پژوهشی در مبانی فقهی حجاب
12. نگاه کردن به زنان، گرچه رفتارى است که نفس انسان، بدان سوى گرایش دارد آن را به مصلحتخود مىداند، ولى پاکدامنى و پاک چشمى براى انسان، مصلحتبیشترى دارد; از این روى، قرآن مىفرماید: «ذلک ازکى لهم».
13. گاهى، انسانها، دچار خودفریبى مىشوند و با توجیهها و به بهانههایى، گناه را براى خود روا، یا واجب مىشمارند. از این روى، خداوند در قرآن، با جمله: «ان الله خبیر بما یصنعون» به همگان هشدار مىدهد که خداوند، رفتارها و کردارها را، همانگونه که هست مىبیند و به آنها آگاهى دارد.
14. نخستین جملهاى که حکم ویژهاى را براى خانمها بیان مىکند «لایبدین زینتهن الا ماظهر منها» است که براى روشن شدن آن، باید به چند نکته توجه کرد:
الف. مراد از زینت، نمىتواند دستبند، گردنبند، النگو و... باشد; زیرا نمایان آنها وقتى که از بدن جدا باشند، هیچ اشکالى ندارد. در مثل، زن وقت وضو دستبند خود را در آورد و جایى بگذارد که مردان آن را ببینند، یا طلاى خود را براى تعمیر به طلاساز بدهد و... هیچ گناهى انجام نداده است. بنابراین، به احتمال قوى، مراد از واژه «زینت» در آیه شریفه، جاى زینت است; یعنى گردن، دست، گوش و مانند اینها.
ب. گفتن «زینت» و اراده کردن مکان زینت، مجاز است و به علاقه حال و محل، چنین مجازگویى، مجاز شمرده شده است. فلسفه آوردن مجاز به جاى حقیقت، افزون بر تخفیف لفظ، مبالغه و تاکید است. (45)
ج. شاید سربسته گفتن: «الا ما ظهر» و روشن نکردن حد و مرز آن، براى واگذار کردن این امور به عرف باشد. در مثل «ماظهر» براى خانمى که هیزم جمع مىکند و از صحرا مىآورد، با «ماظهر» براى خانمى که لب جوى به شستن لباس مشغول است، یا خانمى که پشت میز اداره به رتق و فتق امور و پاسخگویى مشغول است، یا خانمى که در آزمایشگاه، به ساماندهى وسایل مىپردازد، فرق دارد. دو گروه نخست، باید مقدارى آستین را بالا بزنند، ولى دو گروه دوم، به بیش از انگشتان دست، نیاز ندارند. به هر حال، بخشهایى از دست، پا و صورت که عرف حکم به پوشیدن آنها نمىکند، یا ضرورت اقتضا مىکند که پوشیده نشود، از استثناءها به شمار مىروند. برابر حدیثى که از عایشه نقل شده، پیامبر(ص) به اندازه یک قبضه (در حدود 8 سانتىمتر) بالاتر از کف دست را استثناء کرده است. (46)
ولى همان گونه که گذشت این حد معین کردن نمىتواند براى همگان باشد، این حد بر فرض صحیح بودن سند براى زن رختشوى و مانند اوست.
د. فعل «لایبدین» صیغه ششم از فعل مضارع «یبدى» ( ظاهر مىکند. نمایان مىسازد) است و در حال رفع، نصب و جزم در ظاهر فرقى نمىکند. بنابراین مىتواند، نهى، نفى، یا عطف به «یغضضن» و در پاسخ شرط مقدر باشد.
به هر حال، آیه شریفه، یا از نمایاندن زینتباز مىدارد، یا روش زنان مؤمن را در ننمایاندن زینت، بیان مىکند، یا تسلیم بىچون و چراى پیامبر(ص) بودن را یادآور مىشود.
در هر صورت، اگر در موردى قسمتى از بدن، یا زینت، شک شد که آیا از استثناست، یا مستثنى منه; در مثل دو عرف با هم ناسازگارى کردند و یا ضرورت و عرف با هم نساختند، یا در درستى خبرى که دال بر گستره استثناء است، شک شد، استثنا بودن آن قسمت از بدن، ثابت نیست. بنابراین، از ذیل «الا ما ظهر» خارج مىشود و «لایبدین» آن را در بر مىگیرد.
خلاصه این که: در جایى که شک مىکنیم آیا از استثناهاست، تا پوشش آن لازم نباشد، یا از استثناها نیست، اصل این است که از استثناها نیست و پوشش آن لازم. این اصل در جاهایى که شک را مىیابد، کاربرد بسیار دارد.
ه. واژه «زینتهن» براى بیان این نکته نیست که اگر خانمى زینت ندارد، تا آن را نمایان سازد مجاز استسروگردن و دستوپا و... را براى نامحرمان نمایان سازد. بلکه بیانگر محدوده حجاب است; ولى حدومرز آن را به گونهاى باز مىشناساند که در خود داراى انعطاف باشد. همانگونه که روش قرآن و دین، در روشن کردن حد و مرز گزارهها و احکام، چنین است که بازشناسى موضوع را به عرف، و یا خود مکلف وا مىگذارد.
و در این گونه موردها، راه را بر سختگیریها مىبندد در مثل مىگوید: بیمار روزه خود را بگشاید; اما بیمار کیست؟ ساکت است.
و. روایات در بیان مراد «ماظهر» گوناگونند: دستهاى «وجه و کفین» (صورت و دو دست تا مچ) را مىگویند و دستهاى «قدمین دو کف پا، تا مچ) را نیز مىافزایند. (47)
شاید آنچه را که روایات بیان کردهاند، قدر متیقن باشد; زیرا آیه قرآن از بیان «وجه و کفین» ناتوان نبوده است. بیان مستثنى و مستثنىمنه، به صورتى کلى، براى بیان مطلبى عامتر و مفیدتر بوده است. از این روى در پارهاى از روایات، روایت نقل شده از عائشه (49) نیز، مىتواند مؤید استثناى جاى النگو باشد.
شاید روا بودن نگاه به سر زنان اهل تهامه، اهل سواد، علوج، زن دیوانه و... در همین راستا باشد.
ز. شمارى از مفسران، گفتهاند: زینتبر دو گونه است: ظاهرى و باطنى. جمله «الا ما ظهر منها» در صدد بیان زینتهاى ظاهرى است. اینان، سپس در مصداقها و نمونههاى آن اختلاف کردهاند. ابنمسعود، زینت ظاهرى را لباس و ینتباطنى را گوشواره، النگو و خلخال دانسته است. ابنعباس گفته است:
زینت ظاهرى، سورمه، انگشتر، گونهها و حناى دست است.
قتاده، تنها سورمه، النگو و انگشتر را گفته و شمارى دیگر، زینت ظاهرى را وجه و کفین دانسته و شمارى صورت و سرانگشتان و گروهى دیگر کف دست و سرانگشتان را گفتهاند. (50)
این دیدگاههاى گوناگون و پراکنده بیانگر این نکته است که شارع مرز روشنى را بیان نکرده و هیچ یک از دیدگاهها براى انسان لزوم پیروى نمىآورد. و نمىتوان گفت: بىگمان حداقل استثنا شده است. زیرا حداقل، همان قول ابنمسعود است که زینت ظاهرى را لباس دانسته است. در حالى که بىگمان، زنان، پیش از نازل شدن این آیه پوشیه نمىزده و دستکش به دست نمىکردهاند و پس از نازل شدن آیه هم، چنین بوده است. پس، بىگمان آشکار بودن دستها تا مچ و چهره، اشکالى نداشته و پوشیدن کف پاها تا مچ نیز، رسم نبوده است.
بنابراین، برابر این دیدگاهها نیز، باید «الا ماظهرمنها» را به عرف واگذاریم و سخن اینان را بر فهم آنان از عرف زمان خودشان حمل کنیم.
15. دومین جملهاى که حکم ویژهاى را براى بانوان بیان مىکند: «ولیضربن بخمرهن على جیوبهن.»
از این جمله که مىفرماید: روسریهاى خود را برگریبان خود بیندازید، ظاهر مىشود که پیش از نازل شدن آیه شریفه، روسریها را زیرگلو گره نمىزدهاند و گریبان و سینههاى آنان، پیدا بوده است.
روایتى که پیش از این در شان نزول آیه، بیان شد (51) ، تایید کننده همین نکته است. بنابراین، وقتى که پیش از نازل شدن آیه، زیرگلو، گوشها و مقدارى از سینه، پیدا بوده است، بىگمان، دستها، پاها و چهره ظاهر بوده زیرا هیچ مرسوم نیست که در جامعهاى و در سرزمینى زنان دستها و پاها را بپوشانند; ولى سینه و گردن را باز بگذارند.
16. این جمله از آیه شریفه، تایید کننده نکتهاى است که از جمله پیش استفاده کردیم و آن این که: باید لباس عرف آن زمان را وا رسید و آن را معیار قرار داد، سپس شارع هر جا را درست نمىداند، اعلام کند و حکم و نظر جدید خود را بیان بفرماید. اگر نادرستى موردى را اعلام نکرد، باید از عرف پیروى کرد.
17. از این بخش از آیه شریفه، واجب بودن پوشاندن زیر چانه، درخور استفاده نیست; زیرا نه از آیه این مطلب بر مىآید و نه انداختن روسرى بر روى سینه و گره زدن در زیر گلو، تمامى زیرچانه را فرا مىگیرد.
پیش از این بیان شد که استثناى کف و وجهین، مصداقى از ماظهر است، نه تمام آن، بنابراین، نباید بحث کرد که آیا زیرچانه از صورت است، یا نیست و نباید بحث کرد که «وجه» زیر چانه را در بر مىگیرد یا خیر؟ بلکه باید بررسى کرد آیا شارع که خواسته عرف را رد کند و بر نپوشاندن گریبان، بر زنان خرده گیردو یا خواسته به پوشاندن گریبان و سینه امر کند، آیا امرش شامل زیرچانه مىشود، یا خیر؟ اگر امر شارع، زیرچانه را در برگرفت، پیروى واجب است و اگر در بر نگرفت، زیرچانه، به همان اباحه اولى، که عرف مردم مدینه داشتهاند، باقى مىماند; مگر این که دلیل دیگرى وجود داشته باشد که بعد بحث مىکنیم.
18. در بخش دیگر آیه شریفه که مىفرماید: «لایبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن... او نسائهن، او ما ملکت...» نکتهاى که به چشم مىخورد، وجه تکرار «ولایبدین زینتهن» است که یادآور شدهاند: یادآورى آن درباره نخست، براى بیان رخصتها به اعتبار منظور بوده و درباره دوم، براى بیان ناظر بوده است. (52) یعنى دربار نخستبر آن است که این نکته را بیان کند: زن، وظیفه دارد، زینتخود را بپوشاند، مگر آنچه که از باب ضرورت، که عرف آن را بایسته مىداند، بیرون مىماند; مانند: دست و چهره. اما دربار دوم «لایبدین زینتهن» در صدد بیان این است که شمارى از مردان، مىتوانند به زینتهاى زن بنگرند و لازم نیست که زن، زینتهاى خود را از آنان بپوشاند. پیش از این، یادآور شدیم که مراد از زینت، جاهاى زینت است که دستبالا، دستها تا نصف آرنج، پاها تا مچ، گردن و گلو، گوشها، گریبان و شاید موهاى سر را دربر بگیرد اما بىگمان، کمر، شکم، سینه و رانها، از جاهاى زینتبه شمار نمىروند. این اعضا بر همان حال نخستین خود مىمانند که زنان به طور معمول، اینها را مىپوشاندهاند. بنابراین، زن باید آنها را بپوشاند و خویشاوند محرم حق نگاه به آن اعضاء را ندارند.
بنابراین آنچه که از این جا و آن جا شنیده مىشود: به غیر از عورت، مردان محرم به هر جاى زن مىتوانند بنگرند سخنى است نادرست و بىبنیاد و ناسازگار با آیه شریفه مورد بحث. البته این پندار از فتواى فقیهان سرچشمه گرفته که در این باره سخن خواهیم گفت.
19. این که بر شوهر رواست که به همه جاى زن خویش بنگرد و زن هم چنین حقى را درباره شوهر خود دارد و... مطلبى است که از آیات دیگرى استفاده مىشود، مانند:
«نساءکم حرث لکم فاتوا حرثکم انى شئتم.»
همسران شما، کشتزارهاى شمایند، هر جا که خواستید بر کشتزار خود درآیید.
یا«قد افلح المؤمنون الذین... والذین لفروجهم حافظون الا على ازواجهم او ما ملکت ایمانهم، فانهم غیر ملومین.» (53)
مؤمنان، رستگار شدند آنان که... و آنان که فرجهاى خود را نگاهبانى مىکنند، مگر بر همسران یا کنیزان ملکى که هیچ نکوهشى بر آنان نیست.
بنابراین، این که شمارى پنداشتهاند چون: در آیه شریفه از شوهر نام برده شده «الا لبعولتهن» و شوهر مىتواند به تمامى بدن همسر خود نگاه کند، سپس دستههاى یازدهگانه دیگرى را بر شوهر عطف کرده، چنین استفاده مىشود که این یازده گروه هم مىتوانند به همه جاى بدن خانمى که با آنها محرم است، نگاه کنند، مگر اینکه دلیلى بر خلاف اقامه شود، مانند: حرام بودن نگریستن به عورت غیر و حرام بودن نگاه شهوتآلود و... پندارى بیش نیست و سخنى استبىمبنا و بىدلیل که با کمترین درنگ، نادرستى آن روشن مىشود.
20. کسانى که در این آیه استثنا شدهاند و لازم نیست زنان در برابر آنان جاهاى زینتخود را بپوشانند، عبارتند از: شوهر، پدر، پدر شوهر، پسر، پسر شوهر، برادر، پسر برادر، پسر خواهر، زنان همکیش، ملک یمین (کنیز زرخرید و به قولى عبد) پیروانى که نیاز جنسى ندارند، کودکانى که بر عورت زنان چیره نشدهاند.
21. در این که پیروانى که نیاز جنسى ندارند چه کسانى هستند، اختلاف است. در مجمعالبیان پنج قول نقل شده است:
الف. آنان که به خاطر نیاز غذایى همراه انسان مىآیند و نیاز جنسى ندارند، مانند: ابله.
ب. عنین (ناتوان از آمیزش).
ج. خصى (آلتبریده)
د. پیرى که گرایشى به زنان ندارد.
ه. برده صغیر. (54)
به نظر مىرسد از این چند دیدگاه، دیدگاه نخست، بهتر باشد و پذیرفتهتر; زیرا گروه دوم و سوم شهوت دارند، ولى نمىتوانند به کار برند. بنابراین به «غیر اولى الاربه» غیر نیازمند گفته نمىشود و همچنین پیرمرد. دسته پنجم، به خاطر نابالغى، قوه شهوانیه آنان برانگیخته نشده و اینان نیازمند بالقوهاند که با فراز«او الطفل الذى...» استثنا شده است.
بنابراین، مصداق تام و تمام این فقره، دسته اول است، گرچه آیه ویژه و منحصر به آن مصداق نیست و مىتوان کسانى را که پیشتر شهوت جنسى داشتهاند، ولى اکنون به خاطر مریضى، یا پیرى، یا ریاضت، شهوتى ندارند نیز، از مصداقهاى آن به شمار آورد.
22. در این که مراد از کودکانى که بر عورتها چیره نشدهاند، چه کسانى هستند، اختلاف است.
الف. کودکانى که عورتها و اسرار زنان را نمىشناسند و به خاطر نداشتن شهوت، بر آن نیرو و قوت پیدا نکردهاند.
ب. کودکانى که قدرت آمیزش با زنان را ندارند. بنابراین، اگر به حد شهوت رسیدند، حکم مردان را دارند. (55)
به نظر مىرسد از دو دیدگاه، دیدگاه نخستبهتر است; زیرا اگر کودکانى اسرار زنان را بشناسند و از امور جنسى آگاه باشند، ولى اکنون ناتوان از آمیزش، این آگاهى سبب مىشود، کودکان به انحراف کشیده شوند و آن کارهایى را که شارع نمىخواسته انجام بگیرد، انجام بگیرد.
23. آخرین فقره در آیه شریفه، درباره حجاب زنان، این فقره است:
«لایضربن بارجلهن لیعلم مایخفین من زینتهن.»
زنان مؤمن، نباید پاى بر زمین بکوبند، تا زینتهایى که پنهان داشتهاند معلوم شود.
نخستین نکتهاى که از این فقره آیه شریفه به دست مىآید این که: نه تنها نمایاندن جاى زینت، بر زنان مؤمن روانیست که شنواندن صداى زینتبه نامحرم نیز، روا نیست.
24. از فقره «لایضربن...» و از فقره «لایبدین زینتهن» برداشت مىشود که نمایاندن هرگونه زیبایى براى برانگیختن شهوت مرد، با استفاده از هر یک از حواس، نارواست.
در قرآن گوش و چشم، دو شاخص اصلى از حواس انسانى به شمار مىروند. از این روى، زن نباید نازک و دلپذیر با مرد نامحرم سخن بگوید. همان گونه که این مطلب در، دستور خداوند به زنان پیامبر(ص) آمده است:
«فلا تخضعن بالقول فیطمع الذى فى قلبه مرض.» (56)
پس در گفتار نرمى نشان ندهید، تا امید نبرد، آن که در قلبش بیمارى است.
25. از جمله زینتهاى نهانى که زن نباید با پاىکوبى بر زمین آشکار سازد، خلخال است. از آنجا که خلخال را به پا مىبستهاند و قرآن آن را زینت نهان مىداند، روشن مىشود که عرف و آنچه شناخته شده و رسم بوده، زنان شلوارهاى بلند مىپوشیدهاند، که خلخال را نیز مىپوشانده است.
بنابراین، پوشاندن پا تا پایین، در زمانهاى گذشته، رسم بوده و پس از نازل شدن آیه شریفه، واجب بودن آن، روشن شده است; زیرا این آیه در صدد محدود کردن بودند، گستراندن. حال اگر روشن شد که در آن زمان، شلوار و لباس بیرون منزل و داخل منزل، یکى بوده، مىتوان گفت: پوشاندن پا تا پایین، در داخل منزل و در پیش محرمهاى دوازدهگانه، شناخته شده و مرسوم بوده و سپس واجب شده است. مگر نزد شوهر، که با آیات دیگر استثنا شده است. اگر نشانهاى بر یکسان بودن لباس زن در خانه و بیرون از خانه، پیدا نشد، لباس درون خانه، پیرو عرف است.
26. نکته دیگر این که پاى بر زمین کوبیدن، جز بایستههاى راه رفتن نیست; یعنى زن مىتواند بدون پاىکوبى بر زمین به گونه شناخته شده و معمول، راه رود. بنابراین، با توجه به این که در چند فقره قبل، فرمود: «لایبدین زینتهن الا ما ظهرمنها.» و در این فقره از زدن پا به زمین جلوگیرى کرد، روشن مىشود که خانمها باید بیشترین رعایت را در هر زمینهاى داشته باشند و باندازه ضرورت، بسنده کنند.
27. در آخرین بخش از آیه مىفرماید:
«وتوبوا الى الله جمیعا ایها المؤمنون لعلکم تفلحون.»
اى مؤمنان، همگى به سوى خدا برگردید، شاید رستگار شوید.
گویا مراد از «ایها المؤمنون» مردان مؤمن است; زیرا این دو آیه، حکم هر یک از مردان و زنان مؤمن را جداگانه بیان کرد. از این روى، روشن مىشود که مردان گناهانى را انجام مىدادهاند که نیاز به توبه و بازگشتبوده است. در مثل، با نگاههاى شهوتآلود، سبب جعل احکامى براى بانوان شدهاند که شان نزول، تایید کننده این مطلب است. پس سختگیرى خداوند در لباس و چگونگى پوشش زنان، به عنوان نقصان وارد کردن و به بند کشیدن آنان نبوده، بلکه راهى بوده که آنان را از چشمان آلوده مردان شهوتران حفظ کند. بنابراین، حجاب، براى آنان سنگرى است نگهدارنده و بازدارنده از نگاههاى آلوده به شهوت، نه براى محروم کردن آنان از حقوق خود در جامعه.
28. فرمان پوشش به زنان و فرمان چشم فروکاستن به مردان، به تنهایى براى جلوگیرى از گناه و چشمچرانى مردان، کافى نیست; بلکه آنان نیرویى درونى، مانند تصمیم بر توبه و بازگشتبه سوى خدا و گردن نهادن به دستورهاى او، نیاز دارند; تا آنان را از آنچه که خداوند حرام کرده، بازدارند و بدون آن نیروى درونى، تمهیدات بیرونى، کافى نیست.
29. آنچه در تفسیر علىبن ابراهیم، به عنوان روایت ابىالجارود نقل شده، بسیار همانند آن چیزى است که از ظاهر آیه شریفه، برداشت مىشود:
ابى الجارود از امام باقر(ع) روایت مىکند:
«فى قوله «لایبدین زینتهن الا ما ظهر منها» فهى الثیاب والکحل والخاتم وخضاب الکف والسوار. والزینة ثلاث: زینة للناس وزینة للمحرم وزینة للزوج. فاما زینة الناس، فقد ذکرناه واما زینة المحرم فموضع القلادة فما فوقها والدملج ومادونه والخلخال وما اسفل منه واما زینة للزوج فالجسد کله.» (57)
امام باقر(ع) درباره فرموده خداوند متعال: «و آشکار نسازند زینتخود را مگر آنچه آشکاراست» فرمود: آن زینت، عبارت است از: لباس، سورمه، انگشتر، حناى دست و النگو.
زینت، سه قسم است: زینتى براى مردم، زینتى براى محرم و زینتى براى شوهر.
زینتبراى مردم را یادآور شدیم. زینت محرم، جاى گردنبند و بالاتر از آن و جاى دستبند و پایینتر از آن و جاى خلخال و پایینتر از آن و زینتشوهر تمامى بدن زن است.
اگر چه در سند روایت مناقشه است و در این که چه بخش از آنچه از قول امام باقر(ع) نقل شد، روایت است و کدام بخش از آن، سخنان صاحب تفسیر، احتمالهایى وجود دارد. ولى آنچه مهم است، روایت همان را مىگوید که ظاهر آیه با توجه به عرف بیان مىکند.
و بنابراین، روایت جنبه تاییدى دارد; از این روى سند نداشتن آن، زیانى به بحث نمىرساند.
مرحله پنجم: از آیاتى که پیش از این، از آنها سخن گفته شد، روشن شد که زنان قسمتهایى از بدن خود را که پیش از نازل شدن آیه حجاب نمىپوشاندهاند، لازم نیست آنها را در برابر خویشاوندان دوازدهگانه مطرح شده در آیه 30 سوره نور، بپوشانند. ولى از آیات به دست نیامد که حکم آن جاهایى را که پیش از آیه حجاب مىپوشاندهاند، اکنون چیست و در برابر این دوازدهگروه چه باید بکنند؟
در مثل، آیا مادر مىتواند تمامى بدن غیر از عورت را در برابر فرزند بالغ خود نمایان کند؟
آیاخواهر مىتواند تمامى بدن، غیر از عورت را در برابر برادر بالغ خود نمایان کند؟
از آیات مورد بحث، روا بودن آشکار ساختن سینه، شکم، کمر، ساقپا و رانها و مانند آن در برابر محرمها به دست نیامد.
اکنون مىخواهیم بگوییم: از ظاهر قرآن مجید، به دست مىآید که حاضر شدن زن، با لباس نامناسب و نمایاندن، شکم، سینه، ران و... در برابر خویشان نسبى، بىچون و چرا، حرام است. خداوند در آیه 85 95 سوره نور مساله را مطرح فرموده و حتى ورود بدون اجازه به اتاق پدر و مادر را، ممنوع فرموده است:
«یا ایها الذین آمنوا لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم والذین لمیبلغوا الحلم منکم ثلث مرات من قبل صلوة الفجر وحین تضعون ثیابکم من الظهیرة ومن بعد صلوة العشاء ثلث عورات لکم لیس علیکم ولاعلیهم جناح بعدهن طوافون علیکم بعضکم على بعض کذلک یبین الله لکم الآیات والله علیکم حکیم.»
اى آنان که ایمان آوردهاید، غلامان و کنیزان زر خرید شما و کودکان نابالغ، [براى وارد شدن به اتاق شما] باید سه وقت از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، هنگامى که لباسهاى خود را هنگام ظهر در مىآورید و پس از نماز عشا. این سه وقت، عورت است از براى شما. برشما و بر آنان، غیر از این سه وقت، گناهى نیست. شمارى از شما بر شمارى دیگر وارد شونده و گردش کنندهاند این چنین خداوند آیات خود را براى شما بیان مىکند و خداوند، داناى حکیم است.
«واذا بلغ الاطفال منکم الحلم فلیستاذنوا کما استاذن الذین من قبلهم کذلک یبین الله لکم آیاته والله علیم حکیم.»
هنگامى که کودکان شما به سن بلوغ رسیدند، باید از شما اجازه بگیرند، همانگونه که پیشینیان آنان اجازه مىگرفتند. این چنین خداوند آیات خود را براى شما، بیان مىکند. خداوند داناى حکیم است.
آیه مىفرماید کودکان نابالغ، در سه نوبت، براى ورود به اتاق پدر و مادر اجازه بگیرند. حال، کودکان بالغ چطور؟ اینان، باید در هر حال، اجازه بگیرند، چه در این سه نوبت و چه در وقتهاى دیگر.
با این که در وقتهاى دیگر، احتمال برهنگى و... مادر یا به کلى وجود ندارد، یا بسیار کمپیش مىآید، چرا کودک بالغ براى ورود به اتاق پدر و مادر، باید اجازه بگیرد؟ این بدان جهت است که در دیگر وقتها نیز احتمال دارد جاهایى از مادر که عورتین نیست، ولى از زینتهاى نهان به شمار مىروند، پیدا باشند که تنها براى همسر دیدن آنها رواست و براى غیرهمسر ناروا.
بنابراین، مفهوم آیه 85 و صریح آیه 95، که واجب بودن اجازه را براى فرزند بالغ بیان مىکنند، با ملازمه عرفى، به حرام بودن نظر به زینتهاى باطنى مادر و حرام بودن نمایاندن زینتهاى پنهان بر مادر، دلالت دارد.
اگر کسى بگوید احتمال دارد که عورتین مادر در آن سه وقت دیگر نیز آشکار باشد; از این روى باید کودکان بالغ وارد نشوند!
مىگوییم: احتمال نمایان بودن عورتین مادر در غیر سه نوبتیاد شده، با جایز بودن ورود کودکان نابالغ، بدون اجازه، سازگار، نیست.
بله اگر دلیل قوى از روایات به جایز بودن ظاهر شدن مادر با لباسزیر، در بین فرزندان پیدا کردیم، که بسان نص بود، آن گاه، چارهاى نیست، باید واجب بودن اجازه را براى امور دیگر بدانیم. ولى در بحث روایات خواهد آمد، که چنین دلیل قوى و روشنى وجود ندارد.
نکته: خداوند در آیه 31 سوره نور، دوازده گروه را استثناء کرد و نتیجه این شد که بر زن لازم نیستخود را در برابر این گروهها بپوشاند; اما در آیه 85 همان سوره، تنها بر دو دسته واجب کرد که در سه وقتیاد شده، اجازه بگیرند و در دیگر وقتها، همگان باید اجازه بگیرند. از این روى، این پرسش به ذهن مىآید:
دلیل استثناهاى دوازدهگانه در آن جا و دوگانه در این جا چیست؟
<** ادامه مطلب... **>
[ سه شنبه 91/3/16 ] [ 12:9 صبح ] [ جلال ]