سفارش تبلیغ
صبا ویژن
على در«اصلاب شامخه و ارحام مطهره‏» 2

نمونه‏اى از اشعار ابو طالب در مورد رسالت رسول خدا

چنانچه قبلا اشاره گردید حضرت‏«ابو طالب‏»بیش از سه هزار بیت در مورد پیامبر خدا و آئین او سروده است،و همگى حاکى از ایمان وى به آن حضرت است،که چگونه او را همانند موسى و عیسى و سایر پیامبران،پیامبر خدا مى‏داند...

و«ابن ابى الحدید»مى‏گوید:این اشعار بطور متواتر رسالت پیامبر خدا را تصدیق مى‏کنند،و کسى در آن شبهه ندارد (36)

الا ابلغا على ذات بینها لؤیا و خصا من لؤى بنى کعب الم تعلموا انا وجدنا محمدا رسولا کموسى خط فى اول الکتب و ان علیه فى العباد محبة و لا حیف فیمن خصه الله بالحب ان ابن آمنة النبی محمدا عندی یقوق منازل الاولاد لما تعلق بالزمام رحمته و العیش قد قلصن بالازواد نحن و هذا النبی ننصره حتى اغیب فى التراب دفینا حمیت الرسول رسول الاله ببیض تلا لامثل البروق اذب و احمى رسول الا له حمایة عم علیه شفوق امین حبیب فى العباد مسوم بخاتم رب قاهر فى الخواتم یرى الناس برهانا علیه و هیبة و ما جاهل فى قومه مثل عالم نبى اتاه الوحى من عند ربه و من قال لا یقرع بها سن نادم اوتؤ منوا بکتاب منزل عجب على نبى کموسى او کذى النون اتامرنى بالصبر فى نصر احمد و و الله ما قلت الذی قلت جازعا و لکننی احببت ان ترى نصرتى و تعلم و انى لم ازل لک طائعا ساسعى لوجه الله فى نصر احمد نبى الهدى المحمود طفلا و یافعا

این اشعار بطور مختلف از کتابهاى:الغدیر ج 7 و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج 14 و بحار الانوار ج 35 انتخاب شد و همگى حاکى از ایمان و اخلاص و اعتقاد آن حضرت به رسالت پیامبر خدا و آئین مقدس اسلام است.

تذکر

در اینجا سؤالى پیش مى‏آید که چه عاملى باعث‏شده است‏بعضى از مبغضین نسبت‏به حضرت ابو طالب علیه السلام اسائه ادب نموده،و در ایمان و اعتقاد او دچار شک و تردید گردند؟

جوابش روشن است که آن حضرت على رغم آن همه فداکارى‏ها و ایثارگرى‏هایش...در میان زعماى قریش خود را در آئین حضرت ابراهیم نشان مى‏داد،و چنین به نظر مى‏رسید که وى به آئین جدید اسلام ایمان نیاورده است،تا مشرکین را بتواند از ضربه زدن به اسلام و مسلمین و به ویژه،رسول خدا جلوگیرى کند.

«ابن ابى الحدید»در این زمینه مى‏نویسد:

«و انما لم یظهر ابو طالب الاسلام و یجاهر به؟لانه لو اظهره لم یتهیا له من نصرة النبی (ص) و کان کواحد من المسلمین الذین اتبعوه...» (37)

«ابو طالب‏»بدین جهت ایمانش را در میان دشمنان اسلام اظهار نکرد،تا آمادگى دفاعى بیشترى در یارى رسول خدا فراهم سازد،و چنانچه خود را مسلمان نشان مى‏داد،همانند«ابو بکر و عبد الرحمن‏»و سایر صحابه مى‏گردید و نمى‏توانست در برابر خیانت‏هاى قریش کارى پیش برد...

البته این نوع حرکت‏ها در جاهایى که انسان در اقلیت‏باشد،یک قانون کلى و عقل پسند است که انسان در لباس طرف مخالف بتواند براى اهداف خود،کاربرد بیشترى داشته باشد چنانچه حضرت‏«شمعون‏»وصى حضرت‏«عیسى‏»از همین طریق به یارى فرستادگان آن حضرت شتافتند،و شهر«انطاکیه‏»را از شر ضلالت و گمراهى نجات داد،و خود را در لباس صحابه و یاران پادشاه آن محل در آورد... (38)

و«مؤمن آل فرعون‏»در لباس فرعونیان و طاغوت‏هاى آن عصر به یارى حضرت موسى علیه السلام شتافته،و در برابر تصمیم به قتل آن حضرت بپا خاسته،و آنان را از این فکر جفاکارانه منصرف کرد (او گفت:اتقتلون رجلا ان یقول ربى الله و قد جاءکم بالبینات من ربکم...) (39)

خلاصه اینگونه حرکت‏ها نه تنها مذموم نیست،بلکه در صورت لزوم و تناسب وقت‏یک ضرورت عقلى و قرآنى و اجتماعى است،که خوشبختانه احادیث زیادى در این زمینه آمده است که نقل همه آنها موجب اطاله سخن مى‏گردد،و فقط به یک حدیث‏بسنده مى‏کنیم:قال رسول الله ص:«ان اصحاب الکهف اسروا الایمان،و اظهروا الکفر فاتاهم الله اجرهم مرتین،و ان ابا طالب اسر الایمان و اظهر الشرک فاتاه الله اجره مرتین‏»رسول خدا مى‏فرمایند:«اصحاب کهف‏»ایمان واقعى خود را مخفى نگهداشته،و خود را کافر تلقى مى‏نمودند،لذا خداوند دو پاداش به آنان مرحمت فرمود،و همین طور عمویم‏«ابو طالب‏»در کنار قریش خود را با آنان هم کیش معرفى نمود و ایمان واقعى‏اش را پنهان داشت،خداوند به او نیز دو پاداش عطا خواهد کرد. (40) در پایان این قسمت نتیجه مى‏گیریم که حضرت ابو طالب از مؤمنین با اخلاصى است که در اولین مرحله بعثت رسول خدا به آن حضرت ایمان آورده،و براى مصالح اسلام و مسلمین از گروه قریش ایمانش را مکتوم داشته است.

شخصیت فاطمه بنت اسد

در عالم اسلام از زنان جز حضرت‏«فاطمه زهرا»کسى که در عظمت و فضائل به‏«فاطمه بنت اسد»نمى‏رسد!!او زنى است که در ولادت‏«امیر المؤمنین على علیه السلام‏»دیوار«کعبه‏»با دعاى وى باز شد!و در درون آن سه شبانه روز میهمان خدا بود،و از غذاهاى مخصوص الهى بهره‏مند گردید،و خداوند متعال او را بر زنان نگذشته برترى داد،حتى‏«آسیه‏»و«مریم‏»را جلو زد!! (41) مادر امیر المؤمنین طبق نوشته مورخین اهل‏«تسنن و تشیع‏»نخستین زنى است‏بعد از«خدیجه‏»که به پیامبر خدا ایمان آورده و با وى بیعت کرده است و نخستین زنى است که از مکه به مدینه مهاجرت نموده،و از نظر رتبه در کل،یازدهیمن فردى است که از میان همه مردم که رسالت رسول خدا و آئین مقدس اسلام را پذیرفته است. (42)

این زن با ایمان آن چنان در پرورش دوران کودکى پیامبر خدا متحمل زحمات گردیده،و ایثارگرى‏ها نشان داده است که رسول گرامى اسلام او را مادر خود مى‏خواند،و در وفاتش گریه مى‏کرد،و در نماز میت و تشییع و تدفینش طورى رفتار کرده است که نظیر آن احترام را به کسى انجام نداده است!! (43)

«فاطمه بنت اسد»چون از دنیا رفت،رسول خدا به شدت شروع به گریه کرد،و دستور داد«پیراهن و رداى‏»آن حضرت را بر وى کفن کنند!و خود آن حضرت بر پیکر پاک او نماز میت‏خواند،و جبرئیل امین با هفتاد هزار ملائکه در این نماز شرکت کردند،و او را اهل بهشت‏خواندند.سپس رسول خدا خود داخل قبر فاطمه گردید،و مدتى در آن خوابید،و با خدا به مناجات پرداخت،و فاطمه دختر اسد را دعا کرد...

در اینجا توجه شما را به چند حدیث در این زمینه‏ها معطوف مى‏دارم:

قال رسول الله (ص) :«رحمک الله یا امى!کنت امى بعد امى تجوعین و تشبعیننى و تعرین و تکسینى و تمنعین نفسک طیبا و تطیبینى...»

رسول خدا پس از وفات‏«فاطمه بنت اسد»در کنار پیکرش قرار گرفته و خطاب به وى فرمود!رحمت‏خدا بر تو باد اى مادر!تو مادر من بودى پس از مادرم،خود گرسنه مى‏ماندى و مرا سیر مى‏فرمودى!و خود از لباس و لذائذ زندگى محروم مى‏شدى،در حالى که مرا بهره‏مند مى‏ساختى.. (44) در حدیث مفصلى از طریقین آمده است که چون مادر امیر المؤمنین وفات کرد،على علیه السلام با چشمان اشکبار خبر ناگوار در گذشت مادرش را به پیامبر خدا خبر داد،رسول خدا شروع به گریه کرد،و فرمود:فاطمه مادر من نیز بود،آنگاه دستور داد:زنان بر جسد آن بانوى معظمه‏«غسل‏»دادند،و سپس پیراهن و رداى آن بزرگوار را به دستور وى بر فاطمه کفن کردند.

رسول خدا با پاى برهنه در حالیکه هفتاد هزار ملائکه و مسلمانان مهاجر و انصار وى را همراهى مى‏کردند، تابوت فاطمه را به دوش گرفت و تا لب گور همچنان او را تشییع کرد،و در«مصلى‏»با چهل تکبیر بر وى‏«نماز میت‏»خواند، (45) و سپس خود داخل گور شده،و در آن خوابید،و با خدا مناجات نموده،و فاطمه را دعا کرد.

آنگاه پیکر پاک آن بانوى معظمه را در قبر گذاشت،و با وى به صحبت پرداخت و سؤالات و جواب‏هایى رد و بدل گردید،و باعث تعجب و تحیر اصحاب و یاران گشت،زیرا نظیر این همه احترام در مورد هیچکس عملى نگردیده بود،لذا بر مقام سؤال بر آمده،و از آن حضرت علت این کارها و احترامات نائقه را جویا شدند پیامبر خدا در جواب آنان فرمودند:

«این که من لباس و پیراهنم را به وى پوشاندم،روزى من در احوال قیامت و محشر صحبت مى‏کردم و گفتم که مردم عریان محشور خواهند گشت،او صیحه‏اى کشید و نالید...من بدین جهت‏خواستم وى با لباس‏«وحى‏»و«رسالت‏»مبعوث گردد،و از خدا خواستم که این لباس‏ها نپوسد و وى با آنها داخل بهشت گردد.

و اما اینکه من در قبر او خوابیدم...او از قبر وحشت مى‏کرد،و از سؤال‏«نکیر و منکر»مى‏ترسید،بدین طریق خواستم‏«قبر»وى را فشار ندهد،و از سؤالات نکیر و منکر نترسد...او بر تمام سؤالات آنان جواب گفت،و در مورد امام و جانشین من سؤال کردند کمى تاخیر کرد (گویا شرم داشت که فرزند خود را اعلان نماید) من به او گفتم پسرت‏«على بن ابى طالب‏»است.

فاطمه به من خیلى مهربان بود،پس از عمویم‏«ابو طالب‏»هیچکس به اندازه وى به من نیکى نکرده است او مرا بر خود و شوهر و فرزندانش مقدم مى‏داشت‏خدا او را رحمت کند،و در بهشت‏برین جایش دهد.در اینجا از آوردن احادیث دیگر خوددارى نموده،و نتیجه مى‏گیریم که دوست و دشمن در عظمت و شخصیت و ایمان فاطمه سر تعظیم فرود آورده،و از ایثار و فداکارى وى به رسول خدا صلى الله علیه و آله و صبر و استقامتش در راه دین و جلب رضاى الهى تحسین کرده‏اند.و شبیه این حدیث را در منابع زیادى نقل کرده‏اند که خوانندگان عزیز خود مى‏توانند مراجعه فرمایند. (46) .

پى‏نوشتها:

1) دو عامل‏«وراثت‏»و«محیط و مربى‏»است

2) سوره‏«نوح‏»آیه 26 و 27 رب لا تذر على الارض من الکافرین دیارا.انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لا یلدوا الا فاجرا کفارا

3) الغدیر ج 7 ص 347،و با مختصر تفاوتى بحار الانوار ج 35 ص 10 ح 12،جلاء العیون ج 1 ص 237

4) شرح نهج البلاغه ابى ابى الحدید ج 14 ص 67

5) علاوه بر احادیث فصل یک که از طرفین نقل کرده‏ایم،مجمع البیان ج 9 ص 28 و 29،بحار الانوار 35 از ص 1 تا 44 شامل چندین حدیث،حق الیقین ج 1 ص 155،ابن ابى الحدید ج 14 ص 67

6) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج 1 ص 4 مقدمه‏اش

7) اصول کافى ج 1 ص 452 ح 1 و 3،روضة المتقین ج 12 ص 221،بحار الانوار ج 35 ص 77 ح 14

8) الغدیر ج 7 ص 376

9) بحار الانوار ج 35 ص 93

10) کامل ابن اثیر ج 2 ص 64،تاریخ ابن جریر طبرى ج 2 ص 67 الغدیر ج 7 ص 359 و 360

11) شرح نهج البلاغه ج 1 ص 29 و ج 14 ص 70

12) تاریخ کامل ابن اثیر ج 2 ص 91.شرح من لا یحضره الفقیه ج 12 ص 222 الغدیر ج 7 ص 376-373

13) بحار الانوار ج 35 ص 68 تا 183

14) ج 7 از ص 331 تا 413 پایان کتاب و ج 8 ص 1 تا ص 31

15) شرح نهج البلاغه ج 14 ص 82

16) و اما حدیث الضحضاح من النار فانما یرویه الناس کلهم عن رجل واحد و هو«المغیرة بن شعبة‏»و بغضه لبنى هاشم و على الخصوص لعلى (ع) مشهور و معلوم و قصته و فسقه امر غیر خاف ابن ابى الحدید ج 14 ص 70

17) اصول کافى ج 1 ص 452 ح 1 و 3،شرح من لا یحضره ج 12 ص 221،بحار الانوار ج 35 ص 77 ح 14

18) اصول کافى ج 1 ص 452 و 454 حدیث‏هاى 1 و 3،شرح من لا یحضر ج 12 ص 221،بحار ج 35 ص 77 ح 14

19) شرح ابن ابى الحدید ج 14 ص 68

20) الغدیر ج 7 ص 390

21) بحار الانوار ج 35 ص 110 ح 39

22) نمازهاى واجب پس از هجرت نبوى تشریع شده است...

23) تاریخ طبرى ج 2 ص 314،کامل ابن اثیر ج 2 ص 58،ابن ابى الحدید 13 ص 199 و ص 200،الغدیر 7 ص 396،بحار ج 35 ص 80 ح 20

24) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج 14 ص 68

25) الغدیر ج 2 ص 391 و 392

26) شرح ابن ابى الحدید ج 14 ص 69 و ص 70

27) در مورد اسلام پدر ابو بکر به الغدیر ج 7 ص 312 مراجعه فرمائید

28) طبقات ابن سعد بنقل الغدیر ج 7 ص 372

29) بحار الانوار ج 35 ص 68 ح 1

30) شرح ابن ابى الحدید ج 16 ص 76

31) بحار الانوار ج 35 ص 108 ح 35،شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج 14 ص 67

32) سوره مجادله آیه 22،و سوره ممتحنة آیه 1 و صدها آیه دیگر

33) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج 14 ص 70،الغدیر ج 7 ص 386 و ص 376،بحار الانوار ج 35 ص 75 ح 9 و ج 42 بحار ص 110 ح 1

34) شرح ابن ابى الحدید ج 14 ص 66 و 67 در حدیث مجعول از پیامبر خدا ص

35) الغدیر ج 7 ص 387،بحار الانوار ص 81 ح 22

36) ج 14 ص 78:فکل هذه الاشعار قد جاءت مجى‏ء التواتر...فمجموعها یدل على امرو احد مشترک و هو تصدیق محمد صلى الله علیه و آله

37) شرح نهج البلاغه ج 14 ص 81

38) سوره یس آیه 14 و تفسیرهایش به ویژه مجمع البیان مراجعه فرمائید

39) سوره مؤمن غافر آیه 28

40) شرح ابن ابى الحدید ج 14 ص 70،الغدیر ج 7 ص 380،بحار ج 35 ص 72 ح 7

41) به فصل اول این کتاب،و بحار الانوار ج 35 ص 36 و 37 ح 37 مراجعه فرمائید

42) شرح نهج البلاغه ج 1 ص 14،اصول کافى ج 1 ص 453 ح 2

43) کنز العمال ج 13 ص 635 و 636 ش 37606 و 37607 و 37608،و سفینة البحار ج 2 ص 376،بحار الانوار ج 35 ص 81 ح 23

44) کنز العمال ج 12 ص 147 ش 34425

45) در نسخه‏«کنز العمال‏»هفتاد تکبیر آمده است.

46) اصول کافى ج 1 ص 453 ح 2 از باب مولد امیر المؤمنین ع،شرح ابن ابى الحدید ح 1 ص 14،فرائد السمطین ج 1 ص 378 ش 308 و ص 425 و 426 و 462 ش 354،مستدرک الحاکم ج 3 ص 108،کنز العمال ج 13 ص 635 و 636 ش 37606 تا 37608 و ج 12 ص 147 ش 34424 و 34425،سفینة البحار ج 2 ص 375 و 376، بحار الانوار ج 35 ص 81 ح 23 و چندین حدیث دیگر

آفتاب ولایت ص 153

على اکبر بابازاده



[ چهارشنبه 91/5/18 ] [ 3:31 صبح ] [ جلال ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه