سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اسلام و غرب 1(اندر حکایت قران سوزی).بر گرفته شده از سایت موعود

 

نویسنده : جلال خداویسی

«چنگیز به مسجد راند و پیش مغصوره [محلّ ایستادن امام در مسجد] بایستاد و پسر او تولی پیاده شده و بر بالای منبر برآمد. چنگیز پرسید که سرای سلطان است؟ گفتند: خانة یزدان است. او نیز از اسب فرود آمد و بر دو سه پایة منبر برآمد و فرمود که: صحرا از علف خالی است. اسبان را شکم پر کنند. انبارها که در شهر بود گشاده کردند و غلّه می‌کشیدند و...

 

این روزها احساس جریحه‌دار شدة مسلمانان به دلیل هتک حرمت کشیش افراطی آمریکایی، تری جونز و هوادارنش به قرآن مجید، موج بزرگ اعتراضی را در میان مسلمانان سراسر جهان برپا کرده است. به همین مناسبت اخبار و تحلیل‌های خبری بسیاری از طریق رسانه‌ها منتشر شده است. دریچه‌های گشوده شده توسط روزنامه‌نگاران و تحلیلگران مباحث سیاسی، اجتماعی و مذهبی، هر یک منظری از حادثه را فراروی خوانندگان گشوده است. 

در این نکته تردیدی نیست که «تری جونز» نه یک شخص بلکه نمایندة جریانی است که با تکیه بر قدرت و نفوذ مردان سیاسی و امنیّتی غرب مجال طرح موضوع و عملیّاتی کردن آن را یافته است. به رغم آنکه، طرّاحان و عاملان از عکس العمل جهان اسلام و هزینه‌های تحمیلی بر غرب از این طریق با خبر بودند، لیکن؛ این عمل شنیع همة قوّه و توان خود را از انگیزه‌ای اخذ می‌کند که از نظر غرب از درجه‌ای و رتبه‌ای از ضرورت برخوردار است که پیشاپیش تحمّل خسارات ناشی از عکس‌العمل مسلمانان سراسر جهان را ممکن و ناگزیر می‌سازد.

قبل از آنکه دیدگاه خود را دربارة این حادثه و عوامل محرّک آن بیان کنم به حادثه‌ای مشابه اشاره می‌کنم که صدها سال قبل از این و در اوّلین فصل از حملة مغول به جهان اسلام رخ نمود. در آن سال هم بیگانگان از روی غرور و تبختر، قرآن‌ها را بر سنگفرش‌ها ریختند، هتک حرمت کردند و جنایت‌ها نمودند تا آنکه گذر ایّام نه تنها حقّانیت این مصحف آسمانی را ثابت کرد، بلکه هتّاکان را هم در خدمت قرآن و اسلام در آورد. ناقل این ماجرا، مرحوم «عطا ملک جوینی»، مورّخ و نویسندة «تاریخ جهانگشا» است.

تاریخ جهانگشا، در روایت سال‌های هول و هراس حملة مغول به سرزمین‌های اسلامی که به گواهی برخی مورّخان حاصل حیله و همراهی اربابان کلیسا برای حملة دو سویة شرقی و غربی مغول و صلیبیّون بود، روایتی شنیدنی از ورود چنگیز به «بخارا» و «تصرّف» مسجد آن شهر دارد. جوینی در تاریخش می‌نویسد:

«چنگیز به مسجد راند و پیش مغصوره [محلّ ایستادن امام در مسجد] بایستاد و پسر او تولی پیاده شده و بر بالای منبر برآمد. چنگیز پرسید که سرای سلطان است؟ گفتند: خانة یزدان است. او نیز از اسب فرود آمد و بر دو سه پایة منبر برآمد و فرمود که: صحرا از علف خالی است. اسبان را شکم پر کنند. انبارها که در شهر بود گشاده کردند و غلّه می‌کشیدند و صنادیق مصاحف [صندوق‌های قرآن‌ها] را به میان صحن مسجد می‌آوردند و مصاحف را در دست و پای می‌انداخت و صندوق‌ها را آخور اسبان می‌ساخت و کاسان نبید [جام‌های شراب] پیاپی کرده و مغنیان [آوازخوانان] شهری را حاضر آورده تا سماع و رقص می‌کردند و مغولان، بر اصول غنای خویش، آوازها بر کشیده.

در این حالت، «امیر جلال الدّین علی بن الحسین الرندی» که مقدّم و مقتدای سادات ماوراء النّهر بود و در زهد و ورع مشارالله [مورد اشاره و زبانزد] روی به رکن الدّین امام زاده، که از افاضل علمای عالم بود، آورد و گفت: «مولانا! چه حالت است اینکه می‌بینم؟ به بیداری است یا رب یا بخواب؟»

مولانا امام زاده گفت: «خاموش باش! باد بی‌نیازی خداوند است که می‌وزد، سامان سخن گفتن نیست.» 
به راستی هم چنین بود و هست. گذر زمان راز همة آمد و شدها را برملا ساخت و سرکش‌ترین قوم بی‌فرهنگ و تمدّن را، مغول را، واداشت تا بر آستان فرهنگ و تمدّن منبعث از قرآن زانوی ادب به زمین زند. امّا در عصر ما؛ واقعة قرآن سوزی، در ایالات متّحدة آمریکا؛ یعنی قطب غرب و تمدّن تکنولوژیک غربی در شرایطی و توسط قومی رقم می‌خورد که به رغم تصوّر در وضعیّـی کاملاً انفعالی به سر می‌برند.

درک این معنا؛ یعنی «شرایط انفعالی عارض شده بر حیات فرهنگی و تمدّنی» غربی کمی سخت می‌نماید. سر و صدای ماشین‌های جنگی و رسانه‌های مردان عصبانی، ساده دلان را می‌فریبد و گاه به هراس می‌اندازد.
این ماجرا را از چند منظر می‌توان دید.

1. اوّل سخن اینکه به اعتراف بسیاری از اهل نظر در جهان، تاریخ غربی از اهل نظر در جهان، تاریخ غربی از روزهای آغازین قرن بیستم و شاید هم پیش‌تر بحران در دو حوزة فرهنگی و تمدّنی را به تجربه نشسته است. این دو حوزه بحران را از منشأ دیگری یعنی بحران در حوزة تفکّر و مبانی نظری دریافت کرده‌اند. غرب ابتدا در مبانی و مبادی نظری و دیدگاه کلّی به هستی مبتلابه بحران شده و سپس در فرهنگ و صورت تمدّنی.

آمران و عاملان ماجرای قرآن سوزی، به درستی پی برده‌اند، عامل اصلی و مسبّب بروز شرایط انفعالی در غرب و همة آنچه که این انفعال در پی خواهد داشت «کتاب» است و نه شخص.
اشخاص را می‌توان کشت و از آنان خلاص شد،‌ امّا افکار را چه می‌توان کرد؟ عامل اصلی به چالش کشیده شدن غرب در حوزة فرهنگی و تمدّنی قبل از آنکه اشخاص باشند «افکار»اند. قرآن و اسلام، به تمامی، تاریخ و تفکّر، فرهنگ و تمدّن غربی را در بنیاد و مبانی دچار بحران و چالش ساخته است. درست از همین جا بنای به ظاهر سترگ و آهنین فرهنگی و تمدّنی غربی ضربه خورده و فرو می‌ریزد. چنانکه، چهارصد سال پیش از این، تفکّر امانیستی و سکولاریستی در غرب، فرهنگ و تمدّن مسیحی را در بنیاد دچار بحران ساخت و در مسیری تدریجی باعث فروپاشی تمام عیار آن شد و فرهنگ و تمدّن مدرن خود را بر ویرانه‌های تاریخ قبلی بر کشید. 

اینک، غرب، خود را مواجه با لرزش‌هایی در پایه‌ها می‌بیند. پایه‌های نظری، مبانی و مبادی ویژه‌ای که غرب را برپا داشته بود، امّا اینک تفکّری نو، دینی و مدّعی بر کشیدن بنای تمدّنی دیگر و مدّعی پیشنهاد شیوة نو در مدیریّت کلان سیاسی ـ اجتماعی بشر، از صحن و سرای کتاب آسمانی قرآن سر برآورده و به تمامی غرب و تاریخ و تفکّر و تمدّن چهارصد ساله‌اش را مورد بازخواست قرار داده و تهدید می‌نماید.

بی‌تردید هیچ کدام ملل و نحل سابق و لا حق شرقی و غربی همچون مسیحیّت و یهودیّت به دلیل ابتلا به تحریف و سکولاریزم وحشتناک قادر به بازخواست از مبانی نظری تمدّن غربی و به چالش کشیدن تمام عیار آن نیستند، مگر قرآن مجید و تفکّر ولایی هم‌سنگ آن.
از اینجاست که عرض کردم آنان به درستی پی به عامل و مسبّب اصلی این فروپاشی برده‌آند. درک این همه از کشیشی وابسته به یک کلیسای محلّی خاسته نیست.
به خواست خداوند، پرده‌آی از قرآن برداشته شده و خصم قرآن (ابلیس و جنود زمینی‌اش) متذکّر واقعه‌ای شده‌اند که به فروپاشی و اضمحلال غرب می‌انجامد.

بی‌راه نیست اگر قول مولانا امام زاده را که در قرن ششم هجری قمری در مسجد بخارا زمزمه کرد تکرار کنم:
«باد بی‌نیازی خداوند است که می‌وزد!»
تفکّر، نورانی و لطیف، امّا نافذ است. بی‌سر و صدا جانها را متأثّر و متحوّل می‌کند و در پی‌اش، همة صورت‌ها را دیگرگون می‌سازد. از همین رو، هیچ سلاحی و سخت‌افزاری قادر به مقابله با آن نیست.

غرب، امروزه، تفکّر دینی، آن هم از نوع قرآنی و منتسب به پیامبر آخرالزّمان را در خانه و بر فرش خود دارد. آن هنگام که چون نسیمی لطیف مرزهای غربی را با همة حارس و پاسبان در نوردید و وارد صحن و سرای انسان غربی شد و بنیاد فرهنگی چهارصد ساله را به چالش کشید و فضا را بر آن تنگ نمود، هیچ مهندسی و تکنوکراتی و هیچ ارتش و سلاحی قادر به تهدید آن و بیرون راندنش نبود.

بد نیست از زبان غرب دربارة جایگیر شدن تفکّر دینی اسلامی در غرب بشنویم تا امکان درک یکی از دلایل اصلی اسلام‌ستیزی و قرآن‌سوزی فراهم آید.
به شهادت اطّلاعات و آمار ارائه شده از سوی مجامع و رسانه‌های غربی، طیّ دهه‌های اخیر اسلام به نحو شگفتی در غرب منتشر شده است و در میان عموم مذاهب، رقم اوّل رشد را از آن خود ساخته است.

روزنامة پر تیراژ «سیدنی مورنینگ هرالد» می‌نویسد:
اسلام را از مرزهای جغرافیایی عبور می‌کند، مکتب‌های سیاسی و رژیم‌های ملّی را پشت سر می‌گذارد و کشورهای گوناگون شاهد تحرّک سیاسی و رشد پایندة اسلام خواهند بود. 
در همین جهت، رئیس ادارة فدرال حفاظت از قانون اساسی آلمان، پتر فریش، با ابراز نگرانی از شرایط موجود گفته است که در قرن آینده، اسلامگرایی به بزرگ‌ترین خطر تبدیل می‌شود و علّت آن هم در این است که اصول حکمت الهی حکومتی که مسلمانان در تلاش برای دستیابی به آن هستند به هیچ وجه با اصول نظام‌های دمکراتیک و لیبرال هم‌خوانی ندارد. 

«حکمت الهی» و تفکّر قدسی دینی مسلمانان، در مقابل تفکّر خود بنیاد، امانیستی و سکولاریستی غربی خود را می‌نماید.
خطر اصلی از جانب مردان جنگی و اسلحه غرب را تهدید نمی‌کند. همگان بر این قول متّفق‌اند که در سراسر جهان کمتر کسی را یاری مقابله با انواع سلاح‌های مدرن غربی است. نقطة آسیب‌پذیر و پاشنة آشیل غرب ساحت نظری و فکری است. همان نقطه‌ای که قرآن آن را به چالش کشیده است. در حالی که تاریخ غرب طیّ همة سال‌های قرن بیستم از این حوزه روی به ضعف نهاد و همة توش و توان خود را از دست داد.

آنگاه که پایه‌ها و اصول در خانة جان و ذهن و زبان انسان غربی و غرب زدگان فرو می‌ریزد، همة صورت‌های بر کشیده شده بر پایه‌ها مه فرو می‌ریزند و همة مناسبات و معاملات اجتماعی، سیاسی و... را از خود متأثّر می‌سازد.

قرآن با متأثّر ساختن جهان‌بینی و دیگرگون ساختن جهان‌شناسی غربی، همة اخلاق و اعمال انسان‌های غربی و غرب زده را هم عوض می‌کند. درست به همین دلیل است که نویسندة مجلة فیگارو می‌نویسد:
«اینکه شعارهای مشهور مسلمانان با عنوان «قانون اساسی ما قرآن است» حکم یک بمب اجتماعی را در غرب خواهد داشت. حقیقتی که می‌توان آن ار از قوانین مربوط به روسری دریافت.»
قانون اساسی وحیانی قرآنی در مقابل «قراردادهای اجتماعی» جعل شده توسط انسان‌های بریده از آسمان و کتب آسمانی به مثابة یک بمب مناسبات اجتماعی غرب را از هم می‌پاشد.
هیچ کس نمی‌تواند به زور، زنان غربی را وادار به پذیرش روسری کند در حالی که ورود قرآن به صحن و سرای دریافت‌ها و بینش‌ها، تمامی صورت و سیرت حیات زنان را دگرگون می‌سازد.

«قدرت» حقیقی پیش از آنکه حاصل قدرت بازو و سلاح باشد، حاصل تفکّر است. با سلاح سرد و گرم نمی‌توان بر فکر و اندیشه فائق آمد در حالی که اندیشه، افراد مسلّح را بی‌سلاح و مردان بی سلاح را مسلّح می‌سازد تا در پی تفکّر و آرمانی خاص به راه افتاده و عمل کنند. قدرت آرمان، بر کشیده بر پایة تفکّر، از هر سلاحی کاراتر است.

غرب به خوبی می‌داند که دیر یا زود، مردان و زنان مسلّح به سلاح تفکّر و اندیشة دینی بر همة ساحت‌ها و سطوح فرهنگی و تمدّنی غربی فائق می‌آیند. از همین جا و قبل از آنکه همة فرصت‌ها از دست برود، غرب سعی در متوقّف کردن جریان سیّال اسلام‌خواهی دارد.
هنری کسینجر، استراتژیست پیر و از اعضای اصلی مجامع مخفی ماسونی و یهودی در سال 1990 م. با درک خطر بزرگی که از سوی اسلام و مسلمانان غرب را تهدید می‌کند، نوشت:


در ده سال آینده، افزایش چشمگیر جمعیّت مسلمانان، بزرگترین خطر برای آمریکا خواهد بود و آمریکا باید برای جلوگیری از این خطر، با همکاری صادقانه و مخلصانه حکومت‌های کشورهای اسلامی، اقدامات گسترده‌ای را به عمل آورد و در همة کشورهای اسلامی استفاده از ابزارها و داروهای کنترل کنندة جمعیّت رواج پیدا کند. 

کلام کسینجر در اثر کهولت و متأثّر از دریافت بنی‌اسرائیلی احمقانه است. این جمعیّت کثیر کشورهای مسلمان نیست که غرب را تهدید می‌کند، قدرت اسلام، قدرت تفکّر، قدرت قرآن و دریافت ویژه‌ای دربارة عالم و آدم است که غرب را از درون انسان‌ها و به نحو بنیادین متأثّر ساخته و دیگرگون می‌سازد. این نکته را هم متدکّر می‌شوم که غرب ده‌ها سال است که از طرق مختلف سعی در کاهش جمعیّت مسلمانان و عقیم‌سازی مردان و زنان مسلمان دارد فاجعه‌ای که از آن به عنون «کشتار خاموش» یاد کرده‌ام. نویسندة فیگارو، در تمثیل زیبایی، از میزان نزدیک شدن مسلمانان به حوزه‌های مختلف ایدئولوژیک‌ غربی و سینه به سینه ایستادن آنها در برابر صاحبان قدرت در آلمان سخن می‌گوید:

مسلمانان در آلمان تا بدان حد رشد کرده‌اند که اکنون سوسیال دمکرات‌ها در زمرة همسایگان آنها در آمده‌اند. ساختمان مرکزی حزب دمکرات مسیحی آلمان در مقابل آنهاست. فاصلة ساختمان مجلس تا دفتر مرکزی آنها چند متر بیشتر نیست و حتّی دفتر صدر اعظم در دسترسی آنها قرار دارد. حدّاقل چیزی که در مورد دفتر مرکزی مسلمانان آلمان می‌توان گفت این است که جوانان محمّدی گام بلند و نیرومندانه در مسیر کسب قدرت برداشته‌اند.
 
قبل از آنکه آخرین فراز از موضوع را بیان کنم نگاهی به رشد و گسترش اسلام در غرب خواهم داشت:
رابرت اسپنسر، منتقد سرسخت اسلام که تاکنون و در همین راستای اسلام‌ستیزی هفت جلد کتاب، ده پژوهش و بیش از دویست مقاله نوشته است به نقل از برنارد لوئیس، مستشرق یهودی الاصل آلمانی می‌نویسد: در پایان این قرن (قرن بیست و یکم) اروپا مسلمان خواهد شد. 
خانم اوریانا فالاچی را بسیاری می‌شناسند. خبرنگار کهن‌سال جنگی که در اوایل انقلاب برای انجام مصاحبه با امام خمینی(ره) به ایران آمد، در آخرین کتاب خود به نام «نیروی خرد» می‌نویسد:
ده درصد نوزادانی که در سطح کشورهای اتّحادیّة اروپا چشم به جهان می‌گشایند، مسلمان هستند. 
حال، نگاهی گذرا به وضع اسلام در کشورهای غربی داشته باشیم. اوّل فرانسه:

فرانسه: 
کارشناسان آمار، با مقایسة رشد دو جمعیّت مسلمان و مسیحی در فرانسه معتقدند این کشور تا چهل سال آینده به کشوری با جمعیّت حدّاکثری مسلمان تبدیل خواهد شد.
هم اکنون سی درصد کودکان و نوجوانان زیر 20 سال در فرانسه مسلمانند. این نرخ در شهرهای بزرگی مثل «پاریس» «نیس» و «مارسی» 45% کودکان و نوجوانان زیر 20 سال را شامل می‌شود.
بر اساس اطّلاعات فراهم شده، تا سال 2025 از هر پنج فرانسوی یک نفر مسلمان خواهد بود و چنانچه نرخ جمعیّت به همین منوال پیش رود، فرانسه به کشوری مسلمان تبدیل می‌شود.
در حال حاضر، تعداد 5 میلیون نفر مسلمان در فرانسه زندگی می‌کند. این رقم بیشترین تعداد مسلمانان ساکن در یک کشور اروپایی را نشان می‌دهد. 
باید دید سایر کشورهای اروپایی از چه وضعی برخوردارند.



انگلستان:
در سی سال پیش، جمعیّت مسلمانان انگلستان 000,82 نفر بود در حالی که امروزه، این تعداد به 000,500,2 مسلمان در این کشور رسیده است. در این کشور بیش از یک هزار باب مسجد وجود دارد که بیشتر این مساجد و کلیساهای خریداری شده از مسیحیان تأسیس شده است.
نرخ رشد جمعیّت در بریتانیا 6/1 درصد است. در یونان 3/1 درصد، در آلمان 3/1 درصد در ایتالیا 2/1 و در اسپانیا 1/1 درصد است.
به شهادت کسانی که به انگلستان رفته و حوزه‌های علمیّة اسلامی این کشور را دیده‌اند، مجالس طلّاب در برخی مدارس بی‌شباهت به حوزه‌های علمیّة قم نیستند.
میانگین رشد جمعیّت مسیحیان در 31 کشور اتّحادیة اروپا 38/1 درصد است در حالی که جمعیّت شناسان معتقدند اگر رشد جمعیّت یک کشور در 25 سال متوالی کمتر از 5/2 درصد باشد نجات فرهنگ و تمدّن آن کشور امکان‌پذیر نخواهد بود. این همه در حالی که است که واتیکان، رسماً اعلام کرده است که: جمعیّت مسلمانان در جهان از جمعیّت کاتولیک‌ها بیشتر شده و ظرف 5 الی 6 سال دیگر، اسلام بزرگ‌ترین دین جهان خواهد بود. 

آلمان
مجلة فیگارو دربارة حضور مسلمانان در مساجد و نمازخانه‌های وابسته به جوامع اسلامی آلمان می‌نویسد:
«حضور مسلمانان چنان است که پاپ، تنها می‌تواند رؤیای چنین استقبالی از کلیساها را در سر بپرورد.»  مسلمانان در حال حاضر در آلمان، 2200 نمازخانه و مسجد دارند. زیباترین و غرورآمیزترین این بناها در شهر مانهایم قرار دارد، ساختمان گنبدی شکل و با شکوه که ظرفیّت پذیرش 2500 نفر را دارد. 
تحقیقات انجام شده از سوی انستیتوی شرق‌شناسی هامبورگ وابسته به وزارت کشور فدرال آلمان از روند رو به رشد پیوستن جوانان به سازمان‌های اسلام‌گرا خبر می‌دهد. 
اخیراً دولت آلمان اعلام کرده است که کنترل کاهش جمعیّت این کشور دیگر ممکن نیست و ممکن است این کشور تا سال 2050 م. به یک کشور مسلمان تبدیل شود.
بلای کنترل جمعیّت طولانی و از هم گسیختگی واحد خانواده، اروپا را به قارّه‌ای پیر و بی‌آینده تبدیل کرده است.
آلمان معتقد است که جمعیّت 2/5 میلیونی مسلمانان اروپا در 20 سال آینده به دو برابر افزایش می‌یابد. 
آقای کلاوس کینکل، وزیر خارجة اسبق آلمان می‌گوید: در حالی که اسلام در سی سال پیش از این 18% جمعیّت دنیا را داشت، اینک به یک چهارم جمعیّت دنیا؛ یعنی یک میلیارد و چهارصد میلیون نفر رسیده است. 
<** ادامه مطلب... **>

 



[ چهارشنبه 91/3/31 ] [ 12:32 صبح ] [ جلال ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه