نمونهاى از اشعار ابو طالب در مورد رسالت رسول خدا
چنانچه قبلا اشاره گردید حضرت«ابو طالب»بیش از سه هزار بیت در مورد پیامبر خدا و آئین او سروده است،و همگى حاکى از ایمان وى به آن حضرت است،که چگونه او را همانند موسى و عیسى و سایر پیامبران،پیامبر خدا مىداند...
و«ابن ابى الحدید»مىگوید:این اشعار بطور متواتر رسالت پیامبر خدا را تصدیق مىکنند،و کسى در آن شبهه ندارد (36)
الا ابلغا على ذات بینها لؤیا و خصا من لؤى بنى کعب الم تعلموا انا وجدنا محمدا رسولا کموسى خط فى اول الکتب و ان علیه فى العباد محبة و لا حیف فیمن خصه الله بالحب ان ابن آمنة النبی محمدا عندی یقوق منازل الاولاد لما تعلق بالزمام رحمته و العیش قد قلصن بالازواد نحن و هذا النبی ننصره حتى اغیب فى التراب دفینا حمیت الرسول رسول الاله ببیض تلا لامثل البروق اذب و احمى رسول الا له حمایة عم علیه شفوق امین حبیب فى العباد مسوم بخاتم رب قاهر فى الخواتم یرى الناس برهانا علیه و هیبة و ما جاهل فى قومه مثل عالم نبى اتاه الوحى من عند ربه و من قال لا یقرع بها سن نادم اوتؤ منوا بکتاب منزل عجب على نبى کموسى او کذى النون اتامرنى بالصبر فى نصر احمد و و الله ما قلت الذی قلت جازعا و لکننی احببت ان ترى نصرتى و تعلم و انى لم ازل لک طائعا ساسعى لوجه الله فى نصر احمد نبى الهدى المحمود طفلا و یافعا
این اشعار بطور مختلف از کتابهاى:الغدیر ج 7 و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج 14 و بحار الانوار ج 35 انتخاب شد و همگى حاکى از ایمان و اخلاص و اعتقاد آن حضرت به رسالت پیامبر خدا و آئین مقدس اسلام است.
تذکر
در اینجا سؤالى پیش مىآید که چه عاملى باعثشده استبعضى از مبغضین نسبتبه حضرت ابو طالب علیه السلام اسائه ادب نموده،و در ایمان و اعتقاد او دچار شک و تردید گردند؟
جوابش روشن است که آن حضرت على رغم آن همه فداکارىها و ایثارگرىهایش...در میان زعماى قریش خود را در آئین حضرت ابراهیم نشان مىداد،و چنین به نظر مىرسید که وى به آئین جدید اسلام ایمان نیاورده است،تا مشرکین را بتواند از ضربه زدن به اسلام و مسلمین و به ویژه،رسول خدا جلوگیرى کند.
«ابن ابى الحدید»در این زمینه مىنویسد:
«و انما لم یظهر ابو طالب الاسلام و یجاهر به؟لانه لو اظهره لم یتهیا له من نصرة النبی (ص) و کان کواحد من المسلمین الذین اتبعوه...» (37)
«ابو طالب»بدین جهت ایمانش را در میان دشمنان اسلام اظهار نکرد،تا آمادگى دفاعى بیشترى در یارى رسول خدا فراهم سازد،و چنانچه خود را مسلمان نشان مىداد،همانند«ابو بکر و عبد الرحمن»و سایر صحابه مىگردید و نمىتوانست در برابر خیانتهاى قریش کارى پیش برد...
البته این نوع حرکتها در جاهایى که انسان در اقلیتباشد،یک قانون کلى و عقل پسند است که انسان در لباس طرف مخالف بتواند براى اهداف خود،کاربرد بیشترى داشته باشد چنانچه حضرت«شمعون»وصى حضرت«عیسى»از همین طریق به یارى فرستادگان آن حضرت شتافتند،و شهر«انطاکیه»را از شر ضلالت و گمراهى نجات داد،و خود را در لباس صحابه و یاران پادشاه آن محل در آورد... (38)
و«مؤمن آل فرعون»در لباس فرعونیان و طاغوتهاى آن عصر به یارى حضرت موسى علیه السلام شتافته،و در برابر تصمیم به قتل آن حضرت بپا خاسته،و آنان را از این فکر جفاکارانه منصرف کرد (او گفت:اتقتلون رجلا ان یقول ربى الله و قد جاءکم بالبینات من ربکم...) (39)
خلاصه اینگونه حرکتها نه تنها مذموم نیست،بلکه در صورت لزوم و تناسب وقتیک ضرورت عقلى و قرآنى و اجتماعى است،که خوشبختانه احادیث زیادى در این زمینه آمده است که نقل همه آنها موجب اطاله سخن مىگردد،و فقط به یک حدیثبسنده مىکنیم:قال رسول الله ص:«ان اصحاب الکهف اسروا الایمان،و اظهروا الکفر فاتاهم الله اجرهم مرتین،و ان ابا طالب اسر الایمان و اظهر الشرک فاتاه الله اجره مرتین»رسول خدا مىفرمایند:«اصحاب کهف»ایمان واقعى خود را مخفى نگهداشته،و خود را کافر تلقى مىنمودند،لذا خداوند دو پاداش به آنان مرحمت فرمود،و همین طور عمویم«ابو طالب»در کنار قریش خود را با آنان هم کیش معرفى نمود و ایمان واقعىاش را پنهان داشت،خداوند به او نیز دو پاداش عطا خواهد کرد. (40) در پایان این قسمت نتیجه مىگیریم که حضرت ابو طالب از مؤمنین با اخلاصى است که در اولین مرحله بعثت رسول خدا به آن حضرت ایمان آورده،و براى مصالح اسلام و مسلمین از گروه قریش ایمانش را مکتوم داشته است.
شخصیت فاطمه بنت اسد
در عالم اسلام از زنان جز حضرت«فاطمه زهرا»کسى که در عظمت و فضائل به«فاطمه بنت اسد»نمىرسد!!او زنى است که در ولادت«امیر المؤمنین على علیه السلام»دیوار«کعبه»با دعاى وى باز شد!و در درون آن سه شبانه روز میهمان خدا بود،و از غذاهاى مخصوص الهى بهرهمند گردید،و خداوند متعال او را بر زنان نگذشته برترى داد،حتى«آسیه»و«مریم»را جلو زد!! (41) مادر امیر المؤمنین طبق نوشته مورخین اهل«تسنن و تشیع»نخستین زنى استبعد از«خدیجه»که به پیامبر خدا ایمان آورده و با وى بیعت کرده است و نخستین زنى است که از مکه به مدینه مهاجرت نموده،و از نظر رتبه در کل،یازدهیمن فردى است که از میان همه مردم که رسالت رسول خدا و آئین مقدس اسلام را پذیرفته است. (42)
این زن با ایمان آن چنان در پرورش دوران کودکى پیامبر خدا متحمل زحمات گردیده،و ایثارگرىها نشان داده است که رسول گرامى اسلام او را مادر خود مىخواند،و در وفاتش گریه مىکرد،و در نماز میت و تشییع و تدفینش طورى رفتار کرده است که نظیر آن احترام را به کسى انجام نداده است!! (43)
«فاطمه بنت اسد»چون از دنیا رفت،رسول خدا به شدت شروع به گریه کرد،و دستور داد«پیراهن و رداى»آن حضرت را بر وى کفن کنند!و خود آن حضرت بر پیکر پاک او نماز میتخواند،و جبرئیل امین با هفتاد هزار ملائکه در این نماز شرکت کردند،و او را اهل بهشتخواندند.سپس رسول خدا خود داخل قبر فاطمه گردید،و مدتى در آن خوابید،و با خدا به مناجات پرداخت،و فاطمه دختر اسد را دعا کرد...
در اینجا توجه شما را به چند حدیث در این زمینهها معطوف مىدارم:
قال رسول الله (ص) :«رحمک الله یا امى!کنت امى بعد امى تجوعین و تشبعیننى و تعرین و تکسینى و تمنعین نفسک طیبا و تطیبینى...»
رسول خدا پس از وفات«فاطمه بنت اسد»در کنار پیکرش قرار گرفته و خطاب به وى فرمود!رحمتخدا بر تو باد اى مادر!تو مادر من بودى پس از مادرم،خود گرسنه مىماندى و مرا سیر مىفرمودى!و خود از لباس و لذائذ زندگى محروم مىشدى،در حالى که مرا بهرهمند مىساختى.. (44) در حدیث مفصلى از طریقین آمده است که چون مادر امیر المؤمنین وفات کرد،على علیه السلام با چشمان اشکبار خبر ناگوار در گذشت مادرش را به پیامبر خدا خبر داد،رسول خدا شروع به گریه کرد،و فرمود:فاطمه مادر من نیز بود،آنگاه دستور داد:زنان بر جسد آن بانوى معظمه«غسل»دادند،و سپس پیراهن و رداى آن بزرگوار را به دستور وى بر فاطمه کفن کردند.
رسول خدا با پاى برهنه در حالیکه هفتاد هزار ملائکه و مسلمانان مهاجر و انصار وى را همراهى مىکردند، تابوت فاطمه را به دوش گرفت و تا لب گور همچنان او را تشییع کرد،و در«مصلى»با چهل تکبیر بر وى«نماز میت»خواند، (45) و سپس خود داخل گور شده،و در آن خوابید،و با خدا مناجات نموده،و فاطمه را دعا کرد.
آنگاه پیکر پاک آن بانوى معظمه را در قبر گذاشت،و با وى به صحبت پرداخت و سؤالات و جوابهایى رد و بدل گردید،و باعث تعجب و تحیر اصحاب و یاران گشت،زیرا نظیر این همه احترام در مورد هیچکس عملى نگردیده بود،لذا بر مقام سؤال بر آمده،و از آن حضرت علت این کارها و احترامات نائقه را جویا شدند پیامبر خدا در جواب آنان فرمودند:
«این که من لباس و پیراهنم را به وى پوشاندم،روزى من در احوال قیامت و محشر صحبت مىکردم و گفتم که مردم عریان محشور خواهند گشت،او صیحهاى کشید و نالید...من بدین جهتخواستم وى با لباس«وحى»و«رسالت»مبعوث گردد،و از خدا خواستم که این لباسها نپوسد و وى با آنها داخل بهشت گردد.
و اما اینکه من در قبر او خوابیدم...او از قبر وحشت مىکرد،و از سؤال«نکیر و منکر»مىترسید،بدین طریق خواستم«قبر»وى را فشار ندهد،و از سؤالات نکیر و منکر نترسد...او بر تمام سؤالات آنان جواب گفت،و در مورد امام و جانشین من سؤال کردند کمى تاخیر کرد (گویا شرم داشت که فرزند خود را اعلان نماید) من به او گفتم پسرت«على بن ابى طالب»است.
فاطمه به من خیلى مهربان بود،پس از عمویم«ابو طالب»هیچکس به اندازه وى به من نیکى نکرده است او مرا بر خود و شوهر و فرزندانش مقدم مىداشتخدا او را رحمت کند،و در بهشتبرین جایش دهد.در اینجا از آوردن احادیث دیگر خوددارى نموده،و نتیجه مىگیریم که دوست و دشمن در عظمت و شخصیت و ایمان فاطمه سر تعظیم فرود آورده،و از ایثار و فداکارى وى به رسول خدا صلى الله علیه و آله و صبر و استقامتش در راه دین و جلب رضاى الهى تحسین کردهاند.و شبیه این حدیث را در منابع زیادى نقل کردهاند که خوانندگان عزیز خود مىتوانند مراجعه فرمایند. (46) .
پىنوشتها:
1) دو عامل«وراثت»و«محیط و مربى»است
2) سوره«نوح»آیه 26 و 27 رب لا تذر على الارض من الکافرین دیارا.انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لا یلدوا الا فاجرا کفارا
3) الغدیر ج 7 ص 347،و با مختصر تفاوتى بحار الانوار ج 35 ص 10 ح 12،جلاء العیون ج 1 ص 237
4) شرح نهج البلاغه ابى ابى الحدید ج 14 ص 67
5) علاوه بر احادیث فصل یک که از طرفین نقل کردهایم،مجمع البیان ج 9 ص 28 و 29،بحار الانوار 35 از ص 1 تا 44 شامل چندین حدیث،حق الیقین ج 1 ص 155،ابن ابى الحدید ج 14 ص 67
6) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج 1 ص 4 مقدمهاش
7) اصول کافى ج 1 ص 452 ح 1 و 3،روضة المتقین ج 12 ص 221،بحار الانوار ج 35 ص 77 ح 14
8) الغدیر ج 7 ص 376
9) بحار الانوار ج 35 ص 93
10) کامل ابن اثیر ج 2 ص 64،تاریخ ابن جریر طبرى ج 2 ص 67 الغدیر ج 7 ص 359 و 360
11) شرح نهج البلاغه ج 1 ص 29 و ج 14 ص 70
12) تاریخ کامل ابن اثیر ج 2 ص 91.شرح من لا یحضره الفقیه ج 12 ص 222 الغدیر ج 7 ص 376-373
13) بحار الانوار ج 35 ص 68 تا 183
14) ج 7 از ص 331 تا 413 پایان کتاب و ج 8 ص 1 تا ص 31
15) شرح نهج البلاغه ج 14 ص 82
16) و اما حدیث الضحضاح من النار فانما یرویه الناس کلهم عن رجل واحد و هو«المغیرة بن شعبة»و بغضه لبنى هاشم و على الخصوص لعلى (ع) مشهور و معلوم و قصته و فسقه امر غیر خاف ابن ابى الحدید ج 14 ص 70
17) اصول کافى ج 1 ص 452 ح 1 و 3،شرح من لا یحضره ج 12 ص 221،بحار الانوار ج 35 ص 77 ح 14
18) اصول کافى ج 1 ص 452 و 454 حدیثهاى 1 و 3،شرح من لا یحضر ج 12 ص 221،بحار ج 35 ص 77 ح 14
19) شرح ابن ابى الحدید ج 14 ص 68
20) الغدیر ج 7 ص 390
21) بحار الانوار ج 35 ص 110 ح 39
22) نمازهاى واجب پس از هجرت نبوى تشریع شده است...
23) تاریخ طبرى ج 2 ص 314،کامل ابن اثیر ج 2 ص 58،ابن ابى الحدید 13 ص 199 و ص 200،الغدیر 7 ص 396،بحار ج 35 ص 80 ح 20
24) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج 14 ص 68
25) الغدیر ج 2 ص 391 و 392
26) شرح ابن ابى الحدید ج 14 ص 69 و ص 70
27) در مورد اسلام پدر ابو بکر به الغدیر ج 7 ص 312 مراجعه فرمائید
28) طبقات ابن سعد بنقل الغدیر ج 7 ص 372
29) بحار الانوار ج 35 ص 68 ح 1
30) شرح ابن ابى الحدید ج 16 ص 76
31) بحار الانوار ج 35 ص 108 ح 35،شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج 14 ص 67
32) سوره مجادله آیه 22،و سوره ممتحنة آیه 1 و صدها آیه دیگر
33) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج 14 ص 70،الغدیر ج 7 ص 386 و ص 376،بحار الانوار ج 35 ص 75 ح 9 و ج 42 بحار ص 110 ح 1
34) شرح ابن ابى الحدید ج 14 ص 66 و 67 در حدیث مجعول از پیامبر خدا ص
35) الغدیر ج 7 ص 387،بحار الانوار ص 81 ح 22
36) ج 14 ص 78:فکل هذه الاشعار قد جاءت مجىء التواتر...فمجموعها یدل على امرو احد مشترک و هو تصدیق محمد صلى الله علیه و آله
37) شرح نهج البلاغه ج 14 ص 81
38) سوره یس آیه 14 و تفسیرهایش به ویژه مجمع البیان مراجعه فرمائید
39) سوره مؤمن غافر آیه 28
40) شرح ابن ابى الحدید ج 14 ص 70،الغدیر ج 7 ص 380،بحار ج 35 ص 72 ح 7
41) به فصل اول این کتاب،و بحار الانوار ج 35 ص 36 و 37 ح 37 مراجعه فرمائید
42) شرح نهج البلاغه ج 1 ص 14،اصول کافى ج 1 ص 453 ح 2
43) کنز العمال ج 13 ص 635 و 636 ش 37606 و 37607 و 37608،و سفینة البحار ج 2 ص 376،بحار الانوار ج 35 ص 81 ح 23
44) کنز العمال ج 12 ص 147 ش 34425
45) در نسخه«کنز العمال»هفتاد تکبیر آمده است.
46) اصول کافى ج 1 ص 453 ح 2 از باب مولد امیر المؤمنین ع،شرح ابن ابى الحدید ح 1 ص 14،فرائد السمطین ج 1 ص 378 ش 308 و ص 425 و 426 و 462 ش 354،مستدرک الحاکم ج 3 ص 108،کنز العمال ج 13 ص 635 و 636 ش 37606 تا 37608 و ج 12 ص 147 ش 34424 و 34425،سفینة البحار ج 2 ص 375 و 376، بحار الانوار ج 35 ص 81 ح 23 و چندین حدیث دیگر
آفتاب ولایت ص 153
على اکبر بابازاده
[ چهارشنبه 91/5/18 ] [ 3:31 صبح ] [ جلال ]