سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بررسی اثرات تمدن مشرق زمین بر مغرب زمین 2

... ادامه مقاله

تمدن عیلام

      شواهد واسناد قدمت تمدن عیلام را تا 4500 سال ق.م می رساند(24)باستان شناسی فرانسوی به آثار انسانی دست یافته اند که تاریخ آنها به 20000سال قبل می رسد.(25)ظاهرا چنان به نظر می رسد که در آن زمان ،مردم عیلام تازه از زندگی بیابانگردی وشکار وماهیگیری بیرون آمده بودند ،ولی در همان زمان سلاح وافزارهای مسی داشتند ،زمین را می شکافتند ،حیوانات را اهلی می کردند ،با خط نویسی دینی واسناد بازرگانی آشنا بودند ،آیینه وجواهرات را می شناختند وبازرگانی آنان از مصر تا هند ادامه داشت.در همین جاست که نه تنها نخستین چرخ کوزه گری آشکار می شود بلکه نخستین چرخ ارابه نیز به نظر می رسد . (26) این افزار ظاهرا ساده وکم اهمیت ،که در حقیقت برای انسان بسیار حیاتی وسودمند است،بعدها در بابل وبسیار دیرتر از آن در مصر روی کار آمده است .

تمدن بابل


      قوانین عادلانه ای که حموربی، آن شاه حکیم، مقرر داشته و] بوسیلة آنها[ برای مملکت تکیه گاه

استوار و حکومت پاک و صالح فراھم آورده است… من حاکمی هستم که نگاهبان آنم… ساکنان

سرزمینهای سومر و اکد را در قلب خود حمل کردم… و به حکمت خود آنان را مقید ساختم، تا توانا

بر ناتوان ستم نکند، و دادگری به یتیم و بیوه زن برسد… پس، هر کس که دعوایی دارد باید در برابر

تصویرمن، که شاه عدالتم، بیاید و نقشی را که بر اثر یادگار من است بخواند و به کلمات سنگین من

توجه کند! باشد که این اثر من راهنمای وی در مرافعه باشد و، از آن رو، بتواند دعوای خود را فهم.

براستی حموربی حاکمی است که برای ملت خویش » ]: کند! شاید که قلبش آرام گیرد ]و چنین گوید که

ھمچون پدر حقیقی است… وی برای ابد اسباب پیشرفت و آسایش ملت خویش را فراھم ساخته و در

…« این سرزمین، حکومت پاکیزه و صالحی برقرار ساخته است،ر روزهایی که  پس از این درھمة زمانهای آینده خواهد آمد، باشد که شاھی که بر این سرزمین حکومت می کند، جانب کلمات عدالتی را که من بر این اثریادبود خویش نقش کرده ام نگاه دارد!این قانون جامع یکی از کارهایی است که به دست حموربی صورت گرفته است. به فرمان وی ترعة بزرگی میان کیش و خلیج فارس حفر شد، که سرزمینهای پهناوری را آبیاری می کرد وشهرهای جنوبی را از خطر طغیان مخرب دجله محفوظ می داشت. از زمان این شاه کتیبة دیگری به ما رسیده که در آن برخود می بالد که چگونه آب (یعنی همین مادة شریف و بیقیمتی که امروز قدر آن را

نمی دانیم و در ایام گذشته یکی از وسایل تجمل به شمار می رفت) و امنیت و حکومت صالح را در میان

بسیاری از قبایل فراھم آورده است؛ از میان الفاظی که برای مفاخره در این کتیبه به کار رفته (و این

مفاخره، خود، یکی از صفات نجیبانة خاور زمین است)، بانگ حاکم مقتدر و سیاستمدار توانا چنین

شنیده می شود:

     در آن هنگام که آنو و انلیل ]خدایان اوروک و نیپور[ سرزمینهای سومر و اکد را برای فرمانروایی به

حموربی- ) « حموربی نوخوش - نیشی » من سپردند و چوگان شاهی را به دست من دادند، من آبراهة

فراوانی مردم) را حفر کردم، که آب فراوان به زمین سومر و اکد می رساند. هر دو کنارة آن را به

زمینهای کشاورزی مبدل ساختم؛ توده هایی از دانه گرد کردم و آبی را که خشک نمی شود به اراضی

رساندم… مردم پراکنده را جمع کردم؛ برای آنان آب و چراگاه فراهم ساختم؛ من سبب فراوانی و

نعمت برای آنان شدم و ایشان را در خانه های امن منزل دادم.(27)

     دستگاه دولت در بین النهرین هرگز کامیاب نشد که سازمانی اقتصادی، بدان سان که فراعنه در مصر

برپا داشته بودند، مستقر سازد. بازرگانی با خطرهای فراوان رو به رو بود و عوارض گوناگون از آن

گرفته می شد؛ بازرگانان نمی دانستند که از کدام یک بیشتر باید بترسند: از دزدانی که سرراهها در کمین

ایشان نشسته اند، یا از شهرها و زمیندارانی که هنگام عبور از قلمرو آنها باید راهداری بپردازند. تا

آنجا که ممکن بود، از شاهراه ملی، یعنی خود نهر فرات، استفاده می کردند؛ بخت نصر آن را از مصب

آن در خلیج فارس، (تفسح یا تاپساکوس =قلعة دبس فعلی)، مهیای کشتیرانی ساخته بود. فتوحات وی

در بلاد عربی، و تسخیر شهر صور، راه دریای هند و دریای مدیترانه را نیز به روی بابلیان گشود؛

ولی بازرگانان بابلی، چنانکه باید، از این فرصت استفاده نکردند و کمتر از آن دریاها می گذشتند، چه

بر صحنة پهناور دریا نیز، مانند گردنه ها و صحراهای قفر، در هر ساعت شب و روز احتمال خطر

وجود داشت. درست است که کشتیها را بزرگ می ساختند، ولی تخته سنگهای دریایی فراوان بود، و

هنوز کشتیرانی به صورت علم منظمی درنیامده بود؛ از این گذشته، دزدان دریایی و ساکنان آزمند

کرانه ها در هرساعت ممکن بود بر سر کشتی ها بریزند و کالاها را چپاول کنند و جاشوان و ناخدایان

را بکشند یا به اسیری ببرند. بازرگانان جبران این گونه زیانها را به آن می کردند که امانت خود را با

ضرورتی که در هر یک از اوضاع و احوال پیش می آید متناسب و منطبق سازند.

     این اشکالات تا حدی بواسطة سازمان پولی و مالی مستحکمی که در کشور حکمفرما بود، تسهیل

می شد. درست است که بابلیان پول را نمی شناختند و سکه نمی زدند، ولی حتی پیش از زمان حموربی

هم در معاملات پایاپای خود، علاوه بر جو و گندم، از شمشهای سیم و زر نیز، به عنوان ملاک

ارزیابی و واسطة مبادلة اجناس، استفاده می کردند. شمشهای سیم و زر علامت و مهر خاصی نداشت،

یا شاقل، یعنی نیم اوقیه نقره، بود « شکل » بلکه در هر معامله آنها را وزن می کردند. کوچکترین واحد

به« مینا » یک « شکل » و ارزش آن میان 200 ریال و 400 ریال فعلی تغییر پیدا می کرد؛ از شصت

برابر با یک تالنت بود، که ارزشی متغیر میان 000،800 تا 000،600 مینا » دست می آمد، و شصت

ریال داشت کالا و فلزات گرانبها هردو را رهن می گرفتند، ولی بهرة تنزیل بسیار زیاد بود؛ دولت آن

را سالانه 20 % برای وام فلزی و 33 % برای وام جنسی مقرر داشته قانون را زیرپا می گذاشتند. صرافخانه و بانکی در کار نبود، ولی بعضی از خاندانهای نیرومند نسل بعد نسل، به وام دادن سیم و زر می پرداختند.(28)

قانون حمورابی

ادامه دارد...



[ یکشنبه 92/8/19 ] [ 12:27 صبح ] [ جلال ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه