على نخستین مؤمن به خدا و پیامبرش
شکى نیست که سبقت در کارهاى خیر نوعى امتیاز و فضیلت است،و پروردگار عالم در آیات زیادى بندگانش را به انجام آنها،و سبقت گرفتن به یکدیگر دعوت مىفرماید. (1)
تقدم در ایمان و تصدیق و یارى رسول خدا صلى الله علیه و آله نیز یکى از امتیازات بزرگ براى مؤمنین شمرده شده،و پروردگار عالم و در کلام الله مجید از گروه پیشگامان به نیکى یاد کرده،و وعده بزرگ و پاداش مضاعف به آنان مىدهد!
«و السابقون السابقون.اولئک المقربون» (2)
پیشگامان پیشگامان،در پیشگاه خدا مقربند.
این آیه افراد پیشتاز در کارهاى نیک،به ویژه ایمان و فداکارى را تمجید مىنماید. (3) و در آیه دیگرى در مورد«مهاجرین و انصار»که زودتر از دیگران آئین یکتا پرستى را پذیرفته،و به وظیفه خود عمل نمودهاند...وعده رضاى خدا،و بهشت جاودانى مرحمت گردیده است:
«و السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار و الذین اتبعوهم باحسان رضى الله عنهم و رضوا عنه،و اعد لهم جنات تجرى تحتها الانهار،خالدین فیها ابدا ذلک الفوز العظیم» (4)
مؤمنین پیشتاز از مهاجرین و انصار،و کسانى که از آنان به نیکى پیروى کردند،خداوند از آنان خشنود،و آنان نیز از او خشنودند،و باغهایى از بهشتبراى آنان فراهم گردیده،که نهرها از زیر درختانش جریان دارد،و این گروه براى همیشه در آن خواهند ماند،و این پیروزى بزرگى است
در این آیات چنانچه ملاحظه مىفرمائید،پروردگار عالم از اشخاص پیشتاز در کارهاى خیر،و مخصوصا از مهاجرین و انصارى که جزو نخستین مؤمنین هستند به نیکى یاد نموده،و پاداش بهشت و«فوز عظیم»وعده مىدهد.
در ذیل این آیات در تفسیرهاى«شیعه و سنى»احادیثى در ارتباط با سبقت ایمان حضرت على علیه السلام مطالب جالب توجهى آمده است،از آن جمله در حدیثى«ابن عباس»از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل مىکند،که«جبرئیل امین»از سوى خدا آمده و در رابطه با آیه نخست فرمود:
ذلک على و شیعتههم السابقون من الله بکرامتهم. (5)
«آنان على و پیروان او هستند،که پیشتازان به سوى بهشت،و مقربان درگاه الهى مىباشند،به خاطر عظمتى که خداوند براى آنان قائل است.»
علاوه بر این حدیث،صدها حدیث دیگر،و نقلهاى تاریخى از منابع معتبر اهل سنتبه دست ما رسیده است که حاکى است امیر المؤمنین نخستین و پیشگامترین افراد است در ایمان به خدا و رسول وى.
مرحوم«علامه امینى»رضوان الله تعالى علیه در کتاب شریف«الغدیر»یکصد حدیث از کتابهاى اهل«سنت»در این باره آورده،و یکایک،و همه آنها را نقل مىکند!!! (6)
و خود امیر المؤمنین على علیه السلام در تمام مناظرهها و محاجههایش با رقبا و غاصبان لایتبه این موضوع تمسک نموده،و آن را یکى از فضایل و امتیازات خویش به حساب مىآورد،و مرتب در سخنرانىهایش به مردم عادى نیز آن را گوشزد مىفرمود. (7) پس ازاین جملات و شواهد زنده قرآنى و حدیثى نتیجه مىگیریم که پیشتازى در ایمان به خدا و پیامبر عزیز اسلام،خود یک امتیاز بزرگ،و موجب افتخار مىباشد،که على علیه السلام آن را از آن خود ساخته است.
على (ع) خود را نخستین مؤمن مىداند
در پیشگام بودن حضرت على علیه السلام در ایمان به خدا و رسولش،علاوه بر آیات و تفاسیرى که نقل کردیم،خود آن حضرت نیز در موارد زیادى به آن تمسک مىفرمود،و ما در اینجا نمونههاى اندى ذکر مىکنیم:
1-قال على (ع) :«انا عبد الله و اخو رسوله،و انا الصدیق الاکبر،لا یقولها بعدى الا کذاب مفتر،و لقد صلیت قبل الناس سبع سنین.» (8)
«على (ع) مىفرمایند:من بنده خدا و برادر پیامبرم،صدیق اکبر منم،این ادعا را کسى نمىکند مگر این که دروغگوى آشکار و بزرگ است،هان اى مردم!بدانید که من هفتسال قبل از دیگران نماز خواندم»
2-قال على (ع) :«و لقد کان یجاور فى کل سنة بحراء فاراه و لا یراه غیرى و لم یجمع بیت واحد یومئذ فى الاسلام غیر رسول الله (ص) و خدیجة و انا ثالثهما،ارى نور الوحى و الرسالة،و اشم ریح النبویة...» (9)
«رسول خدا در هر سالى (یکماه) در غار«حراء»به عبادت مىپرداخت،جز من کسى او را نمىدید و فقط من در کنارش بودم،و در آن زمان اسلام به هیچ خانهاى نیامده بود مگر به خانه رسول خدا و خدیجه و من که در کنار آنان بودم،نور«وحى»و رسالت را مىدیدم،و بوى خوش نبوت را مىبوئیدم.»
3-قال على (ع) :«...فانا اول من آمن به،ام على نبیه؟فانا اول من صدقه...» (10)
در جنگ«صفین»چون سپاه آن حضرت بعد از حیله«معاویه و عمروعاص»دست از جنگ برداشته و گروه منافقین به ساحت مقدس و با عظمت مولاى متقیان جسارت کردند،حضرت در جواب آنان فرمودند:«آیا به خدا دروغ مىگویم؟در حالى که مننخستین فردى هستم که به او ایمان آوردهام؟و یا به پیامبر دروغ مىگویم که باز نخستین شخصى هستم که رسالت وى را تصدیق کردم.»
از این فرازهاى نمونه که از دهها مورد دیگر برگزیدیم،به صراحتبه دست مىآید که آن حضرت (علاوه بر فضایل دیگرش که در جاى خود بحث مىگردد) در سبقت ایمان و تایید و تصدیق رسالت پیامبر خدا پیشتاز بوده،و بر تمام مؤمنین و اصحاب رسول گرامى اسلام پیشى گرفته است.
رسول خدا پیشگامى على را تایید مىکند
پیامبر گرامى اسلام طبق دستور صریح قرآن مجید مبین حق و باطل،و رافع اختلاف در میان مردم است،و خداوند متعال تاکید مىکند که مردم هنگام بروز اختلاف به آن حضرت مراجعه نموده و از طریق وى مشکل خویش را برطرف سازند. (11)
اگر چه پیشتازى امیر المؤمنین در ایمان به خدا و پیامبر مورد اتفاق و اجماع مسلمین است،و دانشمندان اهل سنتبه آن اعتراف کردهاند (12) ،و لیکن گاهى شیاطین مغرض و دشمنان لایتبحق على علیه السلام حرفهایى مىزنند که ایجاب مىکند از سخنان در بار پیامبر اسلام،آن هم از کتابهاى معتبر برادران اهل سنت در این مورد به احادیثى تبرک جسته،و نمونههایى را ذکر کنیم:
1-عن عمر بن خطاب،قال:قال رسول الله (ص) :«...انت اول الناس اسلاما و اول الناس ایمانا و انت منى بمنزلة هارون من موسى» (13)
«عمر بن خطاب»مىگوید:با جمعى به محضر پیامبر خدا شرفیاب شدیم،ناگاه آن حضرت ستخود را بر شانه على علیه السلام گذاشته و فرمود:«تو نخستین کسى هستى که با اسلام خود رسالت مرا تایید نموده و ایمان آوردى،نسبت تو به من همانند نسبت هارون پیامبر استبه موسى! »
2-عن النبى (ص) :«اولکم واردا على الحوض اولکم اسلاما على بن ابیطالب» (14)
رسول خدا فرمودند:نخستین کسى که در«حوض کوثر»بر من وارد مىگردد،آنشخص است که پیش از همه ایمان آورده است،و او«على بن ابیطالب»مىباشد.»
3-قال رسول الله (ص) :«لقد صلت الملائکة على و على على سبع سنین لم تصل على ثالث لنا» (15)
همانا ملائکه خداوند هفتسال براى من و على درود و صلوات فرستادهاند که هنوز از شخص ثالثى خبرى نبود!!
4-قال ایضا:«على اول من آمن بى،و اول من یصافحنى یوم القیامة،و هو الصدیق الاکبر،و هو الفاروق یفرق بین الحق و الباطل.» (16)
نبى اعظم در مورد عظمت على علیه السلام مىفرماید:على اولین کسى است که به من ایمان آورده،و نخستین کسى است که در روز قیامتبا من مصافحه مىکند،و اوست که صدیق اکبر است، و بین حق و باطل تمیز مىدهد!!
5-و در حدیث دیگرى مىفرمایند:على نخستین کسى است که با من نماز خواند. (17)
6-عن ابن عباس قال:سمعت عمر بن الخطاب یقول:کفوا عن ذکر على بن ابى طالب فقد رایت من رسول الله (ص) فیه خصالا لان تکون لى واحدة منهن فى آل الخطاب احب الى مما طلعت علیه الشمس...قال رسول الله:انک مخاصم تخاصم انت اول المؤمنین ایمانا،و اعلمهم بایام الله،و اوفاهم بعهده و اقسمهم بالسویه،... (18)
ابن عباس مىگوید«از خلیفه دوم»شنیدم که مىگفت:هر گز در مورد«على بن ابیطالب»بد نگوئید،زیرا از پیامبر خدا درباره وى صفاتى را شنیدم که هرگاه یکى از آنها در«آل خطاب»بود، براى من بهتر از همه آنها بود که آفتاب بر آنها مىتابد!!
آنگاه قضیه مبسوطى را شرح مىدهد که با همفکران خود«ابو بکر و ابو عبیده»به محضر رسول خدا رسیدند،در حالى که آن حضرت به على علیه السلام تکیه نموده و از اوکمک مىگرفت، فرمودند:على!با تو مخاصمه و محاجه خواهند کرد،تو نخستین فردى هستى که به من ایمان آوردى،و تو به«ایام الله»و روزهاى خاص از همه داناترى!!و از جهت وفا و تعهد و عدالت نیز بر همه برترى دارى!!تو از همگان براى مردم مهربانترى...
همه این احادیثششگانه که از طریق اهل سنت و از منابع معتبر آنان ذکر گردید،حاکى است که امیر المؤمنین نه تنها نخستین فردى است که به خدا و پیامبرش ایمان آورده،و در راه رضاى خدا و رسولش فداکارى کرده است،بلکه داراى امتیازات خاص و منحصر به فردى است که«خلیفه دوم»براى دارا بودن به یکى از آنها سینه چاک مىکند،و داشتن یک صفت علوى را بهتر از تمام دنیا و ما فیها مىداند،آرى على در تمام صفات انسانى و اسلامى نظیر نداشته و ندارد...
نظر دانشمندان و مورخین اسلام که على نخستین مؤمن است
تمام دانشمندان و مورخان و سیره نویسان اتفاق نظر دارند که«على بن ابیطالب علیه السلام»اولین فردى است که رسالت پیامبر خدا را تایید کرده،و در حساسترین و خطرناکترین ایام جان خود را با رضاى الهى معامله نموده است،البته در این میان برخى مغرضین که تحمل فضایل آن حضرت را نداشتهاند،گاهى بر خلاف«اجماع حاصله»سنگ اندازى کردهاند،که کسى از شخصیتهاى اسلامى و تاریخى به آن توجه نکرده است.
«ابن ابى الحدید»امام«معتزله»که یکى از مورخین و محققین و دانشمندان بزرگ اهل سنت است، مىنویسد:
«و اعلم ان شیوخنا المتکلمین لا یکادون یختلفون فى ان اول الناس اسلاما على بن ابیطالب علیه السلام» (19)
بدان که در میان اکابر و بزرگان و متکلمین گروه«معتزله»اختلافى نیست که على بن ابى طالب علیه السلام نخستین فردى استبه اسلام ایمان آورده و پیامبر خدا را تایید کرده است.
و سپس دو بیت اشعارى را که منتسب به امیر المؤمنین علیه السلام در این زمینه است نقل نموده و مىنویسد:
محمد النبى اخى و صهرى و حمزة سید لشهداء عمى سبقتکم الى الاسلام طرا غلاما ما بلغت اوان حلمى
رسول خدا برادر و پدر خانم من است و حمزه سید الشهداء عموى من مىباشد من بر تمام شما در ایمان به خدا و پیامبر پیشتازم در حالى که هنوز به سن بلوغ نرسیده بودم
و بعد در یک تتبع و تحقیق تاریخى مىنویسد:
«سلمان فارسى (محمدى صلى الله علیه و آله) ،ابو ذر غفارى،مقداد،خباب ارت،ابو سعید خدرى، زید بن اسلم»،و اکثر اهل حدیث و تحقیق و سیره معتقدند که نخستین مؤمن به خدا و پیامبر، على علیه السلام است،و او بر تمام صحابه و یاران پیامبر مقدم است!! (20)
و یکى دیگر از بزرگان اهل سنت«حاکم نیشابورى»است،او در این زمینه مىنویسد:
«لا اعلم خلافا بین اصحاب التواریخ ان علیا رضى الله عنه اولهم اسلاما...» (21)
در میان تاریخ نویسان،در مورد این که حضرت على علیه السلام اولین مومن به خدا و پیامبر است،هیچگونه اختلاف نظر وجود ندارد.
و بالاخره مرحوم«علامه امینى»رضوان اله علیه در این زمینه (الاجماع على ان علیا اول من اسلم) باب مخصوص را ذکر نموده،و در آن از دهها دانشمند اهل سنت و مورخان و محققان صاحب نظر مطالبى در اعتراف به این حقیقت مسلم تاریخى آورده است،که علاقهمندان تفصیل مىتوانند به ان مراجعه فرمایند (22) .
در پایان این قسمتبا یک داستان مناسب این موضوع را پى مىگیریم:
«عفیف کندى»یک بازرگان عطر و لباس بود،او براى خرید اجناس مربوطه وارد مکه شد،و به منزل«عباس بن عبد المطلب»مراجعه کرد،زیرا عباس نیز مردى ثروتمند و اهل تجارت بود،آنان زمانى در کنار کعبه نشسته بودند،و به سوى آن تماشا مىکردند،ناگاه رسول خدا با چهرهاى زیبا و روشن وارد«مسجد الحرام»گردید،و به سوى آسمان نگاهکرد (براى بررسى وقت) ،و یواش یواش به کنار کعبه آمد،دیرى نپائید که امیر المؤمنین على علیه السلام در حالى که چهره مبارک او پر نور بود وارد مسجد شد،و در طرف راست پیامبر خدا قرار گرفت،و سپس«خدیجه»همسر با وفاى پیامبر عزیز اسلام وارد گشت،و در عقب آنان ایستاد...رسول اکرم با امیر المؤمنین و خدیجه علیهم السلام مشغول نماز شدند،و مردم بت پرست این صحنه را تماشا مىکردند،و رکوع و سجود و کیفیت نماز آنان را مورد توجه قرار مىدادند...«عفیف بن قیس کندى»به«عباس بن عبد المطلب»گفت:چه امر بزرگى است!عباس نیز جواب مشابه داد،و سپس خطاب به عفیف گفت: مىدانى که این جوان کیست؟
عفیف:نه،بگو ببینم او کیست؟
عباس:او«محمد بن عبد الله»پسر برادرم است،آیا مىدانى آن جوان دیگر کیست؟
عفیف:نه،او کیست؟
عباس:او نیز پسر برادر دیگرم«على بن ابیطالب»است.آیا آن زن را مىشناسى؟
عفیف:نه،او را چه مىشناسم؟
عباس:او«خدیجه»دختر«خویلد»همسر«محمد»است،این پسر برادرم«محمد»فکر مىکند که خدایش آفریدگار زمین و آسمان است،و وى را به این دین و برنامه دستور داده،او خود را پیامبر خدا مىداند؟و کسى از ما او را تصدیق نکرده است،فقط همین جوان«على»پسر عمویش،و این زن«خدیجه»همسرش او را تایید و تصدیق کردهاند،سوگند به خدا در روى این زمین پهناور جز این سه نفر کسى پیرو این دین نمىباشد. (23)
از مجموع آیات و تفسیرها و احادیث نبوى و علوى و نظرات دانشمندان بزرگ اهل سنت،چنین به دست مىآید که«امیر المؤمنین على علیه السلام»نخستین مؤمن به خدا و پیامبر در میان تمام مسلمانان است،و این یک موضوع مسلم تاریخى است که کوچکترین شبههاى ندارد.
آیا على (ع) قبل از رسالت پیامبر خدا مؤمن نبود؟
مطالبى که در مورد پیشتازى امیر المؤمنین على علیه السلام در تایید رسالت پیامبر خدا و ایمان آوردنش بحث کردیم،و شواهد زندهاى از کتابهاى اهل سنت نقل نمودیم،هرگز ایمان وى را منحصر به ایام بعد از رسالت رسول خدا نمىنماید،بلکه على علیه السلام از اول تولدش مؤمن بوده،و نور و فطرت و خمیرهاش با رسول اکرم صلى الله علیه و آله یکسان مىباشد،و هیچ زمانى را نمىتوان تصور کرد که على علیه السلام در آن دوران مؤمن نبوده است،اینک توجه شما را به دلایل این موضوع حساس جلب مىنمایم:
1-کان على علیه السلام یرى مع رسول الله صلى الله علیه و آله قبل الرسالة الضوء و یسمع الصوت و قال له صلى الله علیه و آله:لولا انى خاتم الانبیاء لکنتشریکا فى النبوة (24)
«ابن ابى الحدید»که این حدیث پر معنى را از«امام صادق علیه السلام»نقل مىکند مىگوید: حضرت على علیه السلام قبل از آن که پیامبر اسلام به رسالت مبعوث شود،نور نبوت را در چهره او مىدید صداى«ملک»را مىشنید
و پیامبر اسلام به على علیه السلام فرمود:اگر نبود این که من خاتم پیامبران هستم،تو هم در رسالت من شریک مىشدى!!!
این حدیث،آن هم در یک منبع معتبر اهل سنتیک دنیا معنى دارد،و مىرساند که على علیه السلام«عدل»پیامبر است،و درک و ایمان و معرفت وى مخصوص دوران رسالت نبوى نیست،بلکه قبل از این دوران هم با«عالم غیب»مربوط بوده است هر چند از نظر ظاهرى یک کودک چند سالهاى بیش نبود!!!
2-قال على (ع) :«ما کذبت و لا کذبت و لا ضللت و لا ضل بى» (25)
«هرگز در عمرم دروغ نگفتم،و دروغ گفته نشدم،و هیچگاه گمراه نشدم و کسى به وسیله من گمراه نشده»
على علیه السلام در این فراز بطور صریح مىفرمایند:هرگز در عمرم ساعتى را نمىتوانید تصور کنید که من ایمان نداشتهام،بنابر این على علیه السلام پیوسته ایمان داشته است هر چند صغیر و بچه بوده باشد.»در این زمینه«ابن ابى الحدید»مىگوید:على در دوران کودکى در دست پیامبر بود،و به وسیله او تربیت گردید و لذا عقیده و ایمان قلبى او هرگز به شرک آلوده نگردید... (26) .
پىنوشتها:
1) سوره بقره آیه 148
2) سوره واقعه 10 و 11
3) در تفسیر این آیه مطالب مفیدى آمده است
4) سوره توبه آیه 100
5) تفسیر مجمع البیان ج 9 ص 215،تفسیر المیزان ج 19 ص 134،تفسیر نمونه ج 19 ص 205، تفسیر نور الثقلین ج 5 ص 209
6) الغدیر ج 3 ص 219 به بعد
7) شرح ابن ابى الحدید ج 4 ص 122«ان امیر المؤمنین ع ما زال یدعى ذلک لنفسه و یجعله فى افضلیته...»
8) کنز العمال ج 13 ص 122 ش 36389،سنن ابن ماجه ج 1 ص 44 ش 120،ابن ابى الحدید ج 1 ص 30 الغدیر ج 3 ص 221 با نقل منابع معتبر دیگر از اهل سنت
9) نهج البلاغه فیض خ 234 ص 811 و 812
10) نهج البلاغه ف خ 70 ص 166،شرح ابن ابى الحدید ج 6 ص 127
11) سوره نساء آیه 59.
12) پس از این بحث در آن زمینه نیز شواهد زندهاى آوردهایم.لطفا مراجعه فرمائید
13) کنز العمال ج 13 ص 124 ش 36395،بحار الانوار ج 40 ص 78
14) شرح ابن ابى الحدید ج 4 ص 117،الغدیر ج 3 ص 220 و چند حدیث دیگر
15) شرح ابى الحدید ج 7 ص 219
16) فرائد السمطین ج 1 ص 39 ش 3
17) فرائد السمطین ج 1 ص 245 ش 190 (ان اول من صلى معى على)
18) کنز العمال ج 13 ص 117-116 ش 36278
19) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج 4 ص 122
20) ان علیا علیه السلام اول من اسلم،و فضل هؤلاء على غیره ج 4 ص 116
21) مستدرک على الصحیحین کتاب معرفت ص 22 به نقل الغدیر ج 3 ص 238
22) الغدیر ج 3 ص 238 به بعد
23) مسند 1 حمد حنبل ج 1 ص 209 و 210،کامل ابن اثیر ج 2 ص 57،تاریخ طبرى 2 ص 212 شرح ابن ابى الحدید ج 1 ص 29 ج 4 ص 119 و ج 13 ص 209 و 226،کنز العمال ج 13 ص 111 ش 36362،بحار الانوار ج 41 ص 151
24) شرح ابن ابى الحدید ج 13 ص 210
25) نهج البلاغه ح 176 ص 1172
26) ج 1 ص 4:«اسلم على یدیه صبیا قبل ان یمس قلبه عقیدة سابقة او یخالط عقله شوب من شرک...»
آفتاب ولایت ص 31
على اکبر بابازاده
[ چهارشنبه 91/5/18 ] [ 3:18 صبح ] [ جلال ]