اعتقادات و نمادهای فراماسونری
اعتقادات و نمادهای فراماسونری: مایکل هاوارد، مورخ آمریکایی مینویسد: «چرا مسیحیت منتقد فراماسونری است؟ پاسخ این سؤال در اسرار(الحادی) فراماسونری نهفته است. اگر این اسرار در دسترس عموم قرار گیرد برای کسانی که از فلسفه آن مطلع نیستند قابل درک نخواهد بود. در حقیقت احتمال این که بسیاری از اعضای لژها نیز معنای این اسرار را درک کنند پائین است. در میان کسانی که به درجات بالای سازمان رسیدهاند، ماسونهایی وجود دارند که خود را وارثان سنت کهن و متعلق به دوران پیش از میلاد میدانند که از اعصار پیشین به تواتر به آنها منتقل شده است. ماسونهای عالیرتبه دانش خاص خود را از سایر اعضا مخفی نگه میدارند». ماسون اعظم، نکدت اجران مینویسد: «بعضی ماسونها گمان میکنند فراماسونری نوعی سازمان نیمهمذهبی ـ نیمهخیریه است که در آن میتوانند ارتباطات اجتماعی پسندیده داشته باشند و لذت ببرند. عدهای دیگر فکر میکنند هدف فراماسونری این است که از انسانهای خوب انسانهای بهتری بسازد. باز عدهای گمان میکنند فراماسونری محل شخصیتسازی است. به طور خلاصه کسانی که با نحو? خواندن و نوشتن زبان خاص ما آشنا نیستند، معنای نمادها و تماثیل را به این شکل درک میکنند».
بخشی از عقاید رسمیِ ماسون ها عبارتند از: اعتقاد به نوربخش بودن شیطان(*Lucifer)و بزرگداشت او و نمادهای شیطانی، بزرگداشت الهه های ملل باستان، مانند ایزس، لات، بعل، و ...، احترام به عقاید مشرکان جاهلیت (Paganism)و عمل به آداب و رسوم مصر باستان، اعتقاد به ماتریالیزم(ماده گرایی)، و عدم اعتقاد به روح.
* به اعتقاد آنها «لوسیفر» نماد نور عقل و قوه درک بشر است. از آغاز عصر به اصطلاح «روشنگری» در قرن هجدهم و قدرت یافتن فراماسونری، فرهنگ غربی بر اساس انکار خداوند شکل گرفته و به تدریج «لوسیفریانیزم» جایگزین «مسیحیت» گردیده است.
فراماسونها سابق بر این وجود خالق هستی را به کلّی انکار می کردند، اما امروزه که با پیشرفت علم و مکشوف شدن گوشه ای از اسرار شگفت انگیز کائنات، عقل بشری به درجه ای از کمال رسیده است که از انکار بدیهیات دست کشد، فراماسونها ناگزیر ابراز می دارند که مانند ادیان آسمانی به یک وجود برتر اعتقاد دارند که نام آن را«معمار بزرگ کائنات»[24] یا «وجود اعلی»[25]نهاده اند که البته از نظر ایشان، این وجود همان «تعادل موجود در عالم خلقت» و یا «انرژی ایجاد کنند? تعادل عالم خلقت» است: «ثابت گردیده است که خداوندی که همه چیز را به وجود آورده و کائنات را احاطه نموده، همان انرژی است!».[26]«شما بنا به میل و اراده تان، روح و هوشتان یا بر اساس درک و ایمانتان می توانید خدا را با نام های طبیعت، قدر، قدرت یا قانون بخوانید!».[27]
این تشکیلات برای تضمین بقای اعتقاد اصلیِ خود مبنی بر انکار وجود آفریدگار در دور? معاصر که علم راهی تردیدناپذیر به سوی خالق هستی گشوده است، از راهی جدید و خطرناک وارد شده و با تبلیغات وسیع پیرامونِ اصالت و قدرت برترِ انرژی و نیز ذهن، این عقید? انحرافی را جایگزین اعتقاد به خالق کائنات کرده و با الفاظ فریبنده و بی محتوا به اغوای جوانان سرتاسر جهان مشغول است. در اظهار نظرهای ماسونها، از ابتدا هر امر مرتبط با خدا و مذهب نفی گردیده است:
«اعتقاد به بقای روح، فرو رفتن در اوهام و تخیلات است».[28]
«قبول امر حیات انسان پس از مرگ توسط مرام ماسونی که مرامی خردگرا و پوزیتیویست است، امکان پذیر نمی باشد».[29]
در یکی از آخرین آثار پر فروش فراماسونری به نام «نماد گمشده» ( اثر جدیدِ نویسند? «کد داوینچی»)، از ابتدا تا انتها به ترتیب چنین عباراتی به چشم می خورد: تمرکز ذهن قابلیت تغییر جرم مادی را دارد- افکار ما می تواند تا ذرّات بنیادی رسوخ کند- ذهن واقعاً قادر به دگرگونی جهان مادی است- دانش صحیح بشر را قادر به انجام کارهایی شگفت انگیز و خداگونه می کند- ما صاحب کائنات هستیم!- وحدت با کائنات!- تو خودت خدا هستی!- زندگی پس از مرگ ساخته و پرداخت? ذهن بشر است!- اگر اجدادمان امروز ما را می دیدند به طور قطع تصوّر می کردند ما از خدایان هستیم!- از خداوند در کتاب مقدس به صورت جمع یاد شده، زیرا اذهان بشر جمع است!
فراماسونها به یاری امکانات وسیع رسانه ای خود حتی تئوری های علمی را نیز مصادره کرده آنها را در راستای القای این معانیِ انحرافی به مخاطب به کار می گیرند. به عنوان نمونه، تئوری استرینگ(ارتعاش) در فیزیک جدید، در کتاب و فیلم «راز» که سالهاست پیرامون آن تبلیغ می شود چنین معرفی می گردد:
چگونه هستی را با قصد و نیت کنترل کنیم؟!- تئوری استرینگ راهی است برای توصیف تمامی نیروها و هم? ماده ها، از اتم گرفته تا کر? زمین و تا آخر کهکشانها، از تولد زمان تا آخرین ثانی? هستی، از ازل تا ابد در یک تئوری واحد؛ یک تئوری برای همه چیز! - تصور کنید که ما می توانستیم فضا یا زمان را کنترل کنیم- از آنجایی که تمامی هستی انرژی است و انرژی هستی هیچ وقت از بین نمی رود و می دانیم که این انرژی به راحتی قابل به دست آوردن است، پس در این صورت ما هر آنچه را که در دنیا بخواهیم می توانیم از طریق این تئوری ساده به دست آوریم-این رؤیایی است که ذهن باهوش ترین دانشمندان را از زمان انیشتین شیفته خود ساخته است و اکنون دانشمندان آن را یافته اند. آنان به این نتیجه شگفت انگیز رسیده اند که دنیایی که در آن زندگی می کنیم، تنها دنیای موجود در هستی نیست (فراماسونری که تا چند دهه پیش متافیزیک را به کلی انکار می کرد امروز تازه به این نتیجه رسیده است!). این موضوع حدود یکصد سال علم را در تاریکی فرو برده بود؛ این که ممکن است دنیاهای مخفی مرموزی ورای حواس انسانی وجود داشته باشد. عارفان پیش تر ادعا کرده بودند که چنین مکانهایی وجود دارند، آنها گفته بودند که این دنیاها پر از ارواح و اشباح هستند! و امروز در قرن بیست و یکم آن چیزی که علم پیشرفته می خواهد این است که این خرافات را از لحاظ علمی اثبات کرده و معنا دار سازد!*– مصاحب? لَری کینگ، مجری شبک? تلویزیونی سی.اِن.اِن با آنتونی رابینز، نابغ? قرن و یکی از بزرگترین روانشناسان جهان پیرامون قانون جذب و راز**.
*حال که دیگر نمی توانند منکر متافیزیک شوند نام آن را خرافات نهاده اند! معنادار ساختنِ آن نیز یعنی تصرف آن و ارائ? تحریف شد? آن به مردم در راستای انحراف آنان از فطرت خداپرستی. خرافه معرفی نمودنِ دین یکی از راهبردهای فراماسونری است. فراماسونها و عوامل ایشان سعی می کنند واژه های «ادیان» و «خرافات» را به صورت توأم به کار ببرند. این راهبرد چندی است که به صورت هماهنگ از رسانه های فارسی زبان از لس انجلس تا لندن به کار گرفته شده است.
فراماسونری و صهیونیزم امکانات وسیع رسانه ای خود را به طور سیستماتیک در خدمت ترویج این تئوری ها برای انحراف بشریت از فطرت خداپرستی به کار گرفته اند و متأسفانه عد? بسیاری از مردم جهان از روی ناآگاهی با ایشان همکاری کرده و برای این محصولات تبلیغ می کنند.
فراماسونری برای نابودی بزرگترین مانع سد راه خود که دین و خداپرستی می باشد، مکتب اومانیزم(انسان پرستی) را ابداع کرده است تا تقدّس انسانیت را جایگزین تقدّس الوهیت نماید.
کرلیس لامنت، از سخن سرایان اومانیزم، در کتاب «فلسفه اومانیزم» مینویسد: «اومانیسم معتقد است که ماده و انرژی اساس جهان است و ماوراء الطبیعه وجود ندارد. غیرواقعی بودن ماوراء الطبیعه به این معناست که اولاً در سطح بشری، انسانها دارای روح غیرمادی و جاودان نیستند، و ثانیاً در سطح جهانی، عالم صاحب خدای غیرمادی و فناناپذیر نیست»-Lamont,The Philosophy of Humanism, 1977, p. 116 جی. دی. باک نیز در کتاب «فراماسونری اسرارآمیز» می نویسد: «تنها خدایی که فراماسونری قبول دارد انسان است». امروز فراماسونری با محور قرار دادن مکاتب اومانیزم و اپیکوریزم(لذت پرستی) در حوز? فعالیتهای فرهنگی- اجتماعی خود به دو دستاویز محکم برای جلب اکثریت گمراه جامع? بشری دست یافته است.
فراماسونها به شدت نمادگرا هستند. نمادها در اثر تکرار، به صورت ناخودآگاه در اذهان تثبیت می شوند. یکی از نمادهای فراماسونری، برج باریک و بلندی است که رأس آن به شکل هرم بوده و «اُبِلیسک» نام دارد. این نماد در میادین بیشتر شهرهای غرب خودنمایی می کند. حضور این نماد در هر کجای جهان نشان دهندة حضور و سلطة فراماسونها بر مقدّرات آن سرزمین است. بزرگترین ابلیسک دنیا در شهر واشنگتن ساخته شده که ارتفاع آن به 555 متر می رسد و رؤسای جمهور آمریکا سوگند خود را در پای آن یاد می کنند.
تصویر دوم از سمت راست، ابلیسک شهر واشنگتن، و تصویر اول از سمت چپ، یکی از جمراتی بود که حاجیان بدان سنگ می زدند و حکومت سعودی آن را تخریب و به جایش دیواری بنا کرده است.
ابلیسک در واتیکان (مرکز مسیحیت کاتولیک)
<** ادامه مطلب... **>
[ دوشنبه 91/3/29 ] [ 9:21 عصر ] [ جلال ]