خوب می دانید که فعلاً در حالی هستیم که دشمنان دین، درون خود را مالامال از کینه نسبت به ما ساخته اند و از هر راهی که توانسته اند برای نابودی ما قدم برداشته اند.
آنها برای این کار، آراء و نظریات و نقشه های خویش را مهیا ساخته، افکار و دل های خود را از خواب غفلت باز داشته اند.
اما مسلمانان همچنان غافل مانده اند گویی به شدت در دریای نادانی و جهالت خود دست و پا می زنند و دشمنان را، بر ضد خویش یاری می کنند. چه این که ملت های خویش را پراکنده ساخته اند، با تَحَزُب، دسته بندی و تعصب، پرچم وحدت خود را پاره پاره کرده اند. اتفاق را از دست داده و به حزب های گوناگون تقسیم شده اند. بعضی برخی دیگر را گمراه می شمارند و بعضی دیگر از آن دیگری بیزاری می جوید، بدین گونه است که گرگان، ما را شکار کرده اند و سگان در ما طمع ورزیده اند.
و این را نیز می دانید که منشاء و علت این اختلافات در میان جمعیت مسلمانان، اختلاف در اصل امامت و رهبری و خلافت و وصایت و جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. این اختلاف باعث شده که دشمنان در مسلمانان طمع کرده و با استفاده از حربه های مختلف بین مسلمانان تفرقه افکنند و بین آنها عداوت و جنگ و خونریزی راه انداخته و به نفع خود بهره برداری کرده و بر مسلمانان حکومت کنند. حال بر آن شدیم تا در مورد امامت این اصل اساسی که یکی از ضروریات دین می باشد و شک و تردید و انکار نسبت به آن موجب انکار و کفر در اصل دین است چندی گفتگو کنیم. از آنجا که بر حقانیت و حقیقت کلام خدا قرآن و رسول بر حقش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم هیچ شک و خللی وارد نیست؛ و تمام مسلمین بلکه ادیان الهی بر آن اتفاق نظر دارند، صحبت را با استدلال بر کلام خدا و رسولش آغاز می کنیم.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث معروف و مشهور و متواتر ثقلین چنین فرمودند: آن حضرت افراد ناآگاه را صدا زد، غافلان را خطاب کرد و با صدای بلند فرمودند:
یا أَیُّهَا النّاسُ اِنِّى تَرَکْتُ فِیْکُمْ ما اِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا، کِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتِى أَهْلَ بَیْتِى؛[1]
ای مردم من در بین شما چیزی گذاردم که اگر آن را در اختیار گیرید، هرگز گمراه نخواهید شد؛ کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم
و نیز در جایی دیگر چنین روایت شده:
اِنِّى تَرَکْتُ فِیْکُم ما اِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِى کِتابَ اللّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّماءِ اِلَى الأَرْضِ وَ عِتْرَتِى أَهْلَ بَیْتِى وَ لَنْ یَفْتَرِقا حَتّى یَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تُخَلِّفُونِى فِیْهِما؛ [2]
من در میان شما چیزی به ودیعه گذاردم که اگر به آن متمسک شوید، پس از من هرگز گمراه نخواهید شد؛ قرآن، کتاب خدا؛ که همچون ریسمانی از آسمان تا زمین امتداد یافته است، و عترتم، اهل بیتم، این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا، در کنار حوض کوثر، به من ملحق گردند، پس بنگرید که چگونه به جای من، با آنها رفتار کنید.
پیامبر از حجه الوداع باز می گشت و در غدیر خم فرود آمد فرمود: من دعوت شده ام و آن را اجابت نموده ام؛ من در میان شما دو چیز گرانقدر قرار می دهم که یکی از دیگری بزرگتر است. کتاب خدا و عترتم ...
اِنُّ اللهَ عَزَّوَجَلَ مَولایَ وَ اِنَّا مَولای کُلُ مؤمِن: آنگاه دست علی را گرفت و فرمودند: مَنّ کُنتُ مَولاه فَهَذا وَلِیَه اللُّهمَ وَ الِ مَن وَالاهُ وَ عادَ مَن عاداهُ ... [3]
آن کس که من مولای اویم این علی ولی اوست. خداوندا دوست دار آن کس که او را دوست دارد و دشمن دار کسی را که با او دشمن کند...
پیامبر اکرم در موارد فراوان و گوناگونی این حقیقت را بازگو کرده است.
گاهی در روز غدیر، زمانی در روز عرفه در حجه الوداع، بار دیگر به هنگام بازگشت از طائف، مرتبه ی دیگر بر منبر خود در مدینه و دفعه ی دیگر در خانه خویش هنگام بیماری فرمودند: آگاه باشید من کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم، را در میان شما می گذارم. سپس دست علی علیه السلام را گرفته، بلند کرد و فرمود:
هذا عَلی مَعَ القُرآنَ وَ القُرآنَ مَعَ عَلَی لا یَفتَرَ قانَ حَتَّی یَرَدا عَلَی الحَوضَ؛ [4]
این علی با قرآن است و قرآن با اوست؛ از هم جدا نخواهند شد تا در کنار حوض، به من ملحق گردند.
همچنین فرموده است: أَلا إِنَّ مَثل أهل بَیتى فَیکم مَثل سفینة نُوح مَنْ رَکَبَها نَجا و مَنْ تَخَلَّف عَنْها غَرق؛ بدانید؛ [5]
مثل اهل بیت من در میان شما، مثل کشتی نوح است، کسی که بر آن درآمد، نجات یافت و آن کس که تخلف ورزید؛ عقب ماند و غرق گردید.
النُّجوُمُ أمانٌ لِأهلِ الأرضِ مِنَ الغَرَقِ، وَأهلُ بَیتیِ أمانٌ لِأمَّتیِ مِنَ الِاختِلافِ، (فِی الَّدینِ) فَإذا خالَفتَها قَبیلِةٌ مِنَ العَرَبِ (یَعنیِ فِی أَحکامِ اللهِ) اِختَلَفُوا فَصارُوا حِزبَ إبلَیس؛[6]
ستارگان موجب امنیت اهل زمین از غرق هستند و اهل بیت من موجب امنیت است از اختلاف (در دین). بنابراین اگر قبیله ای از عرب با آنها به مخالفت پردازند (در احکام خدا) اختلاف انداخته اند و خود، حزب ابلیس خواهند بود.
طبرانی در کتاب کبیر و رافعی در کتاب مسند خود، با سلسله سند متصل از ابن عباس نقل کرده اند؛ که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
آن کس که با حیاتی چون زندگانی من، و با مرگی چون مرگ من، و با سکونت در بهشت جاویدان پروردگارم مسرور می شود، علی علیه السلام را پس از من دوست و ولی خود بداند. دوست علی را دوست بدارد و پس از من به اهل بیتم اقتدا کند، که آنها عترت من هستند از طینت من آفریده شده اند و از علم و فهم من بهره برده اند.
وای بر آن افراد از امتم که فضل و برتری آنها را تکذیب کنند، و ارتباط بین من و آنها را قطع نمایند خداوند شفاعت مرا نصیب آنها نکند. [7]
همچنین حدیث عمار یاسر که بر طبق آن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: کسانی که به من ایمان آورده اند و مرا تصدیق کرده اند، آنها را به ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام سفارش می کنم. هر کس او را ولی خود بداند، مرا ولی خود دانسته و کسی که مرا ولی خود بداند خدا را ولی خود دانسته است. و هر کس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است. و کسی که با او بغض و کینه پیدا کند با من کینه پیدا کرده و آن کس که با من کینه پیدا کند، کینه خدا را در دل گرفته است. [8]
و نیز پیامبر فرمودند:
از ائمه و اهل بیت علیه السلام، پیش نیفتید که هلاک می شوید، و در مورد آنان کوتاه نیایید و عقب نمانید که نابود می گردید، به آنها میاموزید که از شما آگاه ترند. [9]
این کلمات گوهربار نیمی از اقیانوس بی کران معارف و احادیث و استدلالهای نغض پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بود. که از طریق کتب راویان اهل سنت بیان شد تا جای هیچ شک و شبه ی باقی نباشد. که اگر نبود کمی مجال سخن گفتن و از حوصله خارج شدن صحبت، اگر دریاها مرکب و درختان قلم می شدند ذره ای از معارف ناب ایشان به قلم نمی گنجید. و در اینجا به همین مقدار اکتفاء کرد و به استدلال های محکم و آیات کلام وحی، قرآن کریم در مورد امامت ائمه اطهار می پردازیم:
در باره ی چه کسی به اندازه عترت پاک پیامبر آیات باهره قرآن نازل شده است؟
آیا برای (غیر از ائمه اطهار) آیه تطهیر نازل شده؟
اِنَّما یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنَکُمْ الرِّجسَ أهلَ البَیتِ وَ یُطّهِرِکُمْ تَطْهِیراً[10]
خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد
آیا قرآن دوستی کسی غیر از آنها را واجب شمرده است؟
قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى وَ مَنْ یَقتَرِفْ حَسَنَهً تَرِدْ لَهُ فیها حُثناً اِنَّ اللهَ غَفْورٌ شَکُورُ؛ [11]
بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم [=اهل بیتم]؛و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی اش می افزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است»
جبرئیل آیه مباهله رادر مورد کسی جز آنها آورده است؟
فَقُلْ تَعالوا نَدعَ اَبناءََنا وَ اَبناءََکُمْ وَ نساءَنا وَ نَساءَُکُمْ و اَنفُسَنَا وَ اَنفُسَکُم ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَتَ اللهِ عَلَی الکَذِبِینَ[12]
بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم؛ و شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
اینها حبل الله نیستند؟ [13]
وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ ...[14]
و همگی به ریسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هر گونه وسیله وحدت]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید!
آنها همان صادقین نیستند؟ [15]
وَکُونُوا مَعَ الصّادِقین ْ؛ [16]
و با صادقان باشید!
آنها صراط الله نیستند؟
و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه؛ این راه راست من است، از آن تبعیت کنید.
وَلَاتَتَبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبِیلِهِ:[17]
و از راه های پراکنده (و انحرافی) پیروی نکنید، که شما را از طریق حق، دور می سازد؛
از امام باقر و صادق علیه السلام همواره فرمودند: منظور از صراط مستقیم امام راستین است و مراد از سُبُل ائمه ضلال و گمراهی هستند که شما را از راه خدا دور می کنند و ما راه خدا هستیم.
مگر آنها نیستند که خداوند می فرماید: یا اَیُه?َا الذَینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللهَ وَ اَطِیُعوا الَّرسوُلَ وَ أُولیِ اَلاَمرِ مِنکُم [18]
ای کسانیکه ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اواالامر [=اوصیای پیامبر] را!
آیا آنها اهل ذکر نیستند؟
فَسئَلُوا اَهلَ الذِّکر إِن کُنتُم لَاتَعلَموُنَ [19]
از آگاهان بپرسید (تا تعجب نکنید از اینکه پیامبر اسلام از میان همین مردان برانگیخته شده است)، (همه انسان بودند) اگر نمی دانید، از آگاهان بپرسید
ثعلبی در تفسیر کبیر خود آورده وقتی این آیه نازل شد حضرت علی علیه السلام فرمودند ما اهل ذکر هستیم این معنی از سایر ائمه نیز موجود است.
آنها هادیان امت به سوی خدا نیستند؟
إِنَّمَآ أَنتَ مُنذِرُُ وَ لِکُلِ قَومٍ هَادٍ [20]
و برای هر گروهی هدایت کننده ای است (و اینها همه بهانه است)!
ثعلبی در تفسیر کبیر خود ذیل این آیه از ابن عباس آورده است. پس از نزول این آیه پیامبر دستش را به سینه علی گذاشت و فرمود: من منذر و بیم دهنده ام، و علی هادی است، ای علی، هدایت یافتگان به وسیله تو هدایت می شوند.
محمد بن مسلم می گوید: از امام صادق علیه السلام تفسیر این آیه را پرسیدم، فرمود: هر امامی هادی زمان خویشتن است. امام باقر علیه السلام در تفسیر آن فرموده است: منذر رسول خدا و هاد علی است. سپس اضافه فرمود: این آیه درباره ما همواره تا رستاخیز صادق است.
آیا خداوند پس از پیامبران، این ولایت و حکومت بر مسلمانان را به (ائمه اطهار) آنان منحصر نکرده است؟
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ * و مَنْ یَقُولُ اللهَ وَ رَسوُلَهُ وَ الذَّینَ ءامَنُوا فَاِنَّ حِزْبَ اللهَ هُمْ الغَلِبوُنْ. [21]
سرپرست و ولی شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند؛ همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع، زکات می دهند * و کسانی که ولایت خدا و پیامبر او و افراد با ایمان را بپذیرند، (پیروزند: زیرا) حزب و جمعیت خدا پیروز است.
که همه ی مفسران اجماع و اتفاق نظر دارند. همان طوری که قوشجی که خود از ائمه اشاعره است در شرح تجرید خود به بحث امامت اعتراف کرده است. نسایی در کتاب صحیح خود نزول آن را بر علی علیه السلام از عبدالله بن سلام نقل کرده و نیز ثعلبی در تفسیر کبیر خود نزول آن را درباره ی امیرالمؤمنین مسلم می داند.
ولایت و امامت ائمه اطهار همان چیزی است که خداوند از عهد الست آن را پیمان گرفته است چنان که آمده:
وَ إَذا أخَذَ رَبُّکَ مِن بَنیِء اَدَمَ مِن ظُهُورِهِم ذُرِّیَتِهُم وَ أَشهَدَ هُم عَلَی أَنفُسِهِم اَلَستُ بَِربِّکُم قَالوُا بَلَی شَهِدنَآ [22]
و (به خاطر بیاور) زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خویشتن ساخت؛
و این اخذ عهد در مورد توحید، نبوت پیامبر و ولایت امامت و وصایت مولا علی علیه السلام بوده است.
أَلَم أَعهَد إلَیکُم یا بَنیِءَ اَدَمَ أن لَّا تَعُبدُوا الشَّیَطنَ إِنَّهُ لَکُم عَدُوُُ مُبِینُُ * وَ أَنِ اعبُدُونیِ هَذَا صِرَاطٌ مُستَقِیمُُ [23]
آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او برای شما دشمن آشکاری است؟! * و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم است؟!
واژه های عهد و صراط مستقیم قبلاً مورد بررسی قرار گرفت.
و إذ ابتَلَی إبراهِمَ رَبُّهُ بِکَلِماتِ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنّیِ جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قالَ وَ مِن ذُرِیَتیّ قالَ لایَنَالُ عَهِدی الظَّلِمینَ[24]
(به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود؛ و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود «من تو را پیشوای مردم قراردادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی) قرار بده!» خداوند فرمود: «پیمان من به ستمکاران نمی رسد!»
کلماتی که حضرت ابراهیم به آنها متوسل شده خداوند توبه اش را قبول کند ائمه اطهار علیه السلام بودند و همچنین کلمه اماماً که در ایه ذکر شده است که پیامبر و اهل بیت علیه السلام از ذرّی? حضرت ابراهیم هستند که حتی لحظه ای هم نسبت به پروردگار عالم ظالم نشدند.
ثُمَّ أَورَثَنا الکِتَابَ الَّذیِنَ اصطَفَینَا مِن عِبَادِنَا فَمِنهُم ظَالِمٌ لِنَفسِهِ وَ مِنهُم مُقتَّصِدُُ وَ مِنهُم سَابِقُ بِالخَیِراتِ بِإِذنِ اللهِ ذَلِکَ هُوَ الفَضلُ الکَبِیرُ [25]
سپس این کتاب را به بندگان برگزیده خود به عنوان ارث سپردیم، بعضى از آنها به نفس خود ظلم کردند و بعضى راه عدالت و میانهروى پیمودند و بعضى به واسطه اعمال خیر گوى سبقت را از همگان به اذن خدا ربودند و این همان مقام فضل بزرگ الهى است.
آنها بندگان برگزیده ی خدایند، با اذن خدا، در نیکی ها، بر همه سبقت دارند، آنها وارث کتاب خدا هستند و خداوند درباره شان فرمود: سپس کتاب را به کسانی از بندگان خود که برگزیدیم، به ارث دادیم. بعضی از آنها به خویشتن ستم کردند [و اینها کسانی هستند که ائمه را به رسمیت نمی شناسند] و بعضی معتدل و میانه رو هستند [آنها موالی و دوستداران ائمه هستند] و بعضی از آنها در نیکی ها، سبقت جسته اند [که او امام است] و این فضل بزرگی است.
فاطر آیه 32، مرحوم کلینی با سند صحیح از سالم نقل می کند که از امام باقر علیه السلام در باره ی آیه پرسش کردم، فرمود: مراد از السابق الخیرات «افام» و از مقتصد به عارف به حق امام و منظور از ظالم لنفسه کسی است که امام را نشناسد. تفصیل این قسمت را در کتاب تنزیل الآیات و در غایه المرام مطالعه کنید.
به خاطر رعایت اختصار در کلام به همین مقدار از آیاتی که در فضایل و اثبات امامت اهل بیت رسیده است، کفایت می کنیم.
با اینکه کل قرآن و تمام آیات باهره قرآن اثبات و تأکید بر امامت و فضایل اهل بیت عصمت و طهارت می باشد. و در آخر عذر تقصیر می خواهم از تمامی خوانندگان به جهت قصور و کوتاهی اینجانب در عدم تدبین صحیح کلام خدا و رسولش که مؤلف جاهل و قاصر بوده و نتوانسته درست تبیین نماید.
و من الله توفیق
[1] این روایت را ترمذی و نسائی از جابر نقل کرده اند و متقی هندی در اول باب الاعتصام بالکتاب و السنه از کتاب کنزالعمال، صفحه 44 جزء اول، از این رو نقل کرده است
[2] ترمذی این حدیث را از زیدبن ارقم نقل می کند و این همان حدیث 874 جزء اول صفحه 44 از کنزالعمال است
[3] مستدرک جزء سوم صفحه 109
[4] آخر فصل دوم کتاب صواعق معرقه، باب 9، صفحه 75
[5] مستدرک جزء سوم صفحه 151
[6] حاکم از ابن عباس در مستدرک صفحه 149 جزء سوم نقل کرده
[7] کنزل العمال، آخر صفحه 217 – جزء ششم، حدیث 3819]
[8] طبرانی در کتاب کبیر و ابن عماکر در تاریخ خود نقل کرده و این همان حدیث 2571 از کنزالعمال است
[9] طبرانی آن را در حدیث ثقلین و ابن حجر در باب 11 کتاب صواعق آورده ص 89
[10] 133 احزاب
[11] 23 شوری
[12] 61 آل عمران
[13] ثعلبی در تفسیر کبیر از ابان بن تغلب از امام صادق نقل کرده است
[14] 103 آل عمران
[15] مراد از صادقین پیامبر و ائمه عترت علیه السلام هستند طبق اخبار صحیح و متواتر؛ حافظ ابونعیم و موفق بن احمد و ابن حجر در تفسیر آیه 5 باب 11 صواعق، صفحه 90 از امام سجاد نقل کرده
[16] توبه 119
[17]انعام 153
[18] نساء 59 - ینابیع الموده قندوزی 1/341 و حاکم حسکانی در شواه التنزیل 1/148 – در ذیل این آیه روایاتی آورده اند که قطور از اولی الامر را ائمه علیه السلام دانسته اند - تفسیر البرهان ج 2 صفحه 257 – کمال الدین و تمام النعمه: ص 213 ج 6 - ابی جعفر علیه السلام: الائمه یا من ولد علی و فاطمه صلی الله علیه و آله و سلم الی ان تقوم الساعه
[19] نحل آیه 43 - انبیاء آیه 7 - ثعلبی در تفسیر کبیر خود از جابر آورده است. علامه بحرینی در غایه المرام باب 35 – بیت و چند حدیث صحیح به همین مضمون نقل کرده است
[20] رعد 7
[21] مائده 55 – 56
[22] اعراف 172 - تفسیر البرهان ج 3 - الفردوس: ج 3 صفحه 354 حدیث 5066] از طریق راویان اهل سنت
[23] یس 60-61
[24] شافعی ابن مغازلی در کتاب المناقب صفحه 276 حدیث 322- البرهان ج 1 بقره 124 - الامالی: جلد 1 صفحه 388 – الکافی: جلد 1 صفلحه 133 حدیث 2 - مختصر بصائر الدرجات: صفحه 60
[25] فاطر 32
[ سه شنبه 91/4/13 ] [ 11:29 عصر ] [ جلال ]