سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مقایسه على (ع) با رقباى سیاسى‏اش 1

مقایسه على (ع) با رقباى سیاسى‏اش

ما در فصل چهارم این کتاب ثابت کردیم که ولایت امیر المؤمنین‏«على بن ابى طالب علیه السلام‏»از جانب خدا تعین گردیده،و آیات قرآن مجید،و احادیث معتبر اسلامى که از طریق خود اهل سنت نقل نمودیم،شاهد و مؤید این مدعا است...

ولى در این فصل ما به دنبال مقایسه‏اى اجمالى بین مولاى متقیان و رقباى سیاسى آن حضرت هستیم،که بر فرض روند عملى اهل‏«سنت‏»که مدعى‏اند خلیفه و امام باید از طرف مردم انتخاب گردد، آیا در این صورت اعلمیت و افضلیت و ارجحیت در شرائط‏«امام و خلیفه‏»شرط است‏یا نه؟

و ثانیا:امیر المؤمنین على علیه السلام از دیدگاه اهل سنت اعلم و افضل است‏یا نه؟

و ثالثا:نظر خود خلفاى راشدین در این مورد چیست؟

و رابعا:خود خلفاى ثلاثه که زمام امور را به دست گرفتند،و بیست و پنج‏سال حق ولایت را از آن خود ساختند،شایستگى این مقام را داشتند یا نه؟و اگر صلاحیت این کار را داشتند تا چه حد مطلوب و موفق بوده‏اند...؟

خلیفه خدا و جانشین پیامبر باید اعلم و اصلح امت‏باشد

«ابن ابى الحدید»امام و دانشمند و محقق بزرگ اهل‏«سنت‏»در این باره مى‏نویسد:این که‏«ابو بکر»پس از تصاحب خلافت گفت:مرا رها کنید من شایسته‏ترین شمانیستم (و على در میان شماست) (1) ،یک تاکتیک آزمایشى بود،و مى‏خواست‏بداند که مرید و مکرهش کیست...و بحث و تحلیل در این باره مربوط به این است که آیا افضلیت در امامت‏شرط است‏یا نه؟ (2) آنگاه در جاى دیگر به این سؤال پاسخ گفته که ما امامت مفضول و پائین‏تر را جایز مى‏دانیم،اگر چه على علیه السلام افضل امت است،و کسى از ما منکر این موضوع نیست (3) ما طبق حدیث‏شریف رسول خدا که در مورد عظمت و بى‏نظیرى‏«على بن ابى طالب علیه السلام‏»فرمودند:که‏«هر کس على را با غیر از من مقایسه نماید،به من ظلم کرده است‏»هیچکس را معادل على علیه السلام نمى‏دانیم،و او را نفس پیامبر و معادل وى مى‏دانیم به جز این که او پیامبر نیست،و در بحث‏هاى پیشین این موضوع را از قرآن و کتب خود اهل سنت ثابت کردیم، حالا ملاحظه مى‏کنیم که آیا امامت و خلافت غیر افضل از دیدگاه اسلام صحیح است‏یا نه؟

جواب این سؤال را از خود قرآن مجید و منابع معتبر اهل سنت انتخاب نموده،و به حضور خوانندگان آگاه تقدیم مى‏نمائیم:قال الله تعالى:«افمن یهدى الى الحق احق ان یتبع امن لا یهدى الا ان یهدى فما لکم کیف تحکمون‏»آیا کسى که هدایت‏به حق مى‏کند،براى پیروى شایسته‏تر است،یا آن کس که خود هدایت نمى‏شود،مگر این که هدایتش کنند؟شما را چه مى‏شود؟چگونه داورى مى‏کنید؟ (4)

این آیه که عاقلان را به تفکر وا مى‏دارد،یک قانون کلى و عقلى را به جامعه عرضه مى‏نماید که شما در انتخاب رهبر و راهنما کدامین را مقدم مى‏دارید؟آن را که حق را مى‏شناسد و پیروانش را به آن ایصال مى‏نماید؟یا او را که در تشخیص حق مات و متحیراست؟و صدها بار در تعیین حکم اسلامى عاجز مانده،و دست‏به سوى افضل و اصلح دراز کرده است؟

و چنانچه در تفسیر این گونه آیات به سنت نبوى مراجعه کنیم،از صراحت‏بیشترى برخوردار مى‏گردیم.

خلافت غیر افضل خیانت‏به خدا و پیامبر و امت است

قال رسول الله (ص) :«من تقدم على قوم من المسلمین و هو یرى ان فیهم من هو افضل منه فقد خان الله و رسوله و المسلمین‏» (5) رسول خدا در تعیین و انتخاب رهبر و خلیفه مى‏فرمایند:هر کس بر گروهى از مسلمانان پیشى گیرد،در حالى که مى‏داند شخص شایسته‏ترى از او در میان آنان موجود است،در این صورت به خدا و پیامبر و تمام مسلمانان خیانت کرده است

آن دانشمندان متعصب اهل سنت که مى‏گویند«انتخاب مفضول بر افضل مانعى ندارد»اینگونه احادیث نبوى را که انتخاب غیر افضل را خیانت‏به خدا و پیامبر و تمام مسلمانان مى‏داند چگونه توجیه مى‏کنند؟!

آیا خیانت‏به دین و خدا و پیامبر و مردم قابل توجیه است؟!

عن النبى (ص) :«من استعمل رجلا من عصابة و فیهم من هو ارضى لله منه فقد خان الله و رسوله و المؤمنین‏» (6) «ابن عباس‏»از رسول خدا نقل مى‏کند که فرمودند:هر کس مردى را از قومى برگزیند،در حالى که در میان آنان شخص شایسته‏تر و نزدیکتر به خدا موجود باشد،به خدا و پیامبر و تمام مؤمنین خیانت نموده است.

اگر در حدیث پیشین،خود شخص خلیفه و امام غیر افضل مسئول و خائن معرفى گردیده بود (من تقدم) در این حدیث افراد انتخاب کننده،و سلطه پذیران امام مفضول،خائن نامیده شده‏اند (من استعمل) در حدیث دیگرى که نظیر این حدیث مذکور مى‏باشد،رسول خدا مى‏فرمایند:«من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم اولى بذلک منه،و اعلم بکتاب الله و سنة نبیه فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین‏» (7) هر کس زمامدار و رهبرى را از میان مسلمانان بگمارد،در حالى که مى‏داند شخص مطلوبتر و شایسته‏تر از روى،و داناتر از او به قرآن و سنت پیامبر در میان آنان وجود دارد،در این صورت به خدا و پیامبر و تمام مسلمانان جهان خیانت نموده است!!

در این حدیث که باز هم انتخاب رهبر و خلیفه غیر اصلح خیانت‏به خدا و پیامبر و تمام مسلمانان نامیده شده است،آیا باز هم با راى و دیدگاه دانشمندان متعصب اهل سنت قابل توجیه است؟!

و بالاخره در حدیث چهارمى پیامبر بزرگ اسلام مى‏فرمایند:«ایما رجل استعمل رجلا على عشرة انفس،علم ان فى العشرة افضل ممن استعمل فقد غش الله و رسوله و جماعة المسلمین‏» (8) هر مردى که مرد دیگرى را از میان ده نفر برگزیند،و بداند که در میان آنان شخص افضل از او وجود دارد،در این فرض به خدا و پیامبر و جماعت مسلمانان خیانت نموده است.

در این حدیث رسول خدا فرض خود را به پائین و اقل جمعیت متوجه ساخته،و فرموده است که حتى در انتخاب گروههاى ده نفرى،انتخاب غیر افضل و غیر اصلح خیانت است،بنابراین انتخاب شخص غیر شایسته‏تر در کل جامعه اسلامى بدون تردید خیانتش بزرگتر و محسوستر خواهد بود.

اساسا از نظر عقلى انتخاب‏«احسن‏»یک مساله بدیهى و کلى در تمام زمینه‏ها و موضوعات اجتماعى است‏حتى در گزینش پزشک،کارمند،کارگر،صنعتگر،شغل،جنس...همه به دنبال احسن و برتر مى‏گردند،به این قانون کلى امیر المؤمنین على علیه السلام اشاره نموده،و در انتخاب خلیفه و امام مى‏فرمایند:«ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بامر الله فیه‏» (9) همانا شایسته‏ترین فرد براى خلافت و رهبرى مردم تواناترین آنان،و داناترین تمام مسلمانان به اوامر الهى در امور زمامدارى و شرع مقدس اسلام است.

اگر چه بعضى‏ها در این فراز به کلمه‏«احق‏»تمسک نموده،و انتخاب غیر اعلم و غیر اصلح را توجیه مى‏نمایند ولى جوابش روشن است که مولاى متقیان به یک قانون کلى عقلى اشاره مى‏کنند.و در هر جاى دیگر نهج البلاغه نیز به قانون انتخابات مردمى تمسک فرموده‏اند،خواسته‏اند به قانون و سیره خود اهل سنت استناد نموده،و از آن طریق نیز حقانیت‏خود را اثبات نمایند...

در پایان این بخش نتیجه مى‏گیریم که انتخاب غیر اعلم و غیر اصلح از نظر قرآن و سنت و عقل و عرف مردم جایز نیست،و تخلف از این قانون خلاف شرع و خلاف عقل است،و با توجیهات متعصین اهل سنت نمى‏سازد،و آیه قرآنى و احادیث مذکور که همگى آنها از طریق اهل سنت‏بود،این حقیقت را به اثبات مى‏رساند.

قابل تذکر است که ما از آوردن احادیث‏بیشتر خوددارى نموده،و به احادیث که در منابع شیعه آمده است اشاره‏اى نکردیم،و علاقه‏مندان مى‏توانند به کتاب‏هاى اصول کافى جلد اول کتاب الحجه،و بحار الانوار مجلدات امامت و سایر کتاب‏ها مراجعه فرمایند.

امیر المؤمنین على (ع) اعلم و افضل امت‏بود

در اعلمیت و افضلیت امیر المؤمنین بر کلیه اصحاب و یاران پیامبر خدا شبهه‏اى نیست،و بدون اغراق صدها حدیث در باب‏هاى مختلف در این زمینه صادر گردیده،و در منابع معتبر خود اهل سنت نیز به آن اشاره شده است.

و ما در فصل‏هاى گوناگون این کتاب به ویژه در فصل سوم و هفتم و هشتم و نهم و یازدهم به بخشى از آنها پرداخته‏ایم،و اینک توجه شما را بطور اختصار به نظرات و احادیث دیگرى معطوف مى‏داریم: 1-قال رسول الله (ص) :«زوجتک خیر اهلى،اعلمهم علما و افضلهم حلما و اولهم سلما» (10) رسول خدا صلى الله علیه و آله خطاب به دخترش فاطمه زهرا علیها السلام فرمودند:من تو را به بهترین فرد اهل و خویشاوندانم تزویج کردم،که او اعلم و افضل از همه قرار گرفته و نخستین فردى است که به من ایمان آورده است.

قابل توجه است که رسول خدا على علیه السلام را اعلم از دیگران،بردبارترین اشخاص و نخستین مؤمن معرفى مى‏نمایند.

2-عن سلمان عن النبى (ص) :«اعلم امتى من بعدى‏«على بن ابى طالب‏» (ع) (11) سلمان فارسى از پیامبر اسلام روایت مى‏کند که فرمودند:على بن ابى طالب علیه السلام پس از خود من از تمام امتم داناتر است.

در این حدیث نیز مولاى متقیان اعلم‏ترین و داناترین امت اسلامى معرفى شده است.

3-«ابن ابى الحدید»پس از بحث و تحلیل در مساله امامت،مى‏گوید:«ان الاقوى احق،و اصحابنا لا ینکرون انه علیه السلام احق ممن تقدمه بالامامة...» (12) هر کس قویتر و داناتر باشد،او سزاوارتر به خلافت و امامت است،و دوستان و اصحاب ما اهل سنت منکر نیستند که على علیه السلام از کلیه خلفاى راشدین که پیش از او به خلافت و رهبرى پرداختند شایسته‏تر است.

چنانچه توجه مى‏فرمائید،امام اهل سنت همانند سایر برادران و اصحاب و پیروان خلفاى سه‏گانه،احق بودن و اعلمیت و افضلیت على را تایید مى‏نماید.

4-رسول خدا با تعبیرهاى مختلف،امیر المؤمنین على علیه السلام را«خیر البشر»و«خیر البریه‏»و«خیر الناس‏»و امثال آن‏ها معرفى مى‏نمایند،اینک متون بعضى از آنها:«على خیر البشر فمن ابى فقد کفر» (13) و«على خیر البریة‏» (15) ترجمه احادیث مذکور بترتیب ذیل این است که:«على علیه السلام افضل تمام بشرها است،هر کس معتقد این نباشد کافر است‏»و«هر کس نگوید که على افضل تمام انسانها و مردم است کافر گشته است‏»و«على شایسته‏ترین جماعتها است‏»

علاوه بر این احادیث،نمونه‏هاى دیگرى را نیز شما خوانندگان محترم مى‏توانید در کتاب‏«بحار الانوار»جلد سى و هشتم از صفحه اول به بعد ملاحظه فرمائید.

و براى ملاحظه منابع بیشتر اهل سنت در این موارد،که احادیث زیادى را نقل کرده‏اند به کتاب شریف‏«الغدیر»جلد سوم صفحه 97 به بعد مراجعه فرمائید.

و بالاخره رسول خدا در حدیث دیگرى مى‏فرمایند:«قسمت الحکمة عشرة اجزاء:فاعطى على (ع) تسعة اجزاء،و الناس جزءا واحدا،و على اعلم بالواحد منهم‏» (16) «عبد اله بن مسعود»نقل مى‏کند که رسول خدا فرمودند:تمام علوم و دانش‏ها به ده قسمت تقسیم گردیده و نه جزء آن تنها به على داده شده،و فقط یک بخش آن به سایر مردم موهبت گردیده است،که على علیه السلام در آن یک جزء نیز داناتر از دیگران است.

تمام این احادیث که از منابع برادران اهل سنت‏به حضور شما تقدیم گردید،بدون این که من تحلیل نمایم،بصراحت اولویت و اعلمیت و افضلیت امیر المؤمنین على را روشن مى‏سازد،و چنانچه کسى این حقیقت را نپذیرد،سخنان پیامبر اسلام را رد کرده است،که از منبع‏«وحى‏»سرچشمه مى‏گیرد،و نتیجه‏اش‏«کفر»است که در احادیث مذکور به آن اشاره شده بود.

خداوند ما و تمام مسلمانان را در شناخت‏حقیقت و تبعیت از آن موفق داشته،و از تعصب و انکار حقیقت دور بدارد.

اعتراف خلفا به اعلمیت و افضلیت على

اعلمیت و افضلیت امیر مؤمنان بر دیگر مسلمانان و صحابه رسول خدا صلى الله علیه و آله،علاوه بر این که از نظر سنت و احادیث نبوى مسلم است،از دیدگاه خود خلفاى سه گانه نیز یک مساله بدیهى و ضرورى است،و آنان بارها در مقام عمل و قضاوت در کنار پیامبر خدا نشسته،و بصورت آزمایشى خود را با مولاى متقیان مقایسه نموده،و ملاحظه نمودند که:قضاوت و داورى آنان به خطا بوده،ولى داورى‏«على بن ابى طالب‏»علیه السلام مورد تایید خدا و رسولش قرار گرفت... (17) و در احادیث زیادى آمده است که،در هنگام مخاصمه و محاجه و سایر مواقع،امیر المؤمنین على علیه السلام دلائل برترى خویش را بر خلفاى دیگر بیان مى‏داشت،و آنان نیز مى‏پذیرفتند،چنانچه در حدیثى به‏«عثمان‏»مى‏فرمایند:

«انا خیر منک و منهما،عبدت الله قبلهما و عبدته بعد هما» (18) من هم از تو،و هم از«ابو بکر و عمر»برترم، زیرا قبل از آنان به پیامبر خدا ایمان آورده و خدا را عبادت کردم،و پس از مرگ آنان باز هم در پرستش خدا بسر مى‏برم.

و در حدیث دیگرى مى‏فرمایند:«انا الصدیق الاکبر،و انا الفاروق الاول،اسلمت قبل اسلام ابى بکر،و صلیت قبل صلوته بسبع سنین‏» (19) صدیق اکبر و فاروق اول منم،من قبل از«ابو بکر»به پیامبر ایمان آورده،و هفت‏سال پیش از وى نماز خوانده‏ام.

«ابن ابى الحدید»که این حدیث را در مقام مقایسه امیر المؤمنین با«ابو بکر»آورده است،اضافه مى‏کند که آن حضرت به این جهت اشاره‏اى به خلیفه دوم‏«عمر»نمى‏نماید،که او قابل مقایسه با على علیه السلام نیست،و از نظر اسلام و ایمان آوردن جزو نفرات آخر مسلمانان است.

اعترافات ابو بکر به اعلمیت على (ع)

<** ادامه مطلب... **>



[ چهارشنبه 91/5/18 ] [ 3:21 صبح ] [ جلال ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه