورد توجه دول متفق قرار گرفت. از این رو، با حمله متفقین در سوم شهریور 1320?ش، ایران عملاً به صحنه منازعه میان دول متخاصم تبدیل گردید. تاثیرات منفی این حمله با ناکارآمدی ارتش 127هزار نفری رضاشاه، چنان جوّ سرخوردگی و یأسی در جامعه ایران، بهویژه در میان نظامیان جوان، به وجود آورد که اغلب ایشان با استفاده از فضای باز سیاسی ناشی از ورود متفقین و سقوط دیکتاتور (رضاشاه)، جذب گروهها و دستجات مختلف گردیدند. ازاینرو، در میان نظامیان سه گرایش متفاوت ناسیونالیسم، سلطنتطلب و چپگرا، بهوجود آمد؛ در این مقاله سعی بر آن است ضمن تشریح اوضاع منتهی به جنگ جهانی دوم و موضعگیری ایران در قبال آن، به نحوه مواجهه نیروهای نظامی با این مساله پرداخته و چگونگی جذب ایشان در سه گروه فوق بررسی گردد.
زمینههای آغاز جنگ جهانی دوم
یگانه پیروز جنگ جهانی اول، دولت بریتانیا بود. در این زمان، روسیه درگیر انقلاب بلشویکی بود، عثمانی در بحران تجزیه قلمرواش به سر میبرد و آلمان نیز سقوط رایش دوم را شاهد بود. ظهور جمهوری وایمار در آلمان و فشار دول پیروز جنگ نوعی حس سرخوردگی و خشم را در میان آلمانها بهوجود آورده بود. بحران اقتصادی 1929?م، بر شدت ضعف جناح میانهرو و قدرتگیری تندروهای ناسیونال ــ سوسیالیست به رهبری هیتلر افزود؛ بهطوریکه هیتلر توانست با تصویب رایشتاگ، در سال 1933?م، قانون اساسی جمهوری وایمار را ملغی و دیکتاتوری خود را به مدت چهار سال در آلمان برقرار سازد. با قدرتگیری هیتلر، سرکوب مخالفان و میلیتاریزهکردن آلمان، که بر بستر خواست تودهها نضج میگرفت، در دستور کار قرار گرفت.[1] قدرت روزافزون نیروهای نظامی آلمان با نوعی حمایت ضمنی جهان سرمایهداری همراه بود، زیرا آنان در تحلیلهای خود بر این باور بودند که نیروی نظامی قدرتمند نوظهور فاشیسم در آلمان، سرانجام کمونیسم را به ورطه نابودی میکشاند.
بدینترتیب کشمکشهای جهان اردوگاهی موجبات بهوجود آمدن دوران صلح نیمهمسلح (1938ــ1936?م) را فراهم آورد.[2] سال 1938?م را سال پایان دوران صلح نیمهمسلح دانستهاند، زیرا در اروپا نیز میان کشورهای سرمایهداری شکاف عمیقی بهوجود آمد و این حکومتها به دو بخش دیکتاتورهای فاشیست و کشورهای لیبرال تقسیم شدند.[3]
حادثه آنشلوس (لفظ آلمانی به معنای الحاق: Anschluss) یا الحاق اتریش سرآغاز کشورگشاییهای آلمان فاشیست گردید.[4] بهدنبال الحاق اتریش به آلمان، هیتلر واگذاری فوری مناطق آلمانیزبان چکاسلواکی را تقاضا نمود و تهدید کرد در صورت رد تقاضایش، به جنگ اقدام خواهد کرد. نوئل چمبرلن، نخستوزیر انگلستان، به واسطه سیاست محافظهکارانه خود مصمم شد، حتی به قیمت تسلیم چکاسلواکی به آلمان، مانع از وقوع جنگ گردد و سرانجام در بیستونهم سپتامبر 1938?م، کنفرانسی با شرکت چهار رهبر آلمان (هیتلر)، ایتالیا (موسولینی)، انگلیس (چمبرلین)، و فرانسه (ادوارد دالایه)، در مونیخ تشکیل شد و جزئیات تجزیه چکاسلواکی معین گردید. بدینسان آلمان در اکتبر 1938?م، مناطق آلمانیزبان چک را تصرف کرد.[5] بهرغم اغماضهای بیش از حد چمبرلن در برابر توسعهطلبیهای هیتلر و پیمان محرمانه عدم تعرض میان روسیه و آلمان در بیستوسوم اوت 1939?م،[6] هیتلر در اول سپتامبر 1939?م به لهستان لشکر کشید و متعاقب آن به انگلستان و فرانسه نیز اعلان جنگ کرد. حمله آلمان به لهستان، انگلیس و فرانسه را در موقعیت دشواری قرار داد، زیرا آنها متعهد شده بودند که متفق خاوریشان (لهستان) را در صورت حمله آلمان یاری نمایند.[7]
بدینترتیب جنگ جهانی دوم در اول سپتامبر 1939?م میان آلمان و ایتالیا، ازیکسو، و فرانسه و انگلستان، از سویی دیگر، آغاز شد و سایر کشورهای اروپایی نیز، به استثنای سوئد، سوئیس، اسپانیا، پرتغال و ترکیه، یکی پس از دیگری وارد جنگ شدند. سرانجام با حمله هیتلر به روسیه و نقض پیمان عدم تعرض در ژوئن 1941?م، روسیه نیز، با زیرپا نهادن آرمان سوسیالیسم، به فرانسه و انگلستان پیوست.[8]
مواضع ایران در قبال جنگ جهانی دوم
[ یکشنبه 92/7/28 ] [ 10:19 عصر ] [ جلال ]