سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همه چیز درباره جنگهای صلیبی (3)

 

همه چیز درباره جنگهای صلیبی (2)
قدس ، بهانه ای دروغین

 

در عمل ثابت شد، قدس و بیت‌المقدس برای صلیبیانی که مدعی بودند برای آزادی به آن سمت حرکت می‌کنند، هیچ‌گونه منزلتی نداشت. حتی بیت‌اللحم که محل تولد حضرت مسیح(ع) هم بود، همین‌طور. دلیل آن هم اینکه وقتی کم می‌آوردند، از قدس به عنوان پناهگاه استفاده می‌کردند تا دیگر سپاهیانشان برسند و سقوط نکند. چون می‌دانستند اسلام برای آن نقطه احترام خاصی قائل است. ما می‌بینیم که آنها، به محض ورود برای قدس هیچ‌گونه شأنی قائل نیستند. قدس برای آنها تبدیل به بهانه‌ای شده بود که می‌بینم بعد از فتح قدس، انگیزه‌های اصلی‌شان را مطرح می‌کنند.دلیل دیگر آن هم اینکه می‌بینیم بعد از یک قرن، همین مسئله دوباره تکرار می‌شود. امپراطور «لویی نهم» حاضر می‌شود قدس را بدهد و یک محل دیگر را به جای آن بگیرد. آنجا برای مسلمانان مهم بوده است. حتی یهودیان هم به اندازة مسلمانان برای قدس اهمیت، قائل نبودند. در جایی می‌بینیم حاکم (صلیبی) قدس پیش صلاح‌الدین ایوبی می‌آید و می‌گوید اگر قرار باشد قدس را به زور از ما بگیری، اولاً زن و بچه‌های خودمان را ـ داخل مسجد ـ می‌کشیم، بعد پنج، شش هزار مسلمان را همان‌جا سر می‌بریم، گنبد معروف قبة الصخرة را تخریب می‌کنیم، مرقد را هم تخریب می‌کنیم، بعد هم می‌آییم با شما تن به تن می‌جنگیم تا کشته بشویم. بنابراین ببینید از ابتدا تا انتهای این جنگ‌ها کوچک‌ترین اهمیت و احترامی برای آنها قائل نیستند. این صرفاً یک بهانه بود تا بتوانند بر منطقة شرق تسلط پیدا کنند.

جایگاه قدس نزد مسلمانان
 

جایگاه قدس نزد مسلمانان، همیشه مقدس و محترم بوده است. می‌بینیم که صلاح‌الدین ایوبی برای اینکه قدس و آثار تاریخی آن را نگه دارد، حاضر شد با صلیبیان صلح کند؛ گفت شما می‌توانید با هر ثروتی که دارید، خارج شوید، مشروط بر اینکه در آن مکان‌های مقدس تخریبی صورت نگیرد. و بعد از صلاح الدین هم همین‌طور و بعد می‌بینم وقتی مسیحیان می‌آیند، صلاح‌الدین می‌گوید شما با احترام کامل بروید مکان‌های مقدس را زیارت کنید. مسلمانان بر خلاف مسیحیان مدعی، تمام مدت، برای قدس حرمت کامل قائل بودند و آن را طبق آیة شریفة قرآن، نقطة آغاز معراج پیامبر اکرم(ص) می‌دانند. آنها حتی معتقدند که جای پای اسب حضرت(ص) در آنجا است. لذا قبة الصخرة برای ما مسلمانان خیلی مقدس است. مسیحیان کوچک ترین حرمتی برای قدس قائل نبودند تا آنجا که اسب‌های خود را در آن نگهداری می‌کردند و آن را به طویلة اسبانشان تبدیل کردند.

جنگ صلیبی اول

انگیزه‌های فوق‌العاده‌ای جماعت کثیری را از زیر پرچم سپاهیان صلیبی گردآورد. به موجب آمرزشی تام، مقرر شد که هرکس در جنگ کشته تشود، از هرگونه عقوبتی که به واسطه‌ی ارتکاب گناه دامنگیرش شده است برهد.
سرفها، که بسته به اراضی مخصوص بودند، اجازه‌ی حرکت یافتند؛ رعایای پادشاهان از مالیاتها معاف شدند
بدهکاران تا مدتی از پرداخت ربح فراغت یافتند؛ زندانیان آزاد شدند؛ و پاپ، با جسارت، اختیارات خویش را تعمیم بخشید و مجازات افرادی را که محکوم به مرگ شده بودند به خدمت مادام‌العمر در فلسطین تخفیف داد. 
هزاران تن از ولگردان به رهروان این قافله‌ی مقدس پیوستند. افرادیکه از فقری ناگزیر به امان امان آمده بودند، ماجراجویانی که حاضر بودند تن به مخاطرات در دهند، پسران کهتری که امید تهیه‌ی تیولنشینهایی را که در مشرق زمین در سر می‌پختند، بازرگانانی که به دنبال بازارهای جدید برای کالاهای خود بودند، شهسوارانی که با عزیمت سرفهای خویش به جنگ خود را دست تنها می‌دیدند،مردمان کمرویی که از زخم زبان اطرافیان و تهمت ترسویی احتراز داشتند – همگی به جماعتی از مؤمنین به اصطلاح واقعی پیوستند تا سرزمینی را که محل ولادت و وفات عیسی مسیح بود نجات دهند.
به حکم آن نوعی تبلیغاتی که در آن هنگام رواج دارد، درباره‌ی محدودیتها و ناتوانیهای مسیحیان مقیم فلسطین، فجایع مسلمانان، و کفرهای آیین محمد(ص) همه گونه راه مبالغه و اغراق سپرده شد. 
مسلمانان را به پرستش تندیس پیغمبر اسلام متهم می‌کردند و حتی، طبق شایعات بی‌اساسی که بر سر زبان مؤمنین مسیحی افتاده بود، سخنانی نامربوط درباره‌ی پیغمبر گرامی اسلام می‌گفتند.
افسانه‌های غریبی از ثروت سرشار مشرق زمین و زنان پری پیکری که در انتظار مردانی دلاور نشسته بودند نقل مجالس بود. 
بدیهی است که این همه انگیزه‌های متنوع نمی‌توانست توده‌ی مردمان متشابهی را که واجد شایستگی تشکیلات نظامی باشند به دور هم گرد آورد.
در بسیاری موارد، زنان و کودکان به اصرار تمام همراه شوهران و پدر و مادر خود به راه افتادند. شاید این قبیل پافشاریها بی‌دلیل هم نبود، زیرا بزودی فواحش را نیز جمع کردند تا آماده‌ی خدمت به سلحشوران باشند.
اوربانوس ماه اوت 1096 را موعد حرکت سپاه صلیبی تعیین کرده بود، لکن کشاورزان بی‌حوصله، که اولین دسته از داوطلبان جنگ بودند نمی‌توانستند درنگ کنند.
یک چنین جماعت مبارزی که عده‌ی آنها به حدود دوازده هزار نفر می‌رسید ( و از این عده فقط هشت نفر شهسوار بودند) در ماه مارس، به سرکردگی پیرمنزوی و والتر بی‌پول یا گوتیه‌ی بی‌پول، از فرانسه عازم فلسطین شدند؛ دسته‌ی دیگری که محتملا مرکب از پنج هزار نفر بود، به سرپرستی گوتشالک کشیش، از آلمان به راه افتاد؛ و هیئت سومی به رهبری امیکو، کنت لینینگن، از خطه‌ی راینلاند در آلمان حرکت کرد. همین گروههای بی‌نظم و ترتیب بودند که اغلب به یهودیان آلمان و بوهم هجوم بردند، به تقاضاهای مردمان و کشیشان محل هیچ گونه ترتیب اثری ندادند، و شهوت خونریزی را در جامه‌ی دینداری پنهان ساختند و چند صباحی بدل به جانوران درنده شدند.
افرادی که تازه در صف لشکریان صلیبی درآمده بودند وجوهی اندک و غذایی ناچیز به همراه آورده بودند، و رهبران بی‌تجربه‌ی آنها نیز برای تغذیه‌ی افراد آذوقه‌ی کافی نداشتند. بسیاری از آنها دوری مسافت را دست کم گرفته بودند، و همچنانکه در کناره‌ی راین و دانوب راه می‌سپردند، به هر خمی که می‌رسیدند،کودکانشان از فرط بی‌طاقتی مدام می‌پرسیدند که آیا به اورشلیم نرسیده‌اند؟ هنگامی که کیسه‌های آنها تهی شد و گرفتار بی‌غذایی شدند، از راه اضطرار به چپاول مزارع و خانه‌هایی که در سر راه آنها قرار داشت دست زدند.
دیری نگذشت که هتک ناموس نیز بر تاراج اموال افزوده شد. مردم بشدت در مقابل آنها مقاومت ورزیدند. برخی از شهرها دروازه‌های خود را به روی آنها بستند، و بعضی دیگر بی‌درنگ توفیقشان را از دادار مسئلت نمودند.
سرانجام این سپاه کاملاً تهیدست، که تعداد زیادی از نفرات آن بر اثر قحطی و طاعون و جذام و تب و مبارزات حین راه به هلاکت رسیده بودند، به دروازه‌ی قسطنطنیه رسید.
آلکسیوس به آنها خوش آمد گفت، لکن شکم آن جماعت گرسنه را به طرز دلخواه سیر نکرد؛ از این رو صلیبیون به حومه‌های شهر ریختند و قصرها، خانه‌ها، و کلیساها را غارت کردند. آلکسیوس برای نجات پایتخت خویش از شر این ملخهای عابد، کشتیهایی در اختیار آنها گذاشت تا از تنگه‌ی بوسفور عبور کنند، ملزوماتی برایشان فرستاد، و به آنها دستور داد که در آن سوی بوسفور توقف کنند تا قوای مسلحتری از عقب برسد.
صلیبیون به علت گرسنگی یا بیتابی به اوامر آلکسیوس اعتنایی نکردند و به سوی نیقیه پیش تاختند.
نیروی منظم و با انضباطی از ترکان، که همگی کمانداران ماهری بودند، از شهر بیرون آمدند و این نخستین لشکر اولین جنگ صلیبی را تقریباً بکلی مضمحل کردند. والتر بی‌پول از جمله کشتگان این نبرد بود، اما پیر منزوی، که از سپاه مهارناپذیر خویش منزجر شده بود، قبل از شروع مبارزه به شهر قسطنطنیه بازگشت، و تا 1115 در عین سلامت می‌زیست. 
در خلال این احوال، هر یک از امرا و اربابان فئودال که دعوت پاپ را برای شرکت در جنگ صلیبی لبیک گفته بود، در حوزه‌ی خویش قوای خود را گرد آورده بود.
در میان این امرا و سالاران هیچ یک از پادشاهان اروپا نبود، و در واقع هنگامی که اوربانوس مردم را به جنگ صلیبی دعوت می‌کرد، فیلیپ اول پادشاه فرانسه، ویلیام دوم پادشاه انگلیس، و هانری چهارم امپراطور آلمان همگی محکوم به تکفیر پاپی بودند.
لکن عده‌ی زیادی از کنتها و دوکها حاضر شدند که در چنین جهادی شرکت کنند – و تقریباً تمامی آنها از قوم فرانک یا فرانسوی بودند. اولین جنگ صلیبی اقدام خطیری بود که بیشتر از جانب فرانسویان صورت گرفت، و تا این تاریخ هنوز مردمان خاور نزدیک اقوام اروپای باختری را فرانک (فرنگ) می‌نامند.
گودفروا دو بویون (بویون آبادی کوچکی در بلژیک) صفات یک راهب را با شایستگیهای یک سرباز در وجود خویشتن جمع داشت، به عبارت دیگر، در تمشیت امور حکومت و اداره‌ی جنگ شجاع و لایق بود و پرهیزکاریش به سرحد تعصب می‌رسید.
بوهموند، امیر تارانت، (تارانتو) فرزند روبر گیسکار بود.
وی تمام شجاعت و کاردانی پدرش را به ارث برده بود و هوای آن در سر داشت که از متصرفات سابق امپراطوری بیزانس در خاور نزدیک برای خویشتن و لشکریان نورمانش قلمروی ایجاد کند.
همراه وی برادر زاده‌اش تانکرد اهل اوتویل بود که بعدها قهرمان حماسه‌ی معروف به رهایی اورشلیم اثر شاعر ایتالیایی تاسو شد.
وی مردی بود زیباروی، بی‌باک، دلاور، بخشنده، و دوستار شکوه و ثروت، که عموماً او را برسبیل یک شهسوار مسیحی مطلوب تحسین می‌کردند.
رمون، کنت تولوز، که قبلاً در کشتار و اخراج مسلمانان در اسپانیا شرکت جسته بود، اکنون در پیری جان و ثروت عظیم خویش را وقف مثلا جهادی بمراتب بزرگتر می‌کرد. لکن خلقی آتشین نجابت وی را آلوده، و آز دینداریش را لکه‌دار کرد. 
این جماعات از راههای گوناگون عازم قسطنطنیه شدند. بوهموند به گودفروا پیشنهاد کرد که شهر مزبور را بگیرند.
گودفروا به بهانه‌ی آنکه وی فقط برای مبارزه با جماعت کفار سفر کرده است، از قبول چنین امری خودداری ورزید، لکن این فکر بکلی از بین نرفت. شهسواران وحشی و نیرومند مغرب زمین مردان تحصیلکرده و مهذب مشرق را به دیده‌ی تحقیر می‌نگریستند و آنها را بدعتگذارانی غرق در خوشگذرانی و شهوات می‌دانستند.
گنجینه‌ها و نفایسی که در کلیساها، قصرها، و بازارهای پایتخت امپراطوری بیزانس بر روی هم انباشته شده است آنها را به تحیر و غبطه‌ وا‌می‌داشت، چه معتقد بودند که ثروت باید از آن مرد دلیر باشد.
آلکسیوس شاید از این گونه خیالاتی که به مخیله‌ی منجیان وی خطور می‌کرد بویی برده بود، و شاید آنچه از برخورد با خیل لجام گسیخته‌ی کشاورزان (که غرب خود وی را برای شکست آنها شماتت کرده بود) دیده بود او را به رعایت جانب احتیاط و شاید هم به تزویر متمایل می‌کرد. 
وی برای مقابله با ترکان یاری خواسته بود، اما منتظر نبود که قوای متحد اروپا در پشت دروازه‌های پایتختش گرد آیند.
هرگز آلکسیوس نمی‌توانست خاطر جمع باشد که عشق این جنگجویان به فتح قسطنطنیه از گشودن بیت‌المقدس کمتر است، یا در صورت بیرون آوردن اراضی سابق امپراطوری از چنگ ترکان، متصرفات مزبور را به بیزانس بازپس دهند.
از این رو پیشنهاد کرد که حاضر است همه گونه آذوقه، مساعده‌ی مالی، وسایط حمل و نقل، و کمک نظامی در اختیار صلیبیون گذارد و به رهبران آنها رشوه‌های شایسته‌ای تقدیم کند، به شرط آنکه اشراف او را شهریار فئودال خود شمرند، سوگند وفاداری نسبت به وی یاد کنند، و هر سرزمینی را که در جنگ فتح کردند، به حکم تعهدات، به عنوان تیول وی نگاه دارند.
اشراف مغرب زمین، که در برابر سیم و زر نرم شده بودند، به این امر تن در دادند.
در اوان سال 1097 سپاهیان صلیبی، که روی هم رفته در حدود سی هزار نفر می‌شدند و هنوز زیر فرمان سرداران مختلفی بودند، از تنگه‌ی یوسفور عبور کردند.
بخت با صلیبیون یار بود، چه تشتت میان مسلمانان به مراتب از نفاق مسیحیان فزونتر بود. نه فقط قدرت مسلمانان در اسپانیا تحلیل رفته و در آفریقای شمالی گرفتار منازعات مذهبی شده بود،
بلکه در شرق خلفای فاطمی مصر بر نواحی جنوبی سوریه تسلط داشتند، و حال آنکه سوریه‌ی شمالی و قسمت اعظم آسیای صغیر در دست دشمنان آنها یعنی ترکان سلجوقی بود. ارمنستان علیه فاتحان علم طغیان برافراشت و با فرانکها هماواز شد.
به این نحو، سپاهیان اروپایی پیش تاختند و نیقیه را به محاصره درآوردند، و چون آلکسیوس قول داد که به شرط تسلیم به کسی آسیبی نخواهد رسید، پادگان ترک نیقیه تسلیم شد (19 ژوئن 1097)
امپراطور یونانی پرچم خویش را برفراز دژ شهر به اهتزاز درآورد، آن خطه را از چپاول بی‌ملاحظه‌ی مبارزان مسیحی نجات داد و، با هدایای کلانی، موجبات رضایت خاطر سرداران فئودال را فراهم ساخت؛ اما لشکریان مسیحی زبان به شکوه گشودند که آلکسیوس با ترکان متحد بوده است. بعد از یک هفته استراحت، صلیبیون عزم انطاکیه کردند و در نزدیکی اسکی شهر (دورولایوم) با سپاهی از ترکان به سرداری قلج ارسلان روبه‌رو شدند.
در جنگ خونینی که روی داد (اول ژوئیه 1097) صلیبیون فاتح شدند. انگاه بدون احتمال خطر مواجهه با دشمنی، مگر کمبود آب و خوراک و گرمایی که قاعدتاً خون غربی با آن مأنوس نبود، در آسیای صغیر شروع به پیشرفت کرد. در آن هشتصد کیلومتر راهپیمایی دشوار، گروهی از مردان و زنان و تعدادی از اسبها و سگها از فرط تشنگی به هلاکت رسیدند.
چون از سلسله جبال توروس عبور کردند، برخی از اشراف لشکریان خود را از قوای اصلی جدا کردند تا در پی فتوحاتی خصوصی روان شوند، چنانکه رمون، بوهموند، و گودفروا عزم ارمنستان کردند و تانکرد و بودوئن اول (برادر گودفروا) رو به ادسا آوردند؛ در این ناحیه بود که بودوئن، به حیله‌های جنگی و نیرنگ، اولین مملکت لاتینی شرق (ورشلیم) را بنیاد نهاد (1098)
اکثریت عظیم صلیبیون شاکی بودند که اینگونه تأخیرها قرین نحوست است؛ لکن اشراف مراجعت کردند و پیشرفت به سوی انطاکیه ادامه یافت. 
وقایع نگار و مؤلف کتاب اعمال فرانکها انطاکیه را «شهری بغایت زیبا، چشمگیر، و لذتبخش» توصیف کرده است.
این شهر مدت هشت ماه در محاصره بود.

همه چیز درباره جنگهای صلیبی (2)

در این مدت بسیاری از صلیبیون بر اثر گرسنگی یا باران سرد زمستانی جان سپردند. برخی با جویدن «نیهای شیرینی به نام زوکرا» (شکر) غذای نوظهوری پیدا کردند. این اولین باری بود که فرانکها لب به نیشکر می‌زدند.
بتدریج طریقه‌ی فشردن و گرفتن عصاره‌ی آن را از گیاهانی که برای همین منظور کاشته می‌شد فرا گرفتند.
در ماه مه 1098 خبر آمد که لشکر عظیمی از مسلمانان به سرداری کربوغا امیر موصل بزودی از راه فرا خواهد رسید؛ چند روزی قبل از رسیدن این لشکر؛ انطاکیه گشوده شد (سوم ژوئن 1098)؛ بسیاری از صلیبیون که می‌ترسیدند در برابر کربوغا تاب مقاومت نداشته باشند، در اورونتس بر کشتی نشستند و فرار کردند.
آلکسیوس، که با لشکری یونانی پیش می‌تاخت، بر اثر هزیمت سپاهیان فراری اغفال شده، تصور کرد که صلیبیون شکست خورده‌اند، به همین سبب بازگشت تا مگر آسیای صغیر را در مقابل ترکان حراست کند.

<** ادامه مطلب... **>

 



[ جمعه 91/4/9 ] [ 9:51 عصر ] [ جلال ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه