سخنرانى امام مجتبى(ع) بعد از شهادت حضرت على(ع)
در فرداى روز دفن،امام مجتبى در مسجد کوفه در برابر مردم ظاهر شد و سخنرانى مختصرى براى آنها ایراد کرد.فرمود لقد قبض فى هذه اللیلة رجل لم یسبقه الاولون بعمل و لا یدرکه الآخرون بعمل... (1) . در این شب مردى از دنیا رفت که از گذشتگان در عمل بمانند او دیده نشدند و از آیندگان کسى را یاراى همگامى با او در عمل نخواهد بود.
او با رسول خدا و به همراهى او به جهاد پرداخت و با جان خود از او صیانت کرد...از مال دنیا زر و سیمى باقى نگذارد جز هفتصد درهم که با آن مىخواستخدمتکارى براى خانواده خود اجیر کند و... سخن که بدینجا رسید امام گریست و مردم هم گریستند (2) و تدریجا به خود آمدند که چه گوهر گرانبهائى را از دست دادند.
1- کامل بن اثیر ج 3، ص 16.
2- تاریخ یعقوبى ج 2، ص 190
در مکتب امام على(ع) ص 431
دکتر على قائمى
[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 1:16 صبح ] [ جلال ]
آنچه پیامبر صلى الله علیه و آله در حق على علیه السلام فرمود
ما در این رساله،با قبول اینکه تبعیت از پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم واجب است و کلام او حق است و راست،و از جانب خدا و مورد رضایت پروردگار است،آنچه را که درباره«على علیه السلام»فرموده است و«اسلامى»است (یعنى:همه قبول دارند) نقل مىکنیم و از جهت اختصار،تنها به«عناوینى»که نبى مکرم صلى الله علیه و آله و سلم،على علیه السلام را ستوده است،اکتفا مىنمائیم و از میان«قریب 250 عنوان و لقب» (1) که هفده تاى آنها با«الإمام»آغاز مىشود)(2) تنها به چند تا اختصار مىکنیم و به ذکر قسمتى از اسناد اسلامى آن (از اهل تسنن) مىپردازیم،تا«حق جویان»را مایه اعتماد گردد و به حقیقت وجودى او،حال اعتراف و تعظیم پیدا کنند.
علی الإمام
الإمام على امة رسول الله الإمام بعد رسول الله
إمام الامةـإمام القومـإمام الشیعة
إمام البریةـإمام خلق الله
إمام الأتقیاء
إمام کل مؤمن و مؤمنة (بعدی)
إمام أولیاء الله
إمام من أطاع الله
إمام المسلمین (بعدی) ـإمام کل مسلم بعدی
إمام البررة
إمام المتقین
[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 1:15 صبح ] [ جلال ]
طرح وجودى على علیهالسلام بر اساس بیان رسول صلىاللهعلیهوآلهوسلم
على علیه السلام از نظر وجودى
1-درون على علیه السلام (در رابطه با خود)
قلب (عاطفه سالم) :دلدارترین مردم و قویدلترین فهم (عقل سالم) :داراى کمال عقلى،و وفور فهم در عزم،همانند نوح در فطنت،همانند موسى در قوت،همانند جبرئیل-برترین شجاع،و بهترین رزمنده در علم،داناترین خلق در حکمت،معدن آن
اسناد:
اشجع قلبا (ج 4)
اوفر،اعظم،اکمل حلما (ج 4)
عزم: (مثل نوح) (ج 5-4)
فطنت: (مثل موسى) (ج 5-4)
قوت: (کقوة جبرئیل) (ج 5-6)
شجاعت (ج 5-3)
اشجع العرب (ج 5-60)
اشجع الناس قلبا (ج 4)
لا سیف الا ذوالفقار (رزمندگى) (ج 6-22)
[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 1:14 صبح ] [ جلال ]
نکاتى راجع به احادیث پیامبر(ص) درباره على(ع)
(الف) -احادیثى که در شرح فضائل معنوى و مقامات او،از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم صادر شده استبسیار،و بیش از«چند هزار»است،چندانکه دانشمندانى از اهل تسنن،کتبى مستقل در باب«مناقب،خلافت،ولایت»و نظائر آن نوشتهاند،و به ارائه اسناد فضیلت على بن ابى طالب علیه السلام بر سایرین منحصر ساختهاند.
در ضمن این احادیث،گاه عناوین و القابى،از طرف رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به«على علیه السلام»داده شده که تعداد آنها بنابر محاسبهاى به«250»مىرسد (1) ،و بین این القاب،17 تاى آنها با لفظ«امام»شروع مىشود (از قبیل:امام الامة-امام البریة-امام الاتقیاء-امام المسلمین-امام اولیاء الله و...) و در مابقى نیز غالبا صفت«فضیلتبر دیگران»و«بىمانندى او»در میان امت (بلکه مردم جهان) مذکور است،و لذا در عصر آن حضرت،بزرگ و کوچک،او را«امام»مىگفتند و این عنوان بر دیگرى،اطلاق نمىشد (2) .
(ب) -معرفى«على بن ابى طالب علیه السلام»به مردم،از جانب رسول خدا،همزمان با اعلام کلمه توحید (لا اله الا الله) بود.
ابتدا در آن مهمانى که بنا به حکم «فانذر عشیرتک الاقربین» (3) پیغمبر حق صلى الله علیه و آله و سلم،در اوائل بعثت در حدود چهل تن از منسوبان نزدیک خویش را بر رسالتخود آگاه کرد،على علیه السلام به عنوان:«ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوه» (4) معرفى شد.
(حدیث فوق را همه محدثین بزرگ اسلامى از اهل سنت،و مفسرین،در ذیل آیه مذکور نقل کردهاند) (5) .
[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 1:13 صبح ] [ جلال ]
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:اى على،جبرئیل علیه السلام مرا درباره تو خبرى داد که مایه روشنى چشم و شادى دلم شد،او به من گفت:اى محمد،خداوند به من فرموده :محمد را از سوى من سلام برسان و او را آگاه ساز که على پیشواى هدایت و چراغ تاریکیهاى ضلالت،و حجت بر اهل دنیاست،زیرا او صدیقاکبر و فاروق اعظم است (1) ،و من به عزت خویش سوگند خوردهام که به آتش نبرم کسى را که او را دوست داشته و تسلیم او و اوصیاى پس از او باشد،و به بهشت در نیاورم کسى را که دست از ولایت و تسلیم در برابر او و اوصیاى پس از او برداشته باشد. (2)
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:جبرئیل علیه السلام نزد من آمد و گفت:اى محمد،پروردگارت تو را به دوستى و ولایت على بن ابى طالب فرمان مىدهد. (3)
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:جبرئیل علیه السلام از سوى خداوند برگ سبزى از درخت آس برایم آورد که در آن به رنگ سپید نوشته بود:من دوستى على بن ابى طالب را بر آفریدگانم واجب نمودم،این را از جانب من به آنان برسان.(4)
جبرئیل علیه السلام از میکائیل،او از اسرافیل،او از لوح،او از قلم،او از خداى عز و جل آورده است که:ولایة على بن ابى طالب حصنى،فمن دخل حصنى امن من عذابى«ولایت على بن ابى طالب دژ محکم من است،هر که بدان در آید از عذاب من ایمن باشد». (5)
پىنوشتها:
1)یعنى بزرگترین کسى است که اسلام را باور کرده و در قول و عمل راستینترین مردم است و بالاترین کسى است که میان حق و باطل فرق مىنهد. (م)
2)بحار الانوار 27/ .113
3)همان 39/ .273
4)همان/ .275
5)همان/ .246
امام على بن ابیطالب علیه السلام ص 116
احمد رحمانى همدانى
[ یکشنبه 91/5/22 ] [ 1:11 صبح ] [ جلال ]
معاویه کیست
معاویه از دو فرد کثیف و پلید بوجود آمده که بنا بقانون توارث خباثت ذاتى هر دو را به ارث برده بود.پدرش ابوسفیان رئیس مشرکین و بتپرستان قریش بود و خداوند نیز بهمین عنوان در قرآن درباره او فرماید:
فقاتلوا ائمة الکفر انهم لا ایمان لهم (1) .
(با پیشوایان کفر جنگ کنید که سوگندهاى آنها احترامى ندارد که رعایت شود (2) .
ابوسفیان در اغلب غزوات پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمانده لشگر بتپرستان و مشرکین مکه بوده و در واقع جنگهاى احد و بدر و احزاب و سایر جنگها را او بوجود آورده بود،ابوسفیان مدت 21 سال با رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مخالفت و دشمنى نمود و در فتح مکه از ترس شمشیر بظاهر اسلام آورد ولى در باطن بهمان کفر و بت پرستى خود باقى ماند.
و اما مادرش هند دختر عتبة بن ربیعة بن عبد شمس بود و با رسول اکرم صلى الله علیه و آله دشمنى فوق العاده داشته و در مکه آنحضرت را آزار میرسانید،در جنگ احد باتفاق چند تن از زنان دیگر پشت سر مردان حرکت کرده و آنان را با دف زدن براى جنگ با مسلمین تشجیع مینمود و در خاتمه جنگ هم که حمزه عموى پیغمبر صلى الله علیه و آله بدرجه شهادت رسیده بود بدستور هند وحشى قاتل حمزه جگر او را بیرون کشید و پیش هند برد و آن ملعونه از شدت عداوت تکهاى از کبد را در دهان خود گذاشت ولى نتوانست آنرا بجود و ناچار از دهان بیرون انداخت و از آن تاریخ به هند جگر خوار معروف گردید (3) .در زمان جاهلیت بولگردى و بدکارى شهرت داشت و معاویه هم در چنان موقعى از وى متولد گردیده بود.
زمخشرى در ربیع الابرار نقل میکند که معاویه را بچهار پدر نسبت میدهند،ابى عمرو بن مسافر،عباس بن عبد المطلب،عمارة بن ولید،مردى سیاه بنام صباح (4) .
[ پنج شنبه 91/5/19 ] [ 1:11 صبح ] [ جلال ]
جانشین رسول خداصلى الله علیه و آله و سلم
نص بر امامتحضرت على علیهالسلام
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم بخم و اسمع بالنبى منادیا فقال له قم یا على و اننى رضیتک من بعدى اماما و هادیا
(حسان بن ثابت)
در سال دهم هجرى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله از مدینه حرکت و بمنظور اداى مناسک حج عازم مکه گردید،تعداد مسلمین را که در این سفر همراه پیغمبر بودند مختلف نوشتهاند ولى مسلما عده زیادى بالغ بر چند هزار نفر در رکاب پیغمبر بوده و در انجام مراسم این حج که به حجة الوداع مشهور استشرکت داشتند.نبى اکرم صلى الله علیه و آله پس از انجام مراسم حج و مراجعت از مکه بسوى مدینه روز هجدهم ذیحجه در سرزمینى بنام غدیر خم توقف فرمودند زیرا امر مهمى از جانب خداوند بحضرتش وحى شده بود که بایستى بعموم مردم آنرا ابلاغ نماید و آن ولایت و خلافت على علیه السلام بود که بنا بمفاد و مضمون آیه شریفه زیر رسول خدا مامور تبلیغ آن بود:
یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس. (1)
[ چهارشنبه 91/5/18 ] [ 3:31 صبح ] [ جلال ]
خوب می دانید که فعلاً در حالی هستیم که دشمنان دین، درون خود را مالامال از کینه نسبت به ما ساخته اند و از هر راهی که توانسته اند برای نابودی ما قدم برداشته اند.
آنها برای این کار، آراء و نظریات و نقشه های خویش را مهیا ساخته، افکار و دل های خود را از خواب غفلت باز داشته اند.
اما مسلمانان همچنان غافل مانده اند گویی به شدت در دریای نادانی و جهالت خود دست و پا می زنند و دشمنان را، بر ضد خویش یاری می کنند. چه این که ملت های خویش را پراکنده ساخته اند، با تَحَزُب، دسته بندی و تعصب، پرچم وحدت خود را پاره پاره کرده اند. اتفاق را از دست داده و به حزب های گوناگون تقسیم شده اند. بعضی برخی دیگر را گمراه می شمارند و بعضی دیگر از آن دیگری بیزاری می جوید، بدین گونه است که گرگان، ما را شکار کرده اند و سگان در ما طمع ورزیده اند.
ادامه مطلب...
[ سه شنبه 91/4/13 ] [ 11:29 عصر ] [ جلال ]
بعد از بیان دو مقدمه فوق، نوبت آن است که سخنان علماى بزرگ اهل سنت را که در مورد وثاقت و یا عدالت راویان بخارى (با اینکه از جانب علماى رجال تضعیف شده و جرح دارند،)، بیان کرده اند را ذکر مىکنیم.
1. ابن جوزی حنبلی (متوفای597هـ)
ابو الفرج ابن جوزى در باره جهر و اخفات بسم الله در نماز بحث کرده و در پاسخ کسانى که گفتهاند ذکر جهر در صحیح نیامده مىگوید: رجال این روایت از راویان صحیح است بنابراین باید به صحت این روایت حکم کرد:
وأما المسلک الثانی وقولهم لیس ذکر الجهر فی الصحیح قلنا رجاله رجال الصحیح فیلزم أن یحکم بصحته.
مسلک و دیدگاه دوم این است که: بلند گفتن بسم الله در روایت صحیح نیامده است. در جواب مىگوییم: راویان این روایت، از راویان بخارى هستند؛ پس لازم است که حکم به صحت آن شود.
ابن الجوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن الجوزی (متوفای597هـ)، التحقیق فی أحادیث الخلاف، ج1، ص354، تحقیق: مسعد عبد الحمید محمد السعدنی، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى- 1415
2. عبد العظیم منذری (متوفای656هـ)
منذرى روایتى را ذیل را نقل کرده:
3043 وعن عبد الله بن عمرو رضی الله عنهما قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلملم یَرَحْ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ وان رِیحَهَا لَیُوجَدُ من قَدْرِ سَبْعِینَ عَاماً أو مَسِیرَةِ سَبْعِینَ عَاماً.
در پایان مىنویسد این روایت را احمد بن حنبل و ابن ماجه قزوینى با عبارت «وإن ریحها لیوجد من مسیرة خمسمائة عام» نقل کرده که در سند آن «عبد الکریم عن مجاهد عن ابن عمر» آمدهاست. منذرى مىگوید: عبد الکریم در این روایت ثقه است چون شیخان و غیر آن دو به او احتجاج کردهاند لذا تضعیفات دیگران در مورد او قابل شنیدن نیست:
رواه أحمد وابن ماجه إلا أنه قال وإن ریحها لیوجد من مسیرة خمسمائة عام ورجالهما رجال الصحیح وعبد الکریم هو الجزری ثقة احتج به الشیخان وغیرهما ولا یلتفت إلى ما قیل فیه.
المنذری، أبو محمد عبد العظیم بن عبد القوی (متوفاى656هـ)، الترغیب والترهیب من الحدیث الشریف، ج3، ص52، تحقیق: إبراهیم شمس الدین، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1417هـ
3. نووی شافعی (متوفاى676 هـ)
شریک بن عبد الله روای صحیحین:
ابن جوزى حنبلى روایتى را که شریک در آن قرار دارد مورد طعن قرار داده و این شخص را تضعیف کردهاست. نووى شافعى در جواب مىگوید: شریک از رجال صحیحین است همین مقدار براى ما در حجیت روایتش کافى است:
وتعرض ابن الجوزی لتضعیف بعض رواته عن أنس لم نذکرها نحن، وتعرض مما ذکرناه لروایة شریک وطعن فیه. وجواب ما قال أنشریکا من رجال الصحیحین، ویکفینا أن نحتج بمن احتج به البخاری ومسلم.
النووی الشافعی، محیی الدین أبو زکریا یحیى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، المجموع، ج3، ص297، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، التکملة الثانیة.
4. استدلال ابن تیمیه (متوفاى 728 هـ)
تقدم راوی صحیحین:
ابن تیمیه روایتى را که حاکى از جمع نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء توسط رسول خدا صلى الله علیه وآله است:(جمع رسول الله بین الظهر والعصر والمغرب والعشاء بالمدینة من غیر خوف ولا مطر ( قیل له فما أراد بذلک قال أراد أن لا یحرج أمته) از طریق حبیب بن ثابت و ابو الزبیر با دو عبارت نقل کرده و بعد در مقام قضاوت خودش مىگوید:
قلت: تقدیم روایة أبى الزبیر على روایة حبیب بن أبى ثابت لاوجه له فإن حبیب بن أبى ثابت من رجال الصحیحین فهو أحق بالتقدیم من أبى الزبیر وأبو الزبیر من أفراد مسلم.
مقدم کردن روایت ابو الزبیر را بر روایت حبیب بن ابىثابت دلیلى ندارد؛ چرا که حبیب بن ابو ثابت از راویان صحیحین است؛ پس او سزاوار تقدم بر ابو الزبیر است و از ابو الزبیر تنها مسلم روایت کردهاست.
ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفاى 728 هـ)، کتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، ج24، ص75، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ناشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة.
از اینجا به دست مىآید همانگونه که علماى اهل سنت صحیح بخارى را بر صحیح مسلم ترجیح مىدهند روات بخارى را نیز بر راوایان مسلم مقدم مىدانند.
5. شمس الدین محمد حنبلی (متوفاى744هـ)،
وثاقت مغیرة بن عبد الرحمن:
ابو الفرج ابن جوزى کتابى دارد به نام «التحقیق» که در آن روایات صحیح و ضعیف را آورده و دلیل ضعف را بیان کردهاست. در این کتاب مغیرة بن عبد الرحمن را جرح کرده است. محمد بن احمد حنبلى مىگوید:
وقول المؤلف فی مغیرة بن عبد الرحمن: أنه ضعیف مجروح وهم، فإنه ثقة من رجال الصحیحین وهو الحزامی لا المخزومی، وإن کانا یرویان عن موسى بن عقبة فیما قیل.
سخن مؤلف در باره مغیرة بن عبد الرحمن که گفته او ضعیف است و مجروح، توهمى بیش نیست؛ چرا که او ثقه و از رجال صحیحین است. وى همان مغیرة بن عبد الرحمن حزامى است نه مخزومى؛ گرچند هردو بنا بر آنچه گفته شده، از موسى بن عقبه روایت کردهاند.
الحنبلی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عبد الهادی (متوفاى744هـ)، تنقیح تحقیق أحادیث التعلیق، ج1، ص136، تحقیق: أیمن صالح شعبان، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1998م.
6. شمس الدین ذهبی (متوفاى 748 هـ)
وثاقت ابراهیم بن طهمان:
ابراهیم بن طهمان را ابن حزم به خاطر مرجئه بودنش تضعیف کردهاست؛ اما چند تن از علماى اهل سنت که سخنان شان را ذکر خواهیم کرد او را به خاطر این که راوى صحیحین است توثیق کردهاند. از جمله ذهبى در باره او مىنویسد:
إبراهیم بن طهمان ثقة متقن من رجال الصحیحین وکان مرجئا فهذا رجل عالم کبیر القدر بخراسان أخطأ فی مسألة فکان ماذا فأبمجرد الارجاء یضعف حدیث الثقة ویهدر فقد کان من هو اکبر من إبراهیم مرجئا.
ابراهیم بن طهمان موثق و مورد اعتماد و از رجال صحیحین است. او مرجئه بود؛ پس این مرد عالم گرانقدر در خراسان در مورد مسألهاى اشتباه کرد....
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، الرواة الثقات المتکلم فیهم بما لا یوجب ردهم، ج1، ص35، تحقیق: محمد إبراهیم الموصلی، دار النشر: دار البشائر الإسلامیة - بیروت – لبنان، الطبعة: الأولى1412هـ - 1992م
7. عبد الله حنفی زیلعی (متوفای762هـ)
توثیق عبد الله بن جعفر به خاطر وجود در صحیحین:
زیلعى روایتى را در مورد هبه از عبد الله ابن جعفر روایت کرده و تضعیف او را از قول ابن جوزى نیز نقل کردهاست و در مقابل از صاحب تنقیح آورده است که وى ابن جوزى را در این تضعیف تخطئه کرده و تصریح نموده است که عبد الله بن جعفر موثق است چرا که از رجال صحیحین است:
الحدیث الرابع قال علیه السلام إذا کانت الهبة لذی رحم محرم لم یرجع فیها قلت أخرجه الحاکم فی المستدرک فی البیوع والدارقطنی ثم البیهقی فی سننیهما عن عبد الله بن جعفر عن عبد الله بن المبارک عن حماد بن سلمة عن قتادة عن الحسن عن سمرة قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم إذا کانت الهبة لذی رحم محرم لم یرجع فیها...
وقال بن الجوزی فی التحقیق وعبد الله بن جعفر هذا ضعیف وخطأه صاحب التنقیح وقال بل هو ثقة من رجال الصحیحینوالضعیف هو والد علی بن المدینی.
الزیلعی، عبدالله بن یوسف ابومحمد الحنفی (متوفاى762هـ)، نصب الرایة لأحادیث الهدایة، ج4، ص126، تحقیق: محمد یوسف البنوری، ناشر: دار الحدیث - مصر – 1357هـ.
عبد الله زیلعى در جاى دیگر دو روایت را نقل کرده و در مقام داورى گفته است:
ثم ان لحدیث همام ترجیحات أحدها ان رجاله رجال الصحیح.
روایت همام به خاطر مرجحاتى ترجیح دارد یکى از مرجحات او این است که رجال او رجال صحیح بخارى است.
الزیلعی، عبدالله بن یوسف ابومحمد الحنفی (متوفاى762هـ)، نصب الرایة لأحادیث الهدایة، ج1، ص268، تحقیق: محمد یوسف البنوری، ناشر: دار الحدیث - مصر – 1357هـ.
8. انصاری شافعی (متوفای 804هـ)
وجود عمرو بن ابی عمرو و خالد بن مخلد در صحیحین:
انصارى شافعى روایتى را نقل کرده که علماء در سند آن بر عمرو بن أبى عمرو وخالد بن مخلد اشکال گرفتهاند. اما وى نظرش را در باره این دو تن مىنویسد:
وقد أسلفنا أنهما من رجال الصحیحین (فجازا القنطرة)، وقد کان الحافظ أبو الحسن علی بن المفضل (المقدسی) یقول عمن أخرج له الشیخان أو أحدهما هذه العبارة فی حقه.
ما قبلاً گفتیم که این دو تن از رجال صحیح است و از پل جرح عبور کردهاند. ابو الحسن مقدسى عبار «جاز القنطرة» را در حق کسانى مىگفت که از آنها بخارى و مسلم روایت نقل کردهاند.
لأنصاری الشافعی، سراج الدین أبی حفص عمر بن علی بن أحمد المعروف بابن الملقن، (متوفای 804هـ)البدر المنیر فی تخریج الأحادیث والأثار الواقعة فی الشرح الکبیر، ج4، ص660، تحقیق: مصطفی ابوالغیط و عبدالله بن سلیمان ویاسر بن کمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزیع - الریاض-السعودیة، الطبعة: الاولى، 1425هـ-2004م.
وجود خثیم بن عراک در رجال صحیحین:
انصارى شافعى اقوال علماى رجال را در تضعیف ابراهیم بن خثیم آورده و به مناسبت از خود خثیم نیز سخن گفتهاست. از قول ازدى نقل کرده که او منکر الحدیث بودهاست. اما خود انصارى از وى دفاع کرده و در مورد او مىنویسد:
وفی إسناده إبراهیم بن خثیم بن عراک بن مالک... وأما خثیم والده: فقال الأزدی فی حقه: منکر الحدیث. قلت: لکنه من رجال (الصحیحین) فجاز القنطرة.
در سند روایت ابراهیم بن خثیم است... اما خثیم پدر ابراهیم است. ازدى گفتهاست: او منکر الحدیث است. مىگویم: او از رجال صحیحین است و از پل جرح عبور کردهاست.
الأنصاری الشافعی، سراج الدین أبی حفص عمر بن علی بن أحمد المعروف بابن الملقن، (متوفای 804هـ)البدر المنیر فی تخریج الأحادیث والأثار الواقعة فی الشرح الکبیر، ج5، ص158، تحقیق: مصطفی ابوالغیط و عبدالله بن سلیمان ویاسر بن کمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزیع - الریاض-السعودیة، الطبعة: الاولى، 1425هـ-2004م.
9. استدلال ابو الوفاء حلبی (متوفای841هـ)
وثاقت داود بن الحصین:
ابو الوفاء دلیل توثیق داود بن الحصین را روایت مؤلفان صحاح سته به ویژه بخارى و مسلم مىداند و مىنویسد:
داود بن الحصین ع أبو سلیمان محدث مشهور تفرد بأشیاء ذکر الذهبی فی میزانه کلام من تکلم فیه وقد صحح علیه فالعمل على توثیقه إذا کما شرطه هو فی حاشیة المیزان وکیف لا یکون ثقة وقد روى له الأئمة الستة فضلا عن الشیخین ومن روى له الشیخان فقد جاز القنطرة کما قاله علی بن الفضل المقدسی.
داود بن الحصین.... محدث مشهور است..... چگونه او موثق نباشد در حالىکه مولفان صحاح سته به ویژه شیخین از او روایت کردهاند و کسىکه شیخان از او روایت کرده از پل جرح، عبور کرده است؛ همانگونه که على بن فضل مقدسى گفته است.
الحلبی الطرابلسی، إبراهیم بن محمد بن سبط ابن العجمی أبو الوفا (متوفای841 هـ)، الکشف الحثیث عمن رمی بوضع الحدیث، ج1، ص112، تحقیق: صبحی السامرائی، دار النشر: عالم الکتب, مکتبة النهضة العربیة – بیروت، الطبعة: الأولى1407 - 1987
10. ابن حجر عسقلانی (متوفاى852هـ)
وثاقت ابراهیم بن طهمان:
توثیق ابراهیم بن طهمان را از قول ذهبى نقل کردیم. ابن حجر نیز او از اینکه رجال صحیحین است موثق مىداند و تصریح مىکند که به تضعیفاتش توجه نمىشود:
وَالْمَرْفُوعُ رِوَایَةُ إبْرَاهِیمَ بن طَهْمَانَ عن بُدَیْلٍ وَإِبْرَاهِیمُ ثِقَةٌ من رِجَالِ الصَّحِیحَیْنِ فَلَا یُلْتَفَتُ إلَى تَضْعِیفِ أبی مُحَمَّدِ بن حَزْمٍ له.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تلخیص الحبیر فی أحادیث الرافعی الکبیر، ج3، ص238، تحقیق: السید عبدالله هاشم الیمانی المدنی، ناشر: - المدینة المنورة – 1384هـ – 1964م.
نجات دو روایت از تضعیف:
نسائى روایتى را با دو سند مرفوع و موقوف از ابو سعید نقل کرده و گفته است که هردو طریق ضعیف است.
ابن حجر عسقلانى در باره آن مىگوید: چون راویان آن از راویان صحیحین است این تضعیف معنایى ندارد:
وَهَؤُلَاءِ من رُوَاةِ الصَّحِیحَیْنِ فَلَا مَعْنَى لِحُکْمِهِ علیه بِالضَّعْفِ.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تلخیص الحبیر فی أحادیث الرافعی الکبیر، ج1، ص102، تحقیق: السید عبدالله هاشم الیمانی المدنی، ناشر: - المدینة المنورة – 1384هـ – 1964م.
11. شمس الدین سخاوی(متوفاى902هـ)
وثاقت ابراهیم بن سعد بن ابی وقاص:
سخاوى در کتاب «التحفة اللطیفة فى تاریخ المدینة الشریفة» براى اثبات وثاقت وى بر اینکه او از رجال صحیحین است استدلال کردهاست:
48 إبراهیم بن سعد بن أبی وقاص الزهری المدنی...
وقال العجلی مدنی تابعی ثقة وهو من رجال التهذیب لکونه من رجال الصحیحین وغیرهما.
ابراهیم بن سعد... عجلى گفته: او اهل مدینه و تابعى و موثق.. است؛ چرا که او از رجال صحیحیح و غیر آن دو است.
السخاوی، شمس الدین محمد بن عبد الرحمن(متوفاى902هـ)، التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، ج1، ص73، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ/ 1993م.
12. علی بن محمد کنانی (متوفای963هـ)
وجود عیسی طهمان در صحیحین:
در مورد این شخص از قول ذهبى و ابن حجر عسقلانى وثاقتش را نقل کردیم على بن محمد کنانى نیز او را به خاطر اینکه از رجال صحیحین است روایتش را مورد تأیید قرار مىدهد و بهترین طریق مىداند:
وأجود طرق هذا الحدیث طریق عیسى بن طهمان فإنه من رجال الصحیحین.
الکنانی، علی بن محمد بن علی بن عراق أبو الحسن (متوفای963 هـ)، تنزیه الشریعة المرفوعة عن الأخبار الشنیعة الموضوعة، ج1، ص263، تحقیق: عبد الوهاب عبد اللطیف , عبد الله محمد الصدیق الغماری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى1399 هـ،
مجهول نبودن حسن بن ذکوان به دلیل وجود او در صحیح بخاری:
حسن بن ذکوان در سند روایتى قرار دارد و عجلى او را مجهول مىخواند؛ اما کناى نویسنده کتاب مىگوید: چون وى از رجال بخارى است از پل جرح عبور کردهاست و از این طریق از او جهل زدایى کردهاست:
( 40 ) [ حدیث ] إن أهل البیت لیقل طعامهم فتستنیر بطونهم (عق) من حدیث أبی هریرة ولا یصح فیه الحسن بن ذکوان، روى الأثرم عن أحمد إنه قال أحادیثه أباطیل وعن عبد الله بن المطلب العجلی مجهول.
(قلت): الحسن بن ذکوان جاز القنطرة فإنه من رجال البخاری.
الکنانی، علی بن محمد بن علی بن عراق أبو الحسن (متوفای963 هـ)، تنزیه الشریعة المرفوعة عن الأخبار الشنیعة الموضوعة، ج2، ص242، تحقیق: عبد الوهاب عبد اللطیف , عبد الله محمد الصدیق الغماری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى1399 هـ،
13. محمد بن علی شوکانی (متوفاى 1255هـ)
وثاقت ابراهیم بن طهمان:
چهارمین شخص از علماى اهل سنت شوکانى است که در کتاب «نیل الأوطار من أحادیث سید الأخیار شرح منتقى الأخبار» بر وثاقت ابراهیم بن طهمان از اینکه وى در سلسله سند صحیحین واقع شده، استدلال کردهاست:
وَالْمَرْفُوعُ من رِوَایَةِ إبْرَاهِیمَ بن طَهْمَانَ وهو ثِقَةٌ من رِجَالِ الصَّحِیحَیْنِ وقد ضَعَّفَهُ بن حَزْمٍ وَلا یُلْتَفَتُ إلَى ذلک فإن الدَّارَقُطْنِیّ قد جَزَمَ بِأَنَّ تَضْعِیفَ من ضَعَّفَهُ إنَّمَا هو من قِبَلِ الأرجاء
الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفاى 1255هـ)، نیل الأوطار من أحادیث سید الأخیار شرح منتقی الأخبار، ج7، ص98، ناشر: دار الجیل، بیروت – 1973.
توثیق عبد الرزاق و معمر:
شوکانى در ذیل روایت دیگرى این دو شخص را به خاطر اینکه راوى صحیح است توثیق کرده و این گونه مىنویسد:
وَرِجَالُ إسْنَادِ هذا الحدیث ثِقَاتٌ لِأَنَّهُ رَوَاهُ أبو دَاوُد عن مَخْلَدٍ بن خَالِدٍ شَیْخِ مُسْلِمٍ وَعَبَّاسٍ الْعَنْبَرِیِّ شَیْخِ الْبُخَارِیِّ تَعْلِیقًا وَمُسْلِمٍ قَالا حدثنا عبد الرَّزَّاقِ عن مَعْمَرٍ وَهُمَا من رِجَالِ الصَّحِیحَیْنِ.
الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفاى 1255هـ)، نیل الأوطار من أحادیث سید الأخیار شرح منتقی الأخبار، ج7، ص375، ناشر: دار الجیل، بیروت – 1973.
14. نور الدین سندی (متوفای1138هـ)
صحت روایت به دلیل وجود راوی آن در صحیحین:
نورالدین سندى روایتى را نقل کرده که برخى آن را جعلى دانسته است؛ اما وى این سخن را رد کرده و مىگوید: این روایت حسن صحیح است؛ چرا که رجال سندش رجال صحیحین است؛ پس به سخن آنانىکه این روایت را جعلى دانستهاند توجه نمىشود:
وقیل هذا الحدیث موضوع ورد بأنه حسن صحیح ورجال سنده رجال الصحیحین فلا یلتفت إلى قول من حکم علیه بالوضع.
گفته شده این روایت ساختگى است. این سخن رد شده به این که روایت صحیح و راوایان سندش رجال صحیحین است؛ پس به سخن کسانىکه روایت را ساختگى مىداند توجه نمىشود.
السندی، نور الدین بن عبدالهادی أبو الحسن (متوفای1138هـ)، حاشیة السندی على النسائی، ج6، ص68، تحقیق: عبدالفتاح أبو غدة، دار النشر: مکتب المطبوعات الإسلامیة – حلب، الطبعة: الثانیة1406 - 1986
15. شیخ تقی الدین ابن صلاح
اثبات حسن بودن روایت به دلیل وجود راوی آن در صحیحین
ابن صلاح روایت: کل کلام لا یبدأ فیه بالحمد فهو أجذم» را به دلیل اینکه راویانش در صحیحین وجود دارد، حسن مىداند و بر این سخنش احتجاج مىکند.
سخن ابن صلاح را چند تن از علماى اهل سنت نقل کردهاست. سبکى شافعى مىنویسد:
وقضى ابن الصلاح بأن الحدیث حسن دون الصحیح وفوق الضعیف محتجا بأن رجاله رجال الصحیحین سوى قرة قال فإنه ممن انفرد مسلم عن البخاری بالتخریج له.
ابن صلاح داورى کردهاست که روایت حسن است پایین تر از صحیح و بالاتر از ضعیف. در این داورى حجتش این است که رجال روایت رجال صحیحین است جز قره...
السبکی الشافعی، ابونصر تاج الدین عبد الوهاب بن علی بن عبد الکافی (متوفاى 771هـ)، طبقات الشافعیة الکبرى، ج1، ص9، تحقیق: د. محمود محمد الطناحی د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة: الثانیة، 1413هـ.
انصارى شافعى نیز سخن او را نقل کرده است:
قال الشیخ تقی الدین بن الصلاح: رجال هذا الحدیث رجال (الصحیحین) جمیعًا سوى قرة؛ فإنه ممن انفرد مسلم عن البخاری بالتخریج له، ثم حکم على الحدیث بالحُسن ولا یلتفت إلى تضعیف صاحب (الشامل) له حیث قال: رواه الولید، عن الأوزاعی، عن قرة، عن الزهری، عن أبی سلمة، عن أبی هریرة، عن النبی (وهو ضعیف).
الأنصاری الشافعی، سراج الدین أبی حفص عمر بن علی بن أحمد المعروف بابن الملقن، البدر المنیر فی تخریج الأحادیث والأثار الواقعة فی الشرح الکبیر، ج7، ص529، تحقیق: مصطفی ابوالغیط و عبدالله بن سلیمان ویاسر بن کمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزیع - الریاض-السعودیة، الطبعة: الاولى، 1425هـ-2004م.
16. عظیم آبادی (متوفاى1329هـ)
تصحیح روایت صالح ابی الخلیل:
عظیم آبادى در کتاب «عون المعبود شرح سنن أبى داود»، روایت صالح ابى الخلیل را به این جهت تصحیح کرده که رجالش از رجال صحیحین است و هیچگونه طعنى بر وى نیست:
قال بن خلدون خرج أبو داود عن أم سلمة من روایة صالح أبی الخلیل عن صاحب أبی الخلیل عن صاحب له عن أم سلمة ثم رواه أبو داود من روایة أبی الخلیل عن عبد الله بن الحارث عن أم سلمة فتبین بذلک المبهم فی الإسناد الأول ورجاله رجال الصحیحین لا مطعن فیهم ولا مغمز.
العظیم آبادی، محمد شمس الحق (متوفاى1329هـ)، عون المعبود شرح سنن أبی داوود، ج11، ص255، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1995م.
17. محمد انور شان کشمیری:
کشمیرى در کتاب «العرف الشذى شرح سنن الترمذی»، روایتى از ابن عمر نقل کرده و سپس مىگوید: سند روایت صحیح است؛ چرا که فهد، شیخ طحاوى و موثق است على بن معبد هم از راویان صحیحین و راویان جامع الصغیر است:
کما فی معانی الآثار ص (198): أن ابن عمر صلى قبل الجمعة أربعاً لا یفصل بینهن بسلام، وسنده صحیح فإن فهداً شیخ الطحاوی ثقة، وعلی بن معبد تلمیذ محمد بن حسن من رواة الصحیحین ورواة الجامع الصغیر، وسائر الرواة ثقات.
الکشمیری، محمد أنورشان ابن معظم شان (الوفاة: لا یوجد)، العرف الشذی شرح سنن الترمذی، ج1، ص411، تحقیق: الشیخ محمود شاکر، دار النشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت/لبنان، الطبعة: الأولى1425هـ-2004م
نتیجه کلی
بنابر آنچه در این سه فصل بیان شد نتایج ذیل به دست مىآید:
اولاً: بخاى و مسلم از شخصیت هاى مورد قبول اهل سنت و از بزرگان و پیشگامان محدثان آنها به شمار مىآید؛
ثانیاً: طبق گفتار علماى اهل سنت کتاب هاى «صحیح بخارى و مسلم» از معتبر ترین کتابهاى روایى و صحیح ترین کتابها از نظر روایت و متن پس از قرآن کریم، صحیح ترین کتابهاى تألیف شده و برترین کتاب ها است و همه علماى اهل سنت بر صحت این دو کتاب اجماع دارند.
البته براى صحیح بخارى فضیلت بیشتر از صحیح مسلم است به گونهاى که صحیح بخارى «کتاب رسول خدا» معرفى شده و براى این کتاب فضائل و معجزاتى بیان شده است.
و نکته سوم اینکه راوایانى که در سلسله سند این دوکتاب واقع شده در هر روایت دیگرى اگر قرار داشته باشند از نظر علماى رجال بدون کدام سخنى موثق و از پل جرح عبور کردهاند و تضعیف شخص و یا اشخاصى تأثیر ندارد.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتى حضرت ولى عصر (عج)
[ سه شنبه 91/4/6 ] [ 10:54 عصر ] [ جلال ]
الازهر و ختم بخاری به قصد پیروزی ابراهیم پادشاه
بار دیگر در الازهر به قصد پیروزى پادشاه، بخارى قرائت شد:
واستهل شهر ذی القعدة سنة 1232 وفی خامسه یوم الأربعاء ولیلة الخمیس ارتحل رکب الحجاج المغاربة من الحصوة وفی أواخره حصل الامر للفقهاء بالأزهر بقراءة صحیح البخاری فاجتمع الکثیر من الفقهاء والمجاورین وفرقوا بینهم اجزاء وکراریس من البخاری یقرؤون فیها فی مقدار ساعتین من النهار بعد الشروق فاستمروا على ذلک خمسة أیام وذلک بقصد حصول النصر لإبراهیم باشا على الوهابیة وقد طالت مدة انقطاع الاخبار عنه وحصل لأبیه قلق زائد ولما انقضت أیام قراءة البخاری نزل للفقهاء عشرون کیسا فرقت علیهم وکذلک على أطفال المکاتب
ماه ذى القعده سال 1232 شروع شد، در روز پنجم آن، چهارشنبه و شب پنجشنبه، کاروان حجاج مراکشى از حصوه به راه افتاد؛ و در اواخر آن فقها در الازهر جمع شدند تا صحیح بخارى بخوانند؛ به همین دلیل، عده زیادى از فقها و اهل شهر جمع شده و جزوه ها و برگههاى بخارى بین آنها تقسیم گشت؛ هر روز حدود دو ساعت بعد از طلوع آفتاب بخارى مىخواندند؛ این کار را 5 روز انجام دادند و قصد آنها پیروزى پاشا بر وهابیت بود !!! و مدتى بود که از او خبرى نبود و براى پدرش نگرانى حاصل شده بود؛ وقتى که ایام قرائت بخارى تمام شد، 20 کیسه مرحمتى براى فقها داده شد که بین آنها و بین اطفال مکتبخانه تقسیم گشت !
الجبرتی، عبد الرحمن بن حسن (متوفاى1237هـ)، تاریخ عجائب الآثار فی التراجم والأخبار، ج3، ص569، ناشر: دار الجیل – بیروت.
الازهر و ختم بخاری برای دفع وبا
جمال الدین قاسمى مىنویسد: در سالى که در مصر وباء آمده بود علماء دانشگاه الازهر این بلیه نازل شده را با ختم بخارى دفع کردند:
بماذا دفع العلماء نازلة الوباء ؟
دفعوها یوم الأحد الماضی فی الجامع الأزهر، بقراءة متن البخاری موزعاً کراریس على العلماء وکبار المرشحین للتدریس، فی نحو ساعة، جریاً على عادتهم من إعداد هذا المتن أو السلاح الجبری، لکشف الخطوب، وتفریج الکروب، فهو یقوم عندهم فی الحرب مقام المدفع والصرام والأسل، وفی الحریق مقام المضخة والماء، وفی الهیضة مقام الحیطة الصحیحة وعقاقیر الأطباء، وفی البیوت مقام الخفراء والشرطة، وعلى کل حال، هو مستنزل الرحمات، ومستقر البرکات...
علما مصیبت وبا را چگونه برطرف کردند ؟
این مصیبت را در روز یکشنبه گذشته در دانشگاه الازهر، با خواندن صحیح بخارى بر طرف کردند؛ به این صورت که جزوات بخارى را بین علما و بزرگان منتخب براى تدریس تقسیم کردند؛ و در حدود یک ساعت بخارى را خواندند؛ مثل عادت همیشگى که این متن یا سلاح همیشگى را براى بر طرف شدن مشکلات و شداید به کار مىبردند؛ ختم بخارى در زمان جنگ، مانند توپخانه و شمشیر تیز است؛ و در آتش سوزى کار شلنگ آتشنشانى و آب را مىکند؛ و در هنگام شکستگىها کار آتل و داروهاى گیاهى طبیبان را مى کند؛ و در خانهها کار پلیس و نگهبان؛ و در هرحالى سبب نزول رحمت و جلب برکت مى شود.
القاسمی، محمد جمال الدین؛ (متوفای 1332) قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث ج1، ص264 ناشر دار الکتب العلمیة بیروت - 1399هـ - 1979م، الطبعة: الأولى
البته نویسنده سنى این کتاب، بعد از ذکر این مطالب تعجب خود را از این سیره علماى اهل سنت بیان مىدارد !
نتیجه:
با توجه به کلمات و سخنان علماى اهل سنت، صحیح بخارى و مسلم برترین کتابها پس از قرآن کریم و تمام متون آنها مورد تأیید اهل سنت است.
فصل سوم: استدلال بر وثاقت و عدالت افراد به دلیل وجود آنها در صحیحین
با مرور کتابهاى اهل سنت به مواردى بر مىخوریم که راوى توثیق ندارد و یا گاهى مجهول و یا مجروح است؛ اما در عین حال مىگویند: چون این راوى در رجال صحیحین واقع شدهاند موثق و یا مبراى از جرح و عیوب است.
هدف در این فصل این است که سخنان علماى بزرگ اهل سنت را در این مورد بررسى نماییم؛ اما قبل از آن مطالبى را به عنوان مقدمه ذکر مىکنیم.
مطلب نخست؛ جواز تقلید از تعدیل محدثان بزرگ
یکى از بحثهاى علم رجال حدیث، وثاقت و عدالت راوى است. طبق نظر علماى اهل سنت روایت صحیح روایتى است که سند آن متصل و راویان آن، افراد عادل و ثقه باشند.
نووى یکى از شارحان صحیح مسلم در تعریف روایت صحیح مىنویسد:
فأما الصحیح فهو ما اتصل سنده بالعدول الضابطین من غیر شذوذ ولا علة فهذا متفق على أنه صحیح.
روایت صحیح آن است که سندش متصل و راویان آن افرادى عادل و ضابط باشند، شذود و علتى نیز در آن نباشد. اگر روایتى اینگونه باشد همه اتفاق دارند که او صحیح است.
النووی الشافعی، محیی الدین أبو زکریا یحیى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، شرح النووی علی صحیح مسلم، ج1، ص27، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة الثانیة، 1392 هـ.
اگر در کتابهاى علم رجال اهل سنت نگاه کنیم همانند این عبارت را در تعریف روایت صحیح آوردهاند.
با توجه به آنچه بیان شد مطلب فوق یک قاعده کلى است که باید در سلسله سند روایت مورد نظر علماء، دانشمندان و پژهشگران باشد؛ اما در کلام بسیارى از بزرگان اهل سنت مشاهده مىشود که آنها بدون اینکه این معیار را در نظر داشته باشند، خود معیارى دیگرى را افزودهاند و آن اینکه اگر در مقابل روایتى قرار گرفتند که راوایانش از روات صحیح بخارى و مسلم باشد، بدون کدام سخنى حکم به وثاقت و عدالت آن مىکنند و در نتیجه روایت را صحیح مىدانند گرچند برخى از علماى رجال او را تضعیف کرده باشند و یا اینکه اساسا آن فرد مورد نظر مجهول باشند.
بدر الدین بن بهادر در کتاب «النکت على مقدمة ابن الصلاح» پیروى از تعدیل راویان بخارى و مسلم را یک مطلب ثابت و پذیرفته شده در میان همه علماء مىداند و در این باره مىنویسد:
واعلم أنه یجوز تقلید الأئمة فی التعدیل لا سیما فی مثل هذه الأعصار قال ابن الأنباری فی شرح البرهان فی باب الاجتهاد وصار بعض الأصولیین إلى جواز الاکتفاء بتعدیل الأئمة کما ثبت عند الکافة الانقیاد إلى تعدیل من روى عنه البخاری ومسلم فی الصحیحین وإن کان الرواة عند أهل العصر مستورین وهذا اختاره الغزالی وأشار إلیه إمام الحرمین أیضا.
بدان که تقلید از پیشوایان در تعدیل راویان به ویژه در این زمان جایز است. ابن انبارى در شرح برهان گفتهاست: برخى از اصولین اکتفا کردن به تعدیل بزرگان را جایز مىدانند؛ همانگونه در نزد همه ثابت است که به تعدیل تمام راویانى که بخارى و مسلم از آنها روایت نقل کردهاند باید گردن نهاد گرچند راوى در نزد علماى رجال آن عصر مجهول و پوشیده باشد. این اعتقاد مورد اختیار غزالى است که امام الحرمین نیز به آن اشاره کردهاست.
بدر الدین أبی عبد الله محمد بن جمال الدین عبد الله بن بهادر (متوفای794هـ)، النکت على مقدمة ابن الصلاح، ج3، ص329، تحقیق: د. زین العابدین بن محمد بلا فریج، دار النشر: أضواء السلف – الریاض، الطبعة: الأولى1419هـ - 1998م
براى روشن شدن مطلب به موردى اشاره مىکنیم که برخى از علماى رجال، شخصى را مجهول مىداند ولى ابن حجر عسقلانى مىگوید: از اینکه این شخص چون راوى صحیح بخارى است مجهول نیست.
«بیان بن عمرو» یکى از راویان بخارى است که ابن مدینى ابو حاتم او را مجهول مىداند؛ اما ابن حجر با بیان این مطلب که او در سلسه روایات بخارى است از جهالت او دفاع مىکند:
بیان بن عمرو البخاری العابد شیخ البخاری أثنى علیه بن المدینی ووثقه بن حبان وبن عدی وقال أبو حاتم مجهول والحدیث الذی رواه عن سالم بن نوح باطل قلت لیس بمجهول من روى عنه البخاری.
بیان بن عمرو بخارى شخص عابد و استاد بخارى است که على بن مدینى او را مدح کرده و ابن حبان و ابن عدى وى را موثق مىداند. ابو حاتم گفته است او مجهول است و روایتى را که سالم بن نوح نقل کرده درست نیست. مىگویم: کسى که راوى بخارى است مجهول نیست و بیان بن عمرو یکى از آنها است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، هدی الساری مقدمة فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج1، ص393، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفة - بیروت – 1379هـ.
ابن حجر در جاى دیگر از کتابش یک قاعده دیگرى را براى اشخاصى که علماى رجال اهل سنت آنها را مجهول مىدانند؛ اما از قضاى روزگار در سلسله سند روایات بخارى قرار گرفتهاند، وضع کردهاست. و آن اینکه اگر در مورد این افراد قائل به مجهول بودن آنها باشیم با سخن خود بخارى که ادعاى شناخت آنها را دارد تعارض پیدا مىکند و بدون تردید سخن مدعى شناخت مقدم است:
فأما جهالة الحال فمندفعة عن جمیع من أخرج لهم فی الصحیح لأن شرط الصحیح أن یکون راویه معروفا بالعدالة فمن زعم أن أحدا منهم مجهول فکأنه نازع المصنف فی دعواه أنه معروف ولا شک أن المدعی لمعرفته مقدم على من یدعی عدم معرفته لما مع المثبت من زیادة العلم.
جهالت حال راوى از تمام روایانىکه در کتاب صحیح از او روایت نقل شده برطرف است؛ چرا که شرط صحیح این است که راوى او شناخته شده با عدالت است؛ پس اگر گمان کند که یکى از راوایان صحیح مجهول است گویا با خود مصنف کتاب منازعه کرده در حالىکه او شناخته شدهاست. و بدون شک مدعاى شناخت راوى مقدم است بر کسىکه ادعاى شناخت او را ندارد؛ چرا که همراه مدعى شناخت از نظر علمى غنى است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، هدی الساری مقدمة فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج1، ص384، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفة - بیروت – 1379هـ.
مطلب فوق در کتابهاى ذیل هم نقل شدهاست:
القاسمی، محمد جمال الدین (متوفاى1332هـ)، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، ج1، ص191، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1399هـ - 1979م.
الجزائری الدمشقی، طاهر بن صالح بن أحمد (متوفاى: 1338هـ)، توجیه النظر إلی أصول الأثر، ج1، ص247، تحقیق: عبد الفتاح ابوغدة، ناشر: مکتبة المطبوعات الإسلامیة - حلب، الطبعة: الأولى، 1416هـ ـ 1995م
نمونههاى از این قبل که از ضعف و جهالت راوى به خاطر وجود آنها در صحیحین دفاع شده، در منابع اهل سنت فراوان است که به آنها اشاره خواهیم کرد.
مطلب دوم؛ راویان صحیحین از پل جرح عبور کرده و عادل اند
تقى الدین ابن دقیق در کتاب «الاقتراح فى بیان الاصطلاح» از استاد پدرش ابو الحسن مقدسى سخنى نقل کردهاست که در باره رجال صحیح بخارى مىگوید:
راویان بخارى از پل و ایستگاه جرح عبور کردهاند؛ معناى سخن او این است که جرح علماى رجال در مورد رجال بخارى تأثیرى ندارد و بودن شخص از راوایان صحیح از هر توثیقى بالاتر است.
ابن دقیق بعد از نقل سخن استادش اعتقاد خودش را نیز در این مورد بیان کردهاست:
وکان شیخ شیوخنا الحافظ أبو الحسن المقدسی یقول فی الرجل یخرج عنه فی الصحیح هذا جاز القنطرة یعنی بذلک أنه لا یلتفت إلى ما قیل فیه وهکذا یعتقد وبه نقول ولا نخرج عنه إلا ببیان شاف وحجة ظاهرة تزید فی غلبة الظن على المعنى الذی قدمناه من اتفاق الناس بعد الشیخین على تسمیة کتابیهما بالصحیحین ومن لوازم ذلک تعدیل رواتهما
استاد استادان ما حافظ ابو الحسن مقدسى در باره کسىکه بخارى از او روایت کرده مىگفت: او از پل (جرح) عبور کردهاست؛ مقصودش این است که به جرح او که از زبان علماى رجال بیان شده توجهى نمىشود.
(نظر ابن دقیق این است): ما نیز این اعتقاد را داریم و این سخن را مىگوییم. و تا زمانىکه بیان کافى و حجت روشن بر جرح شخص راوى صحیح که بر گمان ما غلبه نکند، نداشته باشیم از این اعتقاد بیرون نمىرویم؛ چرا که مردم اتفاق دارند که این دو کتابش را صحیح نامگذارى کردهاست. و از لوازم این نامگذاى این است که راویان آنها عادل باشند.
ابن دقیق العید، تقی الدین (متوفای702 هـ)، الاقتراح فی بیان الاصطلاح، ج1، ص55، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1406 – 1986
در جاى دیگر از کتابش اعتقاد مزى و ذهبى و غیر آنان را نیز در این باره نقل کردهاست:
وها هنا فائدة جلیلة وهو ما جرت به عادة کثیر من المتأخرین فی الرجل إذا روى له البخاری ومسلم وقد تکلم فیه أن یعتمدوهویقولوا قد جاز القنطرة قال الشیخ وهکذا نعتقده وبه نقول وجرى على ذلک الحافظ أبو الحجاج المزی والذهبی وغیرهم مما یظهر من تصرفهم.
در این جا فایده بزرگى نهفته است و آن این که: بسیارى از متأخرین این چنین عادت کردهاند که اگر بخارى و مسلم از شخصى روایتى نقل کرده باشد و دیگران به آن شخص اشکال کردهاند، اعتماد مىکنند و مىگویند: که روایان این دو کتاب از پل گذشتهاند. شیخ گفته که ما این اعتقاد را داریم و حافظ ابوالحجاج مزى، ذهبى و دیگران نیز همین اعتقاد را داشتهاند.
ابن دقیق العید، تقی الدین (متوفای702 هـ)، الاقتراح فی بیان الاصطلاح، ج3، ص348، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1406 – 1986
ابن حجر مقدسى را به صورت روشن تر اینگونه معرفى کردهاست:
وقد نقل بن دقیق العید عن بن المفضل وکان شیخ والده انه کان یقول فیمن خرج له فی الصحیحین هذا جاز القنطرة وقرر بن دقیق العید ذلک بأن من اتفق الشیخان على التخریج لهم ثبتت عدالتهم بالاتفاق بطریق الاستلزام لاتفاق العلماء على تصحیح ما أخرجاه ومن لازمه عدالة رواته إلى ان تتبین العلة القادحة.
ابن دقیق العید از ابن مفصل که استاد پدرش بوده، نقل کره است که او مىگفت: هر کس که بخارى و مسلم از او روایت نقل کردهاند، از پل گذشتهاند. ابن دقیق العید تصریح کرده است که اگر بخارى و مسلم هر دو از یک راوى نقل کرده باشند، عدالت آنها به اتفاق علما ثابت مىشود؛ چرا که تمام علما بر صحت روایات بخارى و مسلم اتفاق دارند، از لازمه این سخن این است که تمام راویان این دو کتاب نیز عادل باشند؛ تا این که دلیلى بر ضعف آن راوى ثابت شود.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج13، ص457، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.
این سخن مقدسى را ابن حجر عسقلانى، جمال الدین قاسمى و طاهر دمشقى نیز نقل کردهاند.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، هدی الساری مقدمة فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج1، ص384، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفة - بیروت – 1379هـ.
القاسمی، محمد جمال الدین (متوفاى1332هـ)، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، ج1، ص191، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1399هـ - 1979م.
الجزائری الدمشقی، طاهر بن صالح بن أحمد (متوفاى: 1338هـ)، توجیه النظر إلی أصول الأثر، ج1، ص246، تحقیق: عبد الفتاح ابوغدة، ناشر: مکتبة المطبوعات الإسلامیة - حلب، الطبعة: الأولى، 1416هـ ـ 1995م
ملا على قارى در کتاب «مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح»، علت عدم جرح روایان بخارى را اینگونه بیان کردهاست:
وقد کان أبو الحسن المقدسی یقول فیمن خرج له أحدهما فی الصحیح: هذا (جاز القنطرة) یعنی لایلتفت لما قیل فیه لأنهما مقدمان على أئمة عصرهما ومن بعدهما فی معرفة الصحیح والعل. فهو أصح الکتب بعد کتاب الله العزیز، ویؤیده ما نقل عن الحاکم أبی أحمد شیخ الحاکم أبی عبد الله النیسابوری أن البخاری إمام المحدیثین، وکل من أتى بعده وصنف کتاباً فی الحدیث وأفرده ففی الحقیقة إنما أخذه عنه؛ فالفضل للمتقدم حتى أن مسلماً أتى بأحادیثه مفرقاً فی کتابه، وتجلد غایة التجلد حیث لم یسندها إلى جنابه.
ابو الحسن مقدسى مىگفت: هر کسى که بخارى و یا مسلم از او روایتى نقل کرده باشد، از پل گذشته است؛ یعنى اگر کسى به او اشکالى گرفته باشد، توجه نمىشود؛ زیرا بخارى و مسلم بر ائمه زمان خودشان و پس از آنها در شناخت حدیث و اشکالات آن مقدم هستند....
ملا علی القاری، نور الدین أبو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج1، ص63، تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م.
ابو الحسن مقدسی کیست؟
سخن مقدسى در مورد راویان بخارى ذکر که پس از او بسیارى از علماى اهل سنت این اعتقاد را اظهار کردهاند و راویان صحیحین را مبراى از هرگونه جرح مىدانند.
اکنون لازم است که مقدسى را از زبان خود علماى اهل سنت معرفى نماییم تا عمق سخن او براى خوانندگان گرامى روشن شود.
شمس الدین ذهبى او را با عناوین «شیخ، امام، مفتى، حافظ کبیر، متقن» معرفى کردهاست:
علی بن المفضل ابن علی بن مفرج بن حاتم بن حسن بن جعفر الشیخ الإمام المفتی الحافظ الکبیر المتقن شرف الدین أبو الحسن ابن القاضی الأنجب أبی المکارم المقدسی ثم الإسکندرانی المالکی.
على بن مفضل بن على بن مفرج بن حاتم... استاد، پیشوا، اهل فتوا، حافظ بزرک روایت، مورد اعتماد شرف دین ابو الحسن...
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج22، ص66، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
صفدى در کتاب «الوافى بالوفیات»، عناوین «علامه، امام، محدث» را بر آن اضافه کردهاست:
علی بن المفضل بن علی بن أبی الغیث مفرج بن حاتم بن الحسن بن جعفر العلامة الحافظ شرف الدین أبو الحسن ابن القاضی الأنجب أبی المکارم اللخمی المقدسی الأصل الإسکندرانی المالکی القاضی کان إماما محدثا له تصانیف مفیدة فی الحدیث وغیره وکان ورعا خیرا حسن الأخلاق کثیر الإغضاء توفی سنة إحدى عشرة وست مائة
الصفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک (متوفاى764هـ)، الوافی بالوفیات، ج22، ص136، تحقیق أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى، ناشر: دار إحیاء التراث - بیروت - 1420هـ- 2000م.
سیوطى در کتاب «طبقات الحفاظ»، در مورد او مىنویسد:
أبو الحسن علی بن المفضل بن علی بن مفرج بن حاتم بن حسن ابن جعفر الحافظ العلامة شرف الدین ابن القاضی أبی المکارم المقدسی ثم السکندری المالکی
ولد سنة أربع وأربعین وخمسمائة
... وکان من أئمة المذهب العارفین به ومن حفاظ الحدیث مع ورع ودین وأخلاق رضیة ومشارکة فی الفضائل.
او الحسن بن على....
... و از پیشوایان عارف به مذهب و از حافظان روایت، انسان با تقوا، متدین، داراى اخلاق پسندیده و فضائل بوده است.
السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفاى911هـ)، طبقات الحفاظ، ج1، ص492، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ.
همچه شخصى با این اوصاف و تعریفات مىگوید: که روایات صحیحین از پل جرح عبور کرده و کسىنمىتواند آن ها را تضعیف نماید.
[ سه شنبه 91/4/6 ] [ 10:53 عصر ] [ جلال ]