سفارش تبلیغ
صبا ویژن



[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 1:39 صبح ] [ جلال ]

نظر

امام على(ع) در نگاه یاران7

ام الخیر باقیه بنت حریش در مواجهه با معاویه

عمر رضا کحاله گوید: وى از صاحبان فصاحت و بلاغت بود، پس از آنکه معاویه براى والى خود در کوفه نوشت که ام الخیرینت حریش را نزد من فرست بر معاویه وارد شد... معاویه به اطرافیانش گفت: کدام یک از شما سخن ام الخیر را به یاد دارد؟ مردى گفت: من آن را به یاد دارم اى امیر مؤمنان که وى جامه‏اى زبیدى پر حاشیه به تن داشت و بر شترى خاکسترى رنگ سوار بود و پیراون او را گرفته بودند، او در حالى که تازیانه‏اى که رشته‏هایش وا تابیده بود در دست داشت مانند شتر نر خشمگین فریاد مى‏زد:

ادامه مطلب...

[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 1:37 صبح ] [ جلال ]

نظر

امام على(ع) در نگاه یاران6

ضرارة بن ضمره در مواجهه با معاویه

ضراره بن ضمره که از یاران و خواص امیر مؤمنان علیه السلام بود بر معاویه وارد شد و معاویه خواست که او را دستگیر کند و به قتل رساند اما چون زهد و تقوا اشتغال او به آخرت را دید صرف نظر کرد و خواست او را بیازماید، گفت: على را برایم توصیف کن. ضرار گفت: مرا معاف دار. گفت: تو را به خحق او سوگند مى‏دهم که او را توصیف کنى. ضرار گفت: حال که ناگزیرم، گویم: به خدا سوگند او بسیار دور اندیش و نیرومند بود، به عدالت سخن مى‏گفت و با قاطعیت فیصله مى‏داد. علم از جوانبش مى‏جوشید و حکمت از زبانش فوران داشت، از زرق و برق دنیا وحشت داشت و با شب و تنهایى آن مأنوس بود، آن بزرگوار ـ که درود خدا بر او باد ـ بسیار اشک مى‏ریخت و فراوان فکر مى‏کرد، لباس زبر و درشت و غذاى مانده فقیرانه را مى‏پسندید، در میان ما که بود مانند یکى از ما بود، اگر چیزى از او مى‏خواستیم مى‏پذیرفت و اگر از او دعوت مى‏کردیم قدم رنجه مى فرمود، با این همه که به ما نزدیک بود و ما را با خود نزدیک مى‏ساخت چندان با هیبت بود که در حضورش جرأت سخن گفتن نداشتیم.

ادامه مطلب...

[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 1:36 صبح ] [ جلال ]

نظر

امام على(ع) در نگاه یاران5

تعدادى از یاران على (ع) در مواجهه با معاویه

علامه شیخ جعفر نقدى رحمه الله گوید: چون مردم به گرد معاویه جمع شدند وى نامه‏اى به زیاد بن سمیه که عامل او در کوفه بود بدین مضمون نوشت: سران یاران على بن ابى طالب را نزد من فرست و من آنها را امان دادم، و باید ده نفر باشند پنچ نفر از کوفیان و پنچ نفر از بصریان.

چون نامه به دست زیاد رسید سراغ حجر بن عدى، عدى بن حاتم طائى، عمرو بن حمق خزاعى، هانى بن عروه مرادى و عامر بن واثله کنانى مکنى به ابو طفیل فرستاد و آنان را فرا خواند و گفت: آماده حرکت به سوى امیر مؤمنان(معاویه) شوید که او شما را امان داده و مشتاق دیدار شماست.

و به جانشین خود در بصره نوشت: احنف بن قیس، صعصعة بن صوحان، جاریة بن قدامه سعدى، خالد بن معمر سدوسى و شریک بن اعور را نزد من فرست. چون نزد ابن زیاد رفتند همه را دسته جمعى نزد معاویه فرستاد. هنگامى که بر معاویه وارد شدند یک شبانه روز آنان را به خود راه نداد و در پى سران شام فرستاد و چون آمدند و هر کدام در جاى خود قرار گرفتند معاویه به دربان گفت: حجر بن عدى را داخل ساز.

1ـ حجر و معاویه

ادامه مطلب...

[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 1:36 صبح ] [ جلال ]

نظر

امام على(ع) در نگاه یاران4

مرحوم ملا على آذربایجانى

مرحوم ملا على آذربایجانى مدیحه‏اى در وصف حضرت على(ع) دارد که ما تنها به ذکر چند بیت آن در این مجموعه اکتفا مى‏کنیم.او مى‏گوید: -ها على بشر کیف بشر-آگاه باشید على بشر است اما چه بشرى -ربه فیه تجلى و ظهر-پروردگار او در او تجلى کرده و ظاهر شده است -هو و المبدء شمس و ضیاء-رابطه او و مبداء آفرینش چون رابطه خورشید و پرتو آن است -هو و الواجب نور و قمر-و رابطه‏اش با واجب الوجود چون رابطه ماه و نور افشانى اوست -و له ابدع ما تعقله-او بالاتر از آن چیزى است که او را تعقل کنند -من عقول و نفوس و صور-عقل‏ها و روان‏ها و تصویرها در وصف او عاجزند -و هو النور و اما الشرکاء-او چون نور است و همردیفان او -کظلام و دخان و شرر-همانند سایه و دود و عوارضند -آیة الله و هل یجحد من-او آیت‏خداست مگر کسى مى‏تواند منکر شود -خصه الله بآى و سور-کسى را که آیه قرآن و سوره‏هاى آن او را معرفى کرده است -خصمه ابغضه الله و لو-دشمن او منفور خداست اگرچه-حمد الله و اثنى و شکر-همه‏گاه شکر گزار خدا،حمدگوى و ثناگوى او باشد -ظل ما عاش بجوع و صیام-همه عمر را در گرسنگى و روزه بسر برد -بات فى ماحى بدمع و سهر (1) -و همه شب را با شب زنده‏دارى و اشک بسر کرد.

پى‏نوشتها:

دیوان ملا على آذربایجانى

در مکتب امام امیرالمؤمنین(ع) صفحه 435

دکتر على قائمى



[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 1:35 صبح ] [ جلال ]

نظر

امام على(ع) در نگاه یاران3

سخنان صعصعه در مراسم دفن حضرت على(ع)

در مراسم دفن فرزندان امام حضور داشتند.با تاثر و اندوه بسیار او را بخاک سپردند.اما سخن این است چه کسى مرثیه دفن را بخواند؟حسنین علیهما السلام را از نظر روحى و عاطفى آمادگى آن نبود،از صعصعه بن صوحان آن سخنور نیرومند و آن دوست‏با صفاى على علیه السلام خواستند که سرود مرثیه را بسراید او با حالتى تاثر انگیز دستى بر قلبش نهاد و با دستى دیگر خاک بر سرش پاشید و گفت:

اى على علیه السلام گوارایت‏باد که مولدى پاک داشتى و حلم و جهادت بزرگ‏بود.تجارت تو بسیار سودمند گشت.تو بر آفریننده‏ات نازل گشتى و او تو را با خوشى و خرسندى پذیرا شد.تو در کنار پیامبر صلى الله علیه و آله و همسایگى او جاى گرفتى و خداوند ترا در جوار خود جاى داد.از خداى مى‏خواهیم از تو پیروى کنیم،راه تو را ادامه دهیم و به روش تو عمل نمائیم.

اى على علیه السلام،تو دریافتى آن چیزى را که دیگران درنیافتند و تو رسیدى به آنچه را که دیگران نرسیدند اى على،تو به همراه پیامبر صلى الله علیه و آله جهاد کردى و براى دین خدا قیام کردى. نابسامانیها را تو اصلاح کردى و آشوبها را تو از میان بردى و اسلام بوسیله تو به نظم و سامان در آمد.

درود بر تو اى على علیه السلام که وسیله تو پشت مؤمنان محکم شد،و راهها براى مردم روشن گشت و سنت‏ها بوسیله تو برپاى ایستاد.

تو نداى پیامبر صلى الله علیه و آله را جواب دادى و در این اجابت‏بر دیگران سبقت جستى و در دوران حیات به یارانش شتافتى و با جان خود و با تمام وجود حفظش کردى.

-تو با ذو الفقار خود پشت دشمن را شکستى و با ضربه‏هاى شمشیرت بنیان شرک را درهم ریختى و گمراهان و گمراه کنندگان را به خون کشیدى.

اى على علیه السلام تو نزدیکترین مردم به پیامبر صلى الله علیه و آله بودى،و از همه یاران نسبت‏به او فداکارتر و نصیبت از خیر بیشتر بود از خداى مى‏خواهیم ما را از اجر مصیبت تو محروم نگرداند.

به خدا سوگند که زندگیت کلید خیر بود و قفل شر،و مرگت کلید هر شرى است و قفل هر خیر.اگر مردم ترا بر مى‏گزیدند نعمت‏خدا از همه سوى بر آنان مى‏بارید ولى افسوس که آنها دنیا را به آخرت برگزیدند... (1) .

پى‏نوشتها:

1- بحارالانوار ج 42 ص 295

در مکتب امام امیرالمؤمنین (ع) ص 426

دکتر على قائمى



[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 1:34 صبح ] [ جلال ]

نظر

<< مطالب جدیدتر :: مطالب قدیمی‌تر >>

امام على(ع) از دیدگاه خلفاء و صحابه3

فضائل امام على علیه السلام در کلام خلفا

از منابع مهمى که در شناخت وجود ملکوتى حضرت على علیه السلام موجود است،کلمات و مرویات خلفاى سه گانه مى‏باشد.دانستن این مطالب از چند جهت...
از منابع مهمى که در شناخت وجود ملکوتى حضرت على علیه السلام موجود است،کلمات و مرویات خلفاى سه گانه مى‏باشد.دانستن این مطالب از چند جهت مورد توجه و اهمیت است: 
اولا،مقام رفیع امیر المؤمنین على علیه السلام را از زبان کسانى که به عنوان بعضى از صحابه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مطرح بودند،و سخنان آن حضرت را شنیدند،مى‏شناسیم .ثانیا:به طور قطع،میزان شناخت پیروان مذاهب مختلف عامه با مطالعه این مطالب،نسبت به آن حضرت بیشتر و کاملتر خواهد شد.و تحولى نو در آنان پدید خواهد آمد. (1) ثالثا:از این طریق،ماهیت کسانى که بعد از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم،سفارشها و وصایاى آن حضرت را در مورد خلافت و ولایت على علیه السلام نادیده گرفته و با ایجاد شوراى انحصارى،اقدام به تعیین خلیفه براى مسلمین کردند،کاملا روشن مى‏شود.در ادامه همین مباحث،سخنان و روایاتى که عایشه در زمینه عظمت على علیه السلام بیان کرده است نیز مورد توجه قرار خواهد گرفت. 
اکنون به ترتیب و به صورت جداگانه،سخنان و مرویات آنان را مورد دقت و توجه قرار مى‏دهیم : 

1 - سخنان و مرویات ابوبکر بن ابى قحافه

الف:...فقال ابو بکر:صدق الله و رسوله،قال لى رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم لیلة الهجرة،و نحن خارجان من الغار نرید المدینة:کفى و کف على فى العدل سواء. (2) ...ابو بکر گفت:خدا و رسولش راست گفتند،رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در شب هجرت در حالى که بیرون از غار بودیم و اراده (رفتن) به مدینه را داشتیم به من فرمود:دست من و دست على در عدل و داد برابر است. 
ب:عن عائشة قالت،رأیت أبا بکر الصدیق یکثر النظر الى وجه على بن ابى طالب،فقلت:یا أبة انک لتکثر النظر الى على بن ابى طالب؟فقال لى:یا بنیة سمعت رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم یقول:النظر الى وجه على عبادة. (3) 

[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 2:21 صبح ] [ جلال ]

نظر

امام على(ع) از دیدگاه خلفاء و صحابه2

فضایل امام على علیه السلام در کلام عایشه

عایشه دختر ابى بکر بن ابى قحافه،یکى از زنان پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و سلم است بر اساس تواریخ معتبر،عایشه میانه خوبى...

 

 

عایشه دختر ابى بکر بن ابى قحافه،یکى از زنان پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و سلم است بر اساس تواریخ معتبر،عایشه میانه خوبى با على علیه السلام و فاطمه علیها السلام و فرزندان ارجمند آنان نداشت.و این بغض و خصومت او در جنگ جمل کاملا ظاهر شد .یعنى همان زمان که او به خود اجازه مى‏دهد،همه سفارشهایى را که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در مورد لزوم پیروى و اطاعت از على علیه السلام بیان فرموده است،نادیده بگیرد،و آشکارا در مقابل آن حضرت اقدام به مبارزه کند. 

ادامه مطلب...

[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 1:47 صبح ] [ جلال ]

نظر

امام على(ع) از دیدگاه خلفاء و صحابه1

سخن ابن عباس درباره على علیه السلام

ابن عباس پسر عموى على علیه السلام است و از پیش هم گفته‏ایم که او نخستین مفسر قرآن است.در عهد رسول خدا صلى الله علیه و آله روزها به مسجد مى‏آمد و براى مردم قرآن تفسیر مى‏کرد.او از کسانى است که احادیث بسیارى از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل کرده است و در کتب روائى جایگاهى عظیم نزد شیعه و اهل سنت دارد.

دانش او در نزد مردم حیرت انگیز بود بگونه‏اى که گاهى از میزان دانش او در مقایسه با دیگران سؤالاتى مى‏کردند.از او پرسیدند:میزان علم تو نسبت به على علیه السلام چقدر است؟گفت مثل نسبت قطره بارانى به یک اقیانوس (کنسبة قطرة من المطر الى البحر المحیط.

او در سخن دیگرى به مردم گفته بود،نه دهم کل دانش بشرى را به على علیه السلام داده‏اند و در یک دهم باقیمانده نیز على علیه السلام با شما شریک است.و هم از او نقل شده که گفته بود:کل دانش اصحاب محمد صلى الله علیه و آله در رابطه با علم على علیه السلام مثل یک قطره از 7 دریاى مهم زمین است.و علم اصحاب محمد علیه السلام کلهم فى علم على علیه السلام کالقطرة الواحدة من سبعة ابحر.

شاید بنظر آید که در این سخنان گزافه گوئى است.اما چنین نیست.سخنى است به واقع درست و از روى موازین و حساب.بدان خاطر که مردم عربستان پیش از ظهور اسلام جاهل بودند.در بین آنها دانشمند و صاحبنظرى نبود.تازه‏آنها که اهل علم و در نزد مردم علامه بودند کسانى بودند که مثلا از انساب عرب و برخى از قبایل با خبر بودند و مى‏دانیم که اینگونه مسائل نمى‏توانند در ردیف علم و دانش بحساب آیند.

درمکتب امام امیرالمؤمنین علیه السلام ص 182

دکتر على قائمى



[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 1:45 صبح ] [ جلال ]

نظر

امام على(ع) در بیان شعرا و ادبا

على(ع) در بیان شعرا و ادبا

فردوسى:

چه گفت آن خداوند تنزیل و وحى خداوند امر و خداوند نهى که من شهر علمم،علیم در است درست این سخن،گفت پیغمبر است گواهى دهم کاین سخن راز اوست تو گوئى دو گوشم به آواز اوست

خاقانى شروانى:

سرها بینى،کلاه در پاى در مشهد مرتضى،جبین ساى جانها چو سپاه نحل،پر جوش بر خاک امیر نحل،مدهوش ارواح که عیسوى شعارند زان خاک،گیاى عطر آرند

خواجوى کرمانى:

ادامه مطلب...

[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 1:39 صبح ] [ جلال ]

نظر

امام على(ع) در بیان شعرا و ادبا (شهریار)

امام على(ع) در شعر شهریار

آیت الله العظمى مرعشى نجفى و هماى رحمت

آیت الله العظمى مرعشى نجفى (ره) بارها مى‏فرمودند: شبى توسلى پیدا کردم تا یکى از اولیاى خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب، دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته‏ام و وجود مبارک مولا امیرالمؤمنین (ع) با جمعى حضور دارند. حضرت فرمودند: شعراى اهل بیت را بیاورید. دیدم چند تن از شعراى عرب را آورند. فرمودند: شعراى فارسى زبان را نیز بیاورید; آن گاه محتشم و چند تن از شعراى فارسى زبان آمدند. فرمودند: شهریار ما کجاست؟ شهریار آمد. حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان؟ شهریار این شعر را خواند:

على اى هماى رحمت تو چه آیتى خدا را که به ما سوا فکندى همه سایه هما را دل اگر خداشناسى همه در رخ على بین به على شناختم من به خدا قسم خدا را به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو على گرفته باشد سر چشمه بقا را مگر اى سحاب رحمت تو ببارى ار نه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را برو اى گداى مسکین در خانه على زن که نگین پادشاهى دهد از کرم گدا را به جز از على که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا به جز از على که آرد پسرى ابوالعجایب که علم کند به عالم شهداى کربلا را چو به دوست عهد بندد زمیان پاکبازان چو على که مى‏تواند که به سر برد وفا را نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتى را به دو چشم خونفشانم هله اى نسیم رحمت که زکوى او غبارى به من آر توتیا را به امید آن که شاید برسد به خاک پایت چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را چه تویى قضاى گردان به دعاى مستمندان که زجان ما بگردان ره آفت قضا را چه زنم چو ناى هر دم ز نواى شوق او دم که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را: «همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهى به پیام آشنایى بنوازد آشنا را» ز نواى مرغ یا حق بشنو که در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوش است‏شهریارا

آیت الله العظمى مرعشى نجفى فرمودند: وقتى شعر شهریار تمام شد، از خواب بیدار شدم. چون من شهریار را ندیده بودم، فرداى آن روز پرسیدم که شهریار شاعر، کیست؟ گفتند: شاعرى است که در تبریز زندگى مى‏کند. گفتم: از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید. چند روز بعد شهریار آمد; دیدم همان کسى است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (ع) دیده‏ام. از او پرسیدم: این شعر «على اى هماى رحمت‏» را کى ساخته‏اى؟ شهریار با حالت تعجب از من سؤال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته‏ام، چون من نه این شعر را به کسى داده‏ام و نه درباره آن با کسى صحبت کرده‏ام.

مرحوم آیت الله العظمى مرعشى نجفى به شهریار مى‏فرمایند: چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمؤمنین(ع) تشریف دارند. حضرت، شعراى اهل بیت را احضار فرمودند: ابتدا شعراى عرب آمدند. سپس فرمودند: شعراى فارسى زبان را بگویید بیاند. آنها نیز آمدند. بعد فرمودند: شهریار ما کجاست؟ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید. آن گاه حضرت فرمودند: شهریار شعرت را بخوان! و شما شعرى که مطلع آن را به یاد دارم، خواندید.

شهریار فوق العاده منقلب مى‏شود و مى‏گوید: من فلان شب این شعر را ساخته‏ام و همان طور که قبلا عرض کردم، تاکنون کسى را در جریان سرودن این شعر قرار نداده‏ام.

آیت الله العظمى مرعشى نجفى (ره) فرمودند: وقتى شهریار، تاریخ و ساعت‏سرودن شعر را گفت، معلوم شد مقارن ساعتى که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده، من آن خواب را دیده‏ام.

ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند: یقینا در سرودن این غزل، به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلى با این مضامین عالى بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (ع) است.

خوشا بر شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است. بلى، این بزرگواران، خاندان کرم هستند و همه ما در ذیل عنایات آنان به سر مى‏بریم.

نقل از فصلنامه شهاب شماره 11

 

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه