سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شب قدر و فضیلت آن

شب قدر و فضیلت آن

شب قدر و فضیلت آن
شب قدر و فضیلت آن





شب قدر (لیله القدر) شبی است که بنا به اعتقاد مسلمانان در آن شب قرآن نازل شده و از هزار ماه برتر است.

معنای لغوی و اصلاحی «قدر»

«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه‏گیرى است.(1) «تقدیر» نیز به معناى اندازه‏گیرى و تعیین است.(2) 
«قدر» در اصطلاح عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن.(‏3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد. (4)
بنابر دیدگاه حکمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازه‏اى خاص دارد و هیچ چیزى بى‏حساب و کتاب نیست. جهان حساب و کتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.
مرتضی مطهرى در تعریف قدر مى‏فرماید: «... قدر به معناى اندازه و تعیین است... حوادث جهان ... از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است.»(5) 
به عبارت دیگر «قدر» به معناى ویژگى‏هاى طبیعى و جسمانى چیزهاست که شامل شکل، حدود، طول، عرض و موقعیت‏هاى مکانى و زمانى آنها مى‏گردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در برمى‏گیرد. چنان که در روایتى از امام رضا علیه السلام پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ امام فرمود: «تقدیر الشى‏ء، طوله و عرضه»؛ «اندازه‏گیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است.» (6) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقاى آن است.»(7)
معناى تقدیر الهى این است که در جهان مادى، آفریده‏ها از حیث هستى و آثار و ویژگى‏هایشان محدوده‏اى خاص دارند. این محدوده با امورى خاص مرتبط است؛ امورى که علت‏ها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستى، آثار و ویژگى‏هاى موجودات مادى نیز متفاوت است. هر موجود مادى به وسیله قالب‏هایى از داخل و خارج، اندازه‏گیرى و قالب‏گیرى مى‏شود. این قالب، حدود، یعنى طول، عرض، شکل، رنگ، موقعیت مکانى و زمانى و سایر عوارض و ویژگى‏هاى مادى آن به شمار مى‏آید. پس معناى تقدیر الهى در موجودات مادى، یعنى هدایت آنها به سوى مسیر هستى‏شان است که براى آنها مقدر گردیده است و در آن قالب‏گیرى شده‏اند. (8)

شب قدر

«شب قدر» در قرآن با واژه «لیله القدر» ذکر شده است. 
از این شب در سوره دخان با صفت مبارکه یاد شده: «انا انزلنه فی لیله مبارکه»
و در سوره قدر بهتر از هزار ماه دانسته شده است: «لیله القدر خیر من الف شهر» 
سوره مبارکه قدر که به منزله شرح و تفسیر آیات سوره مبارکه «دخان» است، شش ویژگى براى شب قدر مى‏شمارد:
الف. شب نزول قرآن است (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ).
ب. این شب، شبى ناشناخته است و این ناشناختگى به دلیل عظمت آن شب است ( وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ).
ج. شب قدر از هزار ماه بهتر است. (لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ).
د. در این شب مبارک، ملائکه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل مى‏شوند (تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ) و روایات تصریح دارند که آنها بر قلب امام هر زمان نازل مى‏شوند.
ه. این نزول براى تحقق هر امرى است که در سوره «دخان» بدان اشاره رفت (مِنْ کُلِّ أَمْرٍ) و این نزول - که مساوى با رحمت خاصه الهى ‏بر مومنان شب زنده‌دار است - تا طلوع فجر ادامه دارد (سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ).
و. شب قدر، شب تقدیر و اندازه‏گیرى است؛ زیرا در این سوره - که تنها پنج آیه دارد - سه بار «لیلة القدر» تکرار شده است و این نشانه اهتمام ویژه قرآن به مسئله اندازه‏گیرى در آن شب خاص است.
مرحوم کلینى در کافى از امام باقر علیه السلام نقل مى‏کند که آن حضرت در جواب معناى آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ» فرمودند: «آرى شب قدر، شبى است که همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید مى‏شود. شبى که قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است که خداى تعالى درباره‏اش فرموده است: «فیها یفرق کل امر حکیم؛ در آن شب هر، امرى با حکمت، متعین و ممتاز مى‏گردد.» آنگاه فرمود: «در شب قدر، هر حادثه‏اى که باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر مى‏شود؛ خیر و شر، طاعت و معصیت و فرزندى که قرار است متولد شود یا اجلى که قرار است فرارسد یا رزقى که قرار است برسد و ... .»(9)

کدامین شب

دقیقاً معلوم نیست شب قدر کدام شب است. اهل سنت اعتقاد دارند که طبق حدیث نبوی شب قدر در یکی از ده شب آخر ماه رمضان واقع شده است. اغلب شب بیست و هفتم را شب قدر می‌دانند و در آن شب به دعا و شب‌زنده‌داری می‌پردازند. مسلمانان سلفی اعتقاد دارند که شب قدر در تمام روزگار همان شبی بود که قرآن در آن نازل گردید و دیگر تکرار نمی‌شود.(10) برخی نیز اظهار داشته‌اند که تا زمان زندگی حضرت محمد(ص) شب قدر در هر سال تکرار می‌شد اما پس از مرگ ایشان، شب قدر از بین رفته‌است.(11) برخی نیز معتقد بوده‌اند که شب قدر شبی‌است در تمام سال ولی در هر سال شب نامعلومی‌است، در سال بعثت در ماه رمضان بوده اما در سال‌های دیگر ممکن است در دیگر ماه‌ها باشد.
بر اساس حدیث شیعه که از حماد بن عثمان از حسان بن علی از جعفر صادق نقل شده‌است؛ شب قدر تا قیامت باقی‌است و در ماه رمضان واقع است.(12) در روایات شیعه آمده‌است که شب قدر یکی از سه شب نوزدهم، بیست و یکم یا بیست و سوم ماه رمضان است که احتمال شب بیست و سوم بیش‌تر است. در اصول کافی نیز آمده‌است که تقدیر در شب نوزدهم و ابرام در شب بیست و یکم و امضا در شب بیست و سوم است.(13)

فضیلت شب قدر

در قرآن و روایات برای این شب فضیلت های بسیاری ذکر شده است. در این شب - که شب نزول قرآن به شمار مى‏آید - امور خیر و شر مردم و ولادت، مرگ، روزى، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثه‏اى که در طول سال واقع مى‏شود، تقدیر مى‏گردد.(14) عبادت در آن شب، فضیلت فراوان دارد و در نیکویى سرنوشت یک ساله بسیار مؤثر است. (15) در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مى‏شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى‏گردد. امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به‏ ولى امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مى‏شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مى‏شود.»(16)
شب‌زنده‌داری و تلاوت قرآن و مناجات و عبادت در این شب، بسیار توصیه و تأکید شده است. 
در بعضی از تفاسیر آمده است که روزی پیامبر اکرم فرمود:«یکی از بنی اسرائیل لباس جنگ پوشید و هزار ماه (هشتاد سال) از تن بیرون نیاورد و پیوسته مشغول یا آماده جهاد فی سبیل الله بود.» 
یاران پیامبر تعجب کردند و آرزو کردند چنین فضیلت و افتخاری برای آنها نیز میسر شود؛ در این هنگام بود که سوره قدر نازل شد و بیان شد که « شب قدر از هزار ماه عبادت و جهاد برتر است.» 

پى نوشت ها: 

1- قاموس قرآن، سید على اکبر قرشى، ج ‏5، ص 246 و 247 .
2- همان، ص 248.
3- المیزان، سید محمد حسین طباطبایى، ج‏12 ص 150 و 151.
4- همان، ج‏ 19، ص 101.
5- انسان و سرنوشت، شهید مطهرى، ص 52.
6- المحاسن البرقى، ج‏1، ص 244.
7- بحار الانوار، ج ‏5، ص 122.
8- المیزان، ج ‏19، ص 101 - 103
9- المیزان فى تفسیر القرآن، ج 20، ص، 382/ بحث روایى ذیل سوره مبارکه قدر.
10- حصن‌التوحید ص 38 
11- اسرارالصیام ص 441 
12- مجمع‌البیان 34:2 ص 95 
13- کافی ج 2 ص 169
14- الکافى، کلینى، ج ‏4، ص 157 .
15- المراقبات، ملکى تبریزى، ص، 237 - 252
16- الکافى، ج‏1، ص 248

برگرفته از : ماهنامه پرسمان، 1382، نوشته سید سعید لواسانى
منبع : http://www.bashgah.net



[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 1:6 صبح ] [ جلال ]

نظر

شهادت مولی الموحدین ،امام المتقین ،ابوتراب ... تسلیت باد.

شهادت مولی الموحدین ،امام المتقین ،ابوتراب،پدر امت اسلام،تقسیم کننده بهشت وجهنم،اسدالله الغالب،کرّار غیر فرّار،

جمع اضداد،همسر سیدة النسا العالمین،پدر سبط پیغمبر،وریحانه های اهل بهشت،باب علم رسول الله،اولین مرد مومن و مسلم،

فدایی جان رسول الله در لیلةالمبیت،برادر رسول الله،جان پیامبر آخر الزمان،مظهر عدل،علم،حق،رشادت،سخاوت،و...

بر امام عصر(عج) ،رهبر کبیر جهان اسلام حضرت امام خامنه ای(حفظه الله) ،شیعیان ،مسلمین وتمام حق جویان وعدالت خواهان جهان تسلیت باد.



[ پنج شنبه 91/5/19 ] [ 12:43 صبح ] [ جلال ]

نظر

شب قدر در نگاه علامه طباطبایى

شب قدر در نگاه علامه طباطبایى 

دین - آنچه در پیش رو دارید بحثى پیرامون شب قدر بر اساس نظرات مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر شریف المیزان است که در دو سوره « قدر» و «دخان‏» مطرح گردیده است.

شب قدر یعنى چه؟

مراد از قدر، تقدیر و اندازه‏گیرى است و شب قدر شب اندازه‏گیرى است و خداوند متعال دراین شب حوادث یک سال را تقدیر مى‏کند و زندگى، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت انسانها و امورى ازاین قبیل را دراین شب مقدر مى‏گرداند.

شب قدر کدام شب است؟

ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 91/5/19 ] [ 12:27 صبح ] [ جلال ]

نظر

شب قدر

 

دله اى که نقش انسان را در مقدرات شب قدر ثابت مى کند به شرح زیر تقدیم مى گردد:

 

1- حالات و دریافت هاى شخصى

 کسانى که اهل دعا و راز و نیاز و اهل شب قدر هستند، نقش خویش را در شب قدر به خوبى دریافته اند. گاهى این حالات آن چنان ژرف و تاثیرگذار است که تا شب قدر آینده و بلکه تا آخر عمر، در همه افکار، اخلاق، کردار و رفتار شخص رخنه کرده و آن را در یک خط و سیر معنوى قرار مى دهد. دیگرانى هم که به این حد از معنویت راه پیدا نمى کنند، به فراخور حال خود از مجالس و محافل و شب زنده داریهای شب قدر بهره بردارى کرده و فیض معنوى مى برند. ریشه اصلى این دگرگونى ها و حالات، به خود افراد بر مى گردد و اینکه تا چه حد خود را آماده بهره بردارى از برکات شب قدر و فضیلت هاى آن کرده باشند. اگر معنویاتى که در شب قدر نصیب انسان شده و در زندگى آن ها تحولى آفریده، هیچ ارتباطى با آنان نداشته باشد و تنها به خدا و فرشتگان و نویسندگان مربوط باشد که هر چه بخواهند، براى هر کس بدون ملاحظه حالاتش تقدیر کنند در این صورت مقتضاى حکمت و مصلحت این است که یا به هیچ کس هیچ ندهند و یا آنچه مى دهند، به همه یکسان و على السویه بدهند؛ در حالى که ما مى دانیم همه برکات خداوندى در شب قدر براى بندگان سرازیر مى گردد و با اختلاف و تفاوت به آنان داده مى شود؛ پس نتیجه مى گیریم تنها دلیل این تفاوت، کارها و اعمال و میزان تلاش خود بندگان است و بس. نتیجه اینکه یکى از راه هاى رسیدن به اینکه آیا افراد در مقدرات منتخب قدر، صاحب نقش هستند یا نه، این است که ببینیم چه اندازه دگرگونى در همین شب با برکت در آنان ایجاد گشته است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2- شناساندن شب قدر

ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 91/5/19 ] [ 12:26 صبح ] [ جلال ]

نظر

حقیقت شب قدر

حقیقت شب قدر

شب قدر

«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه‏گیرى است.(1) «تقدیر» نیز به معناى اندازه‏گیرى و تعیین است.(2) اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن(‏3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد. (4)

بنابر دیدگاه حکمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازه‏اى خاص دارد و هیچ چیزى بى‏حساب و کتاب نیست. جهان حساب و کتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.

استاد مطهرى در تعریف قدر مى‏فرماید: « ... قدر به معناى اندازه و تعیین است... حوادث جهان ... از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است.»(5) پس در یک کلام، «قدر» به معناى ویژگى‏هاى طبیعى و جسمانى چیزهاست که شامل شکل، حدود، طول، عرض و موقعیت‏هاى مکانى و زمانى آنها مى‏گردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در برمى‏گیرد.

این معنا از روایات استفاده مى‏شود؛ چنان که در روایتى از امام رضا علیه السلام پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ امام فرمود: «تقدیر الشى‏ء، طوله و عرضه»؛ «اندازه‏گیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است.» (6) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقاى آن است.»(7)

در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مى‏شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى‏گردد. امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به‏ ولى امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مى‏شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مى‏شود.»

ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 91/5/19 ] [ 12:22 صبح ] [ جلال ]

نظر

دعای مجیر

 


 


دعای مجیر در بین دعاها از جایگاه بلندى برخوردار است و از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت شده و دعایى است که آن‏ حضرت هنگامى که در مقام ابراهیم مشغول نماز بودند، جبرئیل آورد و علامه کفعمى در «بلد الامین» و «مصباح» این دعا را ذکر نموده و در حاشیه آن به فضیلت آن اشاره کرده است.

از جمله اینکه هر که این دعا را در «ایام البیض» [روزهاى سیزدهم و چهارهم و پانزدهم] ماه رمضان بخواند گناهش آمرزیده مى‏شود، هرچند به عدد دانه‏هاى باران و برگ‌هاى درختان و ریگ‌هاى بیابان باشد!

و خواندن آن براى شفاى‏ بیمار و اداى دین و بى‏نیازى و توانگرى و رفع غم و اندوه سودمند است

متن و ترجمه دعای مجیر به شرح ذیل است:

 

بِسْمِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانى‏اش همیشگى است‏

سُبْحَانَکَ یَا اللَّهُ تَعَالَیْتَ یَا رَحْمَانُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَحِیمُ تَعَالَیْتَ یَا کَرِیمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مَلِکُ تَعَالَیْتَ یَا مَالِکُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قُدُّوسُ تَعَالَیْتَ یَا سَلامُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُؤْمِنُ تَعَالَیْتَ یَا مُهَیْمِنُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَزِیزُ تَعَالَیْتَ یَا جَبَّارُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُتَکَبِّرُ تَعَالَیْتَ یَا مُتَجَبِّرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،

منزّهى تو اى خدا، بلندمرتبه هستى اى بخشنده، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى مهربان، بلندمرتبه هستى‏ اى کریم، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى فرمانروا، بلندمرتبه هستى اى مالک، ما را از آتش پناه ده اى‏ منزّهى تو اى ایمن‏بخش، بلندمرتبه هستى اى چیره بر هستى، مار از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى عزّتمند، بلندمرتبه هستى اى جبّار، ما را از آتش‏ پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى بزرگ‏منش، بلندمرتبه هستى اى بزرگ‏منش، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى برى از هر عیب، بلندمرتبه هستى اى سلام،ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده،

سُبْحَانَکَ یَا خَالِقُ تَعَالَیْتَ یَا بَارِئُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُصَوِّرُ تَعَالَیْتَ یَا مُقَدِّرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا هَادِی تَعَالَیْتَ یَا بَاقِی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَهَّابُ تَعَالَیْتَ یَا تَوَّابُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا فَتَّاحُ تَعَالَیْتَ یَا مُرْتَاحُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا سَیِّدِی تَعَالَیْتَ یَا مَوْلایَ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَرِیبُ تَعَالَیْتَ یَا رَقِیبُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُبْدِئُ تَعَالَیْتَ یَا مُعِیدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَمِیدُ تَعَالَیْتَ یَا مَجِیدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَدِیمُ،

منزّهى تو اى‏ آفریننده، بلندمرتبه هستى اى آفرینشگر، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى صورت آفرین، بلندمرتبه هستى اى تقدیر کننده، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى راهنما، بلندمرتبه هستى اى ماندگار، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده‏ منزّهى تو اى بخشایشگر، بلندمرتبه هستى اى بسیار توبه‏پذیر، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى گشایشگر، بنلدمرتبه، هستى اى خستگى‏ناپذیر، ما را از آتش پناه اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى سرورم، بلندمرتبه هستى اى مولایم، ما از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى نزدیک، بلندمرتبه هستى اى نگاهبان، ما را از آتش پناه ده اى پناه هنده، منزّهى تو اى پدید آورنده، بلندمرتبه هستى اى بازگرداننده، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى ستوده، بلندمرتبه‏ اى داراى عظمت، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى دیرینه،

تَعَالَیْتَ یَا عَظِیمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا غَفُورُ تَعَالَیْتَ یَا شَکُورُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا شَاهِدُ تَعَالَیْتَ یَا شَهِیدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَنَّانُ تَعَالَیْتَ یَا مَنَّانُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا بَاعِثُ تَعَالَیْتَ یَا وَارِثُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُحْیِی تَعَالَیْتَ یَا مُمِیتُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا شَفِیقُ تَعَالَیْتَ یَا رَفِیقُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا أَنِیسُ تَعَالَیْتَ یَا مُونِسُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا جَلِیلُ تَعَالَیْتَ یَا جَمِیلُ،

بلند مرتبه هستى اى بزرگ، ما را از آتش پناه ده‏ اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى آمرزگار، بلندمرتبه هستى اى ستایش‏پذیر، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى گواه، بلندمرتبه هستى اى حاضر، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى مهربان، بلندمرتبه هستى اى منت‌گذار، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى برانگیزنده، بلندمرتبه هستى اى میراث‏بر، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده‏ منزّهى تو اى زندگى‏بخش، بلندمرتبه هستى اى میراننده، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى مهربان، بلندمرتبه‏ هستى اى همراه، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده منزّهى تو اى همدم، بلندمرتبه هستى اى مونس ما را از آتش پناه ده‏ اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى بزرگ منزلت، بلندمرتبه هستى اى زیبا،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا خَبِیرُ تَعَالَیْتَ یَا بَصِیرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَفِیُّ تَعَالَیْتَ یَا مَلِیُّ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مَعْبُودُ تَعَالَیْتَ یَا مَوْجُودُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا غَفَّارُ تَعَالَیْتَ یَا قَهَّارُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مَذْکُورُ تَعَالَیْتَ یَا مَشْکُورُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا جَوَادُ تَعَالَیْتَ یَا مَعَاذُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا جَمَالُ تَعَالَیْتَ یَا جَلالُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا سَابِقُ تَعَالَیْتَ یَا رَازِقُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا صَادِقُ تَعَالَیْتَ یَا فَالِقُ،

ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى‏ آگاه، بلندمرتبه هستى اى بینا، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى عطابخش، بلندمرتبه هستى اى امان ده، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى معبود، بلندمرتبه هستى اى موجود، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده‏ منزّهى تو اى بسیار آمرزنده، بلندمرتبه هستى اى ستوده، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى یاد شده، بلندمرتبه‏ هستى اى سپاس شده، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى بخشنده، بلندمرتبه هستى اى پناهگاه، ما را از آتش پناه ده‏ اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى زیبا، بلندمرتبه هستى اى باشکوه، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى پیش از همه، بلندمرتبه هستى اى روزى‏دهنده، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى راستگو، بلندمرتبه هستى اى شکافنده،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا سَمِیعُ تَعَالَیْتَ یَا سَرِیعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَفِیعُ تَعَالَیْتَ یَا بَدِیعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا فَعَّالُ تَعَالَیْتَ یَا مُتَعَالُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَاضِی تَعَالَیْتَ یَا رَاضِی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَاهِرُ تَعَالَیْتَ یَا طَاهِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَالِمُ تَعَالَیْتَ یَا حَاکِمُ،

ما را از اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى شنوا، بلندمرتبه هستى اى سریع، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى بلندپایه، بلندمرتبه هستى اى نوآفرین، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى همواره در کار، بلندمرتبه هستى اى والاتر، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى قضاوت کننده، بلندمرتبه هستى اى خشنود، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى چیره، بلندمرتبه هستى اى پاک، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده منزّهى تو اى دانا، بلندمرتبه هستى‏ اى حکمران،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا دَائِمُ تَعَالَیْتَ یَا قَائِمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَاصِمُ تَعَالَیْتَ یَا قَاسِمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا غَنِیُّ تَعَالَیْتَ یَا مُغْنِی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَفِیُّ تَعَالَیْتَ یَا قَوِیُّ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا کَافِی تَعَالَیْتَ یَا شَافِی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ ، سُبْحَانَکَ یَا مُقَدِّمُ تَعَالَیْتَ یَا مُؤَخِّرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا أَوَّلُ تَعَالَیْتَ یَا آخِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،

ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى پاینده، بلندمرتبه هستى اى پایدار، ما را از آتش پناه ده اى‏ پناه‏دهنده، منزّهى تو اى نگهدارنده، بلندمرتبه هستى اى پخش کننده، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده،منزّهى تو اى بى‏نیاز، بلندمرتبه هستى اى بى‏نیاز کننده، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى باوفا،بلندمرتبه هستى اى توانا، ما را از آتش‏ پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى کفایت کننده، بلندمرتبه هستى اى شفابخش، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى پیش‏انداز، بلندمرتبه هستى اى پس‏انداز، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى آغاز، بلندمرتبه هستى اى انجام‏ ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده،

سُبْحَانَکَ یَا ظَاهِرُ تَعَالَیْتَ یَا بَاطِنُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَجَاءُ تَعَالَیْتَ یَا مُرْتَجَى أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا ذَا الْمَنِّ تَعَالَیْتَ یَا ذَا الطَّوْلِ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَیُّ تَعَالَیْتَ یَا قَیُّومُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَاحِدُ تَعَالَیْتَ یَا أَحَدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا سَیِّدُ تَعَالَیْتَ یَا صَمَدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَدِیرُ تَعَالَیْتَ یَا کَبِیرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَالِی تَعَالَیْتَ یَا مُتَعَالِی [عَالِی‏]

منزّهى تو اى آشکار، بلندمرتبه هستى اى نهان، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى امید، بلندمرتبه هستى اى امیدبخش، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى عطابخش، بلندمرتبه هستى اى هماره بخشایشگر، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى زنده، بلندمرتبه هستى اى به خود پاینده، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى یگانه، بلندمرتبه هستى اى یکتا، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى سرور، بلندمرتبه هستى اى مقصود همه‏ ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى توانا، بلندمرتبه هستى اى بزرگ، ما از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى ولایت مدار، بلندمرتبه هستى اى بلند پایه

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَلِیُّ تَعَالَیْتَ یَا أَعْلَى أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَلِیُّ تَعَالَیْتَ یَا مَوْلَى أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا ذَارِئُ تَعَالَیْتَ یَا بَارِئُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا خَافِضُ تَعَالَیْتَ یَا رَافِعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُقْسِطُ تَعَالَیْتَ یَا جَامِعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُعِزُّ تَعَالَیْتَ یَا مُذِلُّ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَافِظُ تَعَالَیْتَ یَا حَفِیظُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَادِرُ تَعَالَیْتَ یَا مُقْتَدِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَلِیمُ تَعَالَیْتَ یَا حَلِیمُ،

ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى والا،بلندمرتبه هستى اى والاتر، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى سرپرست، بلندمرتبه هستى اى مولا، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى پدیدآور، بلندمرتبه هستى اى آفرینشگر، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى فرودآور، بلندمرتبه هستى اى فرازبر، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى دادگر، بلندمرتبه هستى اى گردآور، ما را از آتش‏ پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى عزّت‏بخش، بلندمرتبه هستى اى خوارساز، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى‏ نگاهبان، بلندمرتبه هستى این نگاهبان، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى توانا، بلندمرتبه هستى اى توانمند ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى دانا،بلندمرتبه هستى اى بردبار،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَکَمُ تَعَالَیْتَ یَا حَکِیمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُعْطِی تَعَالَیْتَ یَا مَانِعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا ضَارُّ تَعَالَیْتَ یَا نَافِعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُجِیبُ تَعَالَیْتَ یَا حَسِیبُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَادِلُ تَعَالَیْتَ یَا فَاصِلُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا لَطِیفُ تَعَالَیْتَ یَا شَرِیفُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَبُّ تَعَالَیْتَ یَا حَقُّ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مَاجِدُ تَعَالَیْتَ یَا وَاحِدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَفُوُّ تَعَالَیْتَ یَا مُنْتَقِمُ،

ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى داور، بلندمرتبه هستى اى فرزانه، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى عطابخش، بلندمرتبه هستى اى بازدار، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى زیان‏رسان، بلندمرتبه هستى اى سودبخش، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى اجابت‏ کننده، بلندمرتبه هستى اى حسابرس، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى دادگر، بلندمرتبه هستى اى جدایى‏انداز، ما را از آتش پناه ده اى‏ پناه‏دهنده، منزّهى تو اى مهربان، بلندمرتبه هستى اى شریف، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى پروردگار، بلندمرتبه هستى اى حقیقت پایدار، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى پرشکوه، بلندمرتبه هستى اى گانه، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى درگذرنده، بلندمرتبه هستى اى انقتام گیرنده،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَاسِعُ تَعَالَیْتَ یَا مُوَسِّعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَءُوفُ تَعَالَیْتَ یَا عَطُوفُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا فَرْدُ تَعَالَیْتَ یَا وِتْرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُقِیتُ تَعَالَیْتَ یَا مُحِیطُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَکِیلُ تَعَالَیْتَ یَا عَدْلُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُبِینُ تَعَالَیْتَ یَا مَتِینُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا بَرُّ تَعَالَیْتَ یَا وَدُودُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَشِیدُ تَعَالَیْتَ یَا مُرْشِدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا نُورُ تَعَالَیْتَ یَا مُنَوِّرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا نَصِیرُ،

ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى بسیار عطابخش، بلندمرتبه هستى اى عطاگستر، ما را از آتش‏ پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى پرمهر، بلندمرتبه هستى اى نوازشگر، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده‏ منزّهى تو اى یگانه، بلندمرتبه هستى اى بى‏همتا، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى روزى‏بخش، بلندمرتبه هستى اى‏ فراگیر، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى وکیل،بلندمرتبه هستى اى عدالت محض، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده‏ منزّهى تو اى آشکار، بلندمرتبه هستى اى استوار، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى نیکو، بلندمرتبه هستى اى‏ مهروز، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزهى تو اى راهما، بلندمرتبه هستى اى راهبر، ما را از آتش پناه ده‏ اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى روشنایى، بلندمرتبه هستى اى روشنى‏بخش، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى یارى رسان،

تَعَالَیْتَ یَا نَاصِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا صَبُورُ تَعَالَیْتَ یَا صَابِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُحْصِی تَعَالَیْتَ یَا مُنْشِئُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا سُبْحَانُ تَعَالَیْتَ یَا دَیَّانُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُغِیثُ تَعَالَیْتَ یَا غِیَاثُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا فَاطِرُ تَعَالَیْتَ یَا حَاضِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا ذَا الْعِزِّ وَ الْجَمَالِ تَبَارَکْتَ یَا ذَا الْجَبَرُوتِ وَ الْجَلالِ سُبْحَانَکَ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ

بلندمرتبه هستى اى یاور، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى بردبار، بلندمرتبه هستى اى شکیبا، ما را از آتش پناه‏ ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى شمارشگر، بلندمرتبه هستى اى آفرینشگر، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى‏ پاک و منزّه، بلندمرتبه هستى اى جزادهنده، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى فریادرس، بلندمرتبه هستى اى پناه، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى آفریننده، بلندمرتبه هستى اى حاضر، ما را از آتش پناه ده اى پناه‏دهنده، منزّهى تو اى صاحب شکوه و زیبایى، بلندمرتبه هستى اى داراى جبروت و جلال، منزّهى تو، معبودى جز تو نیست منزّهى تو، همانا من از ستمکاران بودم، پس دعایش را اجابت کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و اینچنین اهل‏ ایمان را رهایى بخشیم، و درود خدا بر آقاى ما محمّد و خاندان او همه و سپاس خدا را پروردگار جهانیان‏ و خدا ما را بس است و چه نیکو وکیلى است، و جنبش و نیرویى نیست جز به عنایت خداى والاى بزرگ



[ دوشنبه 91/5/16 ] [ 12:55 صبح ] [ جلال ]

نظر

وفات یار ویاور رسول الله(ص) تسلیت باد

وفات بزرگ بانوی اسلام یار و یاور رسول الله(ص) حضرت ام المومنین خدیجه کبری ،مادر بزرگوار اهل بیت،برترین همسر رسول الله(ص)،فداکار و از مال گذشته برای یاری دین رسول الله(ص)بر حضرت امام مهدی ولی عصر(عج)،مقام عظمی ولایت حضرت امام خامنه ای(حفظه الله)،شیعیان و مسلمین جهان تسلیت باد.
مادر خون جگر فاطمه ام، مادر فاطمه ام

جان فدای پدر فاطمـه ام، مادر فاطمه ام



[ دوشنبه 91/5/9 ] [ 12:23 صبح ] [ جلال ]

نظر

حضرت خدیجه(علیها السلام) مادر امّت

[ دوشنبه 91/5/9 ] [ 12:16 صبح ] [ جلال ]

نظر

زندگینامه حضرت خدیجه

پدر او خُوَیلد بن اسد و مادر او فاطمه دختر زائده است. تولّد حضرت خدیجه علیهاالسلام سال 68 پیش از هجرت است. ازدواج مبارک خدیجه با وجود مبارک و نازنین حضرت محمّد صلی‏ الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم هنگامی بود که 25 سال از عمر شریف پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و چهل سال از عمر حضرت خدیجه علیهاالسلام می‏گذشت. او از لحاظ نسب از همه زنان پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به پیغمبر نزدیک‏تر است. او در ماه رمضان سال دهم بعثت و اندکی پس از وفات حضرت ابوطالب درگذشت. پیغمبر او را در «حجون» دفن کرد و خود او را در قبر گذاشت.

 

فرزندان خدیجه

در تعداد فرزندان حضرت خدیجه ، میان مورخان اختلاف است . به‏گفته مشهور : ثمره ازدواج رسول خدا و خدیجه ، شش فرزند بود. 1- هاشم . 2- عبدالله . به این دو «طاهر» و «طیب‏»می‏گفتند . . 3- رقیه . 4- زینب 5- ام کلثوم . 6- فاطمه .

رقیه بزرگترین دخترانش بودو زینب ، ام کلثوم و فاطمه به‏ترتیب پس از رقیه قرار داشتند . پسران خدیجه پیش از بعثت‏پیامبر (ص) ، بدرود زندگی گفتند . ولی دخترانش ، نبوت پیامبر(ص) را درک کردند .

گروهی از محققان معتقدند : قاسم و همه دختران رسول خدا (ص)پس از بعثت‏به دنیا آمدند و چندروز پس از پیامبر خدا (ص) به‏مدینه هجرت کردند . 

خدیجه در دوران جاهلیت

حضرت خدیجه علیهاالسلام در دوران جوانی با تشکیل کاروان‏های تجاری به کسب درآمد پرداخت. وی با مدیریت و درایتی قوی و به دور از رسم تاجران زمانه که رباخواری را از اصول ثروت اندوزی قرار داده بودند، به تجارت روی آورده بود.

تاریخ‏نگاران، بارها از او با عنوان‏هایی همچون «بانوی دوراندیش و خردمند» یا «بانوی عاقل»ی‏یاد کرده‏اند. حضرت خدیجه علیهاالسلام یکی از ثروتمندترین مکه بود، ولی هرگز از یاری فقیران روی برنگرداند و خانه‏اش همواره کعبه آمال مردم بینوا و پناه‏گاه نیازمندان بود. کرم، سخاوت، دوراندیشی، درایت، عفت و پاک‏دامنی، از وی بانویی پرهیزکار و مورد احترام ساخته بود. لقب «بانوی بانوان قریش» که در آن زمان به وی داده شد، نشان دهنده جایگاه او در میان مردم است. 

نخستین بانوی مسلمان

ادامه مطلب...

[ دوشنبه 91/5/9 ] [ 12:15 صبح ] [ جلال ]

نظر

احکام نماز

 اجیر گرفتن برای نماز قضای میت

  • بعد از مرگ انسان می شود برای نماز و عبادت های دیگر او که در زندگی بجا نیاورده، دیگری را اجیر کنند یعنی به او مزد دهند که آنها را بجا آورد و اگر کسی بدون مزد هم آنها را انجام دهد، صحیح است ...
  •  
  • احکام نماز عید قربان و فطر
  • نماز عید فطر و قربان در زمان حضور امام زمان علیه السلام واجب است و باید به جماعت خوانده شود، و در زمان ما که امام علیه السلام غایب است مستحب می باشد. و احتیاط واجب آن است که آن را به جماعت نخوانند، ولی به قصد رجاء مانع ندارد.

[ جمعه 91/4/30 ] [ 11:46 عصر ] [ جلال ]

نظر

<< مطالب جدیدتر :: مطالب قدیمی‌تر >>

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه