برکنارى و ترور یاران ابابکر
مجموعه اى که به ابوبکر و عمر در ایجاد سقیفه و بعد از آن کمک کردند عده زیادى بودند و طبیعى است این مجموعه از نظر توافق و هم خوانیشان به دو گروه تقسیم شدند.
مجموعه افرادى چون، خالد بن ولید، ابوعبیدة بن جراح و عتاب بن اسید اموى و مثنى بن حارثه شیبانى و معاذ بن جبل و انس بن مالک، و شرحبیل بن حسنه، که نماینگر گروه ابوبکر بودند.
عمر و هواداران براى رهایى از دست ابوبکر و پیروانش به راههاى گوناگونى متوسل شدند، هم چنین روابط ناخوشایند بین پیروان این دو گروه به خوبى آشکار است.
ترور عتاب بن اسید اموى
او عتاب بن اسید بن ابى العیص بن امیة بن عبد شمس اموى، ابو عبدالرحمن و گفته مى شود ابو محمد، روز فتح مکه مسلمان شد، و پیامبر او را به مقام والى مکه مشغول کرد. و ابوبکر اورا بر آن کار ابقاء کرد و سن او بیش از بیست سال بود.(111) و جمعى از اهالى مکه بعد از وفات پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) راه ارتداد پیش گرفتند و عتاب ترسیده و گریخت، تا اینکه سهیل بن عمرو با آنان صحبت کرد وآنان را به اسلام بازگردانید.(112)
و طبرى امارت حجاج را توسط عتاب بن اسید در سال 11 هجرى نقل کرده در عین اینکه او فرماندار (حاکم) مکه هم بود.
عتاب از بزرگان مکه بوده و وقتیکه پیامبر او را به فرماندارى(113) مکه منصوب کرد و ابوبکر هم او را در جایش تثبیت کرد و او را امیر حجاج کرد! و به همین خاطر است که عتاب یکى از رازهاى بنى امیه و قریش است و سئوال درباره او این است که چرا او با ابوبکر در یک روز کشته شد بطوریکه هیچکدام از مرگ دیگرى با خبر نشد؟
جواب: نظریه حزب قریش بر تئورى ترور مخالفان تکیه داشت به همین سبب وقتى عمر و یارانش، براى آتش زدن خانه فاطمه(علیها السلام) دختر پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) آمدند (در خانه على(علیه السلام) و حسن و حسین و فاطمه(علیهم السلام) حضور داشتند) زیرا على(علیه السلام) از بیعت با ابوبکر امتناع ورزیده بود. به عمر گفتند: در خانه فاطمه(علیها السلام) است.
و عمر گفت: حتى اگر او باشد(114). و زمانیکه جناح عمر و عثمان ترور ابوبکر را طرح ریزى کرد همزمان با آن بر کنارى و ترور هم پیمانان او را نیز برنامه ریزى نمودند و عتاب بن اسید یکى ازیارى دهندگان او بود به اندازه اى که ابوبکر او را بر عمر در سمت امیر حجاج برترى داد. و اگر ابو بکر ترور نمیشد چه بسا بعد از ابو بکر عتاب به خلافت مى رسید و احادیث که در مدح او به دست ما مى رسید بیشتر از احادیثى بود که در مدح عثمان از سوى امویان جعل شده و به دست ما رسیده است. خصوصاً اینکه مقام و درجه عتاب بالاتر از عثمان بود. او در زمان پیامبر فرماندار مکه بود و در زمان ابوبکر باز هم حاکم مکه و امیر حجاج بود.
در حالیکه عثمان در زمان رسول الله و ابوبکر به مقامى نرسیده و جدایى بین ابو بکر و عثمان افتاد زیرا که آندو از دو جناح مختلف قریش بودند. با بررسى روایات ترور ابوبکر و عتاب و پزشک عرب حارث بن کلده کسى که مسموم کردن ابوبکر را کشف کرد و اینکه ابوبکر و عتاب در یک روز مردند بدون آنکه یکى از آنکه کشته شدن دیگرى را بشنود متوجه این مطالب مى شویم که: آن دو مسموم شدند و سریعاً مردند بدون آنکه یکى از مرگ دیگر باخبر شود.
و این مطالب نقلهاى دروغین درباره مرگ ابوبکر را که او بعد از دو هفته پس از مسموم شدنش مرد را باطل مى کند. فراموش نشود که مسافت بین مکه و مدینه فقط 6 روز راه بود و خبر رسانى سریعتر از این با پرنده ها امکان پذیر مى باشد. و عتاب بن اسید از مقربین ابوبکر و همپیمانان او بود و این پیمان در خانواده اش استمرار یافت تا آنجا که عبدالرحمن بن عتاب بن اسید در جنگ جمل در کنار عایشه شرکت داشت و فرماندهى سمت راست سپاه را در جنگ به عهده داشت. و مروان بن حکم فرمانده سواره نظام جناح راست بود(115).
و عتاب بن اسید هنگام مرگ عمرش به 30 سال نمى رسید.
واقدى مى گوید: در روزى که ابوبکر مرد عتاب هم مرد.(116)
محمد بن سلام الجمحى و دیگران مى گویند: خبر مرگ ابوبکر در روز دفن عتاب به مکه رسید.(117)
اولاد عتاب گفته اند: عتاب روزى مرد که ابوبکر مرد.(118)
طبرى گفته است: عتاب در مکه مرد روزیکه ابوبکر مرد و هر دو مسموم شدند.(119) و باز طبرى مى گوید: عتّاب در مکه مرد.(120)
و در این مسئله دو چیز مهم مى باشد:
1 ـ ترور عتاب با زهر
2 ـ ترور او در همان روز ترور ابوبکر.
عملیات ترور ابوبکر و طبیب عرب حارث بن کلده و عتاب بن اسید حاکم مکه و امیر حجاج با «زهر» و در دو شهر دور از هم و در همان روز بر نیرومندى مؤسسه بزرگى در آن لحظه دلالت مى کند.
و این مؤسسه ترور مهمترین مؤسسه در حزب قریش بود. و سه یهودى پیشین عبدالله بن سلام و محمد بن مسلمه و زید بن ثابت از جناح عمر و عثمان بودند.(121)
زید بن ثابت چندین بار در زمان عمر و عثمان و در هنگام غیبت آن دو حاکم مدینه شد و این، اعتماد آن دو را به زید، ثابت مى کند. و ابوبکر نیز به عتاب بن اسید اموى اعتماد زیادى مى کرد، همچون اعتماد عمر بر معاویة بن ابوسفیان. بطوریکه در سال دوم خلافت ابوبکر عتاب اسید اموى را سرپرست حجاج قرار داد.
عروة بن زبیر مى گوید: ابوبکر یکسال عمر بن خطاب را امیر حج قرار داد. و در سال دوم عتاب بن اسید قریشى.(122)
یعنى ابوبکر عمر را از اماره حج عزل کرد و به جاى او عتاب را قرار داد و همین امر اهمیت زیادى در رابطه این دو با یکدیگر با خلیفه داشت، و سبب بهم خوردن رابطه آن دو با هم شد و کشته شدن عتاب اموى را در پى داشت.
از آنجا که امیر حجاج طبق معمول جانشین خلیفه بود حضرت على(علیه السلام)در سال 9 هجرى به امر خداوند امیر حجاج بود روزى که خداوند به پیامبرش فرمود: از تو ادا نمى شود مگر خودت یا مردى از خانواده بود.(123) و عمر بن خطاب عبدالرحمن بن عوف را براى امیرى حجاج فرستاد به اعتبار او که خلیفه دوم بعد از عثمان بن عفان است.(124)
امویان به سه حزب تقسیم مى شدند و از میان آنها عده اى یارى دهندگان على بن ابى طالب(علیه السلام) بودند مثل خالد و عمر و ابان اولاد سعید بن عاص، و عده اى یاران ابوبکر مثل عتاب بن اسید اموى (حاکم مکه). و عده دیگر همپیمانان عمر بن خطاب که بیشتر از همه بودند، از آن جمله عثمان بن عفان، ابوسفیان و پسرانش، یزید، عتبه، معاویه، ولید بن عقبه، سعید بن عاص.
افراد گروه اول با ترور و شهادت در جبهه هاى جنگ به قتل رسیدند بدین صورت که حکومت آنها را در جنگهاى مختلف به منظور رهایى حکومت از آنها شرکت مى داد. و گروه دوم و سوم از میادین جنگ دور بودند.
عمر و اعوانش از عتاب بن اسید اموى بوسیله زهر خلاص شدند و افراد گروه سوم که با عمر در وزارت و حکومت شهرها همکارى داشتند باقى ماندند تا زمانیکه عمر کشته شد وخلافت و وزارت و فرماندهى ولایتها بدست آنان افتاد. و ثابت شد که ابوبکر و دوستش عتاب بن اسید اموى طعامى مسموم خوردند و مردند.(125)
واقدى درباره مرگ ابوبکر و عتاب گفته، همانطور که پسر عتاب مى گوید آن دو در یک روز مردند. محمد بن سلام و دیگران مى گویند خبر مرگ ابوبکر روزیکه عتاب بن اسید را دفن کردند به مکه رسید.(126)
صفدى از عتاب بن اسید نقل کرده: از طرف ابوبکر امیر مکه بود و با ابوبکر در یک روز مرد و آن روز، هشت شب مانده به جمادى الآخر سال 13 هجرى.(127)
و امویان براى تغییر بعضى حقایق این حادثه شوم تلاش کردند. و گفتند: عتاب تا سال 22 هجرى زندگى کرد، یعنى آنکه در سال 13 هجرى نمرده است. ولیکن ابن حجر این را نپذیرفت و گفت: محمد بن اسماعیل از راویان این سخن است و او پسر حذافه سهمى است و براى همین روایتش را ضعیف مى دانند.(128)
به نظر مى رسد که طراحان قتل ابو بکر، نقشه قتل او را در مدینه و عتاب را در مکه همزمان طراحى کردند. واین دلالت بر قدرت تشکیلات تروریستى آنها دارد.
[55] کنزالعمال، متقى هندى، ج 2، ص 189.
[56] ابن أبى شیببه و بخارى در نارخش و یعقوب سفیان و ابن عساکر این سخن را نقل نکردند و عقلانى هم در اصابتش، ج 5، بخش 1، ص 56 این سخن را ذکر کرده است، و بخارى آن را در التاریخ العقبر آورد. و محامعى در آمالیش، کنزالعمال، ج 10، ص 290.
[57] مختصر تاریخ دمشق، ج 8، ص 26، ج 10، ص 290; تاریخ طبرى، 3/165 چاپ اعلمى، بیروت; انساب الاشراف، بلاذرى، العقد الفرید، ابن عبدیه، ج 4، ص 274، السقیفه و الخلافة، عبدالفتاح، ص 13.
[58] کنزالعمال، ج 8، ص 118، کتاب موت، تاریخ طبرى، حوادث سال 13، الکامل فى التاریخ، ج 2، ص 204.
[59] تاریخ المدینة المنورة، ج 2، ص 147.
[60] الامامة والسیاسة، ج 2، ص 119.
[61] الطبقات، ج 3، ص 181، انساب الاشراف، ج 1، ص 579.
[62] العقد الفرید، ابن عبد ربه، ج 4، ص 250.
[63] شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 2، ص 29.
[64] شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، چاپ دار احیاء الکتاب العربى، ج 2، ص 29.
[65] همان، ج 2، ص 31 ـ 32.
[66] همان.
[67] همان; المسترشد، محمد بن جریر طبرى.
[68] مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 55، تاریخ طبرى، ج 2، ص 446.
[69] همان.
[70] تاریخ طبرى، ج 2، ص 327; الکامل، ابن اثیر، ج 3، ص 82.
[71] تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 153، در حالى که سهم امام على(علیه السلام) شش هزار درهم بوده است!
[72] الاستیعاب، ج 2، ص 471; المعارف، ابن قتیبه، ص 345; تاریخ طبرى، ج 3، ص311; سیره ابن هشام، ج 1، ص 385.
[73] به مروج الذهب، ج 2، ص139; تاریخ یعقوبى، ج 4، ص 139; انساب الاشراف، ج 1، ص 404; مستدرک الحاکم، ج 3، ص 476; الاصابه، ابن حجر، ج 3، ص 384; اسدالغابه، ج 3، ص 440 مراجعه فرمایید.
[74] طبقات ابن سعد.
[75] العقد الفرید، ابن عبد ربه اندلسى، ج 6، ص 292; تاریخ طبرى، بیروت چاپ مؤسسه اعلمى، ج 2، ص 611; المعارف، ابن قتیبه، ص 283; والحارث بن کلدة بن عمرو الثقفى، طبیب عرب، اسدالغابه، ج 2، ص 413; البدایه والنهایه، ج 10، ص 137; العقد الفرید، ج 5، ص 5; ج 6، ص 318، و او مناظره جالب با شاه ایران انوشیروان دارد، ج 6، ص 387.
[76] العقد الفرید، ابن عبد ربه اندلسى، ج 4، ص 250، طبقات ابن سعد، ج 3، ص 198، مروج الذهب، مسعودى، ج 2، ص 301.
[77] دلائل النبوة، بیهقى ، ج 3، ص 334.
[78] مختصر تاریخ ابن عساکر، ج 24، ص 24.
[79] تاریخ طبرى، ج 2، ص 442 ـ 443; تاریخ ابن وردى، ج 1، ص 222.
[80] تاریخ طبرى، ج 3، ص622; تاریخ أبى زراعه دمشقى، ص34; تاریخ ابى الفداء، ج1، ص222.
[81] صحیح بخارى، ج4، ص490; باب جوائز الوافد، ج12 و 29; صحیح مسلم ، ج11، ص89.
[82] سیره ابن هشام، ج4، ص305; تاریخ طبرى، ج2، ص442; طبقات ابن سعد، ج 2، ص 262.
[83] العقد الفرید، ج 4، ص 247.
[84] العقدالفرید، ج 1، ص 156، السقیفه، سلیم بن قیس، ص 85.
[85] تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 170.
[86] العقد الفرید، ابن عبد ربه، ج 2، ص 250.
[87] المعارف، ابن قتیبه، ص 383.
[88] الطبقات، ابن سعد، ج 3، ص 198.
[89] خزیره، طعامى است از گوشت درست مى شود، اول گوشت را قطعه قطعه مى کنند سپس با آب مى پزند، وقتیکه آماده شد به آن آرد اضافه مى کنند. آنگاه با هر خورشت دیگر خورده مى شود.
[90] الطبقات، ابن سعد، ج 3، ص 198; مختصر تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 13، ص 118.
[91] الکامل فى التاریخ، ابن اثیر، بیروت، چاپ دار صادر، ج 2، ص 418 ـ 419.
[92] همان.
[93] تاریخ ابى الفداء، ج 1، ص 222.
[94] الریاض النضره فى مناقب العشرة، ابو جعفر المحب طبرى، بیروت، چاپ دارالکتب العلمیه، ج 1، ص 259.
[95] تاریخ الخلفاء الراشدین، ذهبى، ص 121.
[96] الطبقات، ابن سعد، بیروت، چاپ دار صادر، ج 3، ص 49، طبقات خلیفه ص 8، تاریخ خلیفه ص 156، بیروت، چاپ دارالفکر، اسد الغابه، ج 6، ص 262.
[97] تاریخ طبرى، ج 2، ص 618.
[98] العقد الفرید، ابن عبد ربّه، ج 4، ص 253.
[99] الکامل فى التاریخ، ابن اثیر، ج 2، ص 425.
[100] سوره شعراء، (26)، آیه 227.
[101] مختصر تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 13، ص 120.
[102] تاریخ طبرى، حوادث سال 11 هجرى، ج 2، ص 460.
[103] همان.
[104] تاریخ الخلفاء، سیوطى، ص 98.
[105] همان، ص 104.
[106] مختصر التاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 13، ص 124، الطبقات، ابن سعد، ج 3، ص 192.
[107] شرح نهج البلاغه، معتزلى، ج 2، ص 31 ـ 32; الشافى، مرتضى، ص 241 ـ 244.
[108] الکامل فى التاریخ، ج 3، ص 168 ـ 169.
[109] اسدالغابه، ابن اثیر چاپ دار احیاء التراث العربى، ج 3، ص 581; الاستعاب، ترجمه، 1377، ج3، ص1036; الکامل فى التاریخ، ابن اثیر، بیروت، چاپ اعلمى، ج2، ص617.
[110] شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 31 ـ 34; الشافى، مرتضى، ص 241 ـ 244.
[111] الاصابة، ابن حجر، ج 2، ص 451; الطبقات، ابن سعد، ج 5، ص 446; المعارف، ابن قتیبه، ص 283; اسد الغابه، ابن اثیر . 3/359، سیره ابن هشام 4/936.
[112] سیرة ابن هشام، ج 4، ص 1079.
[113] تاریخ الطبرى، ج 3، ص 550.
[114] اعلام النساء، ج 4، ص 114; الامامة والسیاسة، ابن قتیبة، ج 1، ص 12، السقیفة والخلافه، عبدالفتاح عبدالمقهود، ص 14.
[115] المعارف، ابن قتیبه، ص 283.
[116] تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج 7، ص 83; تهذیب الکمال، مزى، ج 16، ص 283.
[117] همان.
[118] اسد الغابة، ابن اثیر، ج 3، ص 359، تهذیب الکمال، مزى، ج 19، ص 283.
[119] تاریخ طبرى، ج 2، ص 612.
[120] همان.
[121] الاستیجاب، ابن عبدالله درهامش الاصابة، ج 1، ص 553 ـ 554.
[122] مختصر التاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 13، ص 77.
[123] تاریخ ابى زرعه، ص 298; مسند احمد، ج 2، ص 1; کنز العمال، ج 1، ص 246.
[124] مختصر تاریخ عساکر، ج 14، ص 357، البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج 7، ص 184، الاصابة، ج 2، ص 417.
[125] الطبقات، ابن سعد، ج 3، ص 198، مختصر تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 13، ص 118.
[126] تهذیب، الکمال، مزى، ج 12، ص348.
[127] الوافى بالوفیات، ج 19، ص 439.
[128] الاصابة، ابن حجر، ج 2، ص 451.
منبع : کتاب داستان ترور ابوبکر و عایشه
[ چهارشنبه 91/5/25 ] [ 12:13 صبح ] [ جلال ]