سایر کشورهای اروپایی
اتریش: سالهای زیادی است که در این کشور، اسلام به عنوان دین رسمی شناخته شده است. در حال حاضر بیش از 000,375 نفر مسلمان در اتریش زندگی میکنند.
اسپانیا: در این کشور 000,400 نفر مسلمان زندگی میکند.
بوسنی: بیش از 5 تا 6 سده از عمر گرایش مردم بوسنی به اسلام میگذرد و در حال حاضر دو میلیون مسلمان در این کشور زندگی میکند.
هلند: طبق آمار، نیمی از کودکانی که هر سال در هلند به دنیا میآیند، مسلمانانند. چنانچه این روند ادامه پیدا کند، ظرف پانزده سال آینده نیمی از جمعیّت هلند را مسلمانان تشکیل میدهند.
سازندگان فیلم «فتنه» با ارائه کردن آمار رشد مسلمانان در هلند اعلام خطر کردند و از اسلامی شدن هلند در سالهای آینده خبر دادند و در واقع این فیلم به همین منظور و در راستای انعکاس اسلامهراسی ساخته و پخش شد.
بلژیک: در این کشور نیمی از کودکانی که هر سال به دنیا میآیند، مسلمانانند. در بلژیک 25% جمعیّت را مسلمانان به خود اختصاص میدهند.
آلبانی: جمعیّت حدّاکثری این کشور مسلمان است. اینک 1/6 میلیون نفر مسلمان در آلبانی زندگی میکند.
روسیه: در روسیه 23 میلیون نفر مسلمان زندگی میکند. 40% از نیروهای ارتش این کشور را طیّ سالهای آینده مسلمانان تشکیل خواهند داد.
یک کشیش ایتالیایی در واتیکان نسبت به اسلامی شدن قارّه اروپا هشدار داد. به گزارش خبرگزاری «ابنا» پیرو گدو، کشیش ایتالیایی واتیکان اعلام کرد، با توجّه به کاهش میانگین زاد و ولد در میان ساکنان اصلی قارة اروپا و افزایش بیسابقة مهاجران مسلمان که دارای خانوادة پر جمعیّتی هستند، قارة اروپا در نسلهای بعدی به قارّهای مسلمان تبدیل میشود.
و امّا آمریکا: در سال 1970 م. جمعیّت مسلمانان آمریکا، بیشتر یک صد هزار نفر نبود، امّا در سال 2008 م. این رقم به نه میلیون نفر افزایش یافت. این همه در حالی است که رشد جمعیّت مسیحیان در آمریکا 6/1 درصد است و این نرخ رشد حدّاقل رشد ضروری برای حفظ یک تمدّن به حساب میآید.
کانادا: در کشور کانادا نیز نرخ رشد جمعیّت مسیحیان 6/1 درصد است.
به گزارش شبکة ایرانیان کانادا (ایرانتو)، اوّلین مسجد در شمالیترین نقطة زمین و در شهر اینوویک Inuvok در قلمرو شمال غربی کانادا احداث میشود. این مسجد توسط یک گروه اسلامی خیریّه در شهر «ویتی بگ» در استان مینتویا برای ساکنان اینوویک ساخته میشود. این شهر در دلتای مکنزی و در 200 کیلومتری شمال دایرة قطب قرار دارد و حدود یکصد نفر از جمعیّت 3500 نفری آن را مسلمانان تشکیل میدهند.
اخیراً شبکة تلویزیونی «روسیا الیوم»، گزارش «ریما ابوحمدیه» خبرنگار آن شبکه را دربارة اوضاع و مشکلات مسلمانان در آمریکا را منتشر ساخته است. او در این گزارش اعلام میدارد:
«آمارها نشان میدهد که چهل درصد از آمریکاییها با دادن کارتهای شناسایی ویژه به مسلمانان موافقند و این در حالی است که سالانه بیش از 000,20 نفر از آمریکاییها به اسلام گرایش پیدا میکنند. از زمانی که رسانههای آمریکایی مواضع ضدّ اسلامی اتّخاذ کردهاند، این موضع بسیاری از مردم را نیز تحت تأثیر قرار داد. «مارسی موبرگ» شهروند تازه مسلمان شدة آمریکایی میگوید:
«بزرگترین مشکل این است که والدینم مرا طرد کردند، امّا افرادی که خیلی مرا نمیشناختند مرا پذیرفتند. (روزنامة جمهوری)
آقای دکتر پیتر بریولی، مدیر اجرایی مؤسّسة تحقیقاتی مسیحیّت در انگلستان، در سال 1997 م. طیّ مقالهای که در صفحة اوّل نشریّة ساندی تایمز منتشر شد، اعلام کرد که:
«بر اساس ارقام، اسلام سریعترین مذهب در حال رشد در جهان بوده است.»
آقای فرانچسکو گابریلی، قدیمیترین محقّق مطالعات اسلامی در ایتالیا نیز، در سال 1986 م. در نشریة پانوراما، طیّ مطلبی با عنوان «هم نوا با بانگ الهی» نوشت:
مردم به دلایل احساسی، محیطی و گاه نیز به دلایل مادّی ناگزیر از تغییر دین میشوند. عدّهای اسلام را با توجّه به سادگی آن برای فرار از مشکلات تمدّن امروز برمیگزینند و برخی دیگر از این جهت به اسلام میگروند که معتقد به یافتن پاسخ مشکلات اجتماعی در آن هستند.
نکتة جالب آن است که محقّقان غربی با رویکرد مثبت به وجه اجتماعی اسلام و عدالت خواهانة آن مینگرند، چنان که راجر ستربوری، اسقف بارکینگ، طیّ مقالهای با عنوان «رشد مسلمانان نسبت به مسیحیان» که در سال 1997 م. در نشریة ساندی تایمز منتشر شد مینویسد:
یکی از جذّابیتهای اسلام برای جوانان محروم آن است که مسلمانان برای عدالت اجتماعی و نژادی هر دو مبارزه میکنند. کلیسای انگلستان باید این تلاش و مبارزه را یاد بگیرد.
آقای دی مایکل برادین، استاد دانشگاه آریزونا، در سال 1991 م. اسلام آورد، مجلة العالم در یکم مارس 1996 م. علّت اسلام آوردن این استاد را از زبان خودش منتشر کرد. او میگوید:
اسلام آوردم برای آنکه تنها راه حلّ مسائل امروز آمریکا و جهان است. آنچه در قرن بیست و یکم و پس از آن برای باقی ماندن بدان نیازمندیم اسلام است. بدون اسلام آیندهآی تیره و تار خواهیم داشت. مسلمان شدم چون اسلام دین منطق پرور است و راه حلهای عملی همة مشکلات شخصی، ملّی و جهانی امروز نیز در اسلام نهفته است.
درک این نکته که از بستر تباهی اخلاقی و سقوط فرهنگی هیچ تمدّن بالندهای پا نمیگیرد، قابل قبول همگان است به ویژه در غرب که در اثر سلطة لیبرالیسم و هیدوئیسم (مکتب اصالت لذّت) تمامی پایههای اخلاقی ویران شده است.
برژنیسکی، مشاور امنیّت ملّی کارتر، در سال 1996 م. طیّ مقالهای با عنوان «اسلام تنها راه نجات آمریکا و جهان» که در العالم منتشر شد مینویسد:
«جامعة غوطه ور در شهوتها نمیتواند آداب اخلاقی جهان را پایهریزی کند و هر تمدّنی که نتواند در اخلاق پیشگام و جلودار باشد دچار فروپاشی میشود.»
مقصودم از ذکر این آمار و اطّلاعات و اعتراضات بیان این نکته بود که غرب و آمریکا، به دلایل مختلف و از جمله به قول پال کندی، استاد انگلیسی دانشگاههای آمریکا، به دلیل عارضة گستردگی بیش از حدّ امپراتوری، بحران زیست محیطی، فقر و بیاخلاقی در آستانة فروپاشی از درون، به ناگزیر بر اسلام آغوش گشوده است و اسلام، چون فرمانده و سرداری فاتح، خاکریزهای فرهنگی و تمدّنی غرب را در مینوردد تا رنگ خود را بر همة سطوح و لایههای حیات مادّی و فرهنگی غرب بزند. غرب ناگزیر است در اسلام سر فرود آورد.
***
ایستاده بر توهّم دشمنی
تردیدی نباید داشت که غرب، در شرایطی که بحران در حوزههای نظری، فرهنگی و مناسبات مادّی را به تجربه نشسته است، اسلام و احیای اسلام را به عنوان یک «تهدید بزرگ» تلقّی کند.
گسترش اسلام در غرب و بروز تمایلات اسلامخواهانه طیّ دهههای اخیر بیش از هر زمان این تهدید را جدّی و واقعی جلوه میدهد.
ایالات متّحدة آمریکا اگرچه در آخرین منزل از تمدّن تکنولوژیک غربی نشسته است، امّا فاقد تاریخ و اسطوره است. عمران این کشور بیش از دویست سال نیست، کلونی بزرگی از مهاجران که به دلایل مختلف گرد هم آمدهاند. این امر به منزلة نداشتن عاملی مشترک برای حفظ وحدت ملّی و وحدت رویه است.
بخشی از این خلأ را قهرمانان نو به نو که توسط سینما و ورزشگاهها جعل و معرفی میشوند پر میکنند. قهرمانانی که همگی دولتی مستعجل و عمری کوتاه دارند و بخش دیگر را «توهّم دشمنی».
از این نکته نیز نباید غفلت کرد که « جعل دشمن خارجی» در ایالات متّحدة آمریکا، به عنوان «عامل مهمّی برای دستیابی به وحدت ملّی» شناخته شده است. این استراتژی در ادوار مختلف و به ویژه با جایگیر شدن نومحافظانهکاران در دستگاه اجرایی ایالات متّحده پر رنگتر از هر زمان خود را در سیاست خارجی آمریکا نشان داد.
نو محافظهکاران، متأثّر از مبانی فکری لئواشتراوس، پر رنگ جلوه دادن دشمن مفروض خارجی را در سیاست خارجی در رأس سایر سیاستهای خود قرار میدهند.
در سالهای سخت «جنگ سرد»، شوروی به عنوان دشمن بزرگ غرب و دمکراسی معرفی شد و رسانهها پابهپای سیاستمداران، همة سیاهیها، ترس، ناامنی، دیکتاتور منشی و ضدّیت با آزادی و دمکراسی را به سوسیالیسم و کمونیسم نسبت دادند و بیش از هفتاد سال از این جریان سواری گرفتند.
فروپاشی شوروی ضرورت جایگزینی دشمن جدید را به گردانندگان سیاست خارجی آمریکا یادآور شد. بازگشت و احیای اسلام، این فرصت را فراهم آورد تا «اسلام و مسلمانان» جایگزین«شوروی و کمونیسم» شوند.
از این روست که عرض میکنم، یکی از دلایل بروز کینورزی ایالات متّحدة آمریکا را به طور خاص دربارة اسلام و مسلمانان باید به این موضوع باز گرداند. ادوارد سعید در کتاب شرقشناسی مینویسد:
«اسلام به چشم اروپا و غرب یک تهدید میآید. امروز، این بیش از هر زمانی جلب توجّه میکند. چون از یک طرف رسانهها بر سر آنچه ظهور، برگشت یا احیای اسلام مینامند اتّفاقنظر و خبر زیادی دارند و از طرف دیگر، بخشهایی از دنیای اسلام،، فلسطین، ایران، افغانستان، که توسعة تاریخی متفاوت و نابرابری را گذراندهاند، به سلطة سنّت غربی (به ویژه آمریکا) گردن نگذاشتهاند. نظرات متخصّصان و رسانهها در این مورد تقریباً شبیه هم است. جامعة روشنفکران و سیاسی ایالات متّحده نه تنها تلاشی برای اصلاح یا حتّی مخالفت با تصویر زشت اسلام به عنوان تهدید نکرد، بلکه این تصویر را تأیید و بزرگ کرد. از «هلال بحران» برژینیسکی تا «بازگشت اسلام» برنارد لوئیس، همة با تصویری که رسم شده هم سو هستند.
انتخاب، بسط و رشد جریان القاعده به عنوان چهرهای خش، ضدّ انسانی و نامتمدّن از اسلام و مسلمانان از یک سو کارکرد «دامن زدن به اسلامهراسی» در غرب را داشت و از دیگر سو، جعل رقیبی از میان اهل عامّة برای مقابله با جریان انقلابی شیعی ایران اسلامی.
جای تأسّف است اگر اعلام شود، جماعتی از مسلمانان و از جمله سیاستمداران کشورهای اسلامی نیز نادانسته با عملکرد خود بر تصویر جعلی ارائه شده از اسلام و مسلمانان مهر تأیید زدند و با غفلت از ضرورت اصلاح این تصویرسازی مغرضانه، اجازه دادند که دشمنان اصلی اسلام یعنی یهودیّت صهیونیستی به بخش بزرگی از اهداف خودش برسد.
جریانی که بیش از همه از وجود خصومت مزمن میان مسلمانان و مسیحیان، میان شرق و غرب بهره میبرد، یهودیّت صهیونیستی است که در این میانه مجال بهرهبرداری دو سویه از شرق و غرب و سرکوب مسلمانان به وسیلة دولتهای غربی را به دست میآورد. چنان که تاکنون این ماجرا ادامه داشته است.
ادوارد سعید، در کتاب «شرقشناسی» دردمندانه از این موضوع سخن میگوید:
کشورهای جهان سوم همه سرگرم تماشای برنامههای تلویزیونی آمریکا هستند و حتّی در موارد زیادی که اخبار دربارة خود جهان سوم است، کاملاً به چند آژانس خبری وابسته هستند که اخبار خودشان را از آنها بشنوند. جهان سوم به طور کلّی و کشورهای اسلامی به طور خاص از منبع خبر تبدیل به مصرفکنندگان خبر شدند. شاید بتوان گفت: برای اوّلین بار (با چنین مقیاسی) در تاریخ، دنیای اسلام دربارة خودش از طریق تصوّرات تاریخ و اطّلاعاتی که در غرب تولید میشود میآموزد. برای ترسیم تصویری کاملتر باید در نظر گرفت که دانشجویان و اندیشمندان در دنیای اسلام برای آنچه به نام مطالعات خاورمیانه جریان دارد هنوز به کتابخانهها و مؤسّسات آموزشی اروپایی و آمریکایی محتاجند به عنوان مثال در نظر بگیرید که یک کتابخانه به درد بخور از کتابهای عربی در سراسر دنیای اسلام وجود ندارد.
بزرگنمایی دشمنی نه تنها باعث فریب افکار عمومی مردم آمریکا و انحراف ذهنی آنها از بحرانهای داخلی این کشور میشود، بلکه دست مردان آمریکایی را در دستاندازی به نقاط مختلف جهان، اردوکشی نظامی، راهاندازی جنگهای بزرگ و در عین حال کسب حمایت عمومی ساکنان آمریکا باز نگه میدارد. حسب همین رویکرد است که آمریکا در وقت حمله به عراق و افغانستان خود را بینیاز از همراهی متّحدان اروپایی نیز میشناسند.
بیگمان، قرآنسوزی، طرح ویژهای است که در پس خود، برنامهای بزرگتر برای انجام عملیّات نظامی در جغرافیای خارج از ایالات متّحدة آمریکا را پنهان داشته است.
آخرین کلام، کلام آخرین
وقتی از آقای تری جونز، کشیش ایوانجلیک پیش قراول قرآن سوزی دربارة علّت مخالفتش با قرآن سؤال میشود، به سه نکته اشاره دارد، از نظر او قرآن، کتابی سیاسی، حاوی مضامین خشن است و اسلام میخواهد تحت عنوان آخرالزّمان جهان را تصاحب کند.
اگرچه آقای تری جونز، کشیشی ایوانجلیک و پروتستان است و رویکرد آخرالزّمانی در او به دلیل نسبتش با ایوانجلیسم قوی است، لیکن حسب اطّلاعاتی که دربارة او و سوابقش منتشر شده، نه تنها تا سال 2008 م. فاقد تحصیلات دینی قابل توجّه بوده بلکه به دلیل اتّهاماتی همچون حقّهبازی نیز از کلیسای آلمان اخراج شده است و حتّی یکی از راهبان کلیسای کلن اعلام داشته که آقای جونز حتّی مناسک مذهبی را هم انجام نمیداده است. پس از اخراج از آلمان به اتّفاق همسرش اقدام به تأسیس کلیسا میکند، امّا بیش از آنکه او در بند مذهب و کلیسا باشد. سعی در سوءاستفاده از معافیّت مالیاتی کلیسا کرده و با راهاندازی شرکت Ts and company اقدام به فروش کالا و اموال وقفی و اهدایی مردم به کلیسا میکند. او در حالی از قرآنسوزی سخن میراند که حتّی برای یک بار هم قرآن را ورق نزده و حتّی با یک مسلمان هم ارتباط نداشته است. وی یکبار نیز در آلمان به جرم استفاده از عنوان دکتری، ناچار به پرداخت 3800 دلار جریمه میشود.
به این دلیل به ذکر سوابق تری جونز اشاره کردم تا عرض نمایم، بیان رویکرد و خطر آخرالزّمانی اسلام و قرآن، بسیار بزرگتر از آن است که اندیشة معلول تری جونز مجال پر کشیدن بر بلندای آن را داشته باشد.
در حالی که رویکرد به موضوع آخرالزّمان، ظهور دوم مسیح، رویارویی دو نیروی خیر و شر در صحرای مگیدو و بالأخره تأسیس حکومت جهانی بنی اسرائیلی در بیت المقدّس، در زمرة موضوعات اصلی و مبتلا به ذهنی پر قدرتترین مبلّغان انجیلی و کلیساهای صاحب نفوذ آمریکایی و انگلیسی است و طیّ بیش از سی سال اخیر بخش عمدة سیاست خارجی ایالات متّحده آمریکا بر اساس همین رویکرد تنظیم شده است و حتّی توسط دولتهایی مثل دولت جرج دبلیو بوش بسیاری از مقدّمات راهاندازی جنگ آخرالزّمانی آرمگدون فراهم آمد و رسانههای بیشماری با اتّخاذ آرایش آخرالزّمانی بر موج ماجرا سوار شده و بر تنور این جنگ دمیدند. میتوان نتیجه گرفت که آقای تری جونز، تنها مطالبی را تکرار کرده یا وادار به بیان آنها شده تا از این مجرابخشی از استراتژی اصلی غرب یهودی علیه مسلمانان قابلیت اجرا بیابد و آقای کشیش هم به صله و مرحمتی سفارش دهندگان پروژة قرآنسوزی.
ادوارد سعید، منتقد و استاد ادبیّات تطبیقی دانشگاه کلمبیا و محقّق فلسطینی الاصل انگشت بر موضوع مهم و ویژهای میگذارد. میگوید: مشرق زمین در حالی بخش پستتر جهان قلمداد میشود که از موهبت وسعت پهناورتر و پتانسیل بیشتر برای قدرت، نسبت به غرب برخوردار است. از این رو اسلام همیشه متعلّق به مشرق زمین در نظر گرفته شده است و نگاه به آن با دشمنی و ترس همراه بوده است. برای این وضعیّت دلایل سیاسی و روانشناختی و مذهبی میتوان برشمرد ولی همة این دلایل از برداشتی نتیجه میشود که اسلام را رقیبی وحشتناک و چالشی آخرالزّمانی در برابر مسیحیّت میدانند.
ادوارد سعید را در آمریکا به عنوان نظریه پرداز ادبی از بنیان گذاران نظریة پسا استعماری، منتقد شرقشناسی و فعّال سیاسی میشناسند که دیدگاهش دربارة تعامل غرب با شرق قابل توجّه است.
موضوع تمرکز و توجّه غرب مسیحی به منجیگرایی و آخرالزّمان، موضوع مهم، ریشهدار و در عین حال عجین با فرهنگ و باورهای عمومی ساکنان آن بخش از جغرافیای زمین است. اساساً مسیحیّت و مسیحیان را از موضوع «تبشیر و انتظار بازگشت دوبارة مسیح» نمیتوان منفک ساخت. جز این، مسیحیت پروتستانی که جمعیّت حدّاکثری ایالات متّحدة آمریکا و بریتانیا خود را به گرد خویش دارد، بر محوریّت موضوع «بازگشت دوبارة مسیح» و زمینهسازی برای آن همة تعالیم و آموزههای خود را متمرکز ساخته است. حسب همین موضوع و باور ویژة ساری در میان عموم ساکنان ایالات متّحده است که این کشور را به عنوان کشوری مذهبی و با رویکرد آخرالزّمانی میتوان شناسایی کرد. مبلّغان این جریان کلیسایی که به عنوان «ایوانجلیک» شناخته میشوند، همة همّت خود را مصروف تبلیغ و بسط موضوع بازگشت مسیح و زمینه سازی برای این بازگشت مینمایند.
شایان ذکر است مهاجران اوّلیه از انگلستان، با داشتن خلق و خوی پیوریتانی این آموزه را به سرزمین تازه کشف شده، منتقل کردند. نوعی مسیحیّت یهودی شده که مارتین لوتر و کالون بنیانگذار آن بودند.
صرف نظر از میزان تأثیرپذیری ایوانجلیکها از لاهوت توراتی، که موضوع این مقاله نیست، طیّ حدّاقل سه دهة اخیر، مبلّغان پر قدرت انجیلی با مدد گرفتن از رسانههای پر قدرت مدرن و نفوذ در دستگاه سیاسی ایالات متّحدة آمریکا، این امکان را یافتند تا نقش مهمّی را در سیاست خارجی این کشور و رؤسای جمهور آن ایفا کنند تا آنجا که آنان، تأثیر بسزایی در تحریک سیاستمداران آمریکایی و انگلیسی برای حمله به عراق، افغانستان و تشویق آنان برای حمله به ایران داشتند.
در تفسیر ارائه شده، این مبلّغان انجیلی ـ اگرچه مجعول و محرّف از نظر ما ـ جهان در آستانة ظهور دوم قرار گرفته است. آنان دولت آمریکا را مکلّف به زمینهسازی جنگ جهانی و آخرالزّمانی آرمگدون در فلسطین اشغالی و سرکوب مسلمانان میشناسند.
در تعریف آنها از نیروهای شرور، مسلمانان و اعراب، نماد شرارت و قرآن کتاب و آیین نامة شرارت و وحشت شناخته میشود.
وابستگی کشیش آمریکایی، آقای تری جونز به ایوانجلیکها، پرده از جریانی بر میدارد که سعی میکنند، غرب مسیحی را با شرق اسلامی درگیر کرده و آتش جنگ صلیبی دوم را به نفع بنی اسرائیل (یهودیان صهیونیست) روشن کنند.
این موضوع، چنان که آقای ادوارد سعید بدان اشاره دارد، حکایت از آگاهی و عمل آقای تری جونز و سایر مبلّغان انجیلی از چالش آخرالزّمانی «غرب و اسلام» دارد و آتش زدن قرآن نیز در راستای همین موضوع و آگاهی قابل شناسایی است.
بسیاری از قراین و شواهد حاکی از همگرایی جدّی ایوانجلیکها با یهودیان صهیونیست است. از نظر مذهبی، پروتستانها و مبلّغان ایوانجلیک، نه تنها ظهور مسیح را برای بنیاسرائیل و در بزرگداشت بنیاسرائیل ارزیابی میکنند، بلکه خود و عموم مسیحیان را وامدار بنیاسرائیل و خدمتگزار آنان میدانند. از همین رو، آنان فلسطین را به طور مطلق متعلّق به بنیاسرائیل دانسته و حاضر به هیچ گونه مذاکره و گفتوگویی در این باره با مسلمانان و فلسطینیان نیستند. ضمن آنکه، آنان، بازگشت یهودیان به فلسطین و تأسیس دولت یهودی در آن سامان را شرط ضروری بازگشت حضرت مسیح اعلام میدارند. پر واضح است که آنان، با این رویکرد، خود را در تعرّض به قرآن و سرکوب مسلمانان محق میشناسند و وجود آیات جهادی قرآن و رویکرد مجاهدان مسلمان به مبارزه برای آزادی قدس شریف را در تعارض با خواستهای خود تعریف میکنند، بنابراین، در تلاشی پیگیر، سعی در سرکوب همة مسلمانان مجاهد و نفی هر گونه باور و حرکت جهادی در میان مسلمانان میکنند.
غرب راه نجات را در یک جنگ فراگیر میشناسد.
چنان که ذکر شد، غرب در بن بست و بحران حاصله از تاریخ چهارصد سالة بیخدا و بیآسمان، قبل از آنکه با شرق اسلامی درگیر باشد، در خودش درگیر و مبتلاست. ادامة شرایط و روند فعلی که از اوّلین سالهای قرن بیستم نشانههایش نمودار شد، غرب را در خودش نابود میکند و آن را در حوزههای مختلف و در آستانة تاریخ جدید که به نام دین و خدا متولّد شده است به زانو در میآورد.
جز این، احیای اسلام و رشد و گسترش آن در میان ساکنان غرب، نه تنها بر سرعت فروپاشی میافزاید بلکه، این وضع، جامعة غربی را در مناسبات سیاسی، اجتماعی و امنیّتی دچار چالش بزرگ ساخته و در برابر شرق اسلامی در شرایط انفعالی جدّی قرار خواهد داد.
شاید بتوان بزرگترین هراس غرب را در قد برافراشتن «قدرتی بزرگ در شرق اسلامی» دانست. رقیبی که در دوران کهولت و احتضار تاریخ و تفکّر و فرهنگ غربی، جوانی و برومندی را تجربه میکند.
این قدرت، به دلیل رویکرد دینی به عالم و داشتن ادّعای مدیریّت کلان بر مبنای قوانین کتاب دینی اسلامی میتواند، حوزة تمدّنی از دست رفته شرق را که طیّ قرون گذشته از شرق دریای مدیترانه به غرب آن منتقل ساخت، دیگر بار به شرق منتقل ساخته و موجب بروز رکود و ریزش تمام عیار فرهنگی و تمدّنی مغرب زمین شود.
به همان سان که با انتقال حوزة تمدّنی از شرق دریای مدیترانه، مشرق زمین دچار رکود و رخوت شد و به زیر سلطة غرب رفت.
کلام آخر آنکه، بنیاسرائیل، که طیّ قرون گذشته و با آلت فعل قرار دادن غرب مسیحی و ساکنان غرب به بخشهای مهمّی از اهداف و استراتژیهای خود دست یافته است، برای اجرای آخرین بند از قصیدة بلند سلطهجوییاش و تأسیس حکومت جهانی، فرصت چندانی ندارد. وقایع ذکر شده و شرایط موجود و مطرح حاکی از آن است که چنان چه در حرکتی عاجل و اقدامی سریع امکان اعلام جهان تک حکومتی را نیابند، دیگر امکان دستیابی به فرصتی برای این امر وجود نخواهد داشت.
دستیابی به آخرین مرحله از این سناریوی جنگی، فائق آمدن بر همة بحرانها و بنبستها و از جمله متوقّف کردن روند رو به رشد اسلامگرایی در گرو ورود به فراگیر و جهانی است. نبردی که با عنوان «جنگ صلیبی دوم» همة فرصتها و بهانهها را برای سرکوب مسلمانان، غصب باقی ماندة سرزمین فلسطین، سرکوب نهضتهای اسلامی و بالأخره متوقّف کردن جریان توفندة انقلاب اسلامی ایران را ممکن میسازد.
ایجاد هیجان بالا تا سر حدّ ناشکیبایی در میان مسلمانان میتواند ضامن بمبی را بکشد که غرب و سران مجامع مخفی یهودی، از آن برای آغاز آخرین یورش و بزرگترین آنها استفاده خواهند کرد. چنان که، بالا گرفتن موج اختلافات داخلی در هر یک از سرزمینها و کشورهای اسلامی، امکان تضعیف قوا و توانایی بالقوّه و بالفعل آنان را سبب خواهد شد.
نمیتوان از این نکته غفلت کرد که در این شرایط حسّاس، طرح «شعارهای نو» و «شبه نظریّههای عامّه پسند»، خارج از چهارچوب اصلی بنای فرهنگی و سیاسی اجتماعی ایران اسلامی، زنگ خطری است که غفلت از آن به خسارات جبرانناپذیر میانجامد.
کلام خود را با این عبارت ختم میکنم.
شرح این هجران و این خون جگر این زمان بگذار تا وقت دگر
اسماعیل شفیعی سروستانی
رادیو معارف 25/6/89
[ چهارشنبه 91/3/31 ] [ 12:34 صبح ] [ جلال ]