شبهه 2 : تو گفتی بر نزول این آیه در حق علی اجماع است. ما تو را از این ادعا می بخشیم و میگوییم فقط یک سند صحیح بیاور اگر راست میگویی. و آن روایت که از ثعلبی وارد کردی ضعیف است، زیرا در راویان آن مردمانی متهم به دروغ و بی دینی وجود دارند. و اما ابن مغازلی واسطی در کتاب خود دروغهای عجیبی جمع کرده اند که بر کمترین حدیث شناس آن دروغها پوشیده نیست.
پاسخ : جمهور مفسرین و محدثین اهل سنت در کتب معتبر خود آورده اند که این ایه در مورد حضرت علی است از قبیل: شواهد التنزیل (حاکم حسکانی حنفی) ج 1 ص 161 ح 216 و 217 و 218 و 219 و 221 و 222 و 223 و 224 و 225 و 226 و 227 و 228 و 229 و 230 و 231 و 232 و 233 و 234 و 235 و 236 و 237 و 238 و 239 و 240 و 241 ط بیروت _ مناقب علی بن ابیطالب (ابن مغازلی شافعی) ص 311 ح 354 و 355 و 356 و 357 و 358 _ کفایةالطالب (گنجی شافعی) ص 228 و 250 و 251 ط الحیدریه _ ذخائر العقبی (محب الدین طبری شافعی) ص 88 و 102 _ المناقب (خوارزرمی حنفی) ص 187 _ ترجمة الامام علی بن ابیطالب از تاریخ دمشق (ابن عساکر شافعی) ج 2 ص 409 ح 908 و 909 _ الفصول المهمه (ابن صباغ مالکی) ص 123 و 108 _ الدرّ المنثور (سیوطی) ج 2 ص 293 _ فتح القدیر (شوکانی) ج 2 ص 53 _ التسهیل لعلوم التنزیل (کلبی) ج 1 ص 181 _ الکشاف (زمخشری) ج 1 ص 649 _ تفسیر (طبری) ج 6 ص 288 و 289 _ زاد المسیر فی علم التفسیر (ابن جوزی حنبلی) ج 2 ص 383 _ تفسیر (قرطبی) ج 6 ص 219 و 220 _ التفسیر المنیر لمعالم التنزیل (جاوی) ج 1 ص 210 _فتح البیان فی مقاصد القرآن (صدیق حسن خان) ج 3 ص 51 _ اسباب النزول (واحدی) ص 113 ط الحلبی مصر _ لباب النقول (سیوطی) در حاشیه تفسیر (الجلالین) ص 213 _ تذکرة الخواص (سبط بن جوزی حنفی) ص 15 ط الحیدریه _ نور الابصار (شبلنجی) ص 71 ط العثمانیه _ ینابیع الموده (قندوزی حنفی) ص 115 ط اسلامبول _ تفسیر (فخر رازی) ج 12 ص 26 و 20 ط البهیه مصر _ تفسیر (ابن کثیر) ج 2 ص 71 ط دار احیاء الکتب _ احکام القرآن ( جصاص) ج 4 ص 102 ط عبد الرحمن محمد _ مجمع الزوائد (هیثمی) ج 7 ص 17 _ نظم درر السمطین (زرندی حنفی) ص 86 و 88 _ شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) ج 13 ص 277 ط مصر با تحقیق محمد ابو الفضل _ الصواعق المحرقه (ابن حجر) ص 24 ط المیمنیه _ انساب الاشراف (بلاذری) ج 2 ص 150 ح 151 ط بیروت _ تفسیر (نسفی) ج 1 ص 289 _ الحاوی للفتاوی (سیوطی) ج 1 ص 139 و 140 _ کنز العمال (متقی هندی) در حاسیه مسند (احمد بن حنبل) ج 5 ص 38 _ جامع الاصول (ابن اثیر) ج 9 ص 478 _ الریاض النضره (محب الدین طبری) ج 2 ص 273 و 302 _ مطالب السئوول (ابن طلحه شافعی) ج 1 ص 87 _ معالم التنزیل (بغوی) در حاشیه تفسیر المخازن (علاءالدین بغدادی) ج 2 ص 55 _ فرائد السمطین (حموینی) ج 1 ص 11 و 190 ح 150 و 151 و 153 ط 1 .
و بالاخره اکثر رجال علم و دانش اهل سنت تصدیق نموده اند نقلا از سدی و مجاهد و حسن بصری و اعمش و عتبة بن ابی حکیم و غالب بن عبد الله و قیس بن ربیعه و عبایة بنربعی و عبد الله بن عباس (حبر امت و ترجمان قرآن ) و ابوذر غفاری و جابر بن عبد الله انصاری و عمّار و ابو رافع و عبد الله بن سلام و غیرهم که این آیه شریفه در شأن علی بن ابیطالب (ع) نازل گردیده و هر یک به عبارت و الفاظ مختلفه ذکر نموده اند زمانی که آنحضرت در حال رکوع نماز انگشتر خود را در در راه خدا انفاق و بسائل داد این آیه شریف نازل گردید.
شبهه 3 : اگر چنانکه شما می گویید مراد از این آیت این باشد که باید زکات در حالت رکوع داده شود پس واجب است که زکات پرداختن در رکوع شرط موالات یعنی دوست گرفتن باشد و بنابراین مسلمان باید تنها علی را ولی بگیرد، و حسن و حسین و غیره را دوست و ولی خود قرار ندهند. زیرا آنان در حالت رکوع زکات نپرداخته اند.
پاسخ : چه کسی گفته که شرط ولی، دادن زکات در حال رکوع است؟ رسول خدا تقاضای یاور کرده و خدا با اشاره به واقعه ای خارجی که اتفاق افتاده و می توانند با یک سوال از آن با خبر شوند؛ "الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون" را به عنوان "ولی" مؤمنان بعد از خدا و رسول و به عنوان اجابت دعای پیامبر معرفی می کند. بنا بر این لازم نیست همه کسانی که توسط پیامبر به عنوان ولی مؤمنان بعد از ایشان خواهند آمد ، در رکوع زکات بدهند همچنان که لازم نیست همه کسانی که مصداق اهل بیت و معصوم خواهند بود ، زیر عبا با پیامبر باشند.
شبهه 4 : در این آیه صیغه های جمع بکار رفته (الَّذِینَ یُقِیمُونَ) (وَالَّذِینَ آمَنُوا) جمع است و بر یک فرد صدق نمی کند.
پاسخ : اولا: این قضیه را آقای زمخشری ـ از بزرگان و استوانههای تفسیری اهل سنت ـ جواب داده است و میگوید:
مراد در اینجا، علی بن أبی طالب است و اگر صیغه جمع آمده است، به خاطر تشویق و ترغیب مردم به این عمل است.
یعنی زیبنده و شایسته است که همه مردم این کار را انجام بدهند.
ثانیا: مرحوم شرف الدین (ره) میگوید:
برای اینکه کفار و مشرکین و منافقین، در برابر امیرالمؤمنین (علیه السلام) موضعگیری تندی نکنند.
به فکر اینکه جای توجیه دارد.
ثالثا: در قرآن، در موارد متعددی صیغه جمع آمده و اراده فرد شده است:
الف) :
لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ (سوره ممتحنه/آیه8)
صحیح بخاری صراحت دارد و میگوید:
أسماء ابنة أبی بکر رضی الله عنهما، قالت: أتتنی أمی راغبة فی عهد النبی صلى الله علیه و سلم، فسألت النبی صلى الله علیه و سلم آصلها؟ قال: نعم، قال ابن عیینة: فأنزل الله تعالى فیها: لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین.
صحیح البخاری، ج7، ص71
در اینجا یک فرد بوده و درباره او، صیغه جمع به کار رفته است.
ب) :
کلمه یَسْتَفْتُونَکَ، صیغه جمع است و همه اتفاق نظر دارند بر اینکه مراد از این کلمه، جابر بن عبد الله انصاری است:
یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلَالَةِ (سوره نساء/آیه176)
صحیح مسلم، ج5، ص60
در خود سنن ترمذی و جاهای دیگر آمده است که منظور از این آیه، جابر بن عبد الله انصاری است.
سنن ابن ماجة للقزوینی، ج2، ص911 ـ سنن الترمذی، ج3، ص282 ـ تفسیر القرطبی، ج6، ص28 ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج11، ص233
ج) :
در این آیه:
یَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ (سوره بقره/آیه215)
صیغه جمع آمده است و آقایان اهل سنت اتفاق نظر دارند که درباره عمرو بن جموح نازل شده است.
الدر المنثور للسیوطی، ج1، ص243 ـ تفسیر الآلوسی، ج2، ص105
د) :
الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِیرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِیَاءُ (سوره آل عمران/آیه181)
آقایان میگویند که منظور از این آیه، حیی بن أخطب است.
تفسیر القرطبی، ج4، ص294
هـ) :
وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ (سوره توبه/آیه61)
آقایان میگویند که در رابطه با یکی از منافقین به نام جلاس بن سوید نازل شده است.
و) :
وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتَابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ فَکَاتِبُوهُمْ (سوره نور/آیه33)
اینها در رابطه با غلام حویط بن عبد العزی نازل شده است و تمام تفاسیر اهل سنت این را گفتهاند.
تفسیر القرطبی، ج12، ص244
ز) :
إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا (سوره نساء/آیه10)
در رابطه با مرثد بن زید الغطفانی نازل شده است.
و موارد دیگر که ما فقط به این نمونهها اکتفاء میکنیم. استعمال جمع و اراده فرد، یک أمر شایع قرآنی است و در عرف افراد ادیب، غالبا کلمه فرد استعمال نمیشود. مثلا به فردی گفته میشود: شما تشریف بیاورید، شما فرمودید، شما نوشتید، شما بفرمائید. در مواردی که گوینده، ادیب و بزرگوار باشد یا مخاطب، فرد بزرگواری باشد، صیغع جمع استعمال میشود.
شبهه 5 : همانطور که میدانید کار اضافی در نماز باعث بطلان نماز میشود. امام علی از خاشعین در نماز بوده و انجام چنین کاری توسط ایشان واقعاً بعید بوده است و فراموش نکنیم که رکوع در معنی به معنای خشوع و خضوع است.
پاسخ : اولا این عمل نه تنها لطمه ای به مقام آن حضرت نمی زند بلکه توجه به سائل و تصدق به او و دل او را خوش نمودن موجب کمال است چه آنکه آنحضرت پیوسته در همه حال توجه بخدا و رضای پروردگار داشته و در این عمل هم جمع نموده میان عبادت بدنی و روحی با عبادت مالی که انفاق در راه خدا باشد. آن التفاتی که شنیده اید لطمه به خشوع میزند و سبب نقصان عبادت می گردد التفات به امور دنیوی و اغراض نفسانی میباشد و الا توجه به عمل خیر که عبادتست در عبادت دیگر موجب کمال است مثلا در نماز اگر آدمِ گریه کند برای عزیزانش ولو برای اعز خلق الله که خاندان محمد و آل محمد سلام الله علیهم اجمعین باشد موجب بطلان نماز می گردد ولی اگر در حال نماز برای شوق و اشتیاق بحق و یا خوف از خدا گریه نماید موجب کمال و فضیلت است.
اما در مورد خضوع و خشوع : این معنی در محل معین معتبراست ولی اگر امر به رکوع نماز را که فعل واجب معین است شما لغةَ بخواهید حمل بر خشوع کنید مورد ملعبه عقلاء و اهل دین و دانش خواهید شد و به عبارت ساده تر آیا می توان در نماز به جای رکوع حرکتی دیگر که نشاندهنده خشوع و تواضع باشد انجام داد و نام آنرا رکوع گذاشت؟
یا
در کتاب صحیح مسلم نقل میکنند:
وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم نماز میخواند، نوه خودش را از دخترش زینب، بغل میکرد. وقتی میخواست بلند شود، او را در بغل میگرفت و وقتی به سجده میرفت، او را زمین میگذاشت. همینطور در رکعات بعدی.
صحیح مسلم، ج1، ص73، حدیث1099
آیا در اینجا هم میگویید که نماز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باطل است یا نه؟ ولی نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السلام) اینهمه جسارت میکنید؟ آیا این فعل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، وقت بیشتری را میبرد یا در یک لحظه انگشتر را در آوردن به سائل دادن؟ اینها با هم قابل مقایسه نیستند.
این در صحیح مسلم است و احتیاجی هم به سند ندارد.
روایت دیگری داریم در مسند احمد از ابوهریره که میگوید:
وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم نماز میخواند، حسن و حسین میآمدند بر پشت حضرت سوار میشدند و وقتی حضرت میخواست از سجده بلند شود، خیلی آرام، حسن و حسین را میگرفت و بر زمین میگذاشت و از زمین بلند میشد و دوباره وقتی به سجده میرفت، این دو بر پشت حضرت سوار میشدند و دوباره حضرت با آرامی، این دو را روی زمین میگذاشت. وقتی که حضرت از دو سجده بلند میشد، این دو را روی زانوی خودش قرار داد.
مسند احمد، ج2، ص513 ـ فضائل الصحابة للنسائی، ص20 ـ السنن الکبرى للنسائی ، ج5، ص50 ـ مستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج3، ص167 ـ البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج6، ص168 ـ المعجم الکبیر للطبرانی، ج3، ص52
این همه کار از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در طول نماز اتفاق میافتد. آیا در آنجا، این کار، موجب بطلان نماز نیست؟
شبهه 6 : اینکه سیاق آیه و قبل و بعد آنرا ملاحظه کنید بهم مربوط است. و اکثر مفسرین این آیه را مربوط به آیات قبل و بعد دانسته اند، و آیات قبل و بعد در نهی موالات و دوستی و هم رازی با کفار و یهود و نصاری است، و هر کس نظرکند میفهمد. زیرا خدا جل جلاله در آیه ی 51 و 52 فرموده: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّه لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ) که نهی و مذمت کرده از اینکه مؤمنین با کفار همدل و هم راز و دوست گردند تا اینکه میرسد به آیه ی 55 که میفرماید: ((همانا دوست و یاور شما فقط خدا و رسول و مؤمنین هستند که نماز بپا میدارند و در حال تواضع و افتادگی و بدون کبر و منت زکات میدهند.
پاسخ :برای رد دلالت این حدیث بر ولایت علی بن ابیطالب، به وحدت سیاق این آیات با آیات قبل و بعد استناد کرده اند که نهی از ولایت اهل کتاب است در حالی که این وحدت سیاق به شرط آن است که ثابت کنیم این آیات همه با هم نازل شده اند ولی روایات حاکی از آن است که این دو آیه جداگانه نازل شده اند. و در ضمن
اولا: سیاق و سباق در جائی است که در یک آیه استعمال شده باشد یا در دو آیه پشت سر هم باشد. میان آیه ولایت و این آیه، 4 آیه فاصله است.
ثانیا: در همانجا هم میگوییم که ولی به معنای أولی الأمر است. قرآن میگوید از یهود و نصاری، کسی را به عنوان ولی أمر خود قرار ندهید. چون آنها موحد نیستند و مشرک هستند و دشمنی سختی با مؤمنین دارند و متّصف به عداوت با مؤمنین هستند و شایستگی ولایت أمری را ندارند و اگر خواستید در جامعه، کسی را به عنوان ولی أمر انتخاب کنید، نباید این ولی أمر، غیر مسلمان باشد. چون، ولایت از آن خداست و به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) داده است و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم به علی بن أبی طالب (علیه السلام) داده است. پس اگر این آیه را قرینه آیه ولایت قرار دهیم، هیچ منافاتی با هم ندارد.
یا
در خود صحیح مسلم صراحت دارد که عمر، خطاب به علی و عباس گفت:
لما توفّی ابو بکر فقلت أنا وَلِیّ رسول الله و وَلِیّ أبی بکر.
وقتی ابوبکر از دنیا رفت، من گفتم: من، ولی و جانشین انتخاب شده پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم و ابوبکر هستم.
صحیح مسلم، ج5، ص152
در اینجا ولی به چه معناست؟ همین معنا را در آیه ولایت هم داشته باشید. چرا یک بام و دو هوا صحبت میکنید؟
<** ادامه مطلب... **>
[ سه شنبه 91/5/24 ] [ 3:12 صبح ] [ جلال ]