سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امام على(ع) از دیدگاه خلفاء و صحابه5

فضائل امام على (علیه السلام) در کلام خلفا

 

 

از منابع مهمى که در شناخت وجود ملکوتى حضرت على علیه السلام موجود است، کلمات و مرویات خلفاى سه گانه مى‏باشد.دانستن این مطالب از چند جهت مورد توجه و اهمیت است: 
اولامقام رفیع امیر المؤمنین على علیه السلام را از زبان کسانى که به عنوان بعضى از صحابه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مطرح بودند،و سخنان آن حضرت را شنیدند،مى‏شناسیم .ثانیا:به طور قطع،میزان شناخت پیروان مذاهب مختلف عامه با مطالعه این مطالب،نسبت به آن حضرت بیشتر و کاملتر خواهد شد.و تحولى نو در آنان پدید خواهد آمد. (1) ثالثا:از این طریق،ماهیت کسانى که بعد از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم،سفارشها و وصایاى آن حضرت را در مورد خلافت و ولایت على علیه السلام نادیده گرفته و با ایجاد شوراى انحصارى،اقدام به تعیین خلیفه براى مسلمین کردند،کاملا روشن مى‏شود.در ادامه همین مباحث،سخنان و روایاتى که عایشه در زمینه عظمت على علیه السلام بیان کرده است نیز مورد توجه قرار خواهد گرفت. 
اکنون به ترتیب و به صورت جداگانه سخنان و مرویات آنان را مورد دقت و توجه قرار مى‏دهیم : 

1- سخنان و مرویات ابوبکر بن ابى قحافه 


الف:...فقال ابو بکر:صدق الله و رسوله،قال لى رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم لیله الهجره،و نحن خارجان من الغار نرید المدینه:کفى و کف على فى العدل سواء. (2) ...ابو بکر گفت:خدا و رسولش راست گفتند،رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در شب هجرت در حالى که بیرون از غار بودیم و اراده (رفتن) به مدینه را داشتیم به من فرمود:دست من و دست على در عدل و داد برابر است. 

ب:عن عائشه قالت،رأیت أبا بکر الصدیق یکثر النظر الى وجه على بن ابى طالب،فقلت:یا أبه انک لتکثر النظر الى على بن ابى طالب؟فقال لى:یا بنیه سمعت رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم یقول:النظر الى وجه على عباده. (3) 
عایشه گوید ابو بکر را دیدم که بسیار به چهره على بن ابى طالب علیه السلام نگاه مى‏کند پس گفتم:اى پدر،همانا تو زیاد به چهره على نگاه مى‏کنى. (علت چیست؟) گفت:دخترم از رسول خدا شنیدم که مى‏فرمود:نظر کردن بر چهره على عبادت است.ج:عن ابن عمر قال:قال ابو بکر الصدیق:ارقبوا محمدا صلى الله علیه و آله و سلم فى أهل بیته،اى احفظوه فیهم فلا تؤذوهم . (4) 
از ابن عمر روایت شد که ابو بکر گفته است:رعایت کنید محمد صلى الله علیه و آله و سلم را در (مورد) اهل بیت او.یعنى حفظ کنید (حرمت) او را در میان اهل بیتش،پس اهل بیت آن حضرت را اذیت نکنید. 

د:از حارث ابن اعور روایت شد که روزى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در میان جمعى از یاران خود حاضر بود،پس فرمود:به شما نشان مى‏دهم آدم علیه السلام را از جنبه علمش و نوح را از جنبه فهمش و ابراهیم را از جنبه حکمتش،پس چیزى نگذشت که على علیه السلام آمد.ابو بکر عرضه داشت: 
یا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم اقتست رجلا بثلاثه من الرسل،بخ بخ لهذا الرجل،من هو یا رسول الله؟قال النبى صلى الله علیه و آله و سلم:أولا تعرفه یا ابا بکر؟قال:الله و رسوله اعلم.قال صلى الله علیه و آله و سلم:هو ابو الحسن على بن ابى طالب علیه السلام فقال ابو بکر:بخ بخ لک یا ابا الحسن و این مثلک یا ابا الحسن. (5) 
(ابو بکر عرضه داشت:) یا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم مردى را با سه‏نفر از پیامبران برابر کردى،به به به این مرد،او کیست،اى رسول خدا؟پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:آیا او را نمى‏شناسى اى ابا بکر؟ابو بکر عرض کرد:خدا و رسولش داناترند .حضرت فرمود:او ابو الحسن على بن ابى طالب علیه السلام است.پس ابو بکر گفت:به به به تو اى ابو الحسن،مثل تو کجا خواهد بود اى ابو الحسن. 

ه:قال الشعبى:بینا ابو بکر جالس اذ طلع على بن ابى طالب من بعید فلما رآه ابو بکر قال :من سره ان ینظر الى اعظم الناس منزله و اقربهم قرابه و افضلهم داله و اعظمهم غناء عن رسول الله صلى الله علیه (و آله) و سلم،فلینظر الى هذا الطالع. (6) 
شعبى گفت:وقتى ابو بکر در جایى نشسته بود،على بن ابى طالب علیه السلام از دور نمایان شد،چون ابو بکر او را دید گفت:هر کس خودش دارد که بنگرد به کسى که بزرگترین مردم است در مقام و منزلت،و نزدیکترین مردم است به پیامبر،و برترین مردم است در نام و نشان،و بزرگترین مردم است در بى‏نیازى از مردم،که از جهت رسول الله به دست آورده،بنگرد به این کسى که از دور نمایان شد.و:عن زید بن على بن الحسین قال:سمعت ابى على بن الحسین یقول :سمعت أبى الحسین بن على یقول:قلت لأبى بکر،یا ابابکر،من خیر الناس بعد رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم؟فقال لى:ابوک (7) ،... 
از زید بن على بن الحسین علیه السلام روایت شد که گفت:از پدرم على بن الحسین علیه السلام،شنیدم که مى‏فرمود:از پدرم حسین بن على علیه السلام شنیدم که مى‏فرمود:به ابو بکر گفتم،اى ابو بکر،بهترین مردم بعد از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم چه کسى است؟به من گفت :پدر تو،... 

ز:عن معقل بن یسار المزنى قال:سمعت أبا بکر الصدیق یقول:على بن ابى طالب عتره رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم (8) 
از معقل بن یسار مزنى روایت شد که گفت:از ابوبکر شنیدم که مى‏گفت:على بن ابى طالب از اهل بیت و خاندان رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم است. 

ح: (الریاض النضره ج 2،ص 163) قال:جاء ابو بکر و على علیه السلام یزوران قبر النبى«صلى الله علیه (و آله) و سلم»بعد وفاته بسته ایام،قال على علیه السلام لأبى بکر:تقدم فقال ابو بکر:ما کنت لأتقدم رجلا سمعت رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم‏یقول:على منى بمنزلتى من ربى. (9) 
(در کتاب ریاض النضره ج 2،ص 163) گوید:ابو بکر و على علیه السلام براى زیارت قبر مطهر رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم شش روز پس از رحلت حضرت مشرف شدند،على علیه السلام به ابو بکر فرمود:پیش برو (و جلو حرکت کن) ابو بکر گفت:من هرگز بر مردى تقدم نمى‏جویم که خود شنیدم رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم (در باره او) مى‏فرمود:على نزد من منزلتى را دارد که من آن منزلت را در پیشگاه پروردگارم دارم. 

ط:... (عن) معقل بن یسار المزنى یقول: 
سمعت ابابکر الصدیق یقول لعلى بن ابى طالب،عقده (10) رسول الله،صلى الله علیه و آله و سلم. (11) 
از معقل ابن یسار مزنى روایت شد که مى‏گفت: 
شنیدم که ابو بکر به على بن ابى طالب علیه السلام مى‏گفت:«عقده رسول الله» (یعنى کسى که عقد بیعتش را با مسلمین پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم منعقد کرد) 

ى:عن قیس بن حازم قال: 
التقى ابو بکر الصدیق و على بن ابى طالب،فتبسم ابو بکرفى وجه على فقال له ما لک تبسمت؟قال :سمعت رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم یقول:لا یجوز احد الصراط الا من کتب له على الجواز. (12) 
از قیس بن حازم روایت شد که:ابو بکر با على بن ابى طالب ملاقات کرد،پس ابو بکر به چهره على علیه السلام نگاه کرده و تبسم مى‏نمود،على علیه السلام به او فرمود:چرا تبسم مى‏کنى؟گفت :شنیدم پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى‏فرمود:هیچ کس بر صراط نمى‏گذرد،مگر کسى که على برایش گذرنامه صادر کرده باشد. 

ک:ابو بکر در موارد متعدد،بالاى منبر و در حضور تعداد زیادى از مسلمانان گفت: 
اقیلونى،اقیلونى و لست بخیر منکم و على فیکم (13) .«مرا رها کنید،مرا رها کنید،که من بهترین شما نیستم در حالى که على در میان شماست». 

2- سخنان و مرویات عمر بن خطاب 

الف:عن عمر بن الخطاب قال:کنت أنا و أبو بکر و ابو عبیده و جماعه اذ ضرب النبى صلى الله علیه و آله و سلم منکب على فقال:یا على انت اول المؤمنین ایمانا و أولهم اسلاما و انت منى بمنزله هارون من موسى (14) . 
از عمر بن خطاب روایت شد که گفت:من و ابو بکر و ابو عبیده و عده‏اى دیگر بودیم وقتى که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بر کتف على زد،پس فرمود:اى على تو اولین مؤمنین از نظر ایمان و اولین آنها از جهت اسلام آوردن مى‏باشى.و تو براى من به منزله هارونى نسبت به موسى علیه السلام. 

ب:عن عمار الدهنى،عن سالم بن ابى الجعد،قال:قیل لعمر:انک تصنع بعلى شیئا لا تصنعه بأحد من اصحاب‏النبى صلى الله علیه و آله و سلم قال:انه مولاى (15) . 
عمار دهنى،از سالم بن ابى جعد روایت کرد که گفت:به عمر (بن خطاب) گفته شد که همانا تو به گونه‏اى با على رفتار (نیکو و شایسته) دارى که با کسى از اصحاب پیامبر چنین رفتارى را ندارى؟عمر گفت:به درستى که على مولاى من است. 

ج:عن عمر بن الخطاب قال:نصب رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم علیا علما فقال:من کنت مولاه فعلى مولاه،اللهم وال من والاه و عاد من عاداه،و اخذل من خذله و انصر من نصره اللهم انت شهیدى علیهم. 
قال عمر:و کان فى جنبى شاب حسن الوجه،طیب الریح،فقال:یا عمر،لقد عقد رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم عقدا لا یحله الا منافق فاحذر ان تحله. 
قال عمر:فقلت یا رسول الله انک حیث قلت فى على (ما قلت) کان فى جنبى شاب حسن الوجه،طیب الریح قال کذا و کذا. 
قال صلى الله علیه و آله و سلم:نعم یا عمر،انه لیس من ولد آدم،لکنه جبرئیل‏اراد ان یؤکد علیکم ما قلته فى على. (16) 
از عمر بن خطاب روایت شد که گفت:رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم،على را مهتر و بزرگ (مسلمین) قرار داد،پس فرمود:هر کس من مولاى او هستم پس على مولاى اوست،پروردگارا دوست بدار دوست او را و دشمن بدار دشمن او را،و ذلیل نما کسى را که او را ذلیل مى‏کند و یارى فرما کسى را که یاور اوست.

خدایا تو گواه من بر آنان مى‏باشى. 
عمر گفت:در کنار من جوان خوش سیما و خوش بویى بود،پس گفت:اى عمر به درستى که رسول خدا پیمان و بیعتى انجام داد که جز منافق آن را نقض نمى‏کند پس بر حذر باش که مبادا آن را نقض کنى.عمر گفت:پس عرض کردم یا رسول الله،وقتى که شما در مورد على سخن مى‏گفتى در کنارم جوان خوش چهره و خوش بویى بود که به من چنین و چنان گفت.حضرت فرمود:بله اى عمر،او از فرزندان آدم نبود،بلکه جبرئیل بود و خواست تا بر شما در مورد آنچه که من در مورد على گفتم تأکید کند. 

د:عن عمار الدهنى عن ابى فاخته،قال:اقبل على و عمر جالس فى مجلسه فلما رآه عمر تضعضع و تواضع وتوسع له فى المجلس،فلما قام على،قال بعض القوم:یا امیر المؤمنین انک تصنع بعلى صنیعا ما تصنعه باحد من أصحاب محمد صلى الله علیه و آله و سلم قال عمر:و ما رأیتنى اصنع به؟قال:رأیتک کلما رأیته تضعضعت و تواضعت و اوسعت حتى یجلس.قال:و ما یمنعنى،و الله انه مولاى و مولى کل مؤمن. (17) 
عمار دهنى از ابى فاخته روایت کند که گفت:على علیه السلام آمد در حالى که عمر در جایگاه خود نشسته بود چون عمر آن حضرت را دید لرزید و تواضع کرد و براى نشستن على علیه السلام جائى باز کرد،وقتى که على علیه السلام برخاست:شخصى به عمر گفت:اى امیر،تو با على علیه السلام روشى به کار بردى که با هیچ یک از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آن رفتار را انجام نداده‏اى عمر گفت:من چه رفتارى با او داشتم که تو دیدى؟گفت:دیدم که چون به او نظر افکندى،لرزیدى و تواضع کردى و جاى نشستن براى او گشودى تا بنشیند،عمر گفت:چه چیزى مرا از این رفتار باز مى‏دارد قسم به خدا که او مولاى من و مولاى همه مؤمنین است. 

ه:قال عمر بن الخطاب:لقد أعطى على ثلاث خصال لأن تکون لى خصله منها احب الى من أن أعطى حمر النعم،فسئل و ما هى؟قال:تزویج النبى صلى الله علیه و آله و سلم ابنته و سکناه المسجد لا یحل لأحد فیه ما یحل لعلى و الرایه یوم خیبر. (18) 
عمر بن خطاب گفت،به على سه خصلت کرامت شده که اگر یک خصلت از آن به من داده مى‏شد براى من محبوبتر از داشتن شتران سرخ مو (که داراى قیمت بسیار هستند) بود،پرسیده شد آن خصائل کدام است؟گفت:به ازدواج در آوردن پیامبر دخترش را (براى على علیه السلام) و جاى گرفتن او در مسجد که حلال نبود بر هیچ کس در مسجد آنچه که براى على حلال بود و گرفتن پرچم در جنگ خیبر. 

و:عن ابن عباس:مشیت و عمر بن الخطاب فى بعض ازقه المدینه فقال لى:...یا ابن عباس...و الله لسمعت رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم یقول لعلى بن ابى طالب:من احبک احبنى و من احبنى احب الله،و من احب الله ادخله الجنه مدلا. (19) 
از ابن عباس روایت شد که (گفت) :من و عمر بن خطاب دریکى از کوچه‏هاى مدینه مى‏رفتیم پس عمر به من گفت:...اى فرزند عباس...به خدا سوگند همانا شنیدم از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم که به على بن ابى طالب مى‏فرمود:کسى که تو را دوست بدارد مرا دوست داشته و کسى که مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته و کسى که خدا را دوست بدارد خداوند او را وارد بهشت مى‏کند. 

ز:عن عبد الله بن ضبیعه العبدى،عن ابیه،عن جده قال:أتى عمر بن الخطاب رجلان سألاه عن طلاق الأمه،فقام معهما فمشى حتى أتى حلقه فى المسجد،فیها رجل اصلع،فقال:ایها الأصلع ما ترى فى طلاق الأمه؟فرفع رأسه الیه ثم أومأ الیه بالسبابه و الوسطى،فقال له عمر:تطلیقتان .فقال احدهما:سبحان الله،جئناک و أنت امیر المؤمنین فمشیت معنا حتى وقفت على هذه الرجل فسألته،فرضیت منه أن أوما الیک؟!فقال لهما - عمر- ما تدریان من هذا؟قالا:لا.قال:هذا على بن ابى طالب.أشهد على رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم لسمعته و هو یقول:ان السماوات السبع و الأرضین السبع لو وضعتا فى کفه - میزان‏ - ثم وضع ایمان على فى کفه میزان لرجح ایمان على. (20) عبد الله بن ضبیعه عبدى از پدرش،از جدش روایت کرد که گفت: 
«دو مرد نزد عمر بن خطاب آمدند و از او در مورد طلاق کنیز سؤال کردند؟پس عمر به اتفاق آنها به طرف مسجد آمد،جمعى در مسجد بودند که در میان آنان مردى اصلع (21) حضور داشت.پس عمر از او پرسید نظر تو در طلاق کنیز چیست؟پس او سرش را بلند کرد و بعد با انگشت سبابه و وسطى اشاره کرد (و پاسخ گفت) پس عمر سائل را (به مقصود متوجه کرد و) گفت:دو طلاق است.پس یکى از آن دو مرد گفت:سبحان الله،ما نزد تو آمدیم و تو امیر المؤمنین (و خلیفه ما) هستى.پس تو با ما نزد این مرد آمدى و از او مى‏پرسى؟!و از پاسخ او که با اشاره انجام داد راضى شدى؟!پس عمر در خطاب به آنان گفت:نمى‏دانید که او کیست؟گفتند:نه،عمر گفت:او على بن ابى طالب علیه السلام است و من شهادت مى‏دهم که از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که مى‏فرمود:اگر آسمانها و زمینها در کفه ترازویى نهاده شود و ایمان على در کفه دیگر،ایمان على برتر خواهد بود.»ح:...فقال عمر - بن الخطاب‏ - :عجزت النساء ان یلدن مثل على. (22) 
«عمر بن خطاب گفت:زنان عاجزند فرزندى مثل على بن ابى طالب به دنیا آورند»ط:عن عبد الله بن عباس قال:سمعت عمر بن الخطاب یقول:کفوا عن ذکر على بن ابى طالب علیه السلام فلقد رأیت من رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم فیه خصالا لان تکون لى واحده منهن فى آل الخطاب احب الى مما طلعت علیه الشمس. (23) 
عبد الله بن عباس گوید:از عمر بن خطاب شنیدم مى‏گفت:از بدگویى على بن ابى طالب علیه السلام خوددارى کنید که من از رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم درباره فضیلت او خصلت‏هایى دیدم که اگر یکى از آن خصلتها در خاندان خطاب مى‏بود در نزد من از هر جا و هر چه که آفتاب بر آن مى‏تابد محبوبتر مى‏بود. 

ى:عن عمر بن الخطاب،قال:قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:ما اکتسب مکتسب مثل فضل على،یهدى صاحبه الى الهدى و یرد عن الردى. (24) عمر بن خطاب گفت:رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:هیچ کس مانند على علیه السلام فضیلتى به دست نیاورد که صاحب و همنشین خود را به هدایت،ارشاد مى‏کند و از گمراهى باز مى‏دارد. 

ک:عن...و عمر بن الخطاب و...،ان رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم قال:النظر الى وجه على عباده. (25) 
جمعى از راویان که از جمله آنها عمر بن خطاب است از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم روایت مى‏کنند که فرمود:نگاه کردن به چهره على علیه السلام عبادت است. 

ل:عن سوید بن غفله،قال:رأى عمر رجلا یخاصم علیا،فقال له عمر:انى لأظنک من المنافقین !سمعت رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم یقول:على منى بمنزله هارون من موسى إلا انه لا نبى بعدى. (26) 
از سوید بن غفله روایت شد که گفت،عمر مردى را دید که با على علیه السلام خصومت مى‏کند عمر به وى گفت:گمان دارم که تو از منافقان باشى!زیرا من از رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که مى‏فرمود:على در نزد من منزلت و جایگاه هارون در نزد موسى علیه السلام را دارد جز آنکه پیغمبرى پس از من نباشد. 

م:عن ابى هریره،عن عمر بن الخطاب قال:قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:من کنت مولاه فعلى مولاه. (27) 
از ابو هریره روایت شد که عمر بن خطاب گفت:رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود :هر کس را که من مولاى او هستم،پس على مولاى اوست. 

ن:قال عمر بن الخطاب:على أقضانا. (28) 
عمر بن خطاب گفت:بیناترین ما در داورى و قضاوت،على بن ابى طالب علیه السلام است. 

س:عن عمر بن الخطاب،عن النبی صلى الله علیه و آله و سلم:کل سبب و نسب ینقطع یوم القیامه الا سببى و نسبى و کل ولد آدم فان عصبتهم لأبیهم ما خلا ولد فاطمه،فإنى أنا أبوهم و عصبتهم. (29) 
عمر بن خطاب از نبى گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و سلم روایت کرد (که فرمود) :هر سبب و نسبى در روز قیامت قطع مى‏شود مگرسبب و نسب من.و همه فرزندان آدم پس همانا نسبت آنها به پدرشان است بجز فرزندى فاطمه علیها السلام پس به درستى که من پدر و عصبه آنان هستم. 

<** ادامه مطلب... **>



[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 2:25 صبح ] [ جلال ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه