3. اسوه و الگو دانستن ولی خدا
از ویژگیهای منحصر به فرد هدایت دینی آن است که علاوه بر ارائه طریق، انسانهای کامل و استانداردی را بهعنوان الگو و اسوه معرفی میکند تا جویندگان حقیقت و سعادت در زندگی فردی و اجتماعی خود به آنها اقتدا کرده و در همه ابعاد سیره عملی آنها را سرمشق خویش قرار دهند.
و یکی از ابعاد مهم ولایت الگو بودن ولیّ خدا میباشد. امام زین العابدین علیهالسلام میفرماید:
اِنّ اَبْغَضَ الناسِ اِلَی الله عزَوجَلّ مَنْ یَقْتَدیِِ بِسُنَهِْْ اِمََامٍ و لاََ یَقْتَدی بِاَعْمََالِهِ.
(بحارالانوار، ج 68، ص 178)
در یک جامعة ولایتمدار نباید الگوسازیهای دروغین و مجازی دل مؤمنین را برباید و آنها را از صراط مستقیم و اسوه های واقعی منحرف سازد.
4. درک صحیح از مواضع و منویات رهبری:
در نظام دینی آنچه رهبری ارائه میکند نسخههای شفابخشی است که پس از معاینه و شناخت عمیق از بیماریها و ویروسهای تهدید کننده در اختیار مردم قرار میگیرد ولذا باید به گونهای شایسته، فهم و درک شود تا در عمل، التزام به آن ممکن گردد. یک انسان یا جامعه ولایتمحور باید همواره تدابیر، خواستهها و حتی منویات رهبری را با هشیاری و حساسیت و قدرت گیرندگی بالا، درک کند و وظیفه خود را بشناسد تا در عمل گرفتار انحراف نگردد.
یک ولایت محور حقیقی به مجرد اینکه خواسته و اراده ولی امر را دانست اقدام میکند و نیاز به ابلاغ ندارد و به تعبیر زیبای استاد فرزانه حضرت آیهْْ الله جوادی آملی به جای اینکه گفته شود «العاقل یکفیه الاشاره» باید گفت «العاقل یکفیه العبارهْْ والعارف یکفیه الاشاره والولی یکفیه الاراده».
یکی از مظلومیتهای رهبران بزرگ آن است که به وسیله مردم عصر خود درک نشده و وحتی بسیاری از مدعیان ولایتمداری، کُدها و اشارات و حتی تدابیر صریح و نسخههای روشن آنها را در زمان خود و به نحو شایسته درک نمیکنند.
5. تبرّی و دشمنشناسی :
همواره تولّی ملازم با تبری است و ولایتمحوری مستلزم شناخت رقیبان ولایت و جریانهای مخالف و دوری از آنهاست برای دستیابی به ولایتمحوری باید خطوط انحرافی و رهبرهای دروغین و طاغوتی را شناخته و به آنها کفر ورزید تا ایمان به ولایت معنی پیدا کند.
قرآن دعوت به متابعت از ولایت الهی و احکام الهی را همراه با عدم تبعیت از ولیان دروغین قرار
داده و میفرماید:
مگر میشود دل و محبت انسان در گرو امام علی(ع) و امام حسین(ع) باشد اما عملاً حاکمیت معاویهها و یزیدها را تحمل کند و آیا این نفاق با ولایتمحوری میسازد؟
برای بهرهمندی از ولایت الهی باید دیگر ولایتها و مدعیان دروغین رهبری و راهنمایی انسان را شناخت و از آنها برائت جُست همانگونه که تا کفر به طاغوت نیاید ایمان به خدا فرصت پیدا نمیکند، تا ولایت شیاطین و طاغوت را نشناخته و از آن تبری نیافته نمیتوان حقیقتاً از ولایت تشریعی خدا و جانشینان او متنعم گردید علی علیهالسلام با اشاره به آیه 4 سوره احزاب میفرماید:
لا یَجْتَمِعُ حُبّناََ و حُبّ عدوّنا فیِِ جَوفِ اِنساََنٍ انّ الله لَمْ یَجْعَلْ لِرَجلٍ قَلْبَینٍ فیِِ جَوفِهِ... فَمَنْ اَرادَ اَنْ یَعْلَم فَلیَمتَحِن قَلْبَهُ فَاِن شاََرکَ فیِِ حُبّنََا حبّ عدوّنا فَلَیْسَ مِنّا و لَسْناََ مِنهُ. (تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 234)
6. شناخت بعد مردمی ولایت:
ولایت یک اتصال و پیوند دو طرفی است و در عین حال که از طرف خدا و تجلی حاکمیت اوست با مردم پیوندی عمیق دارد و هرگز در نظام ولایی خدا و مردم مقابل هم قرار ندارند و هیچکس را نمیتوان یافت که همانند رهبری دغدغه مردم و خدمت صادقانه به آنها را داشته باشد. با درک بُعد مردمی ولایت مشخص میشود که ولایتمداری ملازم مردمداری و تلاش برای خدمت صادقانه به آنهاست. و هرگز اندیشهها و نظامهای دیگر همانند نظام ولایی مردمسالار نمیباشد بیجهت نیست که خدا برای معرفی ولی امر و امام مؤمنین بعد از پیامبر اکرم(ص) از بین امتیازات و ویژگیهای بزرگ علی(ع) نشانه و گرای ولایت آن حضرت را انفاق در نماز قرار میدهد. آیا این اشاره به این نیست که سکاندار جامعه دینی و امام و ولی امر مؤمنین باید کسی باشد که در اوج خلوت با خدا از خلق خدا و بندگان او هم غافل نباشد؟ علی(ع) در نماز و خلوت با خدا خود را نمیبیند ولذا اگر تیر از پای او خارج کنند عکسالعملی نشان نمیدهد اما چون خدا را میبیند لامحاله مردم و بندگان او را هم میبیند.
کسانی که از جامعه بریده و بیتوجه به سرنوشت مردم و نیازهای آنان مدعی پیروی از امامان معصوم علیهمالسلام می باشند گرفتار جهل مرکب شده و هرگز ولایتمحور نیستند.
ب: الزامات عملی ولایتمحوری
1 . بیعت و اعلان وفاداری:
ولایت تشریعی خدا برخلافت ولایت تکوینی او متوقف بر پذیرش و انقیاد مردم است و تنها کسانی از آن بهرهمند میشوند که با عقلانیت و فرزانگی آن را برگزیده باشند و این با پذیرش ولایت کسانی که از طرف خدا بطور مستقیم یا غیر مستقیم مأمور تحقق ولایت الهیاند، تجلی و ظهور و عینیّت پیدا میکند.
اولین شرط عملیِ ولایتمحوری آن است که به حکم عقل و فطرت پاک خود با بیعت و میثاق وفاداری با جانشینان خدا روی زمین، زمینه و فرصت تحقق حاکمیت دین خدا و اجرای احکام و قوانین الهی را فراهم سازد چرا که نظام ولایی بدون مقبولیت مردمی ضمانت اجرایی و کارآیی عملی نخواهد یافت.
2. اطاعت عملی
تنها پذیرش و رأی به ولایت کافی نیست بلکه وفاداری عملی و اطاعت کامل از رهبری و ولی امر از مقومات اصلی و الزامات قطعی ولایتمحوری است و این بزرگترین حقّی است که امام و حاکم اسلامی بر مؤمنین دارد.
و اَمّا حقّی علیکم فالوفاء بالبیعهْْ والنصیحهْْ فی المشهد والمغیب والاجابهْْ حین ادعوکم والطاعهْْ حین امرکم. (نهجالبلاغه، خطبه 34)
در طول تاریخ افراد بسیاری بودهاند که شعار ولایتمحوری داده و رأی و بیعت خود را هم اظهار داشتهاند لکن در مرحله عمل هزینههای ولایتمحوری و همراهی لازم را با امام خویش نداشتهاند و از این رو برجستهترین نظام ولایی که به وسیله امام علی علیهالسلام شکل گرفت حتی یک دهه عمر نکرد چرا که «لاََ رأی لِمَنْ لاََ یُطاع». (نهجالبلاغه، خطبه 27)
عبور از بحرانها و تبدیل تهدیدات به فرصتها و ضعفها به قوتها جز با اطاعت و فرمانبرداری کامل از ولایت حاصل نمیشود ولذا قرآن اطاعت از ولایت و رهبران الهی را همراه اطاعت خود و رسولش بهطور مطلق وظیفه همه مؤمنین قرار داد.
3 . ملازم رهبری بودن:
یکی از مهمترین شرایط و مقوّمات ولایتمحوری ملازم و همراهی با ولایت است در اندیشه و عمل و اجتناب از اینکه بخواهند چیزی را به رهبری تحمیل کنند نه تقدم و داغتر بودن از رهبری ولایتمحوری است و نه بازماندن و عقبماندن از ولی امر میتواند با ولایتمحوری همراه باشد.
وقتی در جریان مدیریت و رهبری پیامبر اکرم(ص) برخی دخالت کرده و در جریان حرکت آن حضرت به سوی خیبر و تعیین کسی به جای خود در مدینه یکی از اصحاب فردی غیر از فرد مورد نظر رسول الله(ص) را پیشنهاد کرد و خواست اراده خود را به آن حضرت بقبولاند آیه نازل شد که:
آنان که وقتی قرآنها را سر نیزه دیدند به خیال غلط و انحرافی خود از علی علیهالسلام متعبدتر و نسبت به قرآن پایبندتر گردیدند و در مقابل ولی امر و فرمانده خود ایستادند و در آستانه پیروزی شکست را به سپاه آن حضرت تحمیل کردند به همان میزان از ولایتمحوری بیبهره میباشند که سپاه معاویه از ولایت فاصله داشت.
در جریانات سیاسی و موضعگیریها خیلی پیش میآید که برخی مدعیان ولایت، نتوانستهاند عمق موضعگیری رهبری را درک کرده و داغتر و انقلابیتر از ولی امر نظام اسلامی دست به اقدامات و ابراز اندیشههایی کردند که پس از مدتی جز شرمندگی برای آنها نتیجهای به دنبال نداشت نظیر آنچه در جریان حمله امریکا به عراق اتفاق افتاد و علیرغم موضع رهبری بعضی از مدعیان خط امام صدام را خالد بن ولید و سردار اسلام خواندند.
4 . محبت به ولی امر (ولاء محبت)
رابطة مردم با ولیّ رابطة قراردادی و حاصل یک انتخاب ظاهری نیست بلکه ریشه در اعتقاد و باور دینی دارد و عشق و حبّ الهی، دوستی و محبت سرشار به ولی و جانشین او را به دنبال دارد.
قرآن گاهی اجر رسالت را مودّت اهل بیت معرفی میکند:
و گاهی اجر رسالت را راهیابی به سوی خدا معرفی میکند:
و گاهی در مقام جمع این آیات میفرماید:
از مجموع این آیات استفاده میشود که اوّلاً یکی از مطالبات الهی و الزامات دینداری و ولایتمحور محبت و مودت نسبت به جانشینان خداست و ثانیاً نتیجه و فایده این محبت به خود مردم برمیگردد. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: اِلزَموا مَوَدَّتَنا اهل البیت... فَوَالذی نَفس محمدٍ لا یَنفَعَ عبداً عمله الّا بمعرفتنا. (میزان الحکمه، ج 1، ص 162)
علاوه بر محبت قلبی، اظهار آن و احترام عملی و حفظ قداست رهبری از ویژگیهای افراد و جامعه ولایتمحور است. تکریم و احترام به ولایت به همان اعتقاد قلبی برمیگردد و هرگز همانند احترامی که نسبت به سلاطین انجام میگیرد نیست. چنانکه امام علی(ع) خطاب به یارانش میفرماید: «فلا تکلمونی بما تکلم به الجبابرهْْ و لا تتحفّظوا بما یتحفظ به عند اهل البادره.» (نهجالبلاغه، خطبه 216)
5 . استقامت و پایداری:
دستیابی به صراط مستقیم یک مرحله است و باقی ماندن بر آن و استمرار حرکت در جاده سعادت و کمال مرحلة بعدی و سختتر است. تحمل مشکلات و سختیهای ولایتمحوری و مقاومت در برابر توطئهها و تهاجمات دشمنان نیازمند استقامت و خسته نشدن از مبارزه و سازشناپذیری است و یکی از مصادیق «الذین قالوا ربنا الله ثمّ استقاموا» همین است که مؤمن بعد از پذیرش مدیریت و رهبری جانشینان خدا، بر چنین هدایت و مدیریت با قاطعیت و با تمام وجود استقامت کند.
ولایتمحوری علاوه بر بصیرت و معرفت عمیق نیازمند پایداری و مقاومت جدی است و جز از اهل بصر و صبر ساخته نیست. امام علی(ع) میفرماید:
الا و لا یحمل هذ العلم الآ اهل البصر والصبر والعلم بمواضع الحق فامضوا لما تؤمرون به، وقفوا عند ما تُنهون عنه... . (نهجالبلاغه، خطبه 173)
مبادا ما از کسانی باشیم که یزید و حکومت او را باطل و غصبی و عملکرد او را کفر و ظلم و ستم میدانستند ولذا با زبان و قلم و بیعت امام زمان خود را به قیام دعوت کردند و فریاد برآوردند ما همه سرباز توئیم حسین جان. منتظر و گوش به فرمان توئیم حسین جان اما همینکه احساس کردند حسینی بودن هزینه جانی و مالی لازم دارد و به مجرد اینکه برق شمشیر و خشونت و تهدید عبیدالله را دیدند او را تنها گذاشته و برخی در شهادت او مشارکت کرده و برخی بر آن سکوت کردند همانهایی که امام حسین در توصیفشان فرمود اِنّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنیا وَالدّینُ لَعقٌ عَلی اَلسِنَتِهِم یَحُوطُونَه ما دَرَّت مَعََایشهم فَاِذا مُحِصُّوا بِالبَلاءِ قَلّ الدیّانُون. (تحف العقول، کلمات قصار امام حسین علیهالسلام)
6 . دفاع از حریم ولایت:
چون حقیقت و روح دین ولایت است، دفاع از ولایت در مقابل هر تهاجم و توطئهای دفاع از دین الهی است خواه این دفاع، دفاع از اندیشهها و خط رهبری باشد یا حفظ اسرار یا خنثیََ کردن توطئهها و نقشههای دشمنان و یا خود را سپر قرار دادن در برابر تیرهایی که دشمنان به سوی ولایت نشانه گرفتهاند.
امام علی علیهالسلام بعد از جنگ جمل یاران و اصحاب وفادار خویش را اینگونه میستاید:
انتم الانصار علی الحق والاخوانی فی الدین والجُنَنَ یَوم البأس والبطانهْْ دون الناس بکم اضرب المدبر دار جو طاعهْْ المقبل. (نهجالبلاغه، خطبه 118)
شما یاران حقَ و برادران دینی من هستید در روز جنگ چون سپر محافظ دور کننده ضربتها و در خلوتها محرم اسرار منید با کمک شما پشتکنندگان حق را میکوبم و به راه میآورم و فرمانبرداری استقبالکنندگان را امیدوارم.
مؤمنان ولایتمحور به جای هزینه کردن ولایت برای اهداف و مقاصد خویش میکوشند خود را هزینه و خرج مقاصد رهبری [که همان مقاصد دین است] کنند تا درصحنة عمل قداست، موقعیت و مدیریت رهبری کوچکترین آسیبی نبیند و تضعیف نگردد.
7 . خیرخواهی برای رهبری :
یکی از الزامات و ولایتمحوری خیرخواهی و تلاش برای موفقیت جامع و کامل رهبری است. نصیحتی که در روایات آمده به معنای خیرخواهی همهجانبه برای ولایت است و این تنها به معنای ارائه پیشنهاد و با دادن مشورت نیست بلکه هر اقدام و حرکتی که در جهت تحکیم و تقویت مدیریت رهبری و نفوذ کلام بیشتر او باشد از مصادیق خیرخواهی برای ولایت است.
امام علی(ع) پس از ستودن یاران خویش از آنها اینگونه درخواست میکند:
فاعینونی بمناصحهْْ خَلیهْْ من الغش سلیمهْْ من الریب فو الله انّی لاولی الناس بالناس. (نهجالبلاغه، خطبه 118)
پس مرا با خیرخواهی خالصانه و سالم از هرگونه شک و تردید یاری کنید به خدا سوگند من به مردم از خودشان سزاوارترم.
8 . تلاش برای گسترش ولایتمحوری میان مؤمنان:
ولایتمحوری حقیقی انحصاری نیست و افراد ولایت محور باید دیگران را هم جذب نموده و همواره جبهه اهل ولایت را تقویت کنند و آبروی آنان باشند نه مایة خجلت جبهة ولایت. امام حسن عسکری علیهالسلام خطاب به شیعیان میفرماید:
اتقوا الله و کونوا زینا و لا تکونوا شینا جرّوا الینا کلّ مودّهْْ و ادفعوا عنّا کل قبیح. (بحارالانوار، ج 75، ص 372)
افراد ولایتمحور با تقیّد به شریعت و عمل به همه دستورات و احکام فردی و اجتماعی و سازمانی و خدمت صادقانه به مردم همواره اندیشه و عمل به ولایتمحوری را تعمیم و گسترش خواهند داد.
[ جمعه 91/3/26 ] [ 9:8 عصر ] [ جلال ]