خبرگزاری فارس: انفجار ساختمان امنیتی سوریه و استعفای کوفی عنان از مسوولیت خود، وضعیت میدانی این کشور را وارد مرحله جدیدی کرده که در آن طرفین درگیری تلاش میکنند با افزایش قدرت خود، پیروز این جنگ بینالملل کوچک باشند.

به گزارش خبرگزاری فارس، انتشار خبر استعفای کوفی عنان از سمت خود به عنوان نماینده سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب برای حل بحران سوریه را میتوان مهمترین خبر منتشر شده پیرامون این کشور پس از انفجار ساختمان شورای امنیت دانست که منجر به کشته شدن تعدادی از مقامات ارشد امنیتی و نظامی در سوریه شد.
بلافاصله پس از انتشار خبر استعفای عنان تحلیلهای رسانهای آغاز شد که ماحصل آنها ورود سوریه به مرحلهای جدید از بحران است.
غرب به خصوص آمریکا در این بین با ابراز تأسف از استعفای عنان، انگشت اتهام را به سوی اسد دراز کرده و مدعی شدند که عدم همکاری حکومت سوریه باعث ناکامی طرح عنان شد.
از سوی دیگر، تحلیلگران منطقهای بر این اعتقاد هستند که استعفای عنان خروج دشمنان سوریه از یک مرحله و تلاش برای ورود به مرحلهای دیگر است. مرحلهای که در آن میتوان ردپای مداخله نظامی و تلاش برای ساقط کردن حکومت اسد به صورت جمعی و با یک ائتلاف بینالمللی را دید.
برای درک بهتر شرایط کنونی سوریه نیاز به شناخت بازیگران منطقهای و بینالمللی و ریشههای بحران سوریه است تا مشخص شود که چرا بحران سوریه اندکی پس از بیداری اسلامی در منطقه شکل گرفت و چرا پس از گذشت 16 ماه شاهد شرایط موجود در سوریه هستیم که در آن نه دولت بر اوضاع کشور تسلط کامل دارد و نه معارضه توانسته به هدف خود که اسقاط نظام اسد است، دست یابد.
کشورهای آمریکا، ترکیه، عربستان، قطر، اردن، رژیم صهیونیستی و مجموعه ناتو از مهمترین بازیگرانی هستند که تلاش دارند حکومت اسد را سرنگون کنند و روسیه، چین، ایران، عراق و مجموعه کشورهای لاتین نیز از جمله کشورهایی هستند که یا تمام قد پشت سر سوریه ایستادهاند یا هر تلاشی که لازم باشد انجام میدهند که حکومت اسد پابرجا بماند.
هر یک از این کشورها با هدفی خاص در صحنه حضور دارند اما فصل مشترکشان یعنی سقوط بشاراسد و جلوگیری از سقوط وی است که باعث شده 2 ائتلاف جهانی علیه یکدیگر شکل بگیرد.
آمریکا؛ حفظ منافع مهمتر از حفظ همپیمان
در ابتدای تحولات در کشورهای منطقه و شمال آفریقا، مقامات آمریکایی دچار سردرگمی و نوعی گیجی در تصمیمگیری برای کنترل یا مدیریت تحولات شدند که این موضوع را در مورد مصر میتوان به وضوح مشاهده کرد. چند بار تغییر موضع در یک روز از سوی مقامات آمریکایی و تناقض گفتار آنها در حمایت از مبارک و انقلاب مصر نشان داد که مقامات سیاسی آمریکایی همچون مقامات امنیتی این کشور از تحولات و سیاست آن غافلگیر شده و قادر به پیش بینی حوادث نبودند.
هرچند به تدریج از این سردرگمی و گیجی کاسته شده و آنها خود را با شرایط منطقه منطبق کرده و تلاش کردند تا با حاکمان جدید منطقهای، در روابط خود طرحی نو براندازند. سفرهای متعدد مقامات بلند پایه آمریکایی به کشورهای انقلابی و دیدار آنها با حاکمان جدید و قرار و مدارهای صورت گرفتهنشان داد که برای آمریکا حفظ منافع مهمتر از حفظ همپیمان به هر نحو ممکن است. اما در هر صورت در کشورهای انقلابی افرادی کنار رفتند که بیشترین قرابت را با آمریکا داشتند و جایگزینان آنها در بهترین شرایط ممکن چندان مایل به قرار گرفتن در مدار همپیمانان آمریکا به سبک و سیاق گذشته نبودند که این موضوع تا حدی موازنه قدرت در منطقه را به زبان آمریکا تغییر میداد.
برای آمریکا ایجاد دوباره موازنه تنها میتوانست از طریق کنار گذاشتن یکی از حاکمان مخالف نفوذ این کشور در منطقه فراهم شود که با توجه به شرایط منطقهای، سوریه بهترین گزینه بود،(گزینه ایران در سالهای گذشته بارها امتحان شد اما نتیجهای برای غرب نداشت). از این رو آمریکا تلاش کرد با کمک همپیمانان بینالمللی و منطقهای خود این سناریو را پیش ببرد.
هدف آمریکا از سقوط اسد، ایجاد دوباره موازنه منطقهای و تسلط بر مناطق شامات، لبنان، عراق، ایران، آسیای میانه و دریای مدیترانه بود که خاورمیانه بزرگ مدنظر آنها را شکل میداد.
ناتو؛ تلاش برای ایجاد امنیت انرژی و فشار بر روسیه
ناتو نیز در بحران سوریه نقش آفرین است. این مجموعه با سناریوی لیبی به طور جدی وارد تحولات منطقهای شد و این بار تلاش میکند که با ورود به تحولات سوریه و به زعم خود سقوط بشار اسد به مناطق استراتژیک شمال آفریقا و خاورمیانه تسلط یابد تا در آینده از این وضعیت استفاده کند که انتقال امن انرژی به اروپا از طریق لیبی و نیز ورود به مناطق تحت نفوذ روسیه برای تحت فشار قرار دادن این کشور در معادلات بینالمللی و منطقهای از اهداف این مجموعه است.
ترکیه؛ رویای بازسازی امپراتوری عثمانی
ترکیه را میتوان مهترین بازوی آمریکا و ناتو در این سناریو خواند چرا که ترکها علاوه بر همکاری استراتژیک با آمریکا و ناتو، به دنبال احیای امپراتوری عثمانی و گسترش قدرت منطقهای خود هستند.اگر حکومت اسد سرنگون شود، ترکیه با روی کارآمدن احتمالی اخوانیها میتواند یک همپیمان مهم منطقهای در سرزمین سوق الجیشی و استراتژیک سوریه پیدا کند.
عربستان؛ دخالت در کشورهای دیگر برای انحراف افکار عمومی داخلی
حاکمان شبه جزیره که از انتقال موج تحولات به سرزمین خود بیمناک هستند، تلاش دارند تا به هر نحو ممکن اولاً مانع از شکلگیری جریانات اصیل در کشورهای انقلابی شده و در ثانی با گسترش ناآرامیها در کشورهایی که هم راستا با منافع آنها نیستند، ضمن انحراف افکار عمومی داخلی، شرایط را برای گسترش نفوذ منطقهای خود فراهم کنند.
تلاش برای سرکوب سریع انقلابهای بحرین و یمن و نیز گسترش ناآرامیها در سوریه را میتوان در این راستا ارزیابی کرد.
قطر؛ تلاش برای کسب قدرت منطقهای با رسانه و پول نفت
در نظام بینالمللی از کشورهایی همانند قطر باتوجه به وسعت و جمعیت کم آنها، با عنوان کشورهای ذره یا پیرامون یاد میشود که در معادلات بینالمللی تأثیر چندانی ندارند. اما قطر طی سالهای گذشته و باتوجه به درآمدهای نفتی و گازی فراوان، سرمایهگذاری زیادی روی سیاست خارجی و گسترش حوزه نفوذ خود داشته که راهاندازی شبکه بینالمللی الجزیره با پخش 24 ساعته اخبار به زبانهای انگلیسی و عربی که مخاطبان زیادی نیز دارد از جمله این تلاشهاست. قطر در ماجرای لیبی با در اختیار قرار دادن اسکادران هوایی خود پیش از سقوط قذافی و فرستادن نیروهای امنیتی به این کشور، پس از سقوط دیکتاتور لیبی، تلاش کرد تا نقش مؤثری در این کشور بازی کند و اینک برای گسترش حوزه نفوذ در خاورمیانه با ورود به جبهه مخالفان اسد، قصد قماری دیگر را دارد که برد یا باخت آن هنوز مشخص نیست.
اردن؛ حرکت در مسیری که قطر طی میکند
ملک عبدالله دوم با برپایی مانور بینالمللی "شیر کمین خورده" که در آن حدود 24 کشور غربی و عربی حضور داشتند و همچنین اعزام جنگجو به سوریه، گویی همان هدفی را دنبال میکند که قطر در پیش گرفته است.
اگرچه از کشورهایی مانند عراق و لبنان نیز جنگجو و مهمات به سوی سوریه اعزام میشود، اما این موضوع را نمیتوان سیاست رسمی این کشورها خواند و این موضوع بیشتر در عدم تسلط کامل این دولتها بر مرزها و همچنین وجود جریانات ضد اسد در داخل این کشورهاست. به طوریکه طی هفتههای اخیر دولتهای عراق و لبنان تلاش بیشتری برای تسلط بر مرزها و بستن مناطق ورودی جنگجویان به سوریه داشتهاند.
در جبهه دیگر کشورهایی نظیر سوریه، چین، ایران و برخی کشورهای آمریکای لاتین را داریم که به دلایلی از جمله جلوگیری از افزایش نفوذ غرب در منطقه، جلوگیری از تغییر موازنه قدرت شکل گرفته در منطقه، مقابله ایدئولوژیک که از آن به عنوان محور مقاومت و جبهه کفر یاد میشود و نیز مقابله با امپریالیسم در هر نقطهای از جهان یاد کرد.
روسیه با 3 بار وتوی قطعنامه علیه سوریه در شورای امنیت نشان داد که تمام قد در کنار این کشور ایستاده و اجازه نخواهد داد آنچه در لیبی به وقوع پیوست در سوریه نیز تکرار شود.
روسیه به خوبی میداند که اگر سوریه نیز مورد تاخت و تاز غرب قرار گیرد، در صحنه بازی تعریف شده برای این کشور جایی برای عرض اندام نخواهد بود و این موضوع برای مقامات روسیه به خصوص پوتین که به دنبال احیای امپراتوری شوروی به شیوهای جدید است، چندان خوشایند نیست.
این موضوع نه تنها از منظر سیاسی، بلکه از منظر اقتصادی نیز برای روسیه خوشایند نیست. مقامات قطری چندی پیش اعلام کردند که در حال مطالعه روی طرحی هستند که بر مبنای آن گاز این کشور از بندر بانیاس در سوریه به سوی اروپا روانه خواهد شد که این پروژه قطعاً پس از سقوط دولت اسد کلید خواهد خورد و این موضوع میتواند ضربه سنگینی به اقتصاد روسیه بزند که طی 10سال اخیر باتوجه به فروش گاز به اروپا توانسته اقتصاد خود را وارد مدار اقتصادهای بزرگ جهانی کرده و آن را بازسازی کند.
ایران نیز در عرصه منطقهای تمام تلاش خود را به کار گرفته تا مانع تحقق اهداف غرب و سقوط نظام اسد شود که این موضوع در سخنان مقامات بلندپایه ایرانی قابل مشاهده است. نبرد بین مقاومت و جبهه کفر، توهم و خیال باطل سقوط از سوی غرب و به آتش کشیده شدن منطقه در صورت سقوط اسد، بخشی از جملاتی است که نشان میدهد ایران نیز همانند روسیه تمام قد در کنار سوریه ایستاده و از آن حمایت میکند.
حوادث میدانی سوریه نشان میدهد که معارضه با قدرت بیشتر نسبت به گذشته وارد میدان شده و با استفاده از توان مالی قطر و عربستان، آمیزش نظامی ترکیه، تسلیحات و کمکهای اطلاعاتی غربی و همچنین جنگجویان سلفی که از عراق، افغانستان، مصر، لیبی، اردن، سعودی و سایر کشورها جمع آوری شدهاند، تلاش دارد که نظام اسد را ساقط کند، دولت اسد نیز که طی 16 ماه گذشته ارتش را در کنار خود داشته با استفاده از بازسازی تجهیزات و ورود تجهیزات مدرن روسی تلاش دارد تا معارضه را سرکوب کند. ارتش 300هزار نفری سوریه که کارنامه جنگهایی تمام عیار با رژیم صهیونیستی را داشته، با جدیت وارد میدان شده تا چریکهای عمدتاً مزدور را سرکوب کند و این نبرد در حلب در جریان است. جنگجویانی که تلاش داشتند پس از انفجار ساختمان شورای امنیت دمشق، با یک حمله همه جانبه این شهر را به تصرف خود درآورند، با واکنش سریع ارتش روبه رو شده و به سمت حلب عقب نشینی کردهاند تا از ظرفیت و پتانسیل این شهر از جمله اهل سنت متعصب و همچنین بافت سنتی آن نهایت استفاده را ببرند. اگرچه جنگ حلب را میتوان نبرد سرنوشت ساز نامید اما باید دید که آیا به موازات این جنگ و با کنار رفتن عنان، طرح دیگری از سوی غرب آماده شده تا به کمک معارضه این کشور بشتابد یا خیر.
زمزمههایی مبنی بر احتمال مداخله نظامی از سوی غرب در حال شکلگیری است اما باید دید که روسیه و چین تا چه اندازه در کنار اسد مانده و منافع منطقهای خود را تا کجا دنبال خواهند کرد.
نویسنده: علی حیدری
[ جمعه 91/5/13 ] [ 11:38 عصر ] [ جلال ]