وقالت له مرة فی کلام غضبت عنده: أنت الذی تزعم أنک نبی؟ فتبسم رسول اللّه صلى الله علیه وسلم حلماً وکرماً، وکان رسول اللّه صلى الله علیه وسلم یقول لعائشة رضی اللّه عنها: إنی لأعرف غضبک من رضاک قالت: وکیف تعرف ذلک؟ قال:إنْ رضیت قلت: لا وإله محمد وإذا غضبت قلت: لا وإله إبراهیم قالت: صدقت إنما أهجر اسمک.
یکبار عائشه که خشمگین شده بود خطاب به رسول خدا گفت: تو کسى هستى که خیال مىکنى پیامبر خدا هستی؟ رسول خدا به خاطر بردبارى و کرمى که داشت در جواب او تبسمّ کرد. رسول خدا به عائشه مىگفت: من ناراحتى تو را از رضایتت تشخیص مىدهم، عائشه گفت: چگونه؟ رسول خدا فرمود: وقتى راضى هستى مىگویی: نه قسم به خداى محمد؛اما وقتى خشمگین هستى مىگویی: نه قسم به خداى ابراهیم، عائشه گفت: راست گفتی، این است و جز این نیست که من از بردن نام تو دورى مىکنم.
قوت القلوب فی معاملة المحبوب ووصف طریق المرید إلى مقام التوحید، ج2، ص418، تحقیق: د.عاصم إبراهیم الکیالی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت/لبنان، الطبعة: الثانیة، 1426هـ -2005 م.
صحیح مسلم، ج2 ،ص 468، کتاب فضایل الصحابه، باب 13، حدیث شماره2439.
حدثنا الحسن بن عمر بن شقیق بن أسماء الجرمی البصری حدثنا سلمة بن الفضل عن محمد بن إسحاق عن یحیى بن عباد بن عبد الله بن الزبیر عن أبیه عن عائشة أنها قالت: وکان متاعی فیه خف وکان على جمل ناج وکان متاع صفیة فیه ثقل وکان على جمل ثقال بطیء یتبطأ بالرکب. فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم: حولوا متاع عائشة على جمل صفیة وحولوا متاع صفیة على جملعائشة حتى یمضی الرکب. قالت عائشة: فلما رأیت ذلک قلت یا لعباد الله غلبتنا هذه الیهودیة على رسول الله. قالت: فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم: یا أم عبد الله إن متاعک کان فیه خف وکان متاع صفیة فیه ثقل فأبطأ بالرکب فحولنا متاعها على بعیرک وحولنا متاعک على بعیرها.
قالت: فقلت: ألست تزعم أنک رسول الله؟ قالت: فتبسم قال: أو فی شک أنت یا أم عبد الله؟ قالت: قلت: ألست تزعم أنک رسول الله؟ أفهلا عدلت؟ وسمعنی أبو بکر وکان فیه غرب أی حدة فأقبل علی فلطم وجهی. فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم: مهلا یا أبا بکر. فقال: یا رسول الله أما سمعت ما قالت؟ فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم: إن الغیرى لا تبصر أسفل الوادی من أعلاه.
عبد الله بن زبیر از عائشه نقل مىکند که گفت: (در سفر حجة الوداع) توشه من سبکتر و شترم نیز تندرو بود؛ ولى توشه صفیه سنگینتر و شترش نیز کندروتر بود و سبب شده بود که کاروان آرام حرکت کند، رسول خدا (ص) فرمود: توشه عائشه را بر شتر صفیه و توشه صفیه را بر شتر عائشه بار کنید، تا کاروان تندتر حرکت کند. عائشهمىگوید: وقتى این چنین دیدم گفتم: اى واى این زن یهودى پیش پیامبر از ما عزیزتر شد؟ رسول خدا فرمود: اى ام عبد الله (کنیه عائشه) توشه تو سبک و توشه صفیه سنگین است، این سبب شده است که کاروان به آرامى حرکت کند و ما توشه او را بر شتر تو و توشه تو را بر شتر او بار کردیم.
عائشه مىگوید که من گفتم: آیا تو نیستى که خیال مىکنى که پیامبر خدا هستی؟ رسول خدا تبسم کرد و فرمود: آیا در این مسأله تردید داری؟ عائشه مىگوید: دو باره گفتم: آیا تو نیستى که خیال مىکنى رسول خدا هستی! پس چرا عدالت را رعایت نمىکنى؟ ابوبکر که بسیار تندخو بود، جلو آمد و به صورتم سیلى زد، رسول خدا فرمود: صبر کن اى ابوبکر!. ابوبکر گفت: اى پیامبر خدا مگر نشنیدى که او چه گفت؟ رسول خدا فرمود: زنان وقتى غیرتشان به جوش مىآید، ته دره را از بالاى آن تشخیص نمىدهند.
پی نوشت:به نظر شما آیا امکان دارد که یک مومن با پیامبر خودش که ماینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی است اینگونه صحبت کند و شک در رعایت کردن عدالت او بکند؟؟؟
رجوع کنید به :
مسند أبی یعلی، ج8، ص129، ح4670، تحقیق: حسین سلیم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م.
المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج8، ص188، ح1599، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر: دار العاصمة/ دار الغیث، الطبعة: الأولى، السعودیة - 1419هـ؛
السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج3، ص313، ناشر: دار المعرفة - بیروت – 1400؛
إحیاء علوم الدین، ج2، ص418، ناشر: دار االمعرفة – بیروت.
همانطور که در برخی پستها ذکر کردیم عایشه چندین بار وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه واله را به خشم اورده بود که اسناد آن هم در کتب معتبر اهل سنت بود حال ببینیم نظر عایشه نسبت به کسی که رسول خدا را به خشم بیاورد چیست؟
فَغَضِبَ ثُمَّ انْطَلَقَ حتى دخل على عَائِشَةَ غَضْبَانَ فَرَأَتِ الْغَضَبَ فی وَجْهِهِ فقالت من أَغْضَبَکَ أَغْضَبَهُ الله.
رسول خدا ناراحت شد، سپس از آن جا خارج و بر عائشه وارد شد، وقتی عائشهخشم و غضب را در چهره رسول خدا مشاهده کرد، گفت: چه کسی تو را خشمگین کرده است، خدا بر او غضب کند.
پی نوشت :بنابراین عایشه بنا بر دعای خودش مستحق غضب الهی است و کسی که مورد غضب الهی باشد ملعون عند الله و ملائکه و انبیا و اولیاء و مومنین و مومنات است. (انشاالله)
ر.ک: مسند أحمد بن حنبل، ج 4 ص 286، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر. و هیثمی نیز این روایت را نقل میکند و میگوید این روایت صحیح است و تمام راویان آن راویان صحیح بخاری هستند. ببینید در مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ج3 ص233 ناشر: دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – 1407هـ.
در قضیه تمرد صحابه از دستور رسول خدا در حجة الوداع، عائشه میگوید:
فَدَخَلَ عَلَیَّ وهو غَضْبَانُ فقلت من أَغْضَبَکَ یا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ .
رسول خدا (ص) بر من وارد شد؛ در حالی که غضبناک بود، گفتم: چه کسی تو را خشمگین کرده است، خدا او را داخل آتش کند.
پی نوشت :بنابراین عایشه بنا بر دعای خودش مستحق آتش الهی است (انشاالله)
صحیح مسلم، ج 2 ص 879، ح1211، کِتَاب الْحَجِّ ، بَاب بَیَانِ وُجُوهِ الْإِحْرَامِ ، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.
یونس عن عبد الواحد بن أیمن المخزومی قال نا أبو نجیح أبو عبد الله بن أبی نجیح قال أهدى لرسول الله صلى الله علیه وسلم جزور أو لحم فأخذ عظما منها فتناوله الرسول بیده فقال له اذهب به إلى فلانة فقالت له عائشة لم غمرت یدک فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم ان خدیجة أوصتنی بها فغارتعائشة وقالت لکأنه لیس فی الأرض امرأة الا خدیجة؟
فقام رسول الله صلى الله علیه وسلم مغضبا فلبث ما شاء الله ثم رجع فاذا أم رومان فقالت یا رسول الله ما لک ولعائشة انها حدث وأنت أحق من تجاوز عنها فأخذ بشدق عائشة وقال ألست القائلة کأنما لیس على الأرض امرأة الا خدیجة والله لقد آمنت بی اذ کفر قومک ورزقت منی الولد وحرمتموه.
أبونجیح میگوید: برای رسول خدا (ص) گوسفندی برای ذبح و یا گوشتی هدیه آوردند، آن حضرت قسمتی از آن را گرفت و با دستش تکه تکه کرد و فرمد: آن را برای فلانی ببر، عائشه گفت: چرا این قدر احسان میکنی؟ رسول خدا فرمود: خدیجه سفارش او را کرده بود. عائشه حسادتش برانگیخته شد و گفت: انگار که در زمین زنی غیر از خدیجه نیست ، رسول خدا (ص) با حالت خشم از جا برخواست، مدتی صبر کرد و سپس برگشت. ام رومان (مادر عائشه) به رسول خدا فرمود: چه کار داری به عائشه، او کوچک است و تو سزاوارتر هستی که از گناه او بگذری، رسول خدا دهان عائشه را گرفت و فرمود: آیا تو نبودی که گفتی انگار زنی در زمین غیر از خدیجه نیست؟ سوگند به خدا که او به ایمان آورد در آن هنگام که قوم تو کافر بودند، خداوند از او به من فرزند داد؛ در حالی که شما مرا محروم کردید.
رجوع کنید به :
سیرة ابن إسحاق (المبتدأ والمبعث والمغازی) ،ج 5 ص 228، ح332، تحقیق : محمد حمید الله ، ناشر : معهد الدراسات والأبحاث للتعریف ؛
السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج 3 ص 401، ناشر: دار المعرفة - بیروت – 1400.
[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 4:36 صبح ] [ جلال ]